سخنرانی [در جمع مدیران صندوقهای قرض الحسنه (مبعث- اهمیت قرض الحسنه)] 21 خرداد 59
حکم [واگذاری اختیارات فرماندهی کل قوا به ستاد مشترک ارتش] 21 خرداد 60
سخنرانی [در جمع ائمه جمعه و جماعات استانهای خراسان، باختران، فارس و ...] 21 خرداد 62
سخنرانی [در جمع مدیران صندوقهای قرض الحسنه (مبعث- اهمیت قرض الحسنه)]
زمان: صبح 21 خرداد 1359/ 27 رجب 1400 مکان: تهران، حسینیه جماران
موضوع: مبعث رسول اکرم (ص) و عظمت آن- اهمیت و ارزش والای قرض الحسنه
حضار: مدیران صندوقهای قرض الحسنه
[بسم اللَّه الرحمن الرحیم]
این عید سعید بزرگ را به همه ملت ایران و تمام مسلمین و شما آقایان حاضر تبریک عرض میکنم.
زمانها خودشان هیچ مزیتی ندارند بعضی بر بعض؛ زمان یک موجود ساری متحرک است، متعیّن و هیچ فرق ما بین قطعهای با قطعهای دیگر نیست. شرافت زمانها یا نحوست زمانها به واسطه قضایایی است که در آنها واقع میشود. اگر شرافت زمان به واسطه حادثهای است که در آن زمان واقع میشود، باید عرض کنم که روز بعثت رسول اکرم در سرتاسر دهر؛ «مِنَ الازَلِ الَی الابَد»، روزی شریفتر از آن نیست؛ برای اینکه حادثهای بزرگتر از این حادثه اتفاق نیفتاده. حوادث بسیار بزرگ در دنیا اتفاق افتاده است؛ بعثت انبیای بزرگ، انبیای اولو العزم و بسیاری از حوادث بسیار بزرگ، لکن حادثهای بزرگتر از بعثت رسول اکرم نشده است و تصور هم ندارد که بشود؛ زیرا که، بزرگتر از رسول اکرم در عالمِ وجود نیست غیر از ذات مقدس حق تعالی و حادثهای بزرگتر از بعثت او هم نیست؛ بعثتی که بعثت «رسول ختمی» است و بزرگترین شخصیتهای عالم امکان و بزرگترین قوانین الهی. و این حادثه در یک همچو روزی اتفاق افتاده است و این روز را بزرگ کرده است و شریف. و همچو روزی ما دیگر در ازل و ابد نداریم و نخواهیم داشت. لهذا، این روز را بر همه مسلمین و بر همه مستضعفین جهان تبریک عرض میکنم.
از اسلام و بعثت رسول اکرم برداشتهای مختلفی است به حسب آن چیزهایی که در برداشتکننده موجود است. انسانها مختلفند در دید خودشان و به واسطه اختلاف در دید، اختلاف در برداشتها هم میشود. برداشت از رسول اکرم به حسب دیدهای مختلفی که در جهان بوده و هست و خواهد بود مختلف است و برداشت از انسان هم به حسب اختلاف نظرها و اختلاف دیدها مختلف است و برداشت از قرآن هم به حسب همین اختلاف مختلف است و برداشت از احکام اسلام هم و اسلام هم مختلف. هر دیدی محدود به حدود آن کسی است که آن دید را دارد. انسان یک موجودی است محدود؛ لکن قابل حرکت الی غیر متناهی [است]. و دید انسانِ موجود محدود است، مگر آنکه دید انسان غیر متناهی باشد. انسان غیر متناهی در کمال، غیر متناهی در جلال و جمال، دید غیر متناهی دارد و آن میتواند از اسلام و از انسان و از بعثت و از رسول اکرم و از عالم، برداشت صحیح بکند. از انسان بزرگ که گذشت، از انسان کامل که گذشت، تمام دیدهایی که در بشر هست، در انسانها هست، همه محدود است و برداشت صحیح نه از اسلام و نه از قرآن و نه از بعثت و نه از رسول اکرم و نه از انسان به طوری که هست میتوانند برداشت کنند. محدود نمیتواند غیر محدود را در حیطه بیاورد، مگر خودش هم غیر محدود [بشود]. انسانِ کامل غیر محدود، انسان کاملی که در همه صفات غیر محدود است و ظل ذات اقدس الهی است، این میتواند از اسلام آن طور که هست برداشت کند و از انسان آن طور که هست و از بعثت آن طور که هست و از قرآن آن طور که هست و از عالَم آن طور که هست. دیگران به حسب مراتب وجودشان، به حسب مراتب کمالشان برداشتهایی دارند، لکن محدود است. باید خودشان سِیر بکنند و مراتب کمال را یکی پس از دیگری به آن برسند و به اندازه کمالی که پیدا میکنند از این حقایق و مِن جمله بعثت برداشت- به حسب آن مقدار از کمال که دارند- بکنند. رسول خدا- صلّی اللَّه علیه و آله و سلم- انسان کاملی است که در رأس مخروطه این عالَم واقع است. ذات مقدس حق تعالی که غیب است و در عین حال ظاهر است، مستجمع همه کمال به طور غیر متناهی است، در رسول اکرم متجلی است به تمام اسما و صفات و در قرآن متجلی است به تمام اسما و صفات.و روز بعثت روزی است که خدای تبارک و تعالی، موجود کاملی که از او کاملتر نیست و نمیشود باشد مأمور کرد که تکمیل کند موجودات را، انسانها را که ابتداءً یک موجود ضعیف ناقص هست، لکن قابل این است که ترقی کند، انسان را مترقی کند. ابعاد انسان، ابعاد همه عالم است و اسلام برای تربیت انسان در همه ابعاد است. برداشتهای مختلفی که از اسلام شده است به حسب نظرهای مختلفی که صاحب نظرها داشتند و بینشی که داشتند، بسیار اختلاف هست و هیچ کدامش نرسیده است به حدی که اسلام را بشناسد یا انسان را بشناسد یا رسول اکرم را بشناسد یا عالَم را بشناسد، همهشان در یک سطح محدود هستند. چه بسا اشخاصی که خیال میکنند که پیغمبر اکرم که آمده است، یا سایر انبیایی که خدای تبارک و تعالی فرستاده است، برای این است که مردم را از این ظلمها و بیعدالتیها و امثال این نجات بدهد و مأموریت همین است که عدالت ایجاد کند در اجتماع و در افراد و مأموریت به همین قدر بیشتر نیست. چه بسا اشخاصی که اقتصاد را یک مسئله با اهمیتی تلقی میکنند، مأموریت انبیا را محدود به این بکند، که اینها آمدهاند مردم را به یک شکم سیر و یک زندگی رفاه برسانند و همین است مأموریت انبیا. و چه بسا اشخاصی که به حسب دید عرفانی که دارند، بعثت انبیا را محدود میکنند به اینکه برای بسط معارف الهی است و غیر از این بعثت چیزی نیست. و همین طور فلاسفه یک طور فکر میکنند. فقهای اسلام، ... ملتها یک طور فکر میکنند، روشنفکرها یک طور فکر میکنند و مؤمنین هم هر کدام به یک نحو فکری دارند و همه قاصرند از رسیدن به آنچه که هست. این روایتی که وارد شده است: مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّهُ این به ما میفهماند که انسان آن طور موجودی است که اگر شناخته بشود، شناسایی خدا با این است؛ نسبت به هیچ موجودی این مطلب صادق نیست. ربّ انسان را کسی نمیتواند بشناسد الّا اینکه خودش را بشناسد و خودشناسایی که دنبالش خداشناسی است حاصل نمیشود مگر برای کُلّ اولیای خدا. و گمان نباید بشود که اسلام آمده است برای اینکه، این دنیا را اداره بکند، یا آمده است فقط برای اینکه مردم را متوجه به آخرت بکند، یا آمده است که مردم را آشنای به معارف الهیه بکند. محدود کردن، هر چه باشد خلاف واقعیت است. انسان غیر محدود است و مربی انسان غیر محدود است و نسخه تربیت انسان که قرآن است غیر محدود است؛ نه محدود به عالَم طبیعت و ماده است، نه محدود به عالَم غیب است، نه محدود به عالَم تجرد است، همه چیز است.
