کد مطلب: 3183 | تاریخ مطلب: 03/04/1398
  • تلگرام
  • Google+
  • Cloob
  • نسخه چاپی

وقایع و بیانات و رخدادهای حیات پر برکت حضرت امام خمینی (س) 3 تیر ماه

وقایع و  بیانات و رخدادهای حیات پر برکت حضرت امام خمینی (س)  3 تیر ماه

سخنرانی [در جمع کارکنان صنعت نفت تهران (سوء استفاده فرصت طلبان)] 3 تیر 58                     

سخنرانی [در جمع طلاب حوزه علمیه اصفهان (لزوم آمیختگی علم و عمل)] 3 تیر 58                     

سخنرانی [در جمع اهالی اردکان فارس (خطر شکست مکتب)] 3 تیر 58

نامه [از نجف (سفارش اخلاقی و تأکید بر اهمیت دوران جوانی)] 3 تیر 57

نامه [به آقای فضل اللَّه محلاتی (لزوم رعایت احترام نماینده امام در سپاه)] 3 تیر 64

             

سخنرانی [در جمع کارکنان صنعت نفت تهران (سوء استفاده فرصت طلبان)]

زمان: 3 تیر 1358/ 29 رجب 1399

مکان: قم‏

موضوع: سوء استفاده فرصت طلبان از انقلاب اسلامی‏

حضار: اعضای انجمن اسلامی و کارکنان صنعت نفت تهران‏

بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

من این جهت را می‏دانم که این نهضت و انقلاب تا رفتن این رژیم و به هم خوردن این دستگاه ظلم خوب جلو رفت؛ لکن بعد از این پیشرفت، یک آزادی پیدا شد و آن اختناقها از بین رفت، اشخاصی که فرصت طلب بودند از اطراف هجوم آوردند به ایران، و کارها را به وسائلی قبضه کردند و نمی‏گذارند که کارها اسلامی پیش برود. این را من می‏دانم. این انحصار به شرکت نفت ندارد. در سایر جاها هم همین مسائل هست و از همان افرادی که ناصالح هستند؛ بلکه بسیاری‏شان از همان رژیم سابق بودند، الآن هم هستند، و تصفیه نشده‏ ند. لکن الآن یک قدری باید آقایان صبر کنند تا این مراحلی که مراحل ابتدایی است اینها بگذرد، بعدش مشغول تصفیه، یک تصفیه صحیح بشود.

