کد مطلب: 2305 | تاریخ مطلب: 27/09/1393
  • تلگرام
  • Google+
  • Cloob
  • نسخه چاپی

بیستمین جلسه سلسله نشستهای علمی و دینی گوهر معرفت حجت الاسلام والمسلمین دکتر سید محمد علی ایازی93

بیستمین جلسه سلسله نشستهای علمی و دینی گوهر معرفت حجت الاسلام والمسلمین دکتر سید محمد علی ایازی93

با موضوع عوامل افول تمدنها از دیدگاه امام علی (ع) با سخنرانی حضرت حجت الاسلام والمسلمین جناب آقای دکتر سید محمد علی ایازی

باسمه تعالی

به گزارش روابط عمومی : موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س) نمایندگی استان اصفهان با همکاری کانون حسنات از سلسله نشستهای علمی گوهر معرفت با موضوع عوامل افول تمدنها از دیدگاه امام علی (ع) با سخنرانی حضرت حجت الاسلام والمسلمین جناب آقای دکتر سید محمد علی ایازی برگزار گردید.

  

    این نشست در روز پنج شنبه  93/9/27  در محل نگارستان حضرت امام خمینی (س)  از ساعت 18/30 آغاز گردید و بعد از قرائت قرآن و پخش سرود جمهوری اسلامی حضرت حجت الاسلام والمسلمین جناب آقای دکتر سید محمد علی ایازی با موضوع عوامل افول تمدنها از دیدگاه امام علی (ع) به ایراد سخن پرداختند و سپس در بخش پرسش و پاسخ به سوالات حاظرین در خصوص موضوع جلسه پاسخ دادند .

  

افول و انحطاط تمدنها از دیدگاه امام علی (ع)

 

مقدمه[1]

امروز شرایط خاصی بر جامعه اسلامی ما حاکم است. همواره جوامع از افراط­ها و تفریط­ها و تحجرگرایی دینی رنج برده که نمونه اخیر آن رفتارهای تندروانه جریان­های مذهبی در میان پیروان عقاید و مذاهب است. حرکت داعش در جهان اسلام یکی از نگرانی­­های ما است و برخی از جریان­های مذهبی شیعی که به اسم ولایت با توهین به مقدسات عقاید دیگران همراه است، در این سوی نگرانی می­توان مشاهده کرد. بدون تردید این دو جریان در تشدید نزاع­های مذهبی مؤثر بوده و به تقابل و رویارویی بیشتر انجامیده است. در تاریخ اسلام و جامعه اسلامی نیز از بدو تشکیل حکومت اسلامی در مدینه از این جریان انحرافی به دور نبوده و در دوره­های مختلف تاریخ اسلام شاهد فراز و فرود این جریان هستیم، به ویژه در دوره معاصر ایران جریان تحجر به سوی ریشه دارتر و تنومندتر شدن حرکت است. در این سخنرانی تاکید بر نوعی از تحجر دینی و عوامل انحطاط است که نگاه سطحی و ظاهرگرایانه و سلفی به دین و مذهب دارد و هیچ تحول و نوآوری و حتی تحول مبتنی بر اصول را بر نمی­تابد. این جریان در تاریخ تشیع سابقه داشته، یکی در دوره صفویه که منجر به جریان اخباریگری گردید و امروز که به شکل دیگری رشد و نضج گرفته است.

تحجر از جمله جریان­های مخالف با تفکر و نهضت امام خمینی (ره) به شمار می رود؛ از این رو امام به موازات حرکت سیاسی اش، با صراحت و جدیت بیشتر به مبارزه و مقابله با جریان تحجرگرایی برخاست. این رویکرد امام با تحجر پس از پیروزی انقلاب افزایش یافت و به ویژه در اواخر عمرش در پیام تاریخی منشور روحانیت درباره این جریان فرمودند: «خون دلی که پدر پیرتان از این دسته متحجر خورده است، هرگز از فشارها و سختی های دیگران، نخورده است. به همین دلیل ایشان که یکی از این کانونها را حوزه­های دینی می­­داند در سخنانی اشاره می­کند که یکی از معضلات عمده در باب احیای دین و اندیشه اسلامی, وجود تحجرگرایان و مقدس نماها است . امام خمینی در گوشزد کردن خطر این افراد برای دین و نظام این چنین می فرمایند : « امروز عده ای با ژست مقدس مآبی چنان تیشه به ریشه دین و انقلاب و نظام می­زنند که گویی وظیفه­ای غیر از این ندارند. خطر تحجرگرایان و مقدس نمایان احمق در حوزه های علمیه کم نیست.