میگویند: اول سورهای هم که به پیغمبر وارد شده است: اقرأ بِاسْمِ رَبِّکَ نگفته است «اقرأ باسم اللَّه»، نگفته است «اقرأ باسم الناس»، فرموده اقْرأ بِاسْمِ رَبِّکَ؛ یعنی، ربّ رسول؛ یعنی، آنکه تربیت کرده است رسول اکرم را؛ یعنی، خدای تبارک و تعالی به تمام اسما و صفات، با تمام اسما و صفات. اینکه ربّ رسول اکرم است، انسان کامل است. ذات مقدس حق تعالی با تمام اسما و صفات است و اسما و صفات حق تعالی احاطه بر تمام موجودات دارد و با یک تعبیر دیگر همه موجودات ظهور اسما و صفات الهی هستند. و خدای تبارک و تعالی که امر میفرماید که: اقْرَأ بِاسْمِ رَبِّکَ؛ یعنی، به این اسمی که تمام اسما و صفات در آن است و مربی به تمام معنای تربیت در عالم طبیعت، تربیت در عالَم ماورای طبیعت، تربیتهای مناسب با عالَم مجردات، با عالَم جبروت، با تمام عوالم، این ربّ رسول است. و پیغمبر هم مأمور است که قرائت بکند و اول چیزی که به او حسب این روایت امر شده است ،امر به قرائت است و تعلیم [و] تربیت. کانّه میخواهد بفرماید که آن ربّی که ربّ تو است و احاطه به همه موجودات دارد، تو باید قرائت کنی و تربیت کنی مردم را به آن راه، همان ربّ رسول آن هم ربّ رسول خاتم؛ پیغمبر مأمورند که مردم را دعوت کنند به ربّ رسول، به ربّ رسول اکرم و ربّ رسول خاتم. و قرآن برای همین آمده است و اسلام برای همین آمده است که تربیت کند انسانها را که اگر تربیت برایشان نباشد، از همه حیوانات درندهتر [و] موذیتر است. انسان یک همچه موجودی است که اگر در تحت تربیت واقع نشود، هیچ حیوانی در عالَم، هیچ موجودی در عالَم به خطرناکی این موجود نیست و به موذیگری این موجود نیست. همه انبیا که آمدند، برای تربیت این موجودند که اگر سرخود باشد عالَم را به هم میزند، و مع الأسف انبیا هم موفق نشدند به اینکه مأموریت خودشان را تحقق بدهند.
وَ الْعَصْرِ، انَّ الْانْسانَ لَفی خُسْرٍ؛ عصر هم محتمل است که در این زمان حضرت مهدی- سلام اللَّه علیه- باشد، یا انسان کامل باشد که مصداق بزرگش رسول اکرم و ائمه هدی، و در عصر ما حضرت مهدی- سلام اللَّه علیه- است. قسم به عصاره موجودات عصر؛ فشرده موجودات، اینکه فشرده همه عوالم است، یک نسخهای است، نسخه تمام عالَم. همه عالَم در این موجود، در این انسان کامل، عصاره است و خدا به این عصاره قسم میخورد و میفرماید که: انَّ الْانْسانَ لَفی خُسْرٍ؛ انسان در خسارت است، انسان شقی است. الَّا الَّذینَ امَنُوا؛ یعنی، الّا آن اشخاصی که تحت تربیت واقع شدهاند، نه اسلموا، آمنوا؛ مؤمنها، غیر اشخاصی که در تحت تربیت انبیای عظام واقع شدند و در این زمان در تحت تربیت رسول اکرم واقع شدهاند، همهشان خسارت دارند، در زیان و خُسر هستند. مستثنی فقط مؤمنیناند. که مؤمنین البته دارای این صفات هم هستند: وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ این استثناست، ما بقی همه ما دیگر در خسران هستیم. و اسلام آمده است که همه این خسارتمندها را، همه این ناقصها را بیاورد در این جمعیت مؤمنین. اسلام نیامده است که جنگ بکند. اسلام نیامده است که کشورگیری بکند. نیامده است که فتح بکند. اسلام و سایر ادیان حَقه آمدهاند که مردم را از این خسران بیرون کنند و وارد کنند در این حصار ایمان و مع الأسف موفق نشدند. کوشش خودشان را کردند و موفق نشدند الّا مقداری.این مقدار از کمال هم که در انسانها در عالَم هست به تبع انبیاست. اگر انبیا نیامده بودند، شاید همه مردم، الّا نادری، همهشان مثل حیوانات جنگل و بدتر از او به جان هم میافتادند. حالا هم میبینید که آنهایی که به این حصار ایمان نزدیکترند از این جنایات دورترند. حالا هم که شما در دادگستریهای عالم و در محکمههای قضایی همه جا مراجعه کنید، مؤمنها پروندهای اینجا ندارند. پرونده مال آنهایی است که ایمان ندارند. پرونده های قتل و پروندههای دزدی و فحشا و امثال ذلک مال آنهایی است که ایمان به اسلام یا ایمان به خدا ندارند. این مقدار هم توفیق زیادی است که گروههای زیادی از انسان را تربیت کردند و لو همین مقدار از تربیت و اگر این تربیت نبود، همه کارتر بودند و همه هیتلر بودند. تربیتهای انبیا [است] که نجات داده این مردم را از حد حیوانیت و آن جنونی که انسان دارد در قدرت طلبی و شهوترانی. باز یک مقدار، مقدار زیادی توفیق حاصل شده، لکن باز توفیقی که آنها میخواستند نشده، اینکه انبیا میخواستند باز نشده.
