کد مطلب: 678 | تاریخ مطلب: 16/10/1395
  • تلگرام
  • Google+
  • Cloob
  • نسخه چاپی

پنجاه و هفتمین جلسه سلسله نشستهای علمی و دینی گوهر معرفت دکترمصطفی دلشاد تهرانی 95

پنجاه و هفتمین جلسه سلسله نشستهای علمی و دینی گوهر معرفت با موضوع : موانع و مقتضیات تربیت در نهج البلاغه با سخنرانی دکترمصطفی دلشاد تهرانی در محل نگارستان حضرت امام خمینی (س) اصفهان

 پنجاه و هفتمین نشست علمی و دینی گوهر معرفت با موضوع :  موانع و مقتضیات تربیت در نهج البلاغه  روز پنج شنبه   16 دی ماه  1395 ساعت 19  با سخنرانی دکترمصطفی دلشاد تهرانی در محل نگارستان حضرت امام خمینی (س) اصفهان  برگزار گردید. 


   
       

ایشان  گفت : فعلِ تربیت با رفع موانع و ایجاد مقتضیات به عنوان زمینه تربیت سامان می‌یابد، و تا چنین نشود، تربیت به‌درستی تحقق نمی‌یابد. از این‌رو لازم است موانع و مقتضیات تربیت آدمی به نیکی شناخته شود و بر اساس این شناخت، بستر مناسب تربیت فطری فراهم گردد. اگر آن‌چه فعلِ تربیت را دشوار می‌سازد و راه تربیت را سد می‌نماید شناخته و رفع نگردد، و نیز آن‌چه زمینه‌های تربیت را هموار می‌نماید، دریافته و فراهم نشود، تلاشها و زحمتهای تربیتی بی‌ثمر یا کم‌ثمر خواهد بود و تربیت به‌درستی اِعداد نمی‌شود. بنابراین هر عمل و حرکت و برنامه تربیتی با توجّه به کشتگاه و مزرع مناسب معنا می‌یابد؛ و بسیاری از تلاشها، اقدامات و برنامه‌های تربیتی به دلیل عدم توجه به زمینه تربیت و نشناختن موانع و مقتضیات یا فقدان دریافت درست از پیچیدگیهای امر تربیت، به نتیجه مطلوب نمی‌رسد یا کم نتیجه می‌دهد و گاهی به نتایج عکس منجر می‌شود. 

از این‌رو پرداختن به زمینه تربیت و فراهم کردن مزرعِ درست آن از عمده‌ترین مباحث و امور تربیتی است، زیرا تربیت امری صرفآ فردی نیست و به امور متعدّد دیگر بستگی دارد که شناخت این امور و توجّه به آنها در تربیت، نقش اِعدادی را در تربیت بسامان می‌کند و در این صورت است که زمینه‌سازی در امر تربیت به سمت مطلوب سیر می‌نماید.  موانع و مقتضیات تربیت بر اساس آموزه های نهج البلاغه عبارتند از :

1. مانع و مقتضی اصلی تربیت

2. موانع و مقتضیات فردی تربیت

    

4. موانع و مقتضیات سیاسی تربیت

5. موانع و مقضتیات اقتصادی تربیت

    


 1 .مانع و مقتضی اصلی تربیت

در سخنان نورانی امیر بیان، علی (ع) یک چیز به عنوان مانع اصلی تربیت فطری و رسیدن آدمی به کمالات حقیقی ذکر شده و ترک همان چیز به عنوان مقتضی اصلی معرفی شده است، و آن «دنیا» و «وابستگی به دنیا» است :

«مِنْ هَوَانِ الدُّنْیَا عَلَی اللهِ أَنَّهُ لاَ یُعْصَی إِلاَّ فِیهَا، وَ لاَ یُنَالُ مَا عِنْدَهُ إِلاَّ بِتَرْکِهَا.» حکمت 385

 

 در خواری دنیا نزد خدا همین بس که جز در دنیا نافرمانی او نکنند و جز با وانهادن دنیا به پاداشی که نزد خداست نرسند.

«دنیای نکوهیده » مانع اصلی رسیدن آدمی به کمالات انسانی و ارزشهای الهی و پاداشهای اخروی است و جز با ترک آن نمی‌توان به حقیقت خود روی کرد و مربّای تربیت فطری شد. امیرمومنان علی (ع) در این باره با صراحت تمام فرموده است :

«إِنَّ الدُّنْیَا وَ الاْخِرَةَ عَدُوَّانِ مُتَفَاوِتَانِ وَ سَبِیلاَنِ مُخْتَلِفَانِ؛ فَمَنْ أَحَبَّ الدُّنْیَا وَتَوَلاَّهَا أَبْغَضَ الاْخِرَةَ وَ عَادَاهَا، وَ هُمَا بِمَنْزِلَةِ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ، وَ مَاشٍ بَیْنَهُمَا؛ کُلَّمَا قَرُبَ مِنْ وَاحِدٍ بَعُدَ مِنَ الاْخَرِ.»  حکمت 103

 

همانا دنیا و آخرت دو دشمنند نافراهم، و دو راهند مخالف هم. آن که دنیا را دوست داشت و مِهر آن را در دل کاشت، آخرت را نپسندید و دشمن انگاشت؛ و دنیا و آخرت چون خاور و باخترند و آن که میان آن دو رود، چون به یکی نزدیک گردد، از دیگری دور شود.

بنابر تعلیمات امیرمومنان علی (ع) سخت‌ترین مانع تربیت حقیقی انسان، دنیای نکوهیده است که راه انسان به سوی اتصاف به کمالات والای انسانی، جز با گسستن از آن هموار نمی‌شود. البتّه باید توجّه داشت که دنیای نکوهیده، زندگی این جهانی و کار و تلاش و مبارزه نیست، بلکه دنیای نکوهیده، آن نسبتِ پست و نفسانی است که انسان با چیزی از امور این عالم برقرار می‌کند و تا این نسبتِ پست رفع نشود، انسان از پستیها به سوی والاییها سیر نمی‌کند.

بهترین زمینه تربیت کمالی، دریافتی درست از دنیا و تصحیح بینش آدمی نسبت بدان و گسستن از پستیها در زندگی این جهانی و پیوستن به والاییها در زندگی این جهانی است؛ یعنی انسان بیاموزد که با هر امری از امور این عالم نسبتی اخروی برقرار کند و نه نسبتی دنیایی، و چنین بینشی را در عمل تحقّق بخشد و در عین زندگی و کار و تلاش و بهره‌مندی، از دنیای نکوهیده و بندهای آن آزاد باشد.

 

2 . موانع و مقتضیات فردی تربیت

برای آنکه انسان متصف به صفات کمالی شود، خود باید در این راه تلاش نماید و این راه را با پای خود برود. تا انسان خود نخواهد که از اسارت دنیا آزاد شود، چه کسی می‌تواند او را آزاد سازد؟ رفتن به سوی کمال با پای خود، خواستِ خود را می‌طلبد، نه خواستِ دیگران را. دیگران می‌توانند زمینه فراهم کنند و نقش اِعدادی داشته باشند، ولی بهره‌گیری از زمینه‌های تربیت به دست خود انسان است.

امیرمومنان علی (ع) همگان را فرا خوانده است تا برای نجات خویش از دنیای نکوهیده، عزم خود را جزم کنند، و خود راهِ تربیت خویش را هموار کنند :

«یَا أَسْرَی الرَّغْبَةِ، أَقْصِرُوا؛ فَإِنَّ الْمُعَرِّجَ عَلَی الدُّنْیَا لاَ یَرُوعُهُ مِنْهَا إِلاَّ صَرِیفُ أَنْیَابِ الْحِدْثَانِ. أَیُّهَا النَّاسُ، تَوَلُّوْا مِنْ أَنْفُسِکُمْ تَأْدِیبَهَا، وَ اعْدِلُوا بِهَا عَنْ ضَرَاوَةِ عَادَاتِهَا.»  حکمت 359

ای اسیرانِ آز! باز ایستید که گراینده دنیا را آن هنگام بیم فرا آید که بلاهای روزگار دندان به هم ساید. ای مردم! کار تربیت خود را خود برانید و نفس خود را از عادتها که حریص است باز گردانید.

آدمی خود باید بخواهد تا از هدایت الهی و راهنمایی هدایتگران بهره‌مند شود و راه خود را به سوی کمال حقیقی سیر نماید.