با این مقدمه به سراغ موضوع اصلی خودم بروم. یکی از مباحث مطرح در حوزه فلسفه تاریخ، شناسایی افول و سقوط و انحطاط دولت­ها و قوانین حاکم بر آنها است. این موضوع در قرآن کریم و برخی منابع حدیثی مطرح شده است. یکی از این منابع حدیثی که به گستردگی این موضوع بیان شده، کتاب نهج البلاغه سید رضی گردآوری شده از سخنان امیرمؤمنان (ع)است که گسترده ترین مباحث افول و سقوط جوامع و حکومتها را از نگاه امام علی(ع) نقل کرده است. این روایات که در قالب خطبه­ها و نامه­های آن حضرت نقل شده، برخی به صورت کلی و برخی شرایط و احوال دوران آن حضرت و هشدار برای برگشت به جاهلیت و ارتجاع است. این شناسایی از طریق علائمی است که جامعه ستم زده را از جامعه عدل محور و آزاد و آباد جدا می کند. فایده بررسی این نکات کمک می کند که آنها را در جوامع معاصر شناسایی کرده و برای تعیین علائم به کلمات آن حضرت به عنوان قانونی تاریخی استناد و مراجعه کرد. این علائم برخی بیان نشانه های انحطاط و برخی توصیف و تحلیل مسائل مرتبط با حکومت از اخلاقیات و ارزشهای حاکم بر چنین جوامعی است که نظام جوامع استبدادی و ستم زده را تشکیل می دهد.

1-     نشانه های انحطاط جامعه

نخستین پرسش این است که مهم ترین علامت انحطاط یک نظام چیست و چگونه می شود که جامعه به سمت اضمحلال پیش می رود و رفتار حاکمان سازنده چنین وضعیتی است. امام علی در سخنی به دو ویژگی اشاره و می فرماید: یَستَدلُّ عَلی ادبار ِالدُّول بِأَربع: تَضییع الأُصول ِوَ التَمسُّک بِالفُروع وَ تَقدیم الأراذِل وَ تأخیر الاَفاضِل.[2] (نامه 53).

چهار چیز، نشانه انحطاط دولتها است، ضایع کردن اصول؛ چسبیدن به فروع؛ مقدم داشتن افراد فرومایه و پست ؛ کنار زدن افراد بافضیلت.

منظور از ضایع کردن اصول؛ چسبیدن به فروع، چیست؟ نخستین مفهوم آن ترجیح و سرگرم شدن و تکیه بیش از اندازه به ظواهر، شعائر و مسائل غیر بنیادی و فراموش کردن ارزشها است. جایگزینی شریعت به جای اخلاق. در مدیریت و برنامه ریزی به جای تکیه بر کارهای اصلی و بنیادی در اقتصاد روی آوردن به کارهای صوری و ترویج اقتصاد تکدی پروی به جای رونق تولید.

نمونه دیگر تشدید اختلاف­های مذهبی است. بعد از جنگ های صلیبی , غربی های برای جلوگیری از قدرت مجدد مسلمانان و گسترش اسلام در قلب اروپا , بهترین چاره را تقسیم امپراطوری اسلام به کشورهای متعدد دیدند استعمار نو نیز با همین روش ملی­گرایی و امروز با دعوای شیعه و سنی در بین کشورهای اسلامی, آنها را بدین تلقیات پوچ و واهی واداشته و باایجاد درگیری های مذهبی, در بین مسلمین , آنها را از توجه به حرکت خزنده در غارت و تاراج سرزمین های اسلامی منحرف کردند.

منظور از تَقدیم الأراذِل وَ تأخیر الاَفاضِل، چیست؟ شاید این فراز روشن­تر باشد و جمله­ای دیگر در توصیف امام بیانگر وجهی یگر از این کلام است که می­فرماید: عالمه مُلجم و جاهله مُکرَم[3].