پیغمبر غصه میخورد برای اینکه، دعوت میکند و اجابت کم میشود؛ فَلَعَلَّکَ باخِعٌ نَّفْسَکَ. و یکی از غصههای انبیا هم همین است که تعلیماتشان را نتوانستند به ثمر برسانند به آن طوری که تعلیم اقتضا میکند. پیغمبر میخواست همه مردم را علی بن ابی طالب کند ولی نمیشد. و اگر بعثت پیغمبر هیچ ثمرهای نداشت الّا وجود علی بن ابی طالب و وجود امام زمان- سلام اللَّه علیه- این هم توفیق بسیار بزرگی بود. اگر خدای تبارک و تعالی، پیغمبر را بعث میکرد برای ساختن یک همچه انسانهای کامل، سزاوار بود؛ لکن آنها میخواستند که همه آن طور بشوند، آن توفیق حاصل نشد. اسلام یک قوانینی است که انسان میخواهد درست کند. قرآن هم کتاب انسانسازی است، میخواهد انسان درست کند.
پیغمبر هم از اوّلی که مبعوث شد تا آخر، وقتی که از دنیا تشریف بردند در صدد این بود که آدم درست کند. در فکر این بود. تمام جنگهایی که در اسلام واقع شده برای این بوده است که این جنگلیها و وحشیها را وارد کنند در حصار ایمان، قدرت طلبی تو کار نبوده و لهذا، در سیره نبی اکرم و سایر انبیا و اولیای بزرگ، حضرت امیر- سلام اللَّه علیه- اولیای بزرگ، در سیره آنها میبینیم که اصل قضیه قدرت طلبی در کار نبوده و اگر برای ادای وظیفه نبود و برای ساختن این انسانها نبود، حتی این خلافت ظاهری را هم قبول نمیکردند، میرفتند کنار؛ اما تکلیف بود. تکلیف خداست باید قبول کند تا بتواند آن مقداری که میتواند انسان درست کند، مع الأسف، نتوانست معاویه را آدم کند، چنانکه پیغمبر نتوانست ابو جهل و ابو لهب و این صنف جمعیت را آدم کند، امیر المؤمنین هم نتوانست معاویه و اتباع معاویه را آدم کند، اما آمدند برای این کار. گمان نشود که اسلام شمشیر کشیده است برای اینکه قدرت پیدا کند مثل سایر حکومتها، حکومت اسلامی این جوری نیست. اگر کسی برای قدرت اقدام بکند، و برای تحصیل قدرت شمشیر بکشد، این از اسلام دور است، این وارد در اسلام نشده است، ظاهراً مسلم است اما آن ایمانی که باید داشته باشد ندارد. انبیا آمدهاند برای اینکه این قدرتها را بشکنند، این قدرتهای شیطانی را سرکوب کنند و نبی اکرم هم آمده بودند و آمدند برای اینکه این قدرتها را بشکنند. این یکی از کارهایی است که انبیا دارند، نه اینکه فقط این است. کار مهم انبیا این است که مردم را برسانند به آن نقطه کمال و سایر کارها وسیله است. غایت، کمال مطلق است. انبیا میخواهند که همه مردم بشوند مثل امیر المؤمنین- سلام اللَّه علیه لکن نمیشود، توفیق - پیدا نمیکنند. این طور نیست که انبیا برای دنیا آمده باشند. دنیا یک وسیلهای است برای کمال؛ چنانکه اهل دنیا هم این وسیله را به ضد کمال استعمال میکنند. جنگ علی بن ابی طالب با جنگ معاویه ماهیتاً فرق دارد، ذاتاً فرق دارد؛ یکی شمشیر میکشد و ظل اللَّه است؛ ظل خداست. یکی شمشیر میکشد و ظل شیطان است، ماهیتاً این دو تا با هم فرق دارند. آنکه برای قدرت طلبی و شیطنت فعالیت میکند با آنکه برای خدا فعالیت میکند، ذاتاً این دو تا با هم فرق دارند و کارهایشان ذاتاً فرق دارد. انبیا برای ثروت و قدرت و دنیا و رسیدن به دنیا و رسیدن به حکومت ابداً یک قدم برنداشتند. و اگر کسی گمان کند که انبیا یا اولیای بزرگ قدمی برای مَسند برداشتند، این نمیشناسد آنها را؛ این انبیا را نشناخته. مَسندها همه در نظر انبیا پوچ است و قدرتها همه پوچ.در اعمالی که ما انجام میدهیم و شما آقایان هم یک مصداق خوبش را دارید انجام میدهید و آن تکفل صندوقهای قرض الحسنه [است]، گاهی عمل، خوب عملی است؛ نماز، دیگر از اعمال بسیار بزرگ است، لکن نمازگزار بد است، نماز خوب است، نمازگزار این را به ریا انجام میدهد، جهنم میرود، با نمازش جهنم میرود. صندوق قرض الحسنه خوب است، صندوقدار خیلی کارش مشکل است، جدیت کنید که صندوقدار امینی باشید و صندوقداری باشید که برای ملت خودتان، برای مستمندان خودتان با فایده باشید و قصد اینکه به آنها یک مثلًا چیزی هم بفروشید نداشته باشید.
برای خدا کار کنید و امانت را حفظ. این پولهایی که مردم به صندوق قرض الحسنه میدهند، اینها یک امانتهایی است دست صندوقدارها. من هیچیک از آقایان را هم نمیشناسم، بله، بعضی آقایان را میشناسم، نمیدانم که این بعضی آقایان واردند در این زمینه، یا مِن باب اتفاق آمدند؛ لکن به عنوان صندوقدار کسی را نمیشناسم. شما همه خودتان میشناسید خودتان را، هر آدمی خودش را خوب میشناسد؛ یعنی، نه به آن خوبی که مراتب کمال را بشناسد، راجع به اعمالش خودش میداند دارد چه میکند. شماها هم میدانید که در این امانت آیا چه میکنید؛ آیا به آن طوری که رضای خداست عمل میکنید؟ و ان شاء اللَّه امیدوارم عمل بکنید. و اگر خدای نخواسته قصوری در این امر دارید، جبران کنید. کار، بسیار کار خوبی است، مسئولیتش هم بسیار زیاد است. کار هر چه بزرگتر باشد مسئولیت هم به حجم آن بزرگ است. قرض الحسنه از اعمال بسیار خوب است و بهتر از همین طور پول دادن است و نکتهاش هم، شاید یکی از هم این باشد که در قرض الحسنه، فعالیت دنبالش هست، در مجانی، شاید گدا درست کردن باشد، از این جهت، این یک فعالیتی ایجاد میکند. آن کسی که قرض میکند و موظف است که بدهد این به فعالیت میافتد که در وقت خودش بتواند قرضش را ادا کند و بعد هم ما زادی که پیدا کرده است ادامه بدهد به کار خودش؛ لکن آن کسی که نشسته کنار کوچه و از مردم [گدایی] میخواهد، آن هیچ وقت در فکر این نیست که یک کاری بکند؛ برای اینکه دیگر مطالبی ندارد، کسی نمیآید از او مطالبه کند که این که گرفتی بده. قرض بسیار اهمیت دارد و قرض الحسنه بسیار اهمیت دارد و در کمتر گناهانی است که به اندازه ربا در قرآن و سنت به او اهمیت داده شده باشد و او را مطرود کرده باشد، و نکتهاش هم این است که اگر ربا رواج بگیرد، فعالیت کم میشود. یکی از نکاتش [این است که] در مقابل کار نیست این سودی که میبرد، آن توی خانهاش نشسته یا عیاشی میکند و پولش دارد میزاید. یک همچو چیزی را که بخواهد ربا بگیرد آدم و تحمیل بکند به مسلمین، این از یک طرف یک ظلمی است به حسب آیه شریفه که تعبیر به ظلم کرده است، و از یک طرف دیگر بیکاری درست میکند. این پول باید راه بیفتد وکار انجام بگیرد از آن و رزق پیدا بکند. اینها پول را همین طور میگذارندش آنجا دست یک کسی و میخواهند این پول بزاید برای خودشان بدون کار و این در جامعه فساد بزرگی است و این را ظلم گفته است قرآن شریف: لا تَظْلِمُونَ و لا تُظْلَمونَ؛ آن طور تشبیه کرده است فَأذَنُوا بِحَرْبٍ مِنَ اللَّه، این اهمیت زیاد دارد. و به همان اندازهای که قرض به ربا محکوم است به همان اندازه قرض به حسنه و بدون ربا و همین طور قرض دادن به همان اندازه مطلوب است.