ما می‏خواهیم یک مملکتی باشد اسلامی. اشخاصی که اداره می‏کنند این مملکت را اعتقاد به اسلام داشته باشند و اسلام مبنای اعمالشان باشد؛ نه اشخاصی که به اسلام خیلی توجه ندارند. اینها باید تصفیه بشوند. لکن ما حالا برای مصالحی عجالتاً این مطلب را مسکوت عنه گذاشته‏ایم. و در عین حال که می‏دانیم بعضی افراد افراد غیر صالح هستند و در خصوص شرکت نفت هم به من اطلاعاتی داده‏اند که روی یک روابطی مسائل دارد پیش می‏رود- لکن من باز در این باب سکوت کردم که عجالتاً این مسائل اصلی‏مان حل بشود. بعد از اینکه این مسائل اصلی حل شد، آنها آسان است؛ خیلی مشکل نیست. آنها یک روز تصفیه می‏شوند. بزرگ و کوچکشان تصفیه می‏شوند. من امیدوارم که ان شاء اللَّه آنکه ما می‏خواهیم، که یک رژیم اسلامی با همه محتوای اسلامی [...] نه اینکه فقط لفظ اسلام باشد، ‏و عمل طاغوتی! الآن در بعضی ازجاها لفظ اسلام است.همین گفته می‏شوداسلام رخنه عناصر ناسالم د محافل اسلامی و انقلابی‏ آنهایی که الآن اعتقاد به اسلام ندارند باز کلمه «اسلام» را می‏گویند؛ برای اینکه می‏دانند که الآن اسلام خریدار دارد. و آنها هم یک اشخاصی هستند که دنبال این هستند که مشتری پیدا کنند. این مشتری آن روزی که طاغوت بود، طاغوت بود؛ اسم او را می‏بردند؛ حالا که اسلام است، اسم این را می‏برند. این فرق نکرده، هر دو مشتری‏اند. که ببیند دنبال مشتری می‏گردند که مشتری هر جور هست، آنها هم خودشان را آن جوری کنند. و لهذا ما نه این است که توجه نداریم به اینکه اینها این طور هستند- و بعضی‏شان اصلًا معلوم نیست اعتقاد به اسلام داشته باشند، و بعضی هم ندارند- لکن مع ذلک یک مصالحی الآن اقتضا می‏کند که این مطالبِ اولْ مستقر بشود: یک حکومت، حکومت انتقالی به حکومت استقراری تبدیل بشود؛ و مجلس پیدا بشود؛ و مجلس از اشخاص ملی باشند؛ و ما ان شاء اللَّه بتوانیم مردم را هدایت کنیم به اینکه چه اشخاصی را به مجلس بفرستند. وقتی مجلس یک مجلس ملیِ اسلامی شد، این مسائل دنبالش حل است. اینکه من راجع به بسیاری از افراد، که می‏دانم افراد سالمی نیستند، سکوت کردم، این برای همین مصلحت است. و ان شاء اللَّه امیدوارم که موفق بشوید شماها و همه به اینکه خدمت بکنید به این کشور. و تا برنامه اسلام نباشد، خدمت صحیح نخواهد بود. از اشخاصی که به اسلام توجه ندارند، توقع اینکه خائن نباشند؛ هیچ وقت نکنید. آنها دنبال این هستند که یک راهی پیدا کنند برای مقاصد خودشان. هر راهی که پیدا شد. هر راهی که، هر روز هر راهی پیدا شد، آن راه را می‏گیرند.

من امیدوارم که ان شاء اللَّه همه توجه بکنند؛ همه قشرها به اسلام توجه بکنند. این اختلافات و این مسائلی که ‏همه ضرر بر کشور ماست، همه مضر بر ملیت ما، بر اسلام ماست، از اینها دست بردارند؛ گروه گروه نشوند. این گروه، گروه شدن اسباب این می‏شود که مسائل عقب بیفتد. هر گروهی یک دسته‏ای جمع می‏شوند، یک گروه درست می‏کنند. ما این گروهها را، همه را، الغا کردیم، و دور هم جمع کردیم تا یک قدرت بزرگ شد، که آن قدرتهای ابرقدرت را شکستند؛ حالا آقایان دوباره برگشتند گروه، گروه درست کردند. گروه کذا، گروه کذا. هر روز هم یک گروهی پیدا می‏شود! و لو عددشان چیزی نیست، ادعایشان زیاد است! نه واقعیتی دارند؛ و نه یک برنامه‏ای دارند؛ هیچ چیزش نیست؛ لکن همین مقدار که گروه کذا، گروه کذا، حزب کذا! همینها مضر به حال مملکت ما هست. ما می‏خواهیم این گروهها همه برگردند یک گروه بشوند، و آن گروه گروه اسلامی که برای این مملکت مفید باشند؛ خدمت بکنند به این کشور؛ این نابسامانیهایی که هست، این خرابهایی که هست، ترمیم بکنند. این اختلافات و گروه، گروه درست کردن نمی‏گذارد ترمیم بشود؛ نمی‏گذارد دولت کارش را انجام بدهد؛ نمی‏گذارد که مردم به کارشان برسند. همه را هی دعوت به این گروه و به آن گروه و به آن گروه. اینها یک اشتباهاتی است، که ممکن هم هست سوء نیت نداشته باشند؛ لکن فهمشان خیلی نیست؛ ادراکشان زیاد نیست. فهم سیاسی ندارند. خیلی دم می‏زنند از اینکه ما کذا هستیم لکن فهم سیاسی ندارند! اگر فهم سیاسی بود، امروز روزِ این نبود که هی گروههای مختلف، آن «حزب» درست کند، آن یک «حزب» درست کند، آن یک گروه، آن یک گروه، هر کس یک چیزی درست کند و یک عده‏ای دور خودش جمع بکند. در عین حالی که عده‏شان چیزی نیست، لکن مضر هست ....

