کد مطلب: 2882 | تاریخ مطلب: 13/10/1398
  • تلگرام
  • Google+
  • Cloob
  • نسخه چاپی

وقایع و بیانات و رخدادهای حیات پر برکت حضرت امام خمینی (س) 13 دی ماه

وقایع و  بیانات و رخدادهای حیات پر برکت حضرت امام خمینی (س)  13 دی ماه

مصاحبه [با روزنامه «اکسپرس» درباره برنامه دولت در جمهوری اسلامی ]13 دی 57

سخنرانی [در جمع کارکنان مجله «سروش»؛ (خطر نفوذ منحرفین  و برخورد با آنها)]13 دی 59

حکم [انتصاب آقای عبد اللَّه نوری به سمت نماینده امام در جهاد سازندگی ]13 دی 60

حکم- اجازه نامه [نمایندگی امام در اهواز به آقای سید محمد علی موسوی جزایری ]13 دی 61

بیانات [خطاب به مسئولان مؤسسه کیهان (عمل بر اساس ضابطه و قانون)]13 دی 61

سخنرانی [در جمع فرمانداران، بخشداران و اعضای شوراهای روستایی ]13 دی 62


مصاحبه امام خمینی (س) [با روزنامه «اکسپرس» درباره برنامه دولت در جمهوری اسلامی‏]

زمان: 13 دی 1357/ 4 صفر 1399

مکان: پاریس، نوفل لوشاتو

موضوع: برنامه دولت در جمهوری اسلامی‏

مصاحبه‏ کننده: خبرنگار انگلیسی روزنامه اکسپرس‏

سؤال: [برنامه دولت شما چیست؟]

جواب: ما در اولین زمان لازم برنامه خود را اعلام خواهیم کرد. ولی مهمترین وظیفه دولت آینده این است که هر چه سریعتر شرایط انتخابات آزاد را فراهم کند. از قبیل آزادی مطبوعات به معنی واقعی، ذکر تمامی واقعیات و حقایق و آگاه ساختن مردم به همه مسائل و آشکار نمودن جنایات پشت پرده سلسله پهلوی و تمامی کسانی که در این جنایات با آنان همدست بوده‏اند، محاکمه و مجازات آنان، تا دیگر نتوانند با عوض کردن چهره خود مردم را فریب دهند. و در همین مدت، برگرداندن تمامی ثروتهایی که به وسیله جنایتکاران به خارج کشور منتقل شده است، و آزاد کردن همه زندانیان سیاسی و راهنمایی و تشویق جامعه به فداکاری برای ترمیم ویرانیهای دولتهای گذشته و تلاش صادقانه در جهت ساختن بنای حکومت و جامعه جدید. جلوگیری قاطعانه از هدر رفتن مخازن کشور مخصوصاً نفت و فروش آن به قیمت عادلانه و صرف پول آن در تجدید حیات اقتصادی و نیازهای فوری و ضروری مردم و دهها وظایف سنگین و خطیر که دولت آینده با آن روبه است و جز با گذشت و فداکاری و صداقت و همکاری عمومی امکانپذیر نیست. حساستر از همه، بهبود بخشیدن به وضع طبقات محروم بخصوص آسیب دیدگان در طول مبارزات اخیر، آماده کردن فوری کلیه مراکز علمی و فرهنگی از مدارس تا دانشگاهها برای شروع تحصیلات، تصفیه سریع ارتش از عناصر خائن و بازگرداندن استقلال ارتش، جلوگیری از ورود کالاهای تجملی، تشویق و کمکهای فوری برای توسعه کشاورزی و دامداری.

 - [به نظر شما کدام کشور اسلامی است که بهترین شکل دولتی را داراست و چرا؟]

- شکل دولتها چندان اهمیت حیاتی در حفظ دموکراسی و تأمین هر چه بیشتر آرمانهای انسانی ملت ندارد. هر چند که بعضی از آنها نسبت به اشکال دیگر ترجیح دارد. ولی آنچه مهم است ضوابطی است که در افرادی که برای قبول مسئولیتها انتخاب می‏شوند باید رعایت شود، و نیز ضوابطی که عمل و رعایت آنها باید برای دولتها غیر قابل اجتناب شناخته شود، که اگر این ضوابط و معیارها که در اسلام بر آنها تأکید شده است دقیقاً رعایت شود به وجود آمدن جامعه‏ای مترقی و پیشرو را می‏توان جداً امیدوار بود. و همین مسأله مهم است که امروز در دنیا مورد توجه نیست و ما با تکیه بر اسلام می‏خواهیم به یاری خدای تعالی حقیقتی خیره‏کننده را به دنیا معرفی کنیم.

 [از خسته شدن مردم در مقابل مشکلات روزانه نمی‏ترسید؟]

- ملت دلیر و با استقامت ایران در طول مبارزات قهرمانانه خود در این سالها بخصوص در یک سال اخیر نشان داده است که هر چه سختیها و مشکلات در این راه بیشتر می‏شود روحیه او قویتر و اراده او استوارتر می‏شود. زیرا که روز به روز بر درستی و حقانیت راه خود که راه خداست بیشتر مؤمن می‏شود.

 [آیا شما به طرفدارانتان دستور به ملایمت و مدارا داده‏اید؟]

- ما تا کنون هنوز دستور خشونت نداده‏ایم و همیشه ملت ما در برابر تانک و توپ و مسلسل با دست خالی و تنها با مشت گره کرده ایستاده است. ولی اگر قدرتهای جهنمی استعماری دست از حمایت خود از آدمکشان ایران که شاه در رأس آنهاست برندارند، ما هم با شیوه‏های دیگر در برابر آنها رفتار خواهیم کرد.

 [آیا امکان آشتی با شاه وجود دارد؟]

- نه. هر گز؛ ممکن نیست.

 [راجع به رفتار امریکا چه فکر می‏کنید؟]

- دولت و رئیس جمهوری امریکا تا کنون درست مانند یک دشمن با ملت ایران رفتار کرده است، سالها غارت منابع کشور ما و تحمیل هزینه‏های سنگین مستشاران نظامی از یک‏ طرف و پایگاههای نظامی از طرف دیگر، سرمایه گذاریهای سنگین که حد اکثر سوء استفاده‏ها را از تمامی امکان وسیع کشور و ملت ما کرده است و امروز هم شاه و عمال او را در کشتار بیرحمانه مردم ما تشویق و حمایت می‏کند. و بر ملت امریکاست که رئیس جمهوری خود را وادار کنند که روش خود را تغییر دهد.

 [راجع به روش فرانسه چه فکر می‏کنید؟]

- اخباری که از ایران و بعضی از اتباع فرانسوی و ساکن ایران و یا بعضی از فرانسوی‏هایی که به ایران سفر کرده‏اند می‏رسد، همه حکایت از خوشرفتاری مردم ایران با فرانسوی‏ها می‏کنند و لا بد این ابراز محبتها از طرف مردم ایران به دلیل روشی است که فرانسه در برابر آنان اتخاذ کرده است. «1».

 [روزنامه نیویورک تایمز در دوم ژانویه تأیید می‏کند که لیبی به شما کمک کرده است. اگر حقیقت دارد این کمک به چه شکل بوده و تا چه اندازه؟ آیا کشورهای دیگر شما را کمک کرده‏اند؟]

- ما از هیچ دولتی تا کنون کمک نگرفته‏ایم و این مطلب کذب محض است‏

  صحیفه امام، ج‏5، ص: 333-335

 

سخنرانی [در جمع کارکنان مجله «سروش»؛ (خطر نفوذ منحرفین  و برخورد با آنها)]

زمان: 13 دی 1359/ 26 صفر 1401مکان: تهران، جماران

موضوع: رسالت مطبوعات در نظام اسلامی- خطر نفوذ منحرفین و چگونگی برخورد با آنها

حضار: سردبیر و اعضای هیأت تحریریّه مجله سروش

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

لزوم فعالیّت مطبوعات بر طبق انگیزه های مردم

در یک انقلابی که از خود مردم بوده است، و انگیزه اش را هم خود مردم تعیین کرده اند باید همه گروههایی که می خواهند در این انقلاب خدمت کنند همان انگیزه را داشته باشند. و انقلاب ایران به واسطه اینکه انگیزه اش اسلام بوده است، و از مردمی که علاقه ای به اسلام داشته اند شروع شده است، و با همان علاقه پیروز شده است باید هر طایفه ای که می خواهند یک کاری بکنند همان جهت را در نظر بگیرند. و همان چیزهایی که مبدأ پیروزی مسلمانان ایران شد همان معنا را تعقیب کنند. مع الأسف در مطبوعات دیده می شود که آن انگیزه ای که مردم دارند، و آن فکری که روی آن فکر، آنها غلبه کرده اند و آن طرزی که جامعه به استثنای بعض از افراد یا بعض از گروهها دنبال او بودند و هستند؛ مطبوعات آن طور نیستند. من البته وقت ندارم که همه مطبوعات و همه آن چیزهایی که نوشته می شود از قبیل مجله ها و کتابها و روزنامه ها، اینها را بخوانم. لکن خوب، به طور اجمال نگاه می کنم. و هر کدامی که مربوط به این مسائل بود مطالعه می کنم. و من می بینم که مطبوعات که باید خدمت بکنند به این ملت، و باید همان راه را پیش بگیرند که ملت داشته است و به واسطه همان پیروز شده است، انسان می بیند که مطبوعات بعضشان این طور نیست.