امام در اشاره به نوعی از تحول ارزشهای اجتماعی و نشان دادن نمونه دیگر نشانه های انحطاط می فرمایند : أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا قَدْ أَصْبَحْنَا فِی دَهْرٍ عَنُودٍ وَ زَمَنٍ کَنُودٍ یُعَدُّ فِیهِ الْمُحْسِنُ مُسِیئاً وَ یَزْدَادُ الظَّالِمُ فِیهِ عُتُوّاً لَا نَنْتَفِعُ بِمَا عَلِمْنَا وَ لَا نَسْأَلُ عَمَّا جَهِلْنَا وَ لَا نَتَخَوَّفُ قَارِعَةً حَتَّی تَحُلَّ بِنَا [4].ای مردم، در روزگاری کینه‏توز، و پر از ناسپاسی و کفران نعمتها، صبح کرده‏ایم، که نیکوکار، بدکار به شمار می‏آید، و ستمگر بر تجاوز و سرکشی خود می‏افزاید، نه از آنچه می‏دانیم بهره می‏گیریم، و نه از آنچه نمی‏دانیم، می‏پرسیم، و نه از هیچ حادثه مهمی تا به ما فرود نیاید، می‏ترسیم.

 این بیان حضرت چهره ای دیگر از جامعه آفت زده و نظام از هم گسیخته استبدادی است.

2-      حق در برابر مسئولیت

یکی از مباحث ضرورت پاسخگویی حکومت در برابر حق حکومت است. امام در این زمینه می فرمایند: فَالْحَقُّ ... لاَیَجْرِی لاََِحَدٍ إِلاَّ جَرَی عَلَیْهِ، وَلاَ یَجْرِی عَلَیْهِ إِلاَّ جَرَی لَهُ،وَلَوْ کَانَ لاََِحَدٍ أَنْ یَجْرِیَ لَهُ وَلاَ یَجْرِیَ عَلَیْهِ.[5] حق به نفع کسی جریان نمی‏یابد(7)جز اینکه در مقابل برایش‏«مسئولیتی‏»به وجود می‏آورد. و حق بر زیان کسی جاری نمی‏شود جز اینکه به همان اندازه به سود او جریان می‏یابد.

3-      حق انتقاد شهروندان

امیر مؤمنان از حق شهروندان از نصیحت حاکمان سخن می گوید و این نکته را با بیان حق مردم در بیان نظرات خود بیان می کند: فلاتکُفّواعَنْمَقالَةٍ بِحَقٍّاَوْمَشْوَرَةٍبِعَدْلٍفَاِنّیلَسْتُفینَفْسیبِفَوقِاَنْاُخْطِی ءَولاآمَنُذلِکَمِنْفِعلیالاّاَنْ یَکْفِیَاللّهُمِنْنفسیماهو اَمْلَکُبِهِمِنِّی[6]؛ ''پس،ازگفتنسخنحق یامشورتعدالتآمیزخودداری نکنید؛زیرامنخویشتنرامافوقآنکهاشتباهکنمنمیدانموازآندرکارهایمایمن نیستم،مگراینکهخدامرادرکارنفسکفایتکندکهازمن بر آن تواناتر است.

امام خطاب به فرمانروای مصر(مالک اشتر نخعی) ضمن ارائه راهکارهای رسیدن جامعه به سعادت و کرامت، به او سفارش می‏کند که:

و َأَشْعِرْ قَلْبَکَ الرَّحْمَةَ لِلرَّعِیَّةِ، وَالْـمَحَبَّةَ لَهُمْ، وَاللُّطْفَ بِهِمْ، وَلاَ تَکُونَنَّ عَلَیْهِمْ سَبُعاً ضَارِیاً تَغْتَنِمُ أَکْلَهُمْ، فَإِنَّهُمْ صِنْفَانِ: إِمَّا أَخٌ لَکَ فِی الدِّینِ، وَإمّا نَظِیرٌ لَکَ فِی الْخَلْقِ، مهربانی با مردم را پوشش دل خویش قرارده، و با همه دوست و مهربان باش. مبادا هرگز، چونان حیوان شکاری باشی که خوردن آنان را غنیمت دانی، زیرا مردم دو دسته‏اند: دسته‏ای برادر دینی تو، و دسته دیگر همانند تو در آفرینش می‏باشند.[7]