ان شاء اللَّه خدا همه را بیدار کند و همه توجه به مصلحت مملکت بکنند. و ان شاء اللَّه پیش ببریم و این مسائل حل بشود. لکن مطمئن باشید که دیگر نمی‏توانند آنها بیایند یک کاری انجام بدهند؛ این کار گذشته است؛ دیگر تمام شده است! خدا همه‏تان را توفیق بدهد. مؤید باشید. ان شاء اللَّه

صحیفه امام، ج‏8، ص: 264-266

 

 سخنرانی [در جمع طلاب حوزه علمیه اصفهان (لزوم آمیختگی علم و عمل)]

زمان: 3 تیر 1358/ 29 رجب 1399

مکان: قم‏

موضوع: لزوم آمیختگی علم و عمل‏

حضار: طلاب حوزه علمیه اصفهان‏

بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

شما از صفر شروع کردید، و بحمد اللَّه تا اینجا رسیدید .... از حال اختناق شروع کردید و به آزادی رسیدید. و من امیدوارم که تا آخر، تا آنجا که مقام انسان است- یعنی لا یتناهی- همه برسید. امیدوارم که انسانهای آگاه و آگاهی دهنده‏ای باشید. شما آقایان همان طور که شغلتان محترم و شریف است، مسئولیتتان زیاد است. شما باید خودتان را بسازید، و بعد ملت را بسازید. خودسازی به اینکه تمام ابعادی که انسان دارد، و انبیا آمدند برای تربیت آن- تمام ابعاد را- ترقی دهید؛ جنبه علمی، همه ابعاد علم؛ جنبه اخلاقی، همه ابعاد اخلاق؛ تهذیب نفس، وارسته کردن نفس از تعلقات دنیا؛ که سرمنشأ همه کمالات وارسته شدن نفس از تعلقات است، و بدبختی هر انسان تعلق به مادیات است. توجه و تعلق نفس به مادیات، انسان را از کاروان انسانها بازمی‏دارد، و بیرون رفتن از تعلقات مادی و توجه به خدای تبارک و تعالی انسان را به مقام انسانیت می‏رساند. انبیا هم برای همین دو جهت آمده بودند: بیرون کردن مردم از تعلقات، و تشبث به مقام ربوبیت.شما آقایان اهل علم، که بعضی لباس [...] ملبس به لباس علم هستید، و بعضی، یا اکثراً ان شاء اللَّه بعد ملبس خواهید شد، ان شاء اللَّه این مراتب را طی بکنید. علم تنها اثر ندارد؛ بلکه گاهی مضر است. عمل بدون علم بی‏نتیجه است. علم و عمل دوبالی است که انسان را به مقام انسانیت می‏رساندعلم به همه شئون و عمل- عمل نفسانی،‏. عمل جسمانی، عمل عقلانی- انسان را به مراتب انسانیت می‏رساند. امید است که شما آقایان در خلال تحصیل، توجه به این مطلب داشته باشید که در مدرسه‏ها منزه کنید خودتان را از تعلقات دنیا. تمام گرفتاریهای بشر از این تعلقات است. اگر این تعلقات نبود، اگر این توجه به دنیا و تعلق به دنیا نبود، ما این قدر گرفتاری در ظرف بیش از پنجاه سال و قریب شصت سال نداشتیم. محمد رضا پهلوی به واسطه تعلقی که به دنیا داشت، نفسش غیر از دنیا چیزی نمی‏فهمید، سرمنشأ این همه فساد برای ملت و این همه بدبختی برای خودش شد. دوستان او، که جنود شیطان بودند، برای تعلقی که به دنیا داشتند، که نفوسشان غیر از دنیا ادراک نمی‏کرد- به واسطه همین تعلق- منشأ این همه بدبختی برای ملت، و بدتر آنکه برای خودشان شدند. هم بدبخت کردند ملت را و به باد دادند همه چیز ملت را؛ و هم بدبخت کردند خودشان را.انبیا در عین حال که دنیا را اداره می‏کردند، مملکتها را اداره می‏کردند- که در اسلام نمونه بارزش نزدیک به ماست و تاریخ نشان می‏دهد که در ظرف نیم قرن تقریباً اکثر معموره را فتح کردند- در عین حال تعلق نداشتند به دنیا. فتح برای مملکت‏گیری در اسلام نیست، مملکت‏گیری برای حکومت در اسلام نیست، حکومت جائرانه مطرح نیست. فتح برای این است که انسانها را، آدمها را به کمال برساند. فتوحات اسلام غیر از فتوحات رژیمهای دیگر است. آنها فتوحاتشان، رژیمها فتوحاتشان، فتوحات برای دنیاست؛ و انبیا فتوحاتشان برای خداست، برای توجه دادن مردم به خداست. آنها مردمی که اسیر ماده هستند و اسیر نفس و شیطان هستند- آنها را- می‏خواهند تحت تأثیر خودشان و مکتب خودشان قرار بدهند، و آنها را از حزب شیطان به حزب اللَّه وارد کنند: اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخرِجُهُم مِنَ الظُّلُمَاتِ إلَی النُّورِ و الَّذِینَ کَفَرُوا أَولِیَاؤُهُم الطَّاغوتُ یُخرِجُونَهُم مِنَ النُّورِ إلَی‏  الظُّلُمَاتِ. این دو، این دو جنبه است؛ این دو جبهه است: جبهه طاغوت و جبهه اللَّه. جبهه اللَّه را که توجه به خدا دارند و ایمان به خدا دارند، خدای تبارک و تعالی آنها را از همه ظلمتها، از تمام ظلمتها، اخراج می‏کند و به نور می‏رساند. آن نور، نورِ خودِ حق است. اینکه نور است، اللَّهُ نورُ السَّمواتِ و الأَرضِ  از همه ظلمتها، که ما عدای اللَّه است، آنها را خارج می‏کند، و به نور می‏رساند، و به اللَّه می‏رساند. طاغوت مردم را از نور خارج می‏کند و به ظلمات می‏رساند: ظُلُمَاتٌ بَعضُهَا فَوقَ بَعضٍ این دو راه است: راه انبیا، و راه طاغوت. راه انبیا راه خداست؛ و خدا ولی است و خدا فاعل است؛ و به دست خدا انسان تربیت می‏شود؛ و راه طاغوت راه شیطان است، که شیطان مربی انسان است.