و شما تکفل به یک امر بسیار بزرگی کردید و ان شاء اللَّه با اعمال شما و امثال شما ربا از مملکت اسلامی کوچ میکند. لکن توجه به خودتان باید داشته باشید. هر شخصی باید خودش را محاسبه کند. یکی از منازل سِیر، محاسبه آدم است که انسان مراقبت از خودش بکند در روز که مشغول عمل است که خلاف نکند، شب هم که، آخر شب هم که میرود منزل از خودش محاسبه کند، مثل یک کسی که از او استنطاق میخواهد بکند، بازرسی میکند. خودش بازرسی کند، ببیند که امروز چه کرده است. شما از خودتان هر شب بازرسی کنید و ببینید با این صندوق چه عمل کردید. آیا این بیچارهای که آمده قرض بگیرد با تلخی با او روبه شدید؟ خیلی این اهمیت دارد. ممکن است که یک نفر آدم هم قرض بدهد، مجانی هم بدهد، قرض الحسنه بدهد، لکن ترشرویی کند؛ یعنی، قلب این قرض گیرنده را آزرده کند و این قلب محل تجلی خداست. قرض که میدهید با خوشرویی، زود عملش را انجام بدهید، مثل ادارات دولتی نباشد. زود کار را انجام بدهید با خوشرویی، با بشاشت، با احترام. آنکه آمده است قرض میکند خوب یک نقیصهای در خودش میبیند. به واسطه این نقیصه شاید یک خجالتی برای خودش خیال بکند و حال آنکه نه فقر خجالت دارد و نه قرض خجالت دارد؛ لکن خوب، یک احساس حقارتی ممکن است بکند. شما با اعمالتان رفع کنید این را. شمایی که متکفل قرض الحسنه دادن هستید، با خوشرویی و عمل خوب این نقیصهای که آن آدم در خودش مثلًا میبیند و حقارتی که شاید در خودش میبیند، شما او را رفع کنید، آن از قرض الحسنه دادن بالاتر است، حسنه او از قرض الحسنه دادن بالاتر [است]. دلجویی از مستمندان و از ضعفا و از مستضعفان از اعمال دیگر محتمل است بسیار بزرگتر باشد. و شما در حالی که آن عبادت را انجام میدهید که متکفل شدید برای یک عبادتی که قرض الحسنه بدهید و صندوق را باز کنید به روی اشخاص احتیاجدار، این مطلب، این عبادت بزرگ را هم انجام بدهید. این عبادت بزرگ که دلجویی از یک نفر انسان، از یک نفری که ممکن است از خود شما شریفتر باشد و شما نمیدانید. ممکن است از خود شما ایمانش به خدا بالاتر باشد و شما مطلع نیستید، دلجویی از این، از آن کارِ دیگرتان، بالاتر است و اگر کسی صدقه بدهد و منت بگذارد، مطرود است، پیش خدا مطرود است این صدقه، اصلًا مطرود است. باید انسان در فکر این باشد که خودش را مهذب کند، تهذیب کند خودش را. و من از خدای تبارک و تعالی میخواهم که همه ما، همه ملت ما متوجه به اسلام باشند و همه منزه باشند از صفات بد.و اخیراً، عرض میکنم که سستی در این نهضت نکنید. شما بین راه هستید و این راه را با قدرت، با تصمیم، با ارادت، با مشت محکم به پیش ببرید این نهضت را و مادامی که مشت شما گره کرده است آسیبی به شما نخواهد رسید. مشت خودتان را باز نکنید. رفتن دنبال اینکه فلان کار را کی انجام خوب میدهد، کی انجام بد میدهد و من چه میخواستم به من نرسیده، من خانه میخواستم به من نرسیده، این مشت گره کرده را بازکردن است. مشت خودتان را پیش خدای تبارک و تعالی باز نکنید؛ به همان طوری [باشد] که در اول نهضت گره کرده بودید مشت را و هیچ اعتنا نداشتید به اینکه به یک منصبی برسید. و جوانها را زنها [در راه خدا] دادند و هیچ نظری نداشتند که برایشان یک چیزی پیدا بشود، برای خدا بود و شما هم همه برای خدا عمل میکردید، این را حفظش کنید. این مشت گره کرده را همان طور گره کرده نگه دارید. و در مقابل قدرتهایی که هستش از این قدرتها نترسید. اینها قدرتهایی هستند که پیش آن قدرتی که شما اتکال به آن دارید هیچ نیست، هیچ نیست. این همه کوشش هم که دارند میکنند و از همه اطراف دارند کوششها میکنند برای اینکه این جمهوری اسلامی را نگذارند به محتوای حقیقی خودش برسد، موفق نمیشوند. ملت ما تصمیم خودش را گرفته است.اگر چهار نفر هم پیدا بشوند که بر خلاف مسیر ملت هستند اینها چیزی نیستند، اینها قابل ذکر اصلًا نیستند. و با این همتی که ملت ما کرده است و الآن هم بحمد اللَّه محفوظ است آن اراده و عزمشان، ما پیروزی را ان شاء اللَّه با تمام حدودش، با تمام وجودش ادراک میکنیم. شما بنای بر این داشته باشید که این نهضت را پیش ببرید. پیش بردن نهضت برای آن اشخاصی که در کارخانهها کار میکنند این است که کار کنند، از کارشان ندزدند، آنهایی هم که در صحراها و در محل زراعت کار میکنند کار کنند و ملت ما هم به این کشاورزها که زحمت کشیدند، و از قراری که میگویند بسیار زیاد امسال کار کردند، لکن ممکن است نتوانند خودشان [محصولشان را] جمع بکنند، یا شیاطین نگذارند که اینها جمع بکنند، باید کمک بکنند. این نهضت باید این طور پیش برود. اگر شما توانستید که زراعت خودتان را و صنعت خودتان را و فرهنگ خودتان را و اینها را درست بکنید، این نهضت را تا یک حدودی پیش بردید. و من امیدوارم که این نهضت، یک نهضت نفسانی هم باشد، روحانی هم باشد. و همان طوری که کارهای زراعی و دیگر کارها انجام میگیرد مجاهده با نفس هم انجام بگیرد. و همان طوری که در اول نهضت تحول بزرگی برای ملت ما حاصل شد، این تحول محفوظ باشد و رو به کمال برود. از هیچ بوقی نترسید؛ اینها همه، این حرفهایی را که آقای کارتر میفرمایند، اینها یک بوقی است، یک طبلِ میان تهی است. دنیا اینها را محکوم کرده است. دنیا الآن دنیای آزاد و بیدار دنبال شماست. نهضت شما پیش دنیا یک معجزه است، این نهضت را با همین بُعد اعجازیاش حفظ کنید و با اتکال به خدا و وحدت کلمه پیش بروید. و من امیدوارم که ما به مطلوب حقیقی برسیم و متصل بشود این نهضت به نهضت بزرگ اسلامی و آن نهضت ولی عصر- سلام اللَّه علیه- هست. خداوند همه شما را موفق و مؤید کند و ملت ما را به پیش ببرد و کسانی که با ما مخالف هستند تأدیب کند.
و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته
صحیفه امام، ج12، ص: 419-430
حکم [واگذاری اختیارات فرماندهی کل قوا به ستاد مشترک ارتش]
زمان: 21 خرداد 1360/ 8 شعبان 1401
مکان: تهران، جماران
موضوع: تعیین جانشین فرماندهی نیروهای مسلح
مخاطب: فلاحی، ولی اللَّه (جانشین رئیس ستاد مشترک ارتش)
بسم اللَّه الرحمن الرحیم
تیمسار ولی اللَّه فلاحی، جانشین رئیس ستاد مشترک ارتش جمهوری اسلامی ایران. تا تعیین تکلیف جانشین فرماندهی نیروهای مسلح، ستاد مشترک مجاز است با استفاده از اختیارات مقام رهبری مأموریتها و وظایف محوله را انجام دهد.
21خرداد 60
روح اللَّه الموسوی الخمینی
صحیفه امام، ج14، ص: 421
سخنرانی [در جمع ائمه جمعه و جماعات استانهای خراسان، باختران، فارس و ...]
زمان: صبح 21 خرداد 1362/ 29 شعبان 1403
مکان: تهران، حسینیه جماران
موضوع: کیفیت نزول قرآن بر قلب رسول اللَّه- رسالت خطیر روحانیت
مناسبت: در آستانه ماه مبارک رمضان
حضار: واعظ طبسی، عباس (نماینده امام و تولیت آستان قدس رضوی)- فلسفی، محمد تقی- ائمه جمعه و جماعات استانهای خراسان، باختران، فارس، قم، تهران، طلاب- شورای سرپرستی طلاب غیر ایرانی مقیم قم- مسئولان دفتر نمایندگی امام در سپاه پاسداران و روحانیون
بسم اللَّه الرحمن الرحیم
از آقایان علما، دانشمندان، وعّاظ محترم که در اینجا حضور دارند و زحمت کشیدهاند و من بخواهم اسم کلیاتش را ببرم لازم نمیدانم- به همه- از همه تشکر میکنم، و از همه آنها در این ماه مبارک رمضان ملتمس دعا هستم برای پیروزی اسلام و برای قطع ید اجانب از ممالک اسلامی.در ماه مبارک رمضان قضیهای اتفاق افتاد که ابعاد آن قضیه و ماهیت آن قضیه در ابهام الی الابد مانده است برای امثال ماها و آن نزول قرآن است. نزول قرآن بر قلب رسول اللَّه در لیلة القدر، کیفیت نزول قرآن و قضیه چه بوده است و روح الأمین در قلب آن حضرت قرآن را نازل کرده است و از طرفی خدا انْزَلْناهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ این نزول قرآن در قلب پیغمبر در لیلة القدر کیفیتش چیست؟ باید بگویم غیر از خود رسول اکرم و آنهایی که در دامن رسول اکرم بزرگ شدند و مورد عنایت خدای تبارک و تعالی، عنایات خاص او بودند، برای دیگران مطلقاً در حجاب ابهام است که مسأله تنزّل چی است، نزول در قلب چی است، روح الامین چی است، کیفیت وارد شدن روح الامین با قرآن در قلب رسول اللَّه چی است، «لَیْلَةِ الْقَدْرِ» چی است؟ اینها مسائلی است که به نظر سطحی یک مطالب آسانی است، و گاهی هم یک حرفهایی گفته شده است؛ لکن به شما عرض کنم کیفیت نزول قرآن در ابهام باقی مانده است برای امثال ما، و کیفیت نزول ملائکة اللَّه در لیلة القدر و ماهیت لیلة القدر.و این دعوتی که خدای تبارک و تعالی به حسب آن چیزی که از رسول اکرم منقول است که دُعیتُمْ الی ضِیافَةِ اللَّه ضیافت چی هست و کی پذیرفته است این ضیافت را، و برای مقدمات پذیرش، این زیارت، این ضیافت چی هست و خود ضیافت چی هست.باید عرض کنم که غیر از خود رسول اکرم- صلی اللَّه علیه و آله و سلم- کسی به این ضیافتی که خدای تبارک و تعالی دعوت کرده است، آن طور که او اجابت کرده است کسی اجابت نکرده است.دعوت مراتب دارد، اجابت هم مراتب دارد. آن مرتبه اعلاء اجابت آنی است که پس از حصول مقدمات و ریاضاتی که رسول خدا- صلی اللَّه علیه و آله و سلم- کشیدهاند منتهی شد به اینکه خدای تبارک و تعالی از او ضیافت کرد به نزول قرآن.قرآن آن نعمتی است که در ضیافتی که از رسول خدا شده است، آن نعمتی است که در آن سفرهای که از ازل تا ابد پهن است پیغمبر اکرم برخوردار از آن بوده، و مقدمات، آن مقدماتی است که سالهای طولانی ریاضات معنوی کشیده است تا رسیده است به آنجایی که لایق این ضیافت شده است؛ و مهم قضیه اعراض از دنیاست آن چیزی.که انسان را به ضیافتگاه خدا راه میدهد این است که غیر خدا را کنار بگذارد و این برای هر کس میسور نیست؛ برای افراد انگشت شماری که در رأس آنها رسول اللَّه است میسور بوده. آن توجه قلبی به مبدأ نور و اعراض از ماورای او، او را لایق کرد به ضیافه اللَّه و لایق کرد برای اینکه، قرآن یکمرتبه به طور بسیط در قلب او وارد بشود. لیله مبارکه یکی از احتمالاتش بنیه خود رسول اکرم است که مشکات نور اللَّه است و احتمالات دیگر هم هست. مهم ادراک این معناست که مراتب کمالات انسان برای ورود در ضیافت خدا زیاد است، و باید از مقدمات شروع بشود. مقدمات هم همانی است که توجه به غیر نداشتن و غیری را ندیدن و جز خدا ندیدن و توجه به هیچ چیز غیر از او نداشتن. در اینجا باید عرض کنم که از همه مردم این معنا مطلوب است، و اگر بخواهند در ضیافت خدا وارد بشوند به اندازه وُسع خودشان باید از دنیا اعراض کنند و قلبشان را از دنیا برگردانند؛ لکن برای جامعه روحانیت که جامعه وعاظ هم در بین آنهاست یک مطلوبیت دیگری دارد.پیغمبر در یکی از فرمایشاتشان میفرمایند که شَیَّبَتْنی سورةُ هود آیهای که در سوره «هود» وارد شده است در سوره شوری هم به استثنای یک کلمه وارد شده است، لکن سوره هود را ایشان میفرمایند که «شَیَّبَتْنی»؛ برای اینکه، در آنجا امر به استقامت خود رسول خدا و کسانی که با او هستند هست، تابعین او. این است که استقامت ملت را هم پیغمبر سنگینیاش را در دوش خودش میدید، و نگرانیای که پیغمبر داشت نسبت به اینکه استقامت نکند ملت، نکند امت، این بود که- به حسب احتمال قوی- این بود که ایشان را وادار کرد به اینکه این کلمه را بفرمایند. استقامت در هر امر، و این دنبال این است که انسان توجه به خدای تبارک و تعالی داشته باشد و به پیامبران خدا و خصوصاً پیمبر خاتم که اینها چه نحو زندگی کردند و با چه مصیبتهایی استقامت کردند، و در این بیست و چند سال که پیغمبر اکرم در بین این مردم بود چه مصیبتهایی از همین مردم دید، و چه مصیبتهایی را پیشبینی کرد، و توجه به اینکه او ولیّ امر این ملت است و استقامت این ملت هم از او خواسته شده است، و فَاسْتَقِمْ کَما امِرْتَ وَ مَنْ تابَ مَعَکَ این است که موجب نگرانی رسول خداست.
اگر امروز جامعه روحانیت در سرتاسر کشور ما، چه روحانیینی که اشتغال به یک عملی داشته باشند از اعمالی که در جمهوری اسلامی لازم است و چه آنهایی که اشتغال ندارند، چه ائمه جمعه و چه ائمه جماعات و چه علمایی که در غیر این دو شغل هستند و در بین مردم برای ارشاد هستند، و چه وعاظ محترم، اینها الآن اسلام سپرده به اینهاست.پیغمبر اکرم توجه به این ملت دارد. تمام ذرات کارهای ما تحت نظر خدای تبارک و تعالی است. و نامه اعمال ما به حسب روایات عرضه میشود به امام وقت؛ امام زمان- سلام اللَّه علیه- مراقب ما هستند، مراقب روحانیت هستند که چه میکنند اینها. امروز که اسلام به دست آنها سپرده شده است و تمام عذرها منقطع شده است، نمیتوانند بگویند نمیتوانستیم، نمیتوانند بگویند نمیدانستیم، نمیتوانند بگویند که رژیم شاهنشاهی ما را نمیگذاشت کاری انجام بدهیم. همه اینها مرتفع شده است، و اسلام به دست شما افتاده است، به دست روحانیون در سرتاسر کشور و تحت مراقبت شدید هستید؛ مراقبت خدای تبارک و تعالی و مراقبت فرشتگانی که مأمور این کار هستند وَ اللَّه مِنْ وَرائِهِمْ مُحیط ماه «رمضانها» میآید و میرود، و ماهها یکی پس از دیگری میروند و عمرها هم میرود، آنچه که باقی میماند آن صفحات اعمال شماست که در قلب شما ثبت است، و شاید نامه عمل هم همان باشد. قلب شما نسبت به دنیا چه بوده است؟ دنیا با قلب شما چه کرده است و شما توجهتان به دنیا چه اندازه بوده است؟ آن روزی که دستتان نمیرسید زاهد و عابد بودید، آن روزی که دست رسید خدای نخواسته عکس او بود؟ مراقبت در کار است. امروز مسئولیت روحانیت و کسانی که در این لباس مقدس هستند، مسئولیتی است که در طول تاریخ بر عهده روحانیت نبوده است. در طول تاریخ از صدر اسلام تا کنون جمعیتهای روحانیت این طور حجتی که بر آنها امروز تمام است، حجت بر آنها تمام نبوده است. در طول تاریخ یک همچو فرصتی برای هیچ کشوری پیدا نشده است؛ و اسلام به دست شما سپرده شده است و از شما میخواهند حفظش را، به دست این ملت سپرده شده است و از این ملت میخواهند حفظش را. شما در ارشادات، در توجه نداشتن به زرق و برق دنیا مهم توجه قلبی است. داشتن مال، داشتن خانه، داشتن چیز، اینش مهم نیست. مهم این است که قلب انسان را، قلب انسان را اینها تسخیر کنند. اینکه مالاندوزی و ثروتاندوزی مذموم است برای این است که این مالاندوزی و ثروتاندوزی و امثال اینها و زرق و برق دنیا دل انسان را میکشاند به طرف غیر خدا و از آن ضیافتهای خدا محروم میکند. بخواهید دعوت خدا را به ضیافت اجابت کنید و وارد بشوید در ضیافة اللَّه بدون اینکه قلبهای خودتان را از این دنیا منسلخ کنید امکان ندارد. اولیای خدا آن چیزی که پیششان مهم بود تهذیب نفس بود و دل کندن از غیر خدا و توجه به خدا. تمام مفاسدی که در عالم واقع میشود از این توجه به خود است در مقابل توجه به خدا. تمام کمالاتی که برای اولیای خدا و انبیای خدا حاصل شده است از این دل کندن از غیر و بستن به اوست؛ و علامات این مسائل در اعمال ماها ظاهر میشود. علاوه بر اینکه، ما مسئولیت خودمان را، مسئولیت شخصی داریم، مسئولیت نوعی هم به عهده ماست، مسئولیت ملت هم به عهده ماست. همان طوری که سوره «هود» به پیغمبر فرموده است که فَاسْتَقِمْ کَما امْرِتَ وَ مَنْ تابَ مَعَکَ، به شما هم میگوید که استقامت کنید و از استقامت خودتان مردم را مستقیم کنید. اگر مردم از ما خطا ببینند، و اگر چنانچه انصراف پیدا کنند از روحانیت برای خطاهای بعض از ما، مسئولیت، مسئولیت شخصی نیست، مسئولیت اسلامی است، مسئولیت عمومی است.