3 . موانع و مقتضیات اجتماعی تربیت

تربیت امری صرفاً فردی نیست و به شدّت به اموری دیگر وابسته است، و روابط اجتماعی، فرهنگ حاکم بر یک جامعه، ارزشها، عادات، آداب و سنن اجتماعی، باورها و رفتارهای اجتماعی نقش مانع یا مقتضی را در تربیت انسانها دارند؛ و هر چه مناسبات و روابط و ارزشها و فرهنگ اجتماعی به سمت تعالی پیش رود، بستر تربیت متعالی انسان بیشتر فراهم می‌شود و هر چه این امور منحط‌تر باشد، موانع رشد و تعالی انسان بیشتر می‌شود و حرکت انسان به سمت مقاصد والای انسانی کُندتر می‌گردد. امیرمومنان علی (ع) نقش موانع و مقتضیات اجتماعی را چنان مهم دانسته که در نامه‌ای به حارث هَمْدانی او را از سکونت طولانی در محیطهای     

اجتماعی نامردمی و به دور از مناسبات انسانی، و محیطهای فرورفته در بیدادگریها و غفلتها پرهیز داده و چنین فرموده است :

«وَ اسْکُنِ الامْصَارَ الْعِظَامَ فَإِنَّهَا جِمَاعُ الْمُسْلِمِینَ؛ وَ احْذَرْ مَنَازِلَ الْغَفْلَةِ وَالْجَفَاءِ وَ قِلَّةِ الاعْوَانِ عَلَی طَاعَةِ اللهِ.»   نامه 69

در شهرهای بزرگ سکونت کن که جایگاه فراهم آمدن مسلمانان است؛ و بپرهیز از جایهایی که در آن ]از یاد خدا[ غافلند، و آنجا که به یکدیگر ستم می‌رانند، و بر طاعت خدا کمتر یاورانند.

در این بیان امام (ع) اهمیت موانع و مقتضیات اجتماعی در تربیت آدمی به خوبی مشخص شده است، و اینکه چگونه مناسبات و روابط اجتماعی سیر تعالی تربیت آدمی را کُند یا تند می‌سازد؛ و از این‌رو برای فراهم کردن زمینه مطلوب تربیت، باید بدان توجّه جدّی نمود و این خود از رسالتهای مهم تربیت است.

 

4 . موانع و مقتضیات سیاسی تربیت

از مهمترین موانع و مقتضیات تربیت، موانع و مقتضیات سیاسی است، یعنی نوع حکومت و حاکمیت، مناسبات سیاسی، فضای سیاسی حاکم، نوع سلوک زمامداران، مسئولان و کارگزاران، استبداد و آزادی، عدالت و بی‌عدالتی، ماهیت قدرت حاکم و هر امر سیاسی و حکومتی. امیرمومنان علی (ع) نقش مانع یا مقتضی بودن سیاست و حکومت، و قدرت و سیادت را چنان مهم دانسته که در نامه تربیتی خود به امام مجتبی (ع) چنین تعبیر کرده است :

«إِذَا تَغَیَّرَ السُّلْطَانُ تَغَیَّرَ الزَّمَانُ.»   نامه 31

هرگاه قدرت تغییر یابد، روزگار تغییر می‌یابد.

با تغییر اقتدار، قدرت سیاسی و حکومت، زمانه دگرگون می‌شود و دگرگونیهای تربیتی فراهم می‌گردد. مردمان تحت حکومتی مستبد، ناچار از ملاحظاتی خواهند بود که این خود موانعی در تربیت آنان ایجاد می‌کند، و حکومتی آزادیخواه بستر مناسبی برای تربیت مردمان فراهم می‌سازد. نقشی که سیاست و حکومت در تربیت به صورت مانع و مقتضی بازی می‌کند، نقشی انکارناپذیر است. در این باره از امیرمومنان علی (ع) چنین وارد شده است :

«الْمَلِکُ کَالنَّهْرِ الْعَظِیمِ، تَسْتَمِدُّ مِنْهُ الْجَدَاوِلُ؛ فَإِنْ کَانَ عَذْبًا عَذُبَتْ، وَ إِنْ کَانَ مِلْحًا مَلُحَتْ.»   شرح ابن أبی الحدید 20 / 279

 

زمامدار همچون رودخانه پهناوری است که رودهایی کوچک از آن جاری می‌شود؛ پس اگر آب آن رودخانه پهناور، گوارا باشد، آب درون رودهای کوچک گوارا خواهد بود، و اگر شور باشد، آب درون آنها نیز شور خواهد بود.

 

5 . موانع و مقتضیات اقتصادی تربیت

امور اقتصادی نیز از مهمترین موانع و مقتضیات تربیت آدمی است، یعنی مناسبات اقتصادی، نوع معیشت، تولید، توزیع، مصرف، نوع کسب، درآمد؛ دیدگاهها و روابط و فرهنگ اقتصادی و جز اینها، همه و همه به اعتباری امور تربیتی‌اند. رابطه امور اقتصادی و فرهنگ و تربیت رابطه‌ای تنگاتنگ است به گونه‌ای که تأمین درست نیازهای اقتصادی در برنامه تربیت ایمانی از مهمترین جایگاه برخوردار است. از منظر امام علی (ع) رفاهتِ زندگیِ آدمی مایه سامان‌یابی تربیت و سلامت اجتماعی است، چنانکه پیشوای موحّدان، علی (ع) در عهدنامه مالک اشتر بدین حقیقت توجّه داده و فرموده است :

«ثُمَّ أَسْبِـغْ عَلَیْهِمُ الارْزَاقَ، فَإِنَّ ذلِکَ قُوَّةٌ لَهُمْ عَلَی اسْتِصْلاَحِ أَنْفُسِهِمْ، وَغِنًی لَهُمْ عَنْ تَنَاوُلِ مَا تَحْتَ أَیْدِیهِمْ، وَ حُجَّةٌ عَلَیْهِمْ إِنْ خَالَفُوا أَمْرَکَ أَوْ ثَلَمُوا أَمَانَتَکَ.»   نامه 53

پس روزی ایشان را فراخ دار! که فراخی روزی نیرویشان دهد تا در پی اصلاح خود برآیند؛ و بی‌نیازشان سازد تا دست به مالی که در اختیار دارند نگشایند، و حجّتی بُوَد بر آنان اگر فرمانت را نپذیرفتند، یا در امانتت خیانت ورزیدند.

کمبودداری و ناداری انسان را در اسارت خود می‌گیرد و به صورت مانعی جدّی در تربیت حقیقی عمل می‌نماید. در منظر امیرمومنان علی (ع) کمبودداری و ناداری مرگی سخت‌تر از مرگ طبیعی است، زیرا انسان گرفتار فقر و مسکنت در بهره‌مندی از تربیت فطری و سیر به سوی کمال حقیقی پیوسته با دشواری روبه رو می‌گردد و شکوفایی استعدادهایش آسیب می‌بیند و هیچ ستمی به انسان بالاتر از این نیست که استعدادهایش سرکوب شود و از زندگی معقول و معتدل و بستر مناسب برای سیر به سوی کمال حقیقی خود محروم بماند. امام علی (ع) در حکمتی نورانی فرموده است :

«الْفَقْرُ الْمَوْتُ الاکْبَرُ.»   حکمت 163

تنگدستی بزرگتر مرگ است.

امام (ع) با بیانی استعاری بدین حقیقت اشاره کرده است که انسان تنگدست از خواسته‌ها و مطلوبهای خویش که سرمایه زندگی مادّی است محروم می‌شود و از این‌رو دچار تألّم و تأثّر می‌گردد و بالطبع از مقاصد خویش باز می‌ماند و این مرگی بزرگتر از مرگ طبیعی است، زیرا اندوهها و سختیهای تنگدستی پیاپی انسان تنگدست را در طول زندگی‌اش در بر می‌گیرد و متأثّر می‌سازد، امّا مردن یک بار است و مصیبت آن نیز یک مرتبه.  با این نگرش است که از امام (ع) روایت شده است که فرمود:

«الْقَبْرُ خَیْرٌ مِنَ الْفَقْرِ.»   الکافی 8 /21

در گور رفتن از تنگدستی بهتر است.

حقیقت آن است که کمبودداری و ناداری انسان را در تنگناهای گوناگون قرار می‌دهد و وجوه مختلف حیات معقول و انسانی او را تهدید می‌کند. پیشوای عدالتخواهان، علی (ع) در سخنی والا به فرزند خود محمد بن حنفیّه درباره تنگدستی و پیامدهای مصیبت بار آن چنین فرموده است :

«یَا بُنَیَّ، إِنِّی أَخَافُ عَلَیْکَ الْفَقْرَ، فَاسْتَعِذْ بِاللهِ مِنْهُ، فَإِنَّ الْفَقْرَ مَنْقَصَةٌ لِلدِّینِ، مَدْهَشَةٌ لِلْعَقْلِ، دَاعِیَةٌ لِلْمَقْتِ.»  

حکمت 319

پسرم، همانا از تنگدستی بر تو بیمناکم؛ پس، از آن به خدا پناه ببر که تنگدستی دین را زیان دارد و خِرَد را سرگردان کند و دشمنی پدید آرد.

 

 

. انتهای پیام /*