عزیزان من! توجه داشته باشید که در جند الهی وارد باشید. درس خواندن تنها انسان را در جند الهی وارد نمی‏کند. علم تنها- خصوصاً علمهای قانونی- رسمی انسان را به مراتب انسانیت نمی‏رساند؛ باید باشد، لکن در جنب آن باید توجه به غیب باشد. درس را برای خدا بخوانید. از صفر شروع کردید؛ و امیدوارم تا غیر متناهی بروید؛ و بروید تا برسید به آنجا که غیر از خدا کسی را نبینید، همه چیز را از او ببینید، همه کس را جلوه او بدانید. اگر همچو تربیتی در انسانها واقع بشود، انسانها الهی می‏شوند. انسان الهی جنگ و زور ندارد؛ جنگ و جدال ندارد. همه جنگ و جدالهایی که واقع می‏شود برای این است که توجه به طبیعت است. جنگهایی که در اسلام وارد شده است، برای اینکه اینها را از ظلمات به نور وارد کنند. جنگهای اسلامی جنگهای رژیمهای دیگر نیست. اینها از ظلمات به ظلمات دیگر وارد می‏کنند! از ظلمت به ظلمات وارد می‏کنند. انبیا می‏خواهند از ظلمات اینها را به نور وارد کنند.

خداوند همه شما را تأیید کند.من ازشما فرزندان عزیز،که دلم به شما خوش است، دلم به چهره‏های شما خوش است، و از این صورتهای نورانی حظ می‏برم، تشکر می‏کنم که از راه دور آمدید و در این هوای گرم، و در این منزل تنگ در زحمت واقع شدید. خداوند همه شما را از علمای عاملین، و از مجاهدین اسلام قرار بدهد. خداوند همه شما را از ظلمات بیرون کند و به نور برساند.

و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته

صحیفه امام، ج‏8، ص: 267-270

‏                     

سخنرانی [در جمع اهالی اردکان فارس (خطر شکست مکتب)]

زمان: 3 تیر 1358/ 29 رجب 1399

مکان: قم‏

موضوع: خطر شکست مکتب‏

حضار: اهالی اردکان فارس‏

بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

انقلابهایی که در دنیا واقع می‏شود دو جور است: یک انقلاب انقلاب اسلامی است. و یک انقلاب غیر اسلامی. انقلاب اگر انقلاب غیر اسلامی باشد، این انقلاب بعد از انقلاب دیگر بند و باری در کار نیست. هر طوری که می‏خواهند با مردم عمل می‏کنند. مهاری در کار نیست. لکن انقلاب اگر اسلامی باشد، یعنی متکی به ایده اسلام، متکی به احکام اسلام باشد، این باید از اول انقلاب تا آخر، ابد، که این انقلاب و آثارش هست، این اسلامی باشد و تحت احکام اسلام. ملت ما تا اینجا آمده است و بحمد اللَّه با پیروزی به اینجا رسیده است؛ لکن پیروزی این نیست که ما فقط طاغوت را از بین ببریم. پیروزی اصیل آن است که ما بتوانیم متبدل بشویم به یک موجود انسانی، الهی، اسلامی، که همه کارهایمان، همه عقایدمان، همه اخلاقمان، همه اسلامی باشد.

الآن چشم همه متفکرین دنیا تقریباً دوخته شده است به ایران؛ و توجه به این الآن هست که آیا این ایرانی‏ها، که به این پیروزی رسیدند و مدعی هستند به اینکه اسلام بالاترین مکتب است، اسلام از همه مکتبهای عالم منزه تر است، آیا این مردمی که این ادعا را دارند، اینها چه جور هستند الآن؟ الآن که جمهوری اسلامی در ایران مستقر شده است، یعنی رژیم الآن رژیم جمهوری اسلامی است، آیا این نظام اسلامی در ایران چه اثری داشته است؟ همان مسائل سابق است، منتها مهره‏ها تفاوت کرده است؟ آن روز مأمورین انتظامی و مأمورین دولتی، آنها ظلم می‏کردند؛ و حالا پاسداران اسلامی و مردم‏ اسلامی و بازار اسلام ظلم می‏کنند؟ فقط اسم تغییر کرد و افراد تغییر کردند، لکن مسلک باقی است و مطالب باقی است؟ یا خیر، ... محتوا هم تغییر کرده است؟

من خوف این را دارم که ما در دنیا یک شکست بزرگ بخوریم. و آن شکست مکتبمان باشد. من از این بسیار خوف دارم. ما اگر مکتبمان محفوظ باشد و شکست بخوریم، اشکالی در کار نیست. بسیاری از اولیای خدا در مقابل غیر شکست خوردند اما مکتبشان محفوظ بود. اگر خدای نخواسته ما پیروز بشویم، به این معنا که آن دسته از ظالمها که بودند و آن دسته از چپاولگرها که بودند بیرون کردیم، لکن به جای آنها یک دسته ظلمه دیگری با یک محدودیت خاصی و چپاولگرهای دیگری با یک محبوبیتی به جای آن نشست، این موجب این می‏شود که مکتب ما در دنیا منعکس بشود [که‏] مکتب درستی نبوده؛ شکست در مکتب واقع بشود. آن شکستی که جبران نپذیرد، این شکست است.