امام(علیه السلام) می فرمایند:أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا قَدْ أَصْبَحْنَا فِی دَهْرٍ عَنُودٍ وَ زَمَنٍ کَنُودٍ یُعَدُّ فِیهِ الْمُحْسِنُ مُسِیئاً وَ یَزْدَادُ الظَّالِمُ فِیهِ عُتُوّاً لَا نَنْتَفِعُ بِمَا عَلِمْنَا وَ لَا نَسْأَلُ عَمَّا جَهِلْنَا وَ لَا نَتَخَوَّفُ قَارِعَةً حَتَّی تَحُلَّ بِنَا. ای مردم، در روزگاری کینه‏توز، و پر از ناسپاسی و کفران نعمتها، صبح کرده‏ایم، که نیکوکار، بدکار به شمار می‏آید، و ستمگر بر تجاوز و سرکشی خود می‏افزاید، نه از آنچه می‏دانیم بهره می‏گیریم، و نه از آنچه نمی‏دانیم، می‏پرسیم، و نه از هیچ حادثه مهمی تا به ما فرود نیاید، می‏ترسیم.[8]

ازآنجاکهگاهانحرافجامعهازاصولصحیحاخلاقیسببدگرگونشدنارزشهامی‏شود،تاآنجاکهعوام فریبیو بازی با کلمات ونیرنگرانوعیذکاوتوهوشیاریمی‏شمرندوپایبندبودنبهعهدوپیمانو تأکید بر ارزشها راسادهلوحیمی‏انگارند،امامعلیهالسّلامدرادامهاینسخنچنینمی‏فرماید: «مادرزمانیزندگیمی‏کنیمکهغالباهلشخیانتوپیمانشکنیراکیاستوعقلمی‏شمارند،وجاهلانبی‏خبراینگونهافرادرامدیرومدبّرمی‏خوانند. آرینظامارزشیجامعهکهمعیاریاستبرایسنجشنیکی‏هاوبدی‏ها اگرواژگونگردد،ظهورچنینپدیده‏هاییدرآنجامعهدورازانتظارنیست،معروفمنکرمی‏شود،ومنکرمعروف.

فَلا تُکَلِّمُونِی بِما تُکَلَّمُ بِهِ الْجَبابِرَةُ، وَ لا تَتَحَفَّظُوا مِنِّی بِما یُتَحَفَّظُ بِهِ عِنْدَ اَهْلِ الْبادِرَةِ، وَ لا تُخالِطُونِی بِالْمُصانَعَةِ، وَ لا تَظُنُّوا بِی اسْتِثْقالاً فِی حَقِّ قِیلَ لِی ، وَ لا الْتِماسَ إِعْظامٍ لِنَفْسِی ، فَإِنَّهُ مَنِ اسْتَثْقَلَ الْحَقَّ اَنْ یُقالَ لَهُ، اءَوِ الْعَدْلَ اَنْ یُعْرَضَ عَلَیْهِ کانَ الْعَمَلُ بِهِما اءَثْقَلَ عَلَیْهِ، فَلا تَکُفُّوا عَنْ مَقالَةٍ بِحَقِّ اَوْ مَشُورَةٍ بِعَدْلٍ[9].
آنسان که با جباران سخن می گویند، با من سخن مگویید و از منپنهان مدارید آنچه را از مردم خشمگین به هنگام خشمشان پنهان می دارند. نیز بهچاپلوسی و تملق با من آمیزش مکنید.

4-     - ذلت و خواری برای همراهی کنندگان

در مسیر حرکت امام(علیه السلام) به شام در جنگ صفین، عده ای از دهقانان شهر انبار به امام(علیه السّلام) برخورد کردند، از اسبان و اشتران خود پیاده شدند و پیشاپیش آن حضرت(علیه السّلام) می دویدند.

حضرت(علیه السّلام) فرمود: چرا چنین می کنید؟ گفتند: این کار در فرهنگ و عادت ما، برای بزرگداشت و احترام فرمان روایان میباشد.حضرت(علیه السلام) فرمود:

وَ اَللَّهِ مَا یَنْتَفِعُ بِهَذَا أُمَرَاؤُکُمْ وَ إِنَّکُمْ لَتَشُقُّونَ عَلَی أَنْفُسِکُمْ فِی دُنْیَاکُمْ وَ تَشْقَوْنَ بِهِ فِی آخِرَتِکُمْ وَ مَا أَخْسَرَ اَلْمَشَقَّةَ وَرَاءَهَا اَلْعِقَابُ وَ أَرْبَحَ اَلدَّعَةَ مَعَهَا اَلْأَمَانُ مِنَ اَلنَّارِ ؛(3). به خدا سوگند که امیران شما از این کار سودی نبردند، و شما در دنیا با آن، خود را به زحمت می افکنید و در آخرت، دچار رنج و زحمت می گردید، و چه زیان بار است رنجی که عذاب در پی آن باشد، و چه سودمند است آسایشی که با آن، امان از آتش جهنم باشد.

