کد مطلب: 672 | تاریخ مطلب: 02/06/1396
  • تلگرام
  • Google+
  • Cloob
  • نسخه چاپی

شصت و دومین جلسه سلسله نشستهای علمی و دینی گوهر معرفت حجت الاسلام والمسلمین دکتر سیدحسن اسلامی 96

شصت و دومین  جلسه سلسله نشستهای علمی و دینی گوهر معرفت حجت الاسلام والمسلمین دکتر سیدحسن اسلامی 96

شصت و دومین جلسه سلسله نشستهای علمی و دینی گوهر معرفت سخنرانی حجت الاسلام والمسلمین دکتر سید حسن اسلامی با موضوع : بودن و داشتن بحثی در خودشناسی در محل نگارستان حضرت امام خمینی (س) اصفهان

 شصت و دومین  جلسه سلسله نشستهای علمی و دینی  گوهر معرفت روز پنج شنبه   دوم شهریور 1396 ساعت 18/30 با سخنرانی حضرت حجت الاسلام والمسلمین دکتر سید حسن اسلامی با موضوع : بودن و داشتن بحثی در خودشناسی  در محل نگارستان حضرت امام خمینی (س) اصفهان  برگزار گردید.

در این جلسه ایشان گفت : ما همواره در پی شادمانی و خوشبختی تلاش می‌کنیم و ظاهراً هر چه می‌کوشیم به آن نمیرسیم و هر چه به سمت آن می‌تازیم از ما دورتر می‌شود. از این جهت مانند سایه ما است که گویی قرار نیست فراچنگ ما آید. در این جا در پی تعریف خوشبختی و سعادت نیستیم. اما سعادت یا خوشبختی هر چه باشد، دست کم سه مشخصه دارد. نخست رضایت درونی، دیگری آرامش برونی و سوم بهره‌مندی دیگران و سودرسانی به مردم. ما کسی را خوشبخت می‌شماریم که این ویژگی‌ها را داشته باشند. با این سنجه‌ها به نظر می‌رسد که امروزه کمتر کسی احساس خوشبختی می‌کند و هر چه تلاش می‌کنیم، گویی از مقصود دورتر می‌شویم. لذا به نظر می‌رسد که نیازمند نوعی آسیب‌شناسی هستیم تا ببینیم که چرا چنین است. به تعبیر مولانا:

گر نه موشی دزد در انبار ما است

گندم اعمال چل ساله کجاست؟

ریزه ریزه صدق هر روزه چرا

جمع می ناید در این انبار ما؟

 

با کمی تأمل متوجه می‌شویم که ریشه مشکل کجا است. در اصول کافی حدیثی از امام صادق (ع) آمده است که به خوبی این مسأله را نشان می‌دهد. طبق این حدیث امام صادق فرمود:

من اصبح و امسی و الدنیا اکبر همه، جعل اللَّه الفقر بین عینیه و شتت امره، و لم ینل من الدنیا الا ما قسم له. و من اصبح و امسی و الاخره اکبر همه، جعل اللَّه الغنی فی قلبه و جمع له امره.

هر کس از بامداد تا شامگاه بزرگترین دغدغه اش دنیا باشد، خداوند فقر را میان چشمانش می‌نهد، کارش را پریشان می‌کند و جز به آنچه روزیش است، نمی‌رسد. اما هر کس که از بامداد تا شامگاه بزرگترین دغدغه اش آخرت باشد، خداوند دولتمندی در دلش می‌نهد و کارش را به سامان می‌کند.

از آن‌جا که غالباً دغدغه اصلی مان دنیا است، هرگز رنگ شادی واقعی را نخواهیم دید و هر چه از سن و سالمان بگذرد، حریص و آزمان بیشترمی‌شود، بی‌آنکه شادیمان افزایش پیدا کند.

مشکل اصلی دنیا و توجه به دنیا نیست. دنیا به تعبیر امام علی (ع):

دنیا مسجد دوستداران خداوند و نمازگاه فرشتگان و محل رسیدن وحی خدا و تجارتخانه اولیاء‌ الله است. در آن رحمت را فراچنگ می‌آورند و بهشت را پاداش می‌گیرند.

مشکل از دنیا نیست، مشکل از نوع نگرش به دنیا است. در واقع دو نگاه به زندگی می‌توان داشت: نگاه مبتنی بر داشتن و به دست آوردن و اندوختن و افزودن، و دوم نگاه بودن و شدن و رشد کردن. جوامع امروزه معمولاً نگاه نخست را ترویج می‌کنند، حال آنکه تعالیم اسلامی بر اساس ترویج و تقویت نگاه دوم است. در تلقی نخست، شخص خود را با داشته‌های خویش یکی می‌گیرد و می‌کوشد بر همه چیز مسلط شود. اما در بودنْ تنها به درون تکیه کرده و می‌کوشد نیروهای خود را شکوفا کند. طبق این گاه دوم، به جای آنکه در پی سرمایه‌گذاریهای مختلف بر اموال و املاک باشیم، باید بیشترینسرمایه‌گذاری ما معطوف به خودمان باشد. ما باید سرمایه‌گذار و سرمایه خود باشیم. برای رسیدن به این نگاه و مقام، نیازمند خودشناسی عمیقی هستیم و این خودشناسی موانعی دارد که باید آن‌ها را برطرف کرد و سپس گامهایی برای رشد و رسیدن به آن حالت برداشت.

اما موانع اصلی:

1.      آسان طلبی و این انتظار که می‌توان یکشبه به هدف رسید و شاهد مقصود را در اغوش کشید. در حالی که غالباً تصور و حتی تبلیغ می‌شود که می‌توان به سرعت به هدف رسید و مسیر آسان است، واقعیت آن است که مسیر خودیابی و کمال دشوار است. اگر آسان بود، تقریباً همه به هدف رسیده بودند. به تعبیر مولانا:

از دل و از دیده ات بس خون رود

تا ز تو این معجبی بیرون رود

2.      دومین مانع پرداختن به امور جزیی و گفتگوهای بیحاصل و گاه یاوه گویی و یاوه شنیدن است. ما عادت به سکوت نداریم و ذهن خود را همواره با مواد مصرفی گوناگون و کم ارزشی گرانبار می‌کنیم.

3.      سومین مانع روزمرگی و غرق شدن در امور جاری است. ما چنان غرق جزییات زندگی می‌شویم که گاه هدف کلی زندگی را فراموش می‌کنیم و یادمان می‌رود که فلسفه زندگی ما چیست. این غرقگی نوعی خودفراموشی و مانع کمال است،‌ به تعبیر مولانا:

جان همه روز از لگدکوب خیال

وز زیان و سود و از خوف زوال

نه صفا می‌ماندش نه لطف و فر

نه به سوی آسمان راه سفر

 

پس از رفع این موانع می‌توان با برداشتن گامهای زیر، به تدریج به عرصه خودشناسی رسید و حیات طیبه را به تعبیر قرآن کریم، آغازکرد:

1. اراده جدی و تصمیم بر درست زیستن.

2. یک دلگی. ما غالباً همزمان خواست‌های متعدد و گاه متضادی داریم و همین موجب هرز رفتن نیروی ما می‌شود. لازمه رشد و کمال آن است که شخص واقعاً یک چیز اصلی را بخواهد و آن را دنبال کند، نه آنکه همزمان در پی اهداف متعارض برود،‌ طبق یک ضرب المثل چینی کسی که همزمان دو خرگوش را تعقیب می‌کند، هر دو را از دست می‌دهد.

3. تبعیت از اصل تدریج. در این عالم طبیعت امور تابع نظام تدریج است و رشد و کمال نیز از این اصل بیرون نیست.

4. اعتدال و تعادل. هر گونه افراط و تفریطی در این عرصه در نهایت به رشد ما آسیبمی‌زند و مانع کمال می‌گردد.

5. مراقبت مدام از خود و توجه به ابعاد مختلف زندگی خویش. ما عادت داریم به سرک کشیدن به زندگی دیگران. کمال واقعی آناست که این سرک کشیدن معطوف به خود گردد و استمرار       پیدا کند. ما باید همواره مراقب آنچهمی‌گوییم، میشنویم، می‌خوانیم، می‌خوریم و مانند آن باشیم. با دنبال کردن این گامها می‌توان امیدوار بود که از آن زندگی غریزی و گله وار رها شویم و به آستانه زندگی نیک و پاکیزه پای بگذاریم.

 

. انتهای پیام /*