اگر ما خدای نخواسته، با اعمالمان طوری بکنیم که این ملت از ما جدا بشود و این ملت ما را زیر سؤال قرار بدهد که شما امروز که دستتان باز است یک نحو دیگر دارید عمل میکنید و جدا بشود از شما، این مسئولیت اسلام به عهده ماست. اسلام به انزوا کشیده میشود و آنهایی که با اسلام مخالفاند روی کار میآیند خدای نخواسته، و این مسئولیت به عهده ماست. قضیه، قضیه شخصی نیست که یک شخص بگوید خوب من یک همچو کاری میکنم به دیگران چه، این نیست مسأله. سابق هم وقتی که یک طلبه کاری میکرد میگفتند طلبهها این طورند، اگر خدای نخواسته، یک روحانی یک کاری میکردند میگفتند روحانیون این طورند. حالا دیگر مسأله این طور است که اگر اسلام شکست بخورد به وسیله ماها شکست خورده است. اگر شما درست بشوید اسلام شکست نمیخورد، با درست شدن شما مردم درست میشوند، با مهذب شدن شما مردم مهذب میشوند. اگر خدای نخواسته در منبر شما چیزی بگویید که خودتان عاملش نیستید و در مسجد چیزی بگویید که خودتان بر خلاف او عمل میکنید، مردم دلهاشان از شما منصرف میشود و این کم کم موجب شکست اسلام میشود و این به عهده همه ماست. این مفاسدی که در دنیا هست و الآن این جنجالی که در دنیا هست و این طور به جان هم افتادهاند همهاش برای این است که، توجه به خود دارند و توجه به خدا ندارند، اخلاق الهی ندارند، اخلاق حیوانی؛ و هر روز این اخلاق حیوانی را زیاد میکنند. اگر جنگ برای ایران پیش میآید نه این است که برای اینکه اسلام را تقویت کنند جنگ با ایران میکنند، برای این است که هوای نفس به آن اندازه شده است که نمیتواند یک کس دیگری را قدرتمند ببیند.
اگر دنیا در آتش این دو ابرقدرت میسوزد برای همان هوای نفسی است که عمال این دو ابرقدرت و خود آنها دارند. اگر کشورهای اسلامی در آتش این مفاسد میسوزد برای این است که کسانی که متصدی آن امور هستند هواهای نفسانی دارند و خودشان را میبینند و همه را برای خود میخواهند. اخیراً نمیدانم که توجه کردید یک مطلبی را رئیس جمهور امریکا گفته است و یک مطلبی هم صدام. رئیس جمهور امریکا گفته است که، یعنی اعلام کرده است یک هفته برای ملتهای زیر بند، و از مردم، ملتها خواسته است که شماها باید برای آزادی خودتان از این کسانی که شما را در بند کشیدند جدیت کنید، و رئیس جمهور گفته من هم با شما موافقم. من نمیدانم که این مطلب را برای کی میگوید. برای این ملتهایی که همه در بند خودش هستند میگوید؟ او که میداند مطلب را، میخواهد کی را اغفال کند؟ میخواهد ملت امریکا را اغفال کند؟ ملت امریکا میداند از پیش که شما چه کردید با دنیا. میخواهد بلوک شرق را فقط اشخاصی که مردم را به بند میکشند معرفی کند؟ همه میدانند که هر دو هستید. میخواهد این ملتهایی که در تحت بند هستند بگوید که به من ربطی ندارد. خوب این ملتها شاید اکثراً زیر بند امریکا هستند، در بند امریکا هستند؟ میخواهد چی بگوید این آدم؟ یک هفته برای ملتهای دربند که از مردم امریکا خواسته است که شما در این امر جدیت کنید و همه مردم را خواسته است که اگر آزادی بخواهید باید آزادی دیگران را هم بخواهید. خود ایشان چه فکری میکند؟ اگر ملتهای دربند اینها هستند، که همهشان یا اکثرشان دربند شما هستند، کی باید اینها را آزاد کند؟ چه جور باید اینها را آزاد کنند؟ با پشتیبانی شما آزاد کنند؟ از آن طرف هم صدام ماه مبارک رمضان را خواسته است که جنگ موقوف باشد برای اینکه ایشان به عباداتش برسد. و این ماه- تعبیرات آنها این است- این ماه خداست، این ماهی است که برای عبادت است. بعضیشان هم میگویند این ماهی است که جنگ در او حرام است. این هم معلوماتشان است. میگوید پیغمبر به کفار هم مهلت میداد، آتش بس میکرد. پیغمبر اکرم به منافقین هم مهلت میداد؟ پیغمبر اکرم اگر چنانچه منافقین میآمدند و میگویند به ما مهلت بدهید، ما دیگر مسلمان هستیم، و ما با شما هستیم، و مهلت بدهید میخواهیم عبادت و نمیدانم چه بکنیم، و میدید که دارند توطئه میکنند، و میخواهند که خودشان را قوی کنند به این مهلت و هجوم کنند، باز هم پیغمبر مهلت میداد؟ پیغمبر به کفار مهلت میداد برای اینکه کفار مطلبشان معلوم بود، آنها پروندهشان واضح بود و روشن. اما به منافقین که در ظاهر میخواهند عبادت کنند و مثل آنهایی که در زمان حضرت امیر- سلام اللَّه علیه- بودند و پینه هم در جبینهاشان بود، به یک همچو اشخاصی هم مهلت میداد؟ مهلت برای او جایز بود که به توطئه گرها مهلت بدهد که دست و پای خودشان را جمع کنند و حمله بالاتر بکنند؟ ما که میشناسیم اینها را، ما که حزب بعث را میشناسیم، ما که صدام را میشناسیم، ما که میدانیم که او برای اصلاح هیچ وقت دستش را دراز نکرده، او با اسم اصلاح میخواهد افساد کند؛ میخواهد ما را اغفال کند، به دنیا هم بگوید که ببینید من چه آدم سالمی هستم، ماه مبارک که برای روزه است و برای نماز است و برای اطاعت خداست دیگر ما جنگ نکنیم. دریاها را دیگر لا اقل چیز نکنیم تا اینکه نفتها را صادر کند و اسلحهها را هم وارد کند و هیچ که هم مزاحمش نباشد، و همان بین رمضان اگر خودش را دید که قوی است، حمله کند.کدام عاقل این را میپذیرد؟ این ملتی که جوان داده است، اعم از اینکه کشته شدند و شهید شدند یا معلول شدند، و حالا رسانده است به اینجایی که طرف مقابل را به عجز و لابه درآورده، باز اغفال بشود و مهلت بدهد که شما دست و پایتان را جمع کنید و حمله کنید و عربستان درست کنید و نمیدانم «خوزستان» را «عربستان» کنید و امثال اینها؟ باید ما بیدار باشیم و از این فریبها بازی نخوریم، نه از فریب رئیس جمهور امریکا و نه از فریب اینها. آن هم همین حرف را میزند که ما میخواهیم که ملتهای دربند را آزاد کنیم و از ملتها هم میخواهد که با او همراهی کنند. من نمیدانم ملت ایران با او همراهی کند که از بندهای آنها آزاد بشوند، عراق چیز بکند، لبنان بکند، فلسطین بکند؟ و همه جایی که شما دست دارید و همه جایی که شما دارید فساد میکنید و همه را دربند کشیدید. از آن ور شوروی نشسته است، آن هم نظیر این مسائل را میگوید، ما برای صلح هست که خودمان را مجهز میکنیم. آن یکی هم میگوید ما برای صلح هست. البته به یک معنا صحیح است برای اینکه، هر یک از اینها چشمش را هم بگذارد دیگری او را میبلعد؛ اما نباید دیگر مردم دیگری، ملتهای دیگری را اغفال کنند و نباید ما از این حرفها و فریبها اغفال بشویم.
ما امروز هم در رأس تمام مسائلمان جنگ است؛ اگر یک روز غفلت بکنیم حمله خواهد کرد برما وهمه چیز ما را از بین خواهد برد. ما تا همان مسائلی که در اول جنگ گفتیم، تا آن مسائل تحقق پیدا نکند، ما در دفاع خودمان سر جای خودمان ایستاده ایم.اگر چنانچه ما از این مسائل غفلت کنیم یا اینکه بعض از منحرفین و منافقین بین مردم بیفتند و بگویند که خوب جنگ، او میگوید جنگ را تمام کنیم، شما هم قبول کنید، و بخواهند مردم را سست بکنند، بدانید که اسلام در خطر کفر است. اگر چنانچه امروز ما یک کلمه عقبنشینی کنیم، اگر ملت ما یک قدم سستی به خودش راه بدهد و عقبنشینی کند، نوامیسش، اموالش، جانهای جوانهایش همهاش به باد خواهند رفت.
باید با قدرت به پیش برویم و با قدرت با همه کسانی که به ما میخواهند تجاوز و تعدی کنند مبارزه کنیم. و زندگی آبرومند نداشتن و زندگی زیر بار بودن، هزار مرتبه از اینکه انسان بمیرد، مردن بر او شرف دارد. من به ملت ایران عرض میکنم، به همه، به همه قشرها، به قوای مسلح، به همه قشرهای قوای مسلح، به همه قشرهای قوای مسلح عرض میکنم که مصمم باشید و مجهز باشید و هر روز قویتر کنید خودتان را. و ملت هم هر روز برای پشتیبانی، دفاع از اسلام بیشتر مصمم بشود و برای جنگ بیشتر مهیا شود که دفاع از اسلام است، دفاع از نوامیس مسلمین است، دفاع از قرآن کریم است، دفاع از ملت ایران است، و ملتهای دیگر است. و ما باید با قدرت بایستیم و هیچ عقبنشینی نکنیم.
و من امیدوارم که همه آقایان در این ماه مبارک همتشان را صرف کنند به اینکه مردم را مهیا نگه دارند، و مردم را مجهز نگه دارند، و اسلام را با دست مردم نگه دارید و خودتان هم در مساجد، در منابر مردم را دعوت به صلاح بکنید، و دعوت به اینکه دنبال مسائل باشند، و بگویید به آنها که فَاسْتَقِمْ کَما امِرْتَ وَ مَنْ تابَ مَعَکَ، آنی که پیغمبر را نگران کرده است. الآن بدانید که اولیای خدا توجه دارند و نگراناند از اینکه خدای نخواسته، این ملت ما از این راهی که رفته است یک وقت خدای نخواسته سستی کند. و بحمد اللَّه تا کنون همه با هم بودید و منسجم بودید و همه روحانیون با هم، با دیگران، مردم با هم، با روحانیون منسجم بودند، و امیدوارم که از این به بعد هم منسجم باشند و منسجمتر.
و یک کلمهای که این نصیحتی است به اینهایی که در روضهخوانیها در- عرض میکنم- مجالسی که دارند، در تکیهها، در این طور چیزهایی که دارند، که توجه به ضعفای مردم بکنند. در بین مردم مریض هست، در بین مردم ضعیف هست، در بین مردم اشخاصی هستند پیرمرد، اشخاصی هستند پیرزن و ضعیف، صداها زیاد نباشد که مردم را منزجر کند. بلندگوها را بیرون نگذارید که فریادش همه مردم را منزجر کند. بلندگوها را در داخل مسجد بگذارید، و این طور نباشد که بخواهید اطاعت خدا را بکنید خدای نخواسته، معصیت بشود. و از آداب ماه رمضان همین است که مردم را آرامش بدهید.
اینها روزه میخواهند بگیرند، خوب، بعضیشان هست میخواهند اول شب بخوابند و روزه بگیرند فردا، بعضیها هستند که کسالت دارند، مریضاند، مریضخانهها پر است از اشخاص. معلولین در آنجا هستند، ممکن است اینها ناراحت کند آنها را. در این امور یک قدری ملاحظه برادران ایمانی خودتان را بکنید. و من امیدوارم که طبقات مختلف روحانیت در هر جا هستند همهشان با هم باشند؛ همچو نباشد امام جمعهاش علی حده یک بساطی داشته باشد، و امام جماعتش هم علی حده و روحانیت دیگرش هم علی حده.اجتماع داشته باشید با هم، برادرید شما. حافظ اسلام هستید شما و حفظ اسلام تا همراه هم نباشید نمیشود. شما همه با هم باشید، مجالس داشته باشید، ماه رمضان است حالا. شبها مجالس داشته باشید. مردم را دعوت کنید به اینکه مجالس انس داشته باشند، مجالس احکام داشته باشند، مجالس دعا داشته باشند. شهر دعاست، شهر توسل به خداست. و ان شاء اللَّه همه موفق باشید که در این ماه رمضان این اسلام را بیمه کنید با دعاهای خودتان و با گریه و زاری خودتان و از آن مسائلی که همیشه داشتید که برای اسلام، برای روضههایی که خوانده میشد جانفشانی میکردید، آن روضههای سنتی را سر جای خودش نگه دارید، و آن مصیبتها را نگه دارید زنده که برکاتی که به ما میرسد از آنهاست، و از کربلا این برکات به ما میرسد. کربلا را زنده نگه دارید، و نام مبارک حضرت سید الشهدا را زنده نگه دارید، که با زنده بودن او اسلام زنده نگه داشته میشود. و همه طوایفی که در ایران هستند با هم اخوت داشته باشند، توجه کنند به اینکه الآن کسانی که مخالف با اسلام هستند و دارند پخش میکنند مطالبی را، میخواهند بین برادرهای شیعه و سنی اختلاف ایجاد کنند. اینها نه خیرخواه شیعه هستند، نه خیرخواه سنی، و اینها با اسلام مخالفند. بیدار باشند همه برادرها، با هم باشند. دشمن مشترک ما داریم، به این دشمن مشترک باید ما با هم حمله کنیم و آنها را نگذاریم که خدای نخواسته، در صفوف ما یک رخوتی ایجاد بشود و یک اختلافی ایجاد بشود.
ان شاء اللَّه خداوند همه شما را توفیق بدهد و برای خدمت به اسلام مهیاتر بکند و برای خدمت به جبهه ها مهیّاتر بکند.
و السلام علیکم و رحمة اللَّه
صحیفه امام، ج17، ص: 489-499
.
انتهای پیام /*