کد مطلب: 3146 | تاریخ مطلب: 07/03/1398
  • تلگرام
  • Google+
  • Cloob
  • نسخه چاپی

گفتاری از حجت الاسلام سید حسن خمینی؛ رمز و راز عبادت؛ بخش نوزدهم: تفکر در امر خدا (1)

گفتاری از حجت الاسلام سید حسن خمینی؛  رمز و راز عبادت؛ بخش نوزدهم: تفکر در امر خدا (1)

گفتاری از حجت الاسلام سید حسن خمینی؛

از آغاز ماه مبارک رمضان روایتی از حضرت امام رضا(ع) را محور بحث قرار دادیم که می فرمود:

«لَیْسَ الْعِبَادَةُ کَثْرَةَ الصَّلَاةِ وَ الصَّوْمِ إِنَّمَا الْعِبَادَةُ التَّفَکُّرُ فِی أَمْرِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ.»[1]

ترجمه: (عبادت به نماز و روزه بسیار نیست، عبادت تنها و تنها به تفکر در امر خدای عزیز و بزرگ است)

در شماره های قبل به عبادت و مراتب آن اشاره کردیم و از امروز به تبیین فراز نهایی روایت که «تفکر در امر خدا» است، می پردازیم.

نکته اول آنکه: «امر» در ادبیات عرب دارای دو معنی اصلی است. مرحوم آخوند خراسانی آن دو معنی را، یکی «طلب کردن» و دیگری معنایی که بهترین معادل آن در فارسی «چیز» است، بر می شمارند.[2] جالب آنکه با بررسی ادبیات فارسی هم، همین دو معنی را به عنوان معانی اصلی امر می یابیم، چنانکه دهخدا، «فرمان» و «کار» را به عنوان معانی اصلی امر معرفی می کند.[3] امر اگر به معنای دستور باشد، جمع آن «اوامر» است در حالیکه امر به معنای «چیز» به «امور» جمع بسته می شود.

در قرآن «امر» در این دو معنی استعمال شده است در سوره یس می فرماید:

«إنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَیْئًا أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ.»[4]

و در موارد بسیار دیگر مثل «و کان امر الله مفعولاً»[5] «امر الله» به معنای «کار خدا» به کار رفته است.

توجه کنیم که بسیاری از بزرگان برای امر معانی مختلفی ذکر کرده اند که می توان گفت آن معانی، معنای لغت امر نیستند بلکه مصداق آن هستند. برای توضیح مطلب مناسب است که به نکته ای اشاره کنیم:

اگر ما بگوئیم «انسان آمد» و مرادمان آن باشد که «علی آمد»، در اینجا معنای لغت انسان، علی نیست بلکه لفظی که معنای کلّی دارد را در مصداقش استعمال کرده ایم، دقیقاً همین گونه است که وقتی در قرآن می فرماید: «حتی جاء امر الله»[6] و مراد «مرگ» است، معنای «امر»، مرگ نیست، بلکه مصداقی از مصادیق کارهای خدا، «مرگ» است. یا وقتی می فرماید: «ظهر امر الله»[7] و مراد «ظهور» دین» می باشد. در حقیقت خدای سبحان، دین را به عنوان کار خویش دانسته است.

نکته دوّم آنکه –چنانکه در بخش های نخستین همین نوشتار آوردیم- حضرت رضا(ع) با آوردن کلمه «انّما»، فقط و فقط عبادت را تفکّر در امر خدا بر می شمارند. مرحوم ملاّ صالح مازندرانی  در شرح اصول کافی[8]، می نویسد که «عبادت جز با تفکّر حاصل نمی شود و کسی که تفکر کند، حق را می یابد».

سابقاً در تشریح این مطلب نوشتیم که چون رکن عبادت «اخلاص» و «به جای آوردن عمل به خاطر خدا» است، لذا بدون «شناخت»، اصلاً این امر محقق نمی شود و به همین جهت گفتیم که ارزش یک عبادت، با بالارفتن شناخت، زیاد می شود و به همین جهت است که یک ضربه شمشیر علی(ع) چون همراه با بالاترین حدّ از شناخت است، با عبادت همه مردمان برابری می کند.