شما همه می دانید که اگر این وحدت و یکپارچگی ملت، و اگر آن علاقه ای که ملت به  اسلام داشت نبود ما نمی توانستیم یک همچو پیروزی که به دست آوردیم به دست بیاوریم، برای اینکه ما در آن وقت نه یک ارگان های نظامی دستمان بود، و نه یک تعلیمات نظامی داشتیم، و نه یک اسلحه قابل ذکر، بلکه هیچ نداشتیم. مع ذلک آن چیزی که همه حسابها را در هم کوبید این توجه مردم به یک مطلب بود. سرتاسر ایران از بچه های کوچک تا پیرمردها توجهشان به یک مطلب [بود] و آن اینکه باید آن رژیم سابق نباشد، و باید اسلام باشد، جمهوری اسلامی باشد. اختلاف هم آن وقت نبود در کار. اگر آنهایی هم که اختلاف بعد کردند آن وقت هم انگیزه اش را داشتند، نمی کردند که در مقابل آن موجی که بود یک چیزی بگویند. و ممکن است خیلی هایشان هم می خواستند خودشان را داخل جمعیت کنند که بعدش بهره برداری کنند. چنانچه می بینید الآن همین طورها هست. چه اشخاص و چه گروههایی که در این نهضت و در این کاری که مردم کردند، بسیاریشان دخالت نداشتند. گروهها بعضیشان هیچ دخالت نداشتند. لکن خودشان را وارد کردند و دنبال این بودند که چه بشود! آیا رژیم سابق غلبه کند تا خودشان را داخل او بکنند، یا بعدی غلبه کند تا خودشان را داخل این بکنند. و معنی فرصت طلبی هم همین است که اشخاصی کنار بنشینند نگاه کنند ببینند چه می شود. هر چه شد خودشان را در آن گروهی که پیروز شده است جا بزنند. اینها، این گروهها وقتی دیدند نه مسأله آن طورها نیست که هر کسی بیاید هر کاری دلش بخواهد بکند، مواجه شدند با این جمعیت هایی که توجه به اسلام داشتند، حالا مشغول به شیطنت شدند.

باید مطبوعات یک خدمتی که برایشان محوَّل است و وجداناً برای کشور ما مطرح است، آن خدمت را انجام بدهند تا به اسلام خدمت کرده باشند، و به کشور خودشان خدمت کرده باشند. این خط را باید دنبال کنند، یعنی؛ هر مسئله ای که می خواهند طرح بکنند توجه به این داشته باشند که همان مسأله و دنبال همان کار باشند. مسائل دیگری که مربوط نیست به این یا مسائل دیگری که مخالف است با این مسائل غیر مربوط، اگر یک  مسائل غیر مضرّی باشد خوب، مانعی ندارد که گفته بشود و نوشته بشود. اما مسائلی که مضرِّ به وحدت جامعه است، و مضرِّ به آن انگیزه ای است که جامعه برای او قیام کرد یعنی؛ مضرِّ به اسلام است، باید مطبوعات از او احتراز کنند، و باید آنهایی که در رأس مطبوعات هستند آنها توجه داشته باشند مبادا در بین آنها اشخاصی خودشان را جا بزنند.

شما می بینید که الآن اینهایی که انحراف دارند مشغول فعالیت هستند که هر چه در هر جا پیدا بشود، اینها هم داخلش بشوند به یک صورتی. ممکن است یکی از آنها تسبیحی دستش بگیرد و ریش هم بگذارد و در حضور شماها نماز هم بخواند و این طور چیزها. شما باید فکر بکنید که این سابقه اش چی بوده، چه کاره است. و وقتی هم که وارد می شود در- فرض کنید- مجله شما چه می خواهد بکند، چه کاری می خواهد بکند.

انتخاب افراد خیلی امر مهمی است برای مطبوعات. خصوصاً برای رادیو و تلویزیون که اشخاص زیادی در خصوص رادیو و تلویزیون و در عموم مطبوعات هستند، اینها می خواهند که راه را به طوری که کسی متوجه نشود؛ یعنی آن اشخاصی که درست فکر می کنند، توجه پیدا نکنند وارد بشوند و راه را منحرف کنند.

الآن می بینیم در سرتاسر کشور یک مسائل انحرافی هست. و این مسائل انحرافی نمی شود از آن اشخاصی که خودشان مستقیم اند باشد. معلوم می شود که یک اشخاصی منحرف در اینها وارد شدند؛ مثلًا در کمیته ها، در دادگاهها و در بسیج، در همه جا، در رادیو و تلویزیون، در مطبوعات، در بین اینها الآن بسیار اشخاص سالم هستند. اما چون ممکن است گاهی ساده فکری بکنند، و یک کسی که درست نمی شناسند، سوابقش را درست اطلاع ندارند، به همان طوری که خودش را ظاهرسازی می کند گول بخورند و وارد بکنند، یا در دادگاه وارد بکنند، یا در کمیته ها وارد بکنند، یا در مطبوعات که مهم است وارد بکنند. و یک وقت توجه بکنید که دارد منحرف می کند آن خطی را که خود ملت داشته است که وحدت در آن بوده است و اسلام هم بوده- این دو انگیزه در رأس  همه امور بود- یک وقت می بینید که مطبوعات یک راهی می رود که طرف چپ دارد می رود، یا یک راهی طرف راست دارد می رود، از راه مستقیمی که ملت دنبالش هستند- که آن راه اسلام است- منحرف می شوند. این از مهمّات [وظایف ] کسانی است که می خواهند یک خدمتی بکنند، و مجله ای بیرون بدهند، یا روزنامه ای بنویسند. اوّل مسأله این است که افراد را انتخاب بکنند. افرادند که می توانند اگر یک اشخاص منحرف باشند، بدون اینکه شما توجه داشته باشید، یک وقت توجه کنید که انحراف پیدا شد. و اشخاص اند که می توانند که انسان را یا به دامن امریکا بکشند یا به دامن شوروی. و این ملتی که آن قدر مجاهده کرده، و آن قدر جوان داده، و آن قدر زحمت کشیده است برای اینکه خارج بشود از این سلطه ها، یک وقت می بینید راه مجله، راه مطبوعات، راه رادیو و تلویزیون، نطقها و همه چیزهایی که الآن هست، یک وقت می بینید که اشخاصی بر خلاف آن چیزی که مسیر ملت است وارد شدند در این راهها و راه را منحرف کردند، و شما بعد ملتفت بشوید. این از مسائل مهمی است که توجه به آنها لازم است و اغماض از آنها جایز نیست. و من امیدوارم که این مجله ای که شما دارید، و حالا آمدید اینجا با من صحبت می کنید توجه در آن در رأس همه توجهات باشد. و نوشته هایی که می خواهد طبع بشود، یک چند نفری که می دانید، یقین دارید که آنها آدمهایی هستند که مستقیم هستند، و در راه مسیر ملت و کشور هستند و وابستگی به هیچ جا ندارند، آنها نوشته ها را مطالعه کنند، درست دقت کنند در آن، و بعد از اینکه دقت کردند در روزنامه یا در مجله نوشته بشود. این طور نباشد که یک وقت بنویسند و منتشر بشود، بعد بفهمند که این نوشته بر خلاف بوده است؛ این یک چیزی است که لازم است. این مثل مطلبی است که کتاب وقتی نوشته می شود، قبل از اینکه انتشار پیدا بکند باید اشخاص کارشناس به شیطنتهایی که شیاطین می خواهند بکنند باید توجه بکنند که یک وقت در کتاب- فرض کنید که- اولش خیلی خوب، وسطهایش هم خوب، و یک وقت  می بینید که یک جایی جوری از کار در می آید که مسأله این طور نبوده است که ما تصور می کردیم. باید کتابهایی که نوشته می شود، و همین طور چیزهایی که منتشر می شود، اینها باید درست توجه بشود. و افراد مطّلع، مدبِّر و کسانی که از مکتبها اطلاع دارند و مسیر آنها را می دانند، اینها توجه بکنند، و کتابها را مطالعه کنند قبل از انتشار، و خود مجله را قبل از انتشار، درست مطالعه بکنند که مبادا یک وقتی یک جایش خلاف در آید، آن وقت برای شما دست بگیرند که خیر، این مجله هم مثلًا انحرافی است. این، هم صلاح خود شماست و هم صلاح ملت است.

بنا بر این، این از مسائل مهمی است که در درجه اوّل اهمیت واقع شده است که اشخاصی که اداره می کنند یک جایی را، از اوّل ارزیابی بشود که این اشخاص چه کاره بوده اند. سابقه شان چیست. تحصیلاتشان در کجا بوده. چه جور رویّه ای در تحصیلات داشتند. و بعد از انقلاب چه جور وضعیتی اینها داشتند. قبل از انقلاب چه وضعیتی داشتند اینها. افکارشان قبلًا چی بوده. اگر یک کسی افکارش قبلًا منحرف بوده، حالا بیاید به شما ادعا بکند که خیر، من برگشته ام، ما باید قبول کنیم، اما نباید او را مجله نویس کنیم. آن دوتا با هم فرق دارند. خوب، بسیاری از اشخاصی که می آیند می گویند ما توبه کردیم، توبه قبول است، لکن نمی شود آنها را سر یک کاری گذاشت که آن کار اهمیت دارد.

برای اینکه ما نمی دانیم که- به حسب واقع که ما نمی دانیم که- این آدم توبه کرده یا این آدم می خواهد با این کلمه «توبه» ما را بازی بدهد. ما باید از او قبول می کنیم که در جامعه مسلمین مثل سایر مسلمانها با او عمل بکنیم، اما نباید رادیو و تلویزیون را به دست او بدهیم، یا او را راه بدهیم در رادیو و تلویزیون، یا مجله ای که برای تربیت افراد است، برای ترویج این مسیر اسلامی ملت است، ما به دست او بدهیم و یا نوشته هایش را به دست او بدهیم. این طور نباید که ما خوش باور باشیم. خیلی از اشخاص هستند که تمام حرفهایشان حرفهای اسلام است، تمام حرفهایشان حرفهای نهج البلاغه است، و تمام  حرفهایشان حرفهای قرآن است، لکن مسیرشان این نیست. در بین اشخاص همچو اشخاصی هستند که این راه را پیش گرفتند، برای اینکه، خودشان را در جامعه جا بزنند.

آن مقصدی که دارند آن را عمل بکنند در بین مردم. در عین حالی که ما باید قبول کنیم یک کسی که قبلًا هم- فرض کنید که- عاصی بوده، این آدم حالا مسلمان است، و به او ترتیب اثر اسلام را بدهیم، اما نمی توانیم جهاتی که داریم [به او بسپاریم ] مثلًا فرض بفرمایید؛ یک دزدی بوده، حالا آمده توبه کرده، خوب، دزد توبه کرده، قبول است توبه اش. اما می توانید شما مالیّات، آن چیزتان را، سرمایه هایتان را دست این بدهید و بپرسید به این؟ نه، عُقَلایی نیست. برای اینکه ممکن است این دزد برای اینکه سرمایه دستش بیاید، بیاید توبه کند! ما هم که علم غیب نداریم، ما موظفیم که در ظاهر قبول کنیم. دزد نه، الآن توبه کرده است. حتی اگر یک توبه ای کرد که همه ظواهرش هم درست بود، اقتدا هم به او بکنیم در نماز، اما نمی توانیم ما یک چیزی که امانت لازم است در آن، دیانت لازم است در آن، دست این بدهیم. بدتر از همه همین مجلّات است، و همین مطبوعات است، و همین رادیو و تلویزیون است و همین چیزهایی است که برای تربیت جامعه است. یک نفر آدم قبلًا- فرض کنید- انحراف داشته، کمونیست بوده، حالا آمده می گوید که من دیگر برگشتم و خیر، حرفهای آنها درست نبوده، من برگشتم.

بسیار خوب، شما برگشتید حالا آمدید باشد، اما نمی توانیم ما این را در رادیو و تلویزیون راهش بدهیم که تو برو و مردم را تربیت بکن! ممکن است این کمونیست باز هم باشد لکن برای خاطر اینکه ما را بازی بدهد آمده این را گفته. ما مکلّفیم به اینکه در ظاهر با او اعمال مسلمانی- فرض کنید- بکنیم. در صورتی که در عقیده کمونیست نشده باشد، آن مسئله دیگری است. اما نمی توانیم ما یک چیزی که می خواهیم تربیت کنیم بچه های خودمان را، یک معلّمی که کمونیست بوده است، الآن آمده می گوید نخیر، من بسیار مسلمانم، و پیش ما نماز هم می خواند و روزه هم می گیرد، و بیشتر از شما و دیگران هم به آداب اسلامی تقیُّد دارد. بسیار خوب، شما مسلمان، بیایید بین مردم باشید، کسی کاری به شما ندارد. اما نمی توانیم ما این را معلّم بچه هایمان قرار بدهیم. برای اینکه، معلّم بچه ها را ما باید مطمئن باشیم که این منحرف نمی کند بچه های ما را. نمی توانیم ساده دلی به خرج بدهیم که خوب، حالا این آدم، اسلام گفته قبول کنید شما، ما هم قبول کردیم. اما اسلام نفرموده حالا که قبول کردید مقدّرات خودتان را دست این هم بدهید.

دیگر این را اسلام نفرموده. اسلام فرموده قبول کنید که تو مسلمان و ترتیب آثار هم بدهید. اما مقدّرات یک مملکتی را ما بخواهیم دست یک کسی بدهیم که کمونیست بوده، حالا هم می گوید من آدم خوبی هستم و ترتیب آثارش را هم ما می دهیم، اما نمی توانیم مقدّرات مملکتمان دستش بدهیم. نمی توانیم مجله نویسی اگر بخواهد بکند، او را آزاد بگذاریم که هر چه دلش می خواهد بنویسد. یک وقتی می بینید چه از کار در می آید. شما هم نمی توانید در مجله ای که دارید و افراد را می خواهید انتخاب کنید، یک اشخاصی که سابقه شان انحراف بوده است، آن منحرف را حالا بگویید که نه، دیگر حالا خوب شده است و آدم مسلمانی است و اینها. و وارد کنید در روزنامه تان. خیلی خوب است برای خودش، ما هم نمی گوییم بد است. الآن توبه کرده، خوب است، اما نمی توانیم دیگر همچو مطلبی را که در ترتیب یک ملتی در سرنوشت یک ملتی دخالت دارد، این را به دست او بدهیم. این از مسائل مهمی است که در همه جا باید این انجام بگیرد. این معنا که خیر، ما باید همه اشخاصی که آمده اند می گویند که ما خوب هستیم اینها باید واردشان کنیم. منتها در همه جایی که سرنوشت ملت را هم به دستشان بدهیم؛ این حرف، ساده اندیشی است، و توجه به مسائل نداشتن است. در هر صورت من امیدوارم که کتابهای شما، مجلّه شما، همه اینها خوب باشد. و این مسائل هم مورد توجه باشد در افرادی که سابقاً هستند پیش شما. در افرادی که بعدها می خواهند در این مجله و در فعالیت دخالت داشته باشند. مسئله عربی اگر هست، اشخاص عرب متعهد اوّلًا باشند، ثانیاً داده بشود باز نگاه بکند به اینکه چه بوده در این. ممکن است یک نفر آدم هم، خیلی هم خوب آدمی باشد و متعهد باشد، لکن اشتباه داشته باشد. اشتباه برای خودش چیزی نیست. اما اشتباه برای یک ملت، یک وقتی صدمه می زند به یک ملتی. اگر یک اشتباهی مثلًا فرض کنید در یک ارتشی واقع بشود، یا در رئیس ارتشی واقع بشود، خودش مُعاقَب  نیست. برای اینکه خوب، اشتباه کرده. انسان همیشه اشتباه می کند. اما یک ملت را ممکن است یک اشتباه به باد بدهد. در یک مجله، اشتباه ممکن است باشد، برای خود این آدم هم چیزی نباشد، برای اینکه اشتباه کرده، اما باید اشخاص دیگر هم ببینند این را تا این اشتباه را اگر شده است رفع بکنند، آن وقت منتشر بشود. کار، کار مهمی است در مطبوعات، در رادیو و تلویزیون، در اینهایی که عموم مردم تقریباً نگاه می کنند و یا می شنوند. اینها نمی شود گفت که خوب، ما حالا اشتباه کردیم و فردا هم اشتباه نمی کنیم. الآن راجع به یک روزنامه ای برای من یک نوشته ای آمد که راجع به یک روزنامه ای اشتباهی کرده است. من نمی گویم عمدی بوده، ممکن هم هست عمدی باشد، اما اشتباهی کرده است که برای مملکت مضرّ بوده این اشتباه. و الآن اعتراض کردند کسانی که در رأس هستند که این اشتباه واقع شده. در هر صورت، مسائل باید خیلی مورد توجه باشد. و ما باید توجه به این هیاهوهایی که در اطراف الآن دارد می شود و دارند تضعیف می کنند نهضت را، نباید اعتنا کنیم. از مسائلی که در مطبوعات باز لازم است این است که یک مقدار از مثلًا اوراق خودشان را صرف این کنند که این جمهوری اسلامی تا حالا چه کرده است.

شما می دانید که الآن در بین مردم افتادند آن اشخاصی که می خواهند صدمه بزنند به جمهوری اسلامی. افتاده اند که هیچ کاری نکرده، این هنوز رژیم شاهنشاهی است، این فرقی با رژیم شاهنشاهی ندارد! حتی بعضی از نویسنده های متعهد مسلمان، آدمهای صحیح، آدمهای با سواد، یک شرح مفصّلی نوشته اند راجع به اینکه در جمهوری اسلامی حالا همان کارهاست و همان چیزها. اینها نگاه نمی کنند آن کارهایی را که شده ببینند که تا حالا چه شده است. آقای وزیر آموزش و پرورش که چند روز پیش از این آمده بودند گفتند که آن قدر مدرسه ای که در این دو سال ساخته شده است، ثلث همه  مدارسی است که از اوّل تا حالا ساخته شده است، در دو سال ثلث او- اینها را نمی گویند، آنهایی که غرض دارند آن مسائلی را که باید گفت نمی گویند، می روند می نشینند روی آن چیزهایی که عیب و علت است، آن را می گویند. حضرت مسیح- سلام اللَّه علیه- آن طوری که نقل می کنند با اصحابش داشت می رفت، یک الاغ مرده ای، حیوان مرده ای افتاده بود تَعَفُّن کرده بود. آنها از تعفُّنش و از اینها ذکر می کردند. حضرت فرمود: چه دندانهای سفیدی دارد. اینها تعلیم است. نباید انسان یک جمهوری اسلامی که این قدر برکات تا حالا داشته است، تمام مراکز فساد را بسته است، تمام مراکزی که مشروب فروشی بوده و بر خلاف اسلام بوده، همه را بسته است. این قدر برای مستضعفین کار کرده است، این قدر زمین درست کرده، این قدر آسفالت کرده است. این قدر مدارس درست کرده است، این قدر خانه برای مردم درست کرده، این قدر کار کرده. اینها را هیچی، کاری بهش نداریم. اما در فلان دادگاه، این کسی که در دادگاه بوده خطا کرده، این را بگیریم هیاهو کنیم؛ این انحراف است. معلوم است که از هر کس هست این قلم، این قلمِ انحرافی است. ممکن هم هست که خودش ملتفت نباشد. آن شخص ملتفت نباشد. اما نمی شود در یک جامعه ای که دو سال الآن از زندگی اش دارد می گذرد، یک جامعه ای که همه چیزش خراب بوده، همه چیزش فاسد بوده، و بیش از دو سالش نیست، این بچه دو ساله را بخواهید مثل یک انسان چهل ساله که همه کارهایش را کرده درست کنید، نمی شود این. نباید ما خودمان به جان جمهوری اسلامی بیفتیم برای اینکه فرض کنید که یک اعوجاجی در فلان جا واقع شده است. یا یک شخصی را که خیلی هم آدم خوبی بوده، حالا کار از او نمی آمده، کنارش گذاشته اند. حالا ما قلم دست بگیریم و کتاب بنویسیم یا مجله بنویسیم و چی بنویسیم. و همه مفاسدی که در یک گوشه یا دو گوشه مملکت واقع شده است این را به رخ جمهوری اسلامی بکشیم که جمهوری اسلامی این جوری است. اگر یک نفر فرض کنید وکیل در میان سیصد، دویست و پنجاه  نفر وکیل یک کار خلافی کرد، ما باید بگوییم که این وکلا همه خراب اند؟ و مجلس شورای اسلامی مجلس خراب است؟ یا بگوییم فلان وکیل خراب است؟ اگر در این دادگاههایی که سرتاسر ایران دارند فرض کنید پنج نفر، ده نفر خطا کردند، ما باید بگوییم آن خطاست یا باید بگوییم دادگاهها خطاست؟ اینها اشتباهاتی است که می کنند، یا غرض ورزی هایی است که می کنند، بعضی اشخاص اشتباه کردند، بعضی اشخاص هم غرض دارند که می گویند.

از وظایفِ هم رادیو و تلویزیون و هم مجلات و هم سایر جاها این است که مسائلی که شده است بگویند. من در همان اوایل امر که آقای بازرگان نخست وزیر بوده، در همان اوایل امر به آقایان گفتم که آقا شماها مسائلی که انجام می دهید در رادیو و تلویزیون اعلام کنید که ما این کار را کردیم، آن کار را کردیم. نگذارید آنها بگویند که این کاری نکرده، آن کار نکرده، هیچ کاری نکرده. کارِ نکرده ها البته زیاد است. اما یک مملکتی که لا اقل بیش از پنجاه سال به انحراف شدید کشیده شده، از اوّل بوده اما در این پنجاه سال مُتعمّد بودند به اینکه این را منحرف کنند و ما را از همه طرف وابسته کنند و همه چیز ما را از بین ببرند. دانشگاهمان را از بین ببرند. چی ببرند. چه ببرند. اینها تصور این را نمی کنند که یک همچو چیزی در دو سال، این قدر که شده است اعجاز کرده است. فکر این را نمی کنند که این کار همچو شده است که تویی که حالا قلمت را دست گرفتی و برای همه داری می نویسی، آزادی. برای همه ارگانها داری انتقاد می کنی تو آزادی. شما در سه سال پیش از این می توانستی قلم را دستت بگیری یک کلمه راجع به یکی از این ارگانها صحبت بکنی؟ قلمت را می شکستند، پدر خودت را هم در می آوردند! شما قدر این آزادی را نمی دانی. منتها آزادی الآن جوری شده است که مَلْعَبه  پیش بعضی اشخاص شده و هر چی دلشان می خواهد باید بنویسند. و هر چی دلشان می خواهد باید بگویند.