5-     هدف وسیله را توجیه نمی کند

برای حفظ نظام و حکومت خود دست به هروسیله ای از آن جمله دروغ و تهمت دست بزند و یا دست به شکنجه و آزار شهروندان را بدهد، یا اعتراف های دروغین از آنان بگیرد. این نوع از بیانات امام هم خود گونه ای از تعلیم ارزشهاست: أَتَأْمُرُونِّی أَنْ أَطْلُبَ النَّصْرَ بِالْجَوْرِ فِیمَنْ وُلِّیتُ عَلَیْهِ! وَ اللهِ لاَ أَطُورُ بِهِ مَا سَمَرَ سَمیرٌ وَمَا أَمََّجْمٌ فِیالسَّمَاءِ نَجْماً! لَوْ کَانَ الْمَالُ لی لَسَوَّیْتُ بَیْنَهُمْ، فَکَیْفَوَإِنَّمَا الْمَالُ مَالُ اللهِ لَهُمْ.[10] آیا به من دستور می‏دهید که برای پیروزی خود، از جور و ستم، در حق کسانیکه بر آنهاحکومت می کنم استمداد جویم؟!

به خدا سوگند تا عمر من باقی،و شب و روز بر قرار،و ستارگان آسمان در پی‏هم طلوع و غروب می‏کنند هرگز به چنین کاری دست نمی‏زنم.در این بیان امام ترک انجام کار به هر قیمت به معنای پای بندی به رعایت ارزشهاست.

6-     شیوه برخورد با مردم وبویژه مخالفان

در نامه ی پنجاه و سوم نهج البلاغه است که ذیلا بخشهایی ازآن مطرح می شود.

وَأَشْعِرْ قَلْبَکَ الرَّحْمَةَ لِلرَّعِیَّةِ، وَالْـمَحَبَّةَ لَهُمْ، وَاللُّطْفَ بِهِمْ، وَلاَ تَکُونَنَّ عَلَیْهِمْ سَبُعاً ضَارِیاً تَغْتَنِمُ أَکْلَهُمْ، فَإِنَّهُمْ صِنْفَانِ: إِمَّا أَخٌ لَکَ فِی الدِّینِ، وَإمّا نَظِیرٌ لَکَ فِی الْخَلْقِ،...[11] قلب خویش‏را نسبت‏ به ملت‏ خود مملو از رحمت و محبت و لطف کن، و مانندحیوان ‏درنده‏ای نسبت ‏به آنان مباش که خوردن آنان را غنیمت‏شماری!زیرا آنها دوگروه بیش نیستند، یا برادران دینی تواند، و یا انسانهائی همچون تو.

و جالب آنکه امام به کارگزاران خود هشدار می دهد که مبادا به ستم کردن روی آورید و بگویید من مأمور و معذورم، زیرا هیچکس در پیشگاه خدا معذور نیست. وَلاَ تَقُولَنَّ: إِنِّی مُؤَمَّرٌآمُرُفاطاع... مگو من مامورم (و بر اوضاع مسلط هستم)، امر می‏کنم و باید اطاعت ‏شود.

وَ لا یَکُونَنَّ الْمُحْسِنُ وَ الْمُسِیءُ عِنْدَکَبِمَنْزِلَة سَوَاء فَإِنَّ فِی ذَلِکَ تَزْهِیداً لاَِهْلِ الاِْحْسَانِ فِیالاِْحْسَانِ وَ تَدْرِیباً لاَِهْلِالاِْسَاءَةِ عَلَی الاِْسَاءَةِ وَ أَلْزِمْ کُلاًّمِنْهُمْ مَا أَلْزَمَ نَفْسَهُ (2)

نبایستی نیکوکار و بدکار در پیشگاه تو برابر و یکسان باشند; زیرا این نگرش،نیرومندترین عامل در بی تفاوتی نیکوکاران نسبت به نیکوکاری و تشویق بدکاران نسبت بهبدکاری است; و هرکدام را مطابق کارش پاداش ده!