نکته سوّم، اشاره به منزلت بالای تفکر در معارف دینی مان است. مرحوم فیض کاشانی در محجة البیضاء روایتی را از یکی از زنان پیامبر(ص) نقل می کند که آن بزرگوار یک شب، چنان در سجده گریست که زمین خیس شد، سپس به پهلو دراز کشید، تا آنکه بلال برای اذان گفتن وارد شد و پیامبر را در آن حالت دید، بلال از حضرت پرسید که شما چرا گریه می کنی در حالیکه خدای متعال همه گناهان گذشته و آینده شما را بخشیده است، پیامبر(ص) رو به بلال کرده و فرمودند: چرا نگریم در حالیکه امشب این آیه نازل شده است که در خلقت آسمان ها و زمین برای خردمندان نشانه هاست، سپس رسول خدا فرمود وای بر کسی که این آیه را بخواند و درباره آن نیاندیشد.[9]

هم­چنین امیرالمومنین(ع) در وصیت به فرزند بزرگواراشان امام مجتبی(ع) می فرماید که من هر چند به اندازه همه کسانی که پیش از من بوده اند، زندگی نکرده ام، امّا در کارهای آنها اندیشیده ام، به اندازه ای که گویی یکی از ایشان شده ام، بلکه به آن اندازه کارهای آنها را برانداز کرده ام که گویی عمری به اندازه زمان اولین تا آخرین آنها داشته ام.[10]

هم ایشان در نهج البلاغه در عبارتی بسیار تکان دهنده گویند: «خدا رحمت کند کسی که بیاندیشد و عبرت گیرد و بینش یابد[11] و در تعریف انسان بصیر می فرمایند: «او کسی است که می شنود و فکر می کند، می بیند و خوب می نگرد و از عبرت ها نفع می برد.»[12]

و در فرازی دیگر می فرماید: «اندیشه آئینه ای است شفاف»[13] و جالب آنکه در عبارتی می فرماید: «چقدر عبرت ها فراوان هستند و عبرت گیرندگان کم[14]

و می فرماید: «اگر اندیشه خودتان را به کار گیرید، در کارهای گذشتگانتان، مایه های هشدار و در سرگذشت پدرانتان درس های بسیار است[15]

در فراز دیگر می گویند: «عارف راستین کسی است که عقل خود را زنده کرده است و نفس خود را کشته است.»[16] و خطاب به امام مجتبی (ع) می فرماید: «ارزشمندترین بی نیازی، خرد است و بزرگترین فقر، بی خردی است، هولناک ترین تنهایی، خودپسندی است و گرامی ترین مقام، نیک خویی است»[17] و در جای دیگر اشاره می کنند که: «هیچ مالی سودمندتر از عقل و خرد نیست.»[18]

مرحوم طباطبایی در تفسیر آیه شریفه «وَقَالُوا لَوْ کُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ مَا کُنَّا فِی أَصْحَابِ السَّعِیرِ»[19] (و گویند اگر شنیده [و پذیرفته] بودیم یا تعقل کرده بودیم در [میان] دوزخیان نبودیم) می نویسد عقل به معنای دانشی است که آدمی مستقلاً از آن بهره می برد و سمع به معنای ادراکی است که با کم گرفتن از امور دیگر، از آن بهره مند می شود.[20] و با این بیان معلوم می دارد که مراد از عقل در آیه شریفه، «مستقلّات عقلی» است که بی نیاز از هر قانون شرعی، کارآمد است.

سخن را با فرموده مولی الموحدین(ع)، به پایان می بریم که فرمود:

«خدا به وسیله چیزی بهتر از خرد، بندگی نشد و خرد کامل نمی شود، مگر اینکه چند خصلت در انسان باشد: مردم از بدی آدمی در امان باشند، به خوبی او امیدوار باشند، خردمند زیادت مال خود را ببخشد، زیادی گفتارش را نگه دارد، تا زنده است از دانش سیر نشود، «ذلّت با خدا» را از «عزّت بی خدا»، بیشتر دوست داشته باشد، اندک خوبی دیگران را بزرگ شمارد، خوبی های زیاد خود را کم به حساب آورد، همه مردم را بهتر از خود بداند و خود را از همه بدتر شمارد[21]

 

منبع:پایگاه خبری جماران


[1]. کلینی، ابو جعفر، محمد بن یعقوب، الکافی (ط - الإسلامیة)، ج‌2، ص55.

[2]. کفایة الاصول، ص61.

[3]. دهخدا، ماده امر

[4]. یس/82. [البته ممکن است در همین آیه هم، امر را به معنای کار ترجمه کنیم.]

[5]. نساء/47.

[6]. حدید/14.

[7]. توبه/48

[8]. ج8، ص171.

[9]. محجة البیضاء، ج8، ص194.

[10]. نهج البلاغه، نامه31.

[11]. همان، خطبه102.

[12]. همان، خطبه152.

[13]. همان، کلمات قصار.

[14]. همان، کلمات قصار.

[15]. همان ،خطبه98.

[16]. همان،خطبه 210.

[17]. همان، کلمات قصار.

[18]. همان، کلمات قصار.

[19]. ملک/10.

[20]. المیزان، ج2، ص250.

[21]. کافی، ج1، ص18.

. انتهای پیام /*