در هر صورت، وظیفه داریم ما، یک وظیفه اسلامی، یک وظیفه انسانی داریم که آن چیزهایی که در این جمهوری شده است بگوییم و برسانیم به مردم. انتقاد هم داریم البته که کوتاهی شده است، آنها هم باید نوشته بشود. نمی گوییم آن را ننویسند، آن را هم بنویسند، اما انتقاد، غیر غرض وَرزی است. یک قلم است که می خواهد یک مسئله ای که فرض کنید کوچک است بزرگش کند و چند مقابلش کند. تیتر بزرگ بنویسد و بعدش هم حرفهایی که هر چی دلش می خواهد بنویسد. گاهی هم تیترها مناسب با خود موضوع نیست. این را از جای دیگر پیدا کردند. اینجا زیرش چیز دیگر نوشتند. خوب، آن غرض ورزی است. یک وقت یک قلمی است که می خواهد اصلاح کند جامعه را، هم خوبش را می گوید، هم آنهایی را که ناقص است. اما به طور موعظه، نه بطور انتقاد غرض آلود، نه به طور تضعیف. مسائل را دو جور ممکن است بگوید؛ یک مسائلی است که یک استاد شریف برای بچه ها می گوید و بچه هایی که انحراف دارند، این استاد شریف می خواهد اینها را از انحراف بیرون بیاورد. نصیحتشان می کند. با زبان ملایم به آنها می فهماند. یک استادی هم داریم که می خواهد ضربه بزند. با ضربه می خواهد اینها را اذیت کند. اینها دو جور فرض است، دو جور قلم است، دو جور گفتار است، دو جور نوشتن است.

باید فکر این مطلب باشید که اگر انتقاد هست در کار، شما تنها نه، همه نویسنده ها هم، همه گویندگان، اگر انتقاد دارند به طور ملایم و به طور دلسوزانه مسائل را طرح بکنند نه به طور ضربه زدن، بخواهند ضربه بزنند به جمهوری اسلامی. اینها نمی دانند این معنا را که اگر این جمهوری اسلامی به واسطه قلم اینها به هم بخورد مسئول اند پیش خدای تبارک و تعالی و پیش ملت و پیش همه ملتها. یک چیزی که همه ملتها الآن دارند از آن تعریف می کنند؛ ما خودمان نشستیم قلم را دستمان گرفتیم، اگر یک عیب کوچکی در یک جا پیدا شد، فرض کنید یک جا خطا کرد یا فرض کنید عَمْد هم کرد، یک نفر یک کسی را مالَش را مصادره کرد، یا یک کسی را چی کرد، البته اینها نباید بشود. اما اگر یکی شد نباید این را گفت که جمهوری اسلامی هم مثل رژیم شاهنشاهی [است ]! خوب، کجا این مثل رژیم شاهنشاهی است؟ در رژیم شاهنشاهی بازارشان این طور بود؟ خیابانهایتان این طور بود؟ مراکز فحشا آن طور بود که دیدید، و همه چیزمان آن طور. نفتمان را داشتند می بردند، همه چیزمان را داشتند می بردند. در این رژیم اینها جلویش گرفته شده، اینها را هیچ نمی گویند. قلمها شکسته است در این امور. اما فلان آدم در فلان جا، فلان کار را کرده، فلان آدم را در فلان جا مثلًا کشته، این به جمهوری اسلامی مربوط نیست.

این یک نفر آدم، خطا کرده باید جلویش را گرفت. اگر یک همچو آدمی واقعش در کجا و همچو کاری کرده، جلویش را باید بگیرید. البته باید بگیرند جلویش را.

آن قلمها را که آدم می بیند قضیه، قضیه نصیحت نیست. قضیه، قضیه غرض آلودی و عقده ای است که دارند. می خواهند این عقده را صاف بکنند. و توجه به این معانی در همه چیزها لازم است. و وظیفه من هم دعاگویی است، به همه تان دعا می کنم. خداوند همه شما را حفظ کند. موفق کند که خدمت بکنید به کشور خودتان. مسلمانید، به اسلامتان خدمت کنید. ملت را دوست دارید، به ملتتان خدمت کنید. کشورتان را دوست دارید، به کشورتان خدمت کنید. و در نوشته هایتان توجه به خدا داشته باشید. بدانید که این قلم که در دست شماست در محضر خداست الآن. و اگر هر کلمه ای نوشته بشود بعد سؤال می شود چرا این کلمه نوشته شده؟ اگر به جای این کلمه بشود یک کلمه خوبتر نوشت از شما سؤال می کنند چرا کلمه زشت نوشتید؟ ان شاء اللَّه خداوند همه تان را تأیید کند. موفق باشید.

صحیفه امام، ج 13، ص: 471-482

 

حکم [انتصاب آقای عبد اللَّه نوری به سمت نماینده امام در جهاد سازندگی ]

زمان: 13 دی 1360/ 7 ربیع الاول 1402

مکان: تهران، جماران

موضوع: انتصاب نماینده در جهاد سازندگی

مخاطب: نوری، عبد اللَّه

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

جناب حجت الاسلام آقای حاج شیخ عبد اللَّه نوری- دامت افاضاته

از آنجا که جناب حجت الاسلام آقای ناطق نوری  اطلاع دادند که با اشتغال در وزارت کشور آن طور که شایسته است به امور جهاد نمی رسند، جنابعالی را نماینده خود در جهاد سازندگی کل کشور قرار می دهم تا با شرکت در جلسات شورای مرکزی جهاد، این جانب را از تصمیم گیریهای کلی آنان مطلع نمایید. امیدوارم با دقت کامل، حرکت این نهاد انقلابی را در سراسر ایران زیر نظر گرفته و در صورت انحراف، قاطعانه با آن برخورد نمایید. لازم است اعضای محترم این نهاد عزیز همکاریهای لازم را با شما داشته باشند. موفقیت همه را در هر چه اسلامیتر کردن این نهاد از خداوند متعال خواستارم.

7 ربیع الاول 1402 مطابق 13 دی ماه 1360

روح اللَّه الموسوی الخمینی

صحیفه امام، ج 15، ص: 462

حکم- اجازه نامه [نمایندگی امام در اهواز به آقای سید محمد علی موسوی جزایری ]

زمان: 13 دی 1361/ 18 ربیع الاول 1403

مکان: تهران، جماران

موضوع: تعیین نماینده در اهواز، و اجازه در امور حسبیه و شرعیه

مخاطب: موسوی جزایری، سید محمد علی

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

الحمد للَّه رب العالمین، و الصلاة و السلام علی محمد و آله الطاهرین، و لعنة اللَّه علی اعدائهم اجمعین.

و بعد، جناب مستطاب حجت الاسلام آقای حاج سید محمد علی موسوی جزایری- دامت افاضاته- به عنوان نماینده این جانب در اهواز منصوب می شوند تا ضمن رسیدگی به امور مذهبی و رفع نیازمندیهای دینی مردم آن شهر، به وضع حوزه علمیه و طلاب علوم دینیه اهواز نیز رسیدگی نموده و در رفع مشکلات آنان سعی و اقدام نمایند؛ و نیز در امور حسبیه و آنچه منوط به اذن ولی فقیه می باشد؛ و همچنین در اخذ وجوه شرعیه و سهمین مبارکین از طرف این جانب مجاز می باشند که سهم سادات و نصف از سهم مبارک امام- علیه السلام- را در محل و در موارد مقرره صرف نموده و نصف دیگر را جهت صرف در مصالح عالیه اسلام و مسلمین نزد این جانب ارسال نمایند.

«و اوصیه- ایّده اللَّه تعالی- بمراعاة الاحتیاط فی جمیع ذلک»؛ و السلام علیه و علی اخواننا المؤمنین و رحمة اللَّه و برکاته.

به تاریخ هجدهم ماه ربیع المولود 1403

روح اللَّه الموسوی الخمینی

صحیفه امام، ج 17، ص: 214

 

بیانات [خطاب به مسئولان مؤسسه کیهان (عمل بر اساس ضابطه و قانون)]

زمان: صبح 13 دی 1361/ 18 ربیع الاول 1403

مکان: تهران، جماران

موضوع: عمل بر اساس ضابطه و طبق قوانین مجلس

حضار: خاتمی، سید محمد (وزیر ارشاد اسلامی و نماینده امام در مؤسسه کیهان)- شاهچراغی،سید حسن (مسئول مؤسسه کیهان)

امروز فرصت بسیار مناسبی به دست مسئولان مملکت افتاده که باید حد اکثر استفاده را به نفع اسلام و جمهوری اسلامی بکنند.

روزنامه ها و وزارتخانه ها همه امکاناتشان را در مسیر خدمت به اسلام و نیازهای جامعه اسلامی به کار گیرند. در این زمینه تحول و نوسازی پیدا بکنند که اگر از این فرصتها استفاده نشود ما مسئول خواهیم بود.

اشکال ندارد که نظر علما و صاحبنظران اسلامی که انحرافی ندارند در روزنامه ها مطرح بشود. امّا باید به این امر توجه داشت که آنچه مورد عمل باید قرار گیرد و به عنوان ضابطه در جمهوری اسلامی درآید، قوانینی است که از مجلس می گذرد و مورد تأیید و تصویب شورای نگهبان قرار گرفته است. باید مرز بین صاحبنظران و قوانین لازم الاجرا، در جامعه مشخص شود.

[وزیر ارشاد درباره این دیدار گفت: امام بشدت از پاره ای جزوات که به نام سئوال و جواب ایدئولوژی برای گزینش افراد در مؤسسات و نهادهای جمهوری اسلامی در جامعه نشر می شود، اظهار نگرانی و ناراحتی کردند و حتی فرمودند:].

می شود اینها را از جمله ضلال دانست . سئوالات، بسیار بی اساس و بیربط است و حتی بعضاً غیر اسلامی است. این جزوات نمی تواند و نباید ملاک گزینش و انتخاب افراد باشد، و اگر بر این اساس عده ای رد شدند باید در مورد آنها تجدید نظر بشود. باید این  جزوات به سرعت با همکاری همه مسئولان مملکت و قوه قضائیه در جامعه جمع آوری بشود. نباید اجازه داد این چنین با مصالح اسلام و مسلمین بازی شود.

[وزیر ارشاد اسلامی پیرامون تبلیغات حج گفت: این مسأله به عرض امام رسید که نظر به حساسیت امر تبلیغ حج، و اینکه نوعاً علما و روحانیون عهده دار این مسأله مهم هستند، و از سوی دیگر، مردم با توجه به تبعیت و علاقه ای که نسبت به حضرت امام دارند از مواضع و دستورات نماینده امام در حج پیروی می کنند، و باید این امر طوری باشد که هماهنگی کامل بین کسانی که تبلیغ به عهده آنهاست و نماینده امام، حاصل باشد. و اگر حضرت امام صلاح می دانند مسئول تبلیغات حج با موافقت نماینده حضرت امام در امر حج، مستقیماً وزیر ارشاد متصدی این امر بشود. امام فرمودند:]

مصلحت این است که تبلیغات باید مستقیماً زیر نظر روحانیت باشد.

صحیفه امام، ج 17، ص: 215-216

 

سخنرانی [در جمع فرمانداران، بخشداران و اعضای شوراهای روستایی ]

زمان: صبح 13 دی 1362/ 29 ربیع الاول 1404

مکان: تهران، حسینیه جماران

موضوع: وظایف فرمانداران و بخشداران در حکومت اسلامی- اهمیت انتخابات

حضار: ناطق نوری، علی اکبر (وزیر کشور)- نوری، عبد اللَّه (نماینده امام در جهاد سازندگی)-فرمانداران و بخشداران سراسر کشور- اعضای شوراهای اسلامی روستاییان

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

رفتار حکومتهای قاجار و پهلوی با مردم

به همه آقایانی که در اینجا تشریف دارند خوشامد عرض می کنم و توفیق همه آقایان را از خدای تبارک و تعالی برای خدمت به اسلام و مسلمین و خدمت به کشور خودشان خواهانم. شاید میان شماها کسی نباشد که زمان قاجار را درک کرده باشد، اگر هم باشد بسیار کم است. و همین طور اوایل سلطنت پهلوی، اواخرش را که بسیار تغییر کرده بود با آن اوایل ملاحظه کردید. بافت حکومت در آن وقت و بافت کسانی که در دستگاه دولتی کاری به دستشان بود چه استانداران و چه فرمانداران و چه بخشداران و چه دیگران، یک بافت خاصی بود که مناسب بود با دستگاه شاهنشاهی. ممکن نبود که یک نفر بخشدار حتی در یک مجمعی که مردم عادی هستند، کشاورزان هستند، بازاریها هستند آن هم حاضر بشود، با آنها در صف واحد بنشیند. یک بافت خاصی بود که هر یک از آنهایی که در آن وقت حتی فرماندار یک جای کوچکی بودند اگر مقایسه کنیم با رئیس جمهور امروز ما و نخست وزیر نمی توانید بدانید که آنها چه وضعی داشتند و اینها چه وضعی. در رفت و آمدهایشان، در نشست و برخاستهایشان، در معاشرتشان یک وضع عجیبی بود. وقتی که یک حکومتی و لو جای کوچکی وارد می شد فراش ها و آنهایی که اطراف او بودند مردم را کنار می زدند که این آقا می خواهد عبور کند از اینجا، چه برسد به اینکه یک وزیر باشد که دیگر او بالاتر از همه، یا یک نخست وزیر باشد و آنها همه در پیش خودشان آن طور یال و کوپال داشتند لکن در مقابل کشورهای دیگر ضعیف و ناتوان  بودند. با رعیت آن رفتار غیر انسانی را می کردند و رعیت را از هر طرف تحقیر می کردند، توهین می کردند، اذیت و آزار می کردند، از آنها استفاده های مادی می کردند، ولی در مقابل یک سفیر همه شان خاضع بودند.

امروز ما می بینیم که فرماندارهای سرتاسر کشور، به طوری که آقا گفتند و بخشدارها و بعضی از کشاورزها و بعضی از مردم عادی در یک جا نشستند. اگر نخست وزیر و وزیر کشور هم که اینجا تشریف دارند و رئیس جمهور و اینها هم بودند اینها هم در بین اینها همان طور نشسته بودند که اگر کسی از خارج بیاید تشخیص نمی دهد که کدام وزیرند و کدام فرماندارند و کدام بخشدارند و کدام از مردم عادی کشاورز است. این همان بود که در روایات ما هست که اگر کسی وارد می شد در مسجد رسول اللَّه و ایشان با اصحاب نشسته بودند تمیز نمی داد، می گفت کدام یکی تان هستید. سابق معلوم بود هر که می آمد در مجلسی، در یک جایی وارد می شد معلوم بود که حکومت کی هست.

برای اینکه آن در آن بالا نشسته بود با یک یال و کوپال و یک طور وضع خاص، مردم می فهمیدند که این است که باید چه باشد. اما رسول خدا در مدینه که مرکز حکومت ایشان بود و سعه حکومتش هم آن وقت زیاد بود، عرب می آمد می دید که چند نفر نشستند دور هم با هم صحبت می کنند، او نمی توانست بفهمد که کدام یکی اینها در رأس واقع است و حاکم است و کدام یکی از اینها پائینتر هستند. وضع زندگی این بود که تعلیم بدهد به ما که باید این جور باشید که ما بفهمیم تکلیفمان چی است. من امیدوارم که همین طوری که وضع ظاهری شما آقایان فرمانداران و بخشداران و دیگران و همین طور همه اجزاء حکومت اسلامی، امروز همان طور که وضع ظاهریشان یک وضع بی آلایشی است، وضع روحی و معنویتان هم همان طور باشد. همان طوری که حضرت امیر- سلام اللَّه علیه- می فرماید که وقتی به او اطلاع داده بودند که یک خلخالی را از پای یک زن- حالا یا یهودی بوده یا نصاری کشیدند، می فرماید که- به حسب نقل- که انسان اگر از غصه بمیرد عیب  نیست. این طور در مقابل ظلم ناراحت می شدند. شما همه در محضر خدا هستید، هر جا باشید. قلبهای شما در محضر خداست، بازوهای شما، چشمهای شما، همه چیز شما در محضر خداست و خدا حاضر است در همه جا.

الگو قرار دادن پیشوایان دین در رفتار با مردم

کوشش کنید که با بندگان خدا جوری رفتار کنید که امامان شما رفتار می کردند، پیغمبر شما رفتار می کرد و سایر انبیا رفتار می کردند. گمان نکنید که حالا فلان نخست وزیر است، فلان وزیر کشور است، فلان رئیس جمهور است،- فلان رئیس مجلس است- فلان استاندار است، فلان بخشدار است، فرماندار است، گمان نکنید که اینها یک چیزی است. آن که همه چیز است به دست آوردن رضای خداست، و آن به این است که رضای مخلوق خدا را به دست بیاورید. با مردم که شما سرو کار دارید این مردم را باید رضایشان را به دست بیاورید. همین مردم کوچه و بازار و کشاورزهای بسیار عزیز و کارمندان و کسانی که در کارخانه ها زحمت می کشند اینها هستند که مایه افتخار یک ملت و مایه پیروزی یک ملت است. پیروزی را برای ما و شما اینها به دست آوردند و اینها ولی نعمت ما هستند. و ما باید این معنا را در قلبمان احساس کنیم که با این ولی نعمت های خودمان رفتاری بکنیم که خدا از آن رفتار راضی باشد. گمان نکند آن کسی که فرماندار یک جایی است باید به رعیت آنجا، به مردم عادی آنجا، به بازاری آنجا یک وقت خدای نخواسته یک بالاتری بفروشد، آن طوری که ساخت فرمانداران زمان سابق بود. فرق ما بین جمهوری اسلامی و شاهنشاهی این است که جمهوری اسلامی از مردم است و جمهوری اسلامی رهین همین مردم عادی کشور است، و شاهنشاهی می گفت نه، من این طور نیست که به مردم کار داشته باشم، ما خودمان باید کارها را، مردم باید تحت سلطه ما باشند و با مردم آن طور می کردند. با بندگان خدا رفتار خوب بکنید و پیروزی از آنها به دست ما آمده است.

و بدانید که حفظ یک پیروزی مشکلتر است از پیروزی به دست آوردن، کشورگشایی از حفظ کشور آسانتر است. الآن ما در مشکل حفظ نظام جمهوری اسلامی هستیم، یعنی آن مرحله اول که پیروزی ابتدایی بود گذشت و پیروز شدید بحمد اللَّه، لکن بقای این پیروزی و بقای این دستاوردهایی که شما به دستتان آمد امروز مشکل تر از خود آن پیروزی است که به دستتان آمد، نگهداریش مشکل است. باید همه کوشش کنید که این چیزی که به دست آوردید نگه دارید. این ارزان به دست شما نیامده است، بسیار سنگین به دست شما آمده است و کم چیزی هم نیست که به دست شما آمده است. از جهات معنوی من و امثال من نمی توانیم حسابش را بکنیم که آن جهات معنوی ای که به دست این ملت آمده است چی هست، آن حسابش با خدای تبارک و تعالی است. از حیث ظاهری وقتی که ملاحظه می کنید آن چیزی که امروز به دست کشور اسلام و ملت ایران آمده است آن چیزی است که در طول تاریخ برای ایران پیش نیامده بود. ایران قلدرهای زیاد داشت، لکن آنها از ضعفایی بودند که در مقابل دولتهای دیگر تعظیم می کردند، خصوصاً در این قرن های آخر. هر چه بر این زمان شاهنشاهی گذشت ضعف شاهنشاهی زیاد شد، تا آنجایی که یک سفیر از انگلستان در آن وقت، از امریکا در حالا وقتی که در یک جایی بود مقدرات یک کشور دست او بود، مقدرات کشور ما دست دیگران بود. آن چیزی که شما به دست آوردید این است که شما مقدراتتان را به دست خودتان آوردید. دست امریکا و شوروی و انگلستان و سایر کشورهای دیگر را قطع کردید، بیرونشان کردید. این یک چیز کمی نیست که دست شما آمده است، این یک چیز بزرگ است و حفظش بالاتر از خودش است.

آنهایی که از شما شکست خوردند آرام نمی نشینند. آنها در صدد این هستند که جبران کنند شکست خودشان را، و شکست خودشان را بخواهند جبران کنند، به حسب آن طوری که وضع آنها و سیره آنهاست، به دست خود شما می خواهند جبران کنند.

می خواهند شکست شما به دست خودتان باشد، و این امر بسیار مهم است و باید بسیار رویش دقت بشود. اگر مردم را در کارخانه ها، در کشاورزی وادار کنند به اینکه- با ایادی خودشان، وادار کنند به اینکه- سستی کنند در امر کشاورزی که در رأس امور یک کشور امثال کشور ماست، و آنهایی که در کارخانه ها کار می کنند وادار کنند به کمکاری، و کارهای دیگر، از آنجا نقطه شکست ما شروع می شود.

و چون امروز روزی است که باید راجع به تکلیف خودمان در انتخابات عرض کنم، باید عرض کنم که یکی از اموری که مطمح نظر آنهایی است که می خواهند این انقلاب را به شکست برسانند قضیه مجلس است. مجلس یک چیز سهلی نیست کارش. مجلس یک چیزی است که در رأس همه اموری که در کشور است واقع است. یعنی مجلس خوب همه چیز را خوب می کند و مجلس بد همه چیز را بد می کند. و لهذا آنهایی که قبلًا در این کشور حکومت داشتند سعیشان این بود که مجلس را نگه دارند. آن وقتی که دیگر مجلس تحقق پیدا کرده بود و مشروطه شده بود و مجلس پیدا شده بود، سعی می کردند که مجلس را به دست بیاورند. آن وقت که نمی توانستند با فشار مردم را الزام کنند باید کیک را چیز بکنید، آن وقت با حیله ها می کردند، ایادی خودشان، در بلاد، و مردم بیچاره را یا اغفال می کردند یا خانها وادار می کردند و وقتی که رضا خان آمد در کار، دیگر قضیه، قضیه این بود که دست شاهنشاه بود، همه چیز دست او بود. البته این آخر هم همین جور بود. فرماندارها هر جا بودند مأمور بودند که در آنجا این آدم را از صندوق بیرون بیاورند. بتوانند مردم را وادار کنند به این کار؛ نتوانستند صندوق ها را عوض بکنند، نتوانستند صندوقها را بد بخوانند و همه چیز هم دست خودشان بود. مردم هم چون مأیوس شده بودند کنار رفته بودند، راه دیگر باز بود. یکی از امور بسیار مهم که آنها کارهای خودشان را با آن انجام می دهند مأیوس کردن قشرهای مختلف کشور است. مأیوسشان بکنند از اینکه ما کار ازمان می آید. کوشش داشتند در رژیم سابق به اینکه مردم را از همه چیز مأیوس کنند، «ما نمی توانیم، باید از غرب درست بشود، ما همسایه کذا داریم». کوشش می کردند در این معنا و کسانی که در مجلس پیدا می شد احیاناً که مقابل بایستد، آنها یا همان ایادی خود آنها در مجلس می کوبیدند آنها را، و یا اگر نمی شد آنها را از بین می بردند. مأیوس می کردند مردم را از اینکه بتوانند خودشان یک کاری انجام بدهند، طبیب بتواند آپاندیس را معالجه کند. این دردآور بود هر وقت من فکرش را می کنم متأثر می شوم از اینکه در زمان محمد رضا برای یک آپاندیس از خارج طبیب آوردند، و این سرکوبی اطبا محترم ما بود. کارشناس از خارج می آوردند، ارتش حتماً باید کارشناس اش از امریکا بیاید. یا اگر آن وقت بود از جای دیگر بیاید.

برای ما کارشناس می آوردند. برای کارخانه های ما کارشناس می آمد. می آمد که نگذارد خود شما بفهمید. کارشناس ارتشی می آمد که نگذارد ارتش چیز بفهمند. نه این که می آمد به آنها تعلیم کند، می آمد که جلوی تعلم را بگیرد.

امروز که کشور دست خود شما افتاده است و دیگر یک آقا بالا سر ندارید که بیاید بگوید این کار را بکن، آن کار را بکن. از خارج ما هیچ کس را الحمد للَّه نداریم دیگر. هیچ قدرتی الآن در ایران نمی تواند یک کاری را تحمیل کند به ما. امروز باید خود شما بنشینید کارتان را انجام بدهید. انتخابات مثل سابق نباشد که از مرکز دستور داده می شد که این باید وکیل بشود، دیگر کسی هم حقّ ندارد حرفی بزند. انتخابات دست مردم است، رئیس جمهور و نخست وزیر با آن رعیتی که در کشاورزی کار می کند و آن بازاری ای که در بازار کار می کند، راجع به انتخابات یک جور هستند، علی السواء هستند. یعنی رئیس جمهور یک رأی دارد، نخست وزیر هم یک رأی دارد و آن کشاورزی که در دوردست افتاده ترین این کشور است، آن هم یک رأی دارد. رأیشان فرقی با هم ندارد و همه هم مسئول هستند. در تشخیص خوب و بد، اتکال به قول غیر نکنید مگر اشخاصی باشند که مورد اعتماد خودتان باشد صد در صد. این را به مردم دارم می گویم و به شما آقایانی که در آتیه متصدی اجرای انتخابات هستید توجه می دهم که اگر یک انحرافی در یکی از شما پیدا بشود، و این بعد موجب این بشود که در این جمهوری یک لطمه ای وارد باشد به گردن شماست. به اسلام لطمه ای وارد بشود به گردن شماست. و اگر در اینجا هم کشف بشود معذور نیستید و مورد تعقیب وارد می شوید.

باید شماها بدون توجه به اینکه دستور کسی داده، دستور کسی حق ندارد راجع به انتخابات بدهد، دستور در اجرا، در خوبی اجرا بله، وزیر کشور دستور می دهد که اجرا خوب بشود، اجرا اسلامی باشد. اما یک بالایی بخواهد به شما دستور بدهد که کِیَک باید وکیل بشود، کِیَک می خواهد وکیل بشود این امر نیست در اسلام، در ایران هم نیست.

اینکه من عرض می کنم برای این است که بعدها کسانی که در ایران بعدها و نسلهای بعد می آیند بدانند که باید این طور باشند و الّا امروز ما کسی را نداریم که دستور بدهد، پیشنهاد می کند و مردم مختارند. فرض بکنید که اگر همه کسانی که در رأس [هستند] بروند پیشنهاد بکنند که فلان آدم را شما وکیل کنید لکن شما به نظرتان درست نباشد جایز نیست بر شما تبعیت کنید. باید خودتان تشخیص بدهید که آدم صحیحی است تا اینکه بتوانید رأی بدهید.

و مجرد اینکه این آدم یک آدم خوبی است خیلی، اول وقت نمازش را می خواند و نماز شب می خواند. این برای مجلس کفایت نمی کند. مجلس اشخاص سیاسی لازم دارد، اشخاص اقتصاددان لازم دارد، اشخاص سیاستمدار لازم دارد، اشخاص مطلع بر اوضاع جهان لازم دارد. باید تعهد به اسلام باشد و موافقت با جمهوری اسلامی باشد لکن این مسائل هم باشد. در یک مجلس باید همه چیز باشد در این کمیسیونهای مجلس از امور ارتشی و کشاورزی و اقتصاد و همه چیز بحث می شود، باید مطلع باشند اینها.

آنهایی که در این کمیسیونها هستند باید اشخاصی باشد در بینشان که عالم به اقتصاد باشد، عالم به امور کشاورزی باشد، عالم به امور اداری باشد، عالم به مسائل جهانی باشد.

مجلس می خواهد ایران را در مقابل جهان اداره کند، مجلس یک چیزی نیست که بخواهد ایران را در مقابل خودش درست بکند. ایران در مقابل جهان است امروز، آن هم یک جهان امروزی و یک ایران امروزی. ایران امروزی که تک است در دنیا و جهان  امروزی که همه مهاجم اند، همه مهاجم به شما هستند. شما می خواهید که یک مجلسی داشته باشید که در مقابل این مهاجماتی که از خارج می شود پایدار باشد. یک دولتی را او تعیین کند که در مقابل تهاجماتی که در دنیا واقع می شود، فشارهایی که واقع می شود در دنیا این بتواند دفاع کند، و این از مجلس سرچشمه می گیرد، از مجلس دولت درست می شود و شما یک همچو مجلسی لازم دارید. شما برای حفظ کشور خودتان، برای حفظ اسلام عزیز، که این همه خون در راهش ریختید باید پایداری کنید و توجه بکنید که حفظ کنید این را، و حفظش نسبت به شماها که مأمورین هستید به این است که- اجرایش را بدون اینکه به کسی اعتنا کنید اجرایش را خوب و موافق شرع و موافق اسلام و موافق مصالح کشور اجرا کنید. و مردم هم همه آزادند. عرض کردم از رئیس جمهور و نخست وزیر و وزیر کشور و همه اینها گرفته تا آن کسی که در آخر این کشور مشغول کشاورزی است فرقی ندارند در اینکه مکلف اند آدمی را که باید به درد مملکت بخورد انتخاب کنند و خودشان تشخیص بدهند.

بازار باید خودش تشخیص بدهد. کارخانه ها باید خودشان تشخیص بدهند، هیچ کس تحت تأثیر دیگری نیست. بله اگر چنانچه اشخاص مطمئنی باشند که آنها تشخیص بدهند، شهادت بدهند که فلان آدم جهات مختلفش همه خوب است، آن وقت مانعی ندارد که کسی به واسطه تشخیص آنها و اطمینان به اینکه این صحیح است رأی هم به آنها بدهد. اما این طور نیست که کورکورانه انسان دنبال این باشد که ببیند کیک چه گفته، این صحیح نیست، این در اسلام نیست و در جمهوری اسلامی هم نباید باشد. شما فرمانداران و بخشداران و همین طور اشخاص محترمی که این انجمن های اسلامی را در سرتاسر کشور دارند، همه تان موظفید به اینکه در این امر دقت کنید که خوب انجام بگیرد، نبادا یک وقت خدای نخواسته، یک تقلبی در کار بیاید، نبادا خدای نخواسته یک اشخاص نابابی خودشان را عوضی جا بزنند که از این معانی بسیار خواهد بود. اینها تکلیف شماست که بکنید. مردم هم خودشان مکلفند به اینکه هم شرکت کنند در انتخابات. نروند کنار، تکلیف است، حفظ اسلام است، رفتن کنار خلاف تکلیف است، خلاف مصالح اسلام است.

آن مقدسی که خیال می کند کنار نشسته و دخالت در امور اسلامی نمی کند، او بر خلاف اسلام دارد رفتار می کند، اگر خدای نخواسته یک همچو آدمی باشد. آن آدمی که به واسطه اینکه مثلًا یک چیز اعوجاجی از یک نفر می بیند یا از یک گروهی می بیند کنار برود، این بر خلاف مصالح اسلام عمل می کند. این معانی در صدر اسلام هم بوده است، در زمان ائمه ما هم بوده است. خوب، همه اینها بوده لکن آنها کنار گرفتند، آنها مشغول فعالیت خودشان بودند. به مردم عرض می کنم شرکت کنید در این انتخابات و تمیز بدهید اشخاصی را که لایق اند برای این مقام. مقدّرات کشورتان را به دست کسانی بدهید که برای کشور شما مفیدند از حیث سیاست، از حیث اقتصاد، از حیث همه چیز. اگر مسامحه بکنید و امروز هم کسی نفهمد، خدا هست، خدا می داند و می بیند. شما در محضر خدا هستید هر جا هستید. همه خلق اللَّه در محضر خدا هستند هر جا هستند. بر فرض اینکه من یک کار خلاف کردم اسلام که خلاف نکرده است، شما برای اسلام کار بکنید، چکار دارید که فلان آدم بد کرده. خوب، بد کرد، بد بکند شما خوب بکنید برای اسلام تا آن بد هم به تبع شما ان شاء اللَّه خوب بشود.

کنار نروید، آقایان علما کنار نروید. و البته باید از هر طایفه ای باشد اطلاعاتش داشته باشد و اشخاصی باشند که همه جهاتشان [خوب ] باشد. و در هر صورت من دعا می کنم که ان شاء اللَّه موفق باشید و مؤیّد باشید و این مطلبی که جزء فرایض باید حسابش کرد به طور شایسته شما عمل بکنید و به طور شایسته اجرا بکنید و مردم هم به طور شایسته حضور داشته باشند. مردم اگر حضور نداشته باشند و خدای نخواسته، لطمه ای به اسلام وارد بشود، مسئول هستند. ان شاء اللَّه خداوند همه شما را موفق کند.

و السلام علیکم و رحمة اللَّه.

صحیفه امام، ج 18، ص: 278-285

 

 

 

 

 

. انتهای پیام /*