الآن ما در تمام سطح ایران می‏بینیم که یک نابسامانیهایی هست، یک اختلافاتی هست، یک کارهایی هست که نباید بشود. چیزهایی که بر خلاف رضای خداست، بر خلاف دستور پیغمبر اکرم است، بر خلاف دستور اسلام است، در همه سطح کشور واقع می‏شود. نه همه می‏کنند؛ لکن در تمام سطح کشور هستند اشخاصی که همچه کارهایی می‏کنند. و خوف این است که این به پای اسلام نوشته بشود؛ به پای جمهوری اسلام نوشته بشود؛ و در خارج بگویند این هم نظام اسلام و این هم جمهوری اسلام، که مثل سابق است با اختلاف افراد. همان طوری که سابق می‏ریختند توی خانه‏های مردم و می‏گرفتند و هیچ تحت قاعده‏ای نبود الّا قاعده جباریت و ظلم، حالا هم بی‏میزان مثلًا در بعضی جاها می‏روند خانه مردم [را بازرسی‏] می‏کنند؛ این پای اسلام حساب بشود. اگر پای خود ما حساب می‏شد، خوب، مسلک مسلک صحیح؛ لکن آنهایی که می‏خواهند   در این مملکت باشند آنها دارند خلاف می‏کنند، مثل کارهای رژیم سابق، آن را پای اسلام حساب نمی‏کردند. آنها یک دسته‏ای بودند که کارهایی می‏کردند، و روی رژیم طاغوتی بود. این به مسلک ما هیچ ضرری وارد نمی‏آورد؛ به مملکت ما ضرر وارد می‏آورد؛ اما مسلک ما محفوظ می‏ماند، و آنها را خلاف اسلام می‏دانستند؛ خلاف رژیم اسلامی می‏دانستند. لکن اگر امروز خدای نخواسته در طبقات مردم، خصوصاً در طبقات روحانیین که آنها در رأس هستند و آنها نماینده اسلام هستند، اگر خدای نخواسته بعض اشخاص ملبس به لباس روحانیین یک کاری بکنند به اسم روحانی، یک کاری بکنند به اسم کمیته کذا، و این کار بر خلاف موازین شرعیه باشد، این را دیگر نمی‏آیند حساب کنند به اینکه این رژیم طاغوتی است؛ می‏گویند رژیم اسلامی است و این هم کارهایش! این هم حرفهایی است ....

و لهذا امروز یک مسئله خطرناکی مطرح است. ما آن وقت اگر شکست خورده بودیم از طاغوت، هیچ ابایی نداشتیم؛ خوب ما شکست خوردیم؛ حضرت امیر- سلام اللَّه علیه- هم از معاویه شکست خورد. آن ابایی نبود؛ خوب ما یک مطلبی را می‏گفتیم، مطلب حقی داشتیم می‏گفتیم، نتوانستیم پیش ببریم؛ آنها غلبه کردند بر ما. اما امروز مسأله آن نیست. امروز یک صفحه دیگری در کار است. و آن این است که مسلمین، ملت ما، شکست داد طاغوت را، و رأی داد به جمهوری اسلامی، و شد مملکت مملکت اسلامی؛ اگر امروز ما یک خطاهایی بکنیم که دشمنهای ما در خارج دامن به آن بزنند، در داخل دامن به آن بزنند، و منعکس کنند در خارج و داخل به اینکه اسلام هم مثل سایر مکتبها بلکه پایینتر از او، این شکست شکستی است که جبران ناپذیر است. شکست حضرت امیر از معاویه هیچ اهمیتی نداشت؛ برای اینکه شکست مسلک نبود؛ شکست شخص بود. اما اگر ما الآن مدعی هستیم که اسلامی است رژیم ما، ولی وقتی برویم سراغ بازار ببینیم بازار همان بازار سابق است، ربا همان ربای سابق است، چپاولگری همان‏ چپاولگری سابق است، اجحاف و گرانفروشی فوق العاده همان است که سابق بود؛ برویم توی ادارات هم ببینیم همان اشخاص و همان وضع و همان نابسامانی آنجا هم هست؛ برویم در مثلًا دانشگاه ببینیم آنجا هم مسائل همان مسائل است؛ هر جا برویم همان مسائل باشد، این موجب این می‏شود که انعکاس پیدا بکند که رژیم فاسدی رفت، یک رژیم فاسدی جایش نشست. کاری ما نکردیم جز اینکه یک رژیم فاسدی را از بین بردیم که آن رژیم فاسد کارهایش پای اسلام حساب نمی‏شد. این خطر نبود که اگر چنانچه محمد رضا یک ظلمی بکند، یا سازمان امنیت مردم را چه بکند، این به اسلام مربوط است. هیچ. جدا بود. حساب اسلام جدا، حساب آنها هم جدا بود. این خطر آن روز هیچ نبود بلکه هر چه آنها ظلم می‏کردند اسلام تقویت بیشتر می‏شد: لَا زَالَ یُؤَیَّدُ هَذَا الدِّینُ بِالرَّجُل الفَاجِرِ «1» رجل فاجر، آدم فاسق، آدم ظالم، هر چه ظلم بکند تأیید دین است. برای اینکه دین عدل است؛ او هر چه ظلم بکند مردم توجهشان به دین زیادتر می‏شود. اما امروز که مملکت یک مملکت اسلامی، رژیم یک رژیم اسلامی، و یک آزادی برای مردم پیدا بشود، از این آزادی اگر بخواهد خدای نخواسته یک استفاده‏های سوئی بشود و از این آزادی یک ظلمی بشود، تعدی بشود- عرض می‏کنم که- کارهایی که بر خلاف مسیر انقلاب است بشود، این طور نیست که [شکست‏] ما مثل شکست از محمد رضا باشد که برایمان اهمیت هیچ نداشت. امروز مسلک شکست می‏خورد. این است که مهم است.

باید ما همه بیدار باشیم، متوجه باشیم به اینکه از آزادی سوء استفاده نکنیم. حالا که آزاد هستیم، هرج و مرج بشود؛ هر کسی بخواهد برای خودش؛ همچو آزادی در بین بشر نباید باشد. در اسلام مطرح نیست یک همچو آزادی که کسی آزاد باشد که مردم را اذیت کند؛ کسی آزاد باشد که اجحاف بکند؛ و همین طور از سایر چیزها. امروز همه ماامانتدار اسلام هستیم. اسلام الآن سایه افکنده بر سر ما؛ از باب اینکه رژیم سلطنتی مبدل شد به رژیم اسلامی. الآن که این امانت دست ما آمده است اگر خدای نخواسته ما به این امانت خیانت بکنیم و این را در نظر غربیها، در نظر دشمنهای ما، در نظر دشمنهای داخلی و خارجی و آن اشخاصی که می‏خواهند این نهضت را آلوده کنند، ننگین کنند، اگر ما الآن یک عملی بکنیم که بهانه دست اینها بدهیم، ما خیانت به اسلام کرده‏ایم؛ و باید همه چشمهایمان را باز بکنیم. بالاتر از همه طبقه روحانیون هستند که باید بسیار با توجه- حالا غیر سابق است؛ سابق روحانیون نمی‏توانستند کاری بکنند. اگر کاری هم می‏کردند، می‏گفتند که این ساواکی است. اگر یک معممی یک کار خلافی می‏کرد، مردم می‏گفتند این ساواکی است؛ این از خدمه- مثلًا- ظلمه است. امروز که همچه چیزی نمی‏شود گفت.امروز اگر خدای نخواسته یک نفر روحانی- که نمی‏کند او؛ یک نفر صورت روحانی بیاید در بینشان واقع بشود یا در کمیته‏ها برود و یک خلافی بکند، امروز دیگر نمی‏گویند ساواکی است، امروز می‏گویند روحانی است دارد این کار را می‏کند. دیروز ساواکی این کار را می‏کرد، امروز روحانی این کار را می‏کند. و همین طور شماها: دیروز بازار بازار طاغوت بود، امروز بازار اسلام است؛ محتوایش فرق کرد؟ نه؛ رباخور همان رباخور، گرانفروش همان گرانفروش، اجحاف کن همان اجحاف کن؛ و همین طور در هر جای مملکت که برویم. اگر محتوا تغییر نکند خوف این است که مکتب ما مورد اهانت واقع بشود؛ مردم از مکتب ما برگردند. و این بالاترین شکستی است که ممکن است بر ما وارد بشود. و الّا فرض کنید یک کسی هم- اینها هم نمی‏شود اما فرض کنید شد- اینها روابطشان را با هم درست کردند و امریکا هم پشت سرشان آمد و یک کودتا هم شد و ما را هم همه را کشتند و از بین بردند و خودشان جایش نشستند، این، شکست مسلک نیست؛ ما شکست نخوردیم؛ ما شکست طبیعی خوردیم نه شکست معنوی. اما اگر خود ما یک کارهایی بکنیم که در بین مردم، در بین جوامع، در بین متفکرین، با دامن‏زدن‏  دشمنهای ما در داخل و خارج بر مسائل، و اسباب این بشود که مکتب ما شکست بخورد، این شکست است که دیگر جبران ندارد. این شکستی است که در مقابل این، انبیا ایستادند. در مقابل این، اولیا ایستادند که این شکست واقع نشود. جانشان را دادند برای اینکه مکتبشان محفوظ بماند. در هر صورت، ما الحمد للَّه تا حالا آمده‏ایم لکن از این به بعد مشکلتر است مسأله، و اهمیتش بیشتر است.

و من از شما آقایان هم تشکر می‏کنم که از راه دور آمده‏اید با ما ملاقات کنید. و به رفقای خودتان و به دوستان ما و به برادرهای ما سلام من را تبلیغ کنید. خداوند همه شما را تأیید کند و موفق.

و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته

صحیفه امام، ج‏8، ص: 271-276‏

 

                       

نامه [از نجف (سفارش اخلاقی و تأکید بر اهمیت دوران جوانی)]

زمان: 3 تیر 1357/ 18 رجب 1398

مکان: نجف‏

موضوع: سفارش اخلاقی و تأکید بر اهمیت دوران جوانی‏

مخاطب:؟

بسمه تعالی‏

18رجب 98

پس از اهدای سلام و تحیت، مرقوم شریف که حاکی از سلامت مزاج محترم بود و مشتمل تفقد از این جانب واصل؛ امید است در این راه خطرناک خداوند تعالی دستگیری فرماید و همه ما با سلامت روح و اطمینان نفْس از آن عبور نماییم. این جانب در این آخر عمر و نفسهای آخر با بضاعت قلیل و زاد ناچیز متوجه مولا هستم و امید آن دارم که ما هیچها را در عمیم لطف  خود به چیزی رساند. شما بحمد اللَّه نعمت جوانی را دارید و می‏توانید این راه را مستقیم طی کنید نگذارید پیری برسد که در این اوقاتِ آخرین، کاری از انسان ساخته نیست. خداوند شما را از محبان خود و مجاهدان راه حق قرار دهد و نقایص این بی‏بضاعت را با عموم لطف خود جبران فرماید. و السلام علیکم.

روح اللَّه الموسوی الخمینی

صحیفه امام، ج‏3، ص: 424‏

 

       

نامه [به آقای فضل اللَّه محلاتی (لزوم رعایت احترام نماینده امام در سپاه)]

زمان: 3 تیر 1364/ 5 شوال 1405

مکان: تهران، جماران‏

موضوع: لزوم رعایت احترام نماینده امام خمینی در سپاه پاسداران‏

مخاطب: محلاتی، فضل اللَّه‏

بسمه تعالی‏

جناب حجت الاسلام آقای محلاتی- دامت افاضاته‏

آقای شمخانی که به گفته جنابعالی و بعض دیگر که با ایشان آشنا هستند شخص صالح و متعهدی هستند در نامه‏ای که نوشته‏اند از آنچه واقع شده اظهار تأسف کرده و پوزش خواسته‏اند. ان شاء اللَّه تعالی جنابعالی آنچه که گذشته است نادیده گرفته و با ایشان و سایر برادران سپاهی چون گذشته برادرانه رفتار نمایید. فرزندان عزیز سپاهی باید توجه داشته باشند که جناب آقای محلاتی نماینده محترم این جانب شخصی مجاهد، صالح و امتحان داده هستند و حفظ احترام ایشان و توجه به رهنمایی ایشان لازم است. از خداوند تعالی توفیق همگان را در خدمت به اسلام و جمهوری اسلامی خواهانم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه

3/ 4/ 64

روح اللَّه موسوی الخمینی

صحیفه امام، ج‏19، ص: 294‏

. انتهای پیام /*