7-      آثار و نتایج انحطاط

استبداد و بی عدالتی و ستم در جامعه آثاری برجای می گذارد و جامعه منحط را نمایان می سازد. عقب ماندگی و بی فرهنگی و خرابی و روزمرگی یکی از نشانه های چنین جوامعی است. ظاهر گرایی و بی توجهی به اخلاق نمونه دیگر چنین جوامع استبدادی و نظامی گری و قلدر مآبی است. وقتی میان این کشورها و کشورهای دیگر مقایسه می شود، روشن می گردد که چگونه این بی تدبیری آثار گوناگونی را برجای می گذارد که امام (علیه السلام) مطرح می کند: أَخْلاَقُکُمْ دِقَاقٌ وَ عَهْدُکُمْ شِقَاقٌ، وَدِیْنُکُمْ نِفَاقٌ، وَمَاؤُکُمْ زُعَاقٌ... بِلاَدُکُمْ أَنْتَنُ بِلاَدِ اَللَّهِ تُرْبَةً أَقْرَبُهَا مِنَ اَلْمَاءِ وَ أَبْعَدُهَا مِنَ اَلسَّمَاءِ.[12]

اخلاق و ارزشها به انحطاط پیش رفته و عهد و پیمان و وعده و عید جایگاهی ندارد و دینداری به دوری و تظاهر و ریا کشیده شده است. شهرهایشمادارایکثیف‏ترینزمیندرشهرهایخداوندیاستنزدیک‏ترینشهربهآبودورترینآنهاازآسمان ، در این بیانات هم امام ویژگیهای محیط زندگی را در کنار رفتار نامناسب اعراب یاد آور می شوند .

8-      تأثیر گذاری حکومت در رفتار دینی

نکته دیگر که بسیار قابل توجه است، شکل گیری اخلاق و رفتار اخلاق دینی در چنین جوامع است. اگر در چنین جامعه ای گریز از دین و یا انحطاط اخلاقی وجود دارد، آینه حکومت است، زیرا در نگاه آن امام، حکّام تأثیر گذار در رفتار دینی هستند و مردم دین خود را از حکومتها می گیرند: الناس علی دین ملوکهم. به این دلیل که جوامع به دلیل موقعیت و نقش ویژه ای که حکومت در فرهنگ سازی و سیاست اقتصادی دارند، خصوصیتی نمادین پیدا کرده و الگویی برای حرکت مردم می شوند، این بیان امام ‏(علیه‏السلام)بسیار قابل تامل است:«انَّما النَّاسُ معَ الملوکِ»[13] مردم با پادشاهان همراه هستند. الگوگیری مردم نه تنها به دلیل ویژگی نمادین حکّام، بلکه ناشی از خصلت فایده گرایی و تبعیت عموم آدمیان است که به دنبال جلب منافع خود، حرکت اجتماعی و موضع گیری هایشان را تنظیم می نمایند. بنابراین، قهراً مردم آنجا می روند که قدرت تصمیم گیری و تأثیرگذاری متمرکز باشد. به همین دلیل، حضرت امیر ‏(علیه‏السلام)بر حساسیت انتخاب رهبر صالح و خطرات حکومت جور تأکید و تأثیر شگرف تغییرات حکومتی بر ارزشهای جامعه را گوشزد می نمایند و می فرمایند: «اذا تغیّرَ السلطانُ تغیّرَ الزّمانُ (1)چون اندیشه اصلاحی شکل گرفت و یا خود سلطان به تغییرات بازگردد، زمانه دگرگون شود. معنای این سخن این است که وقتی شیوه رفتار زمامدار جامعه تغییر کرد، و یا نظام سیاسی دگرگون شد ، ارزشهای جامعه چنان دچار تحول می شود که گویا زمانه تغییر کرده است.

البته معنای این سخن تنها جنبه سلبی آن نیست، بلکه ارزش و اهمیت حاکم عادل مورد توجه و تمجید امام قرار گرفته و به برتری او در میان خلق خدا اشاره شده است: «فاعلمْ انَّ افضلَ عبادَاللهِ امامٌ عادلٌ هُدی و هَدی، .. و انَّ شرَّ النّاسِ عنداللّهِ امامٌ جائرٌ ضلَّ به، »[14]بدان که فاضل ترین بندگان خدا امامی است دادگر، هدایت شده و راهبر... و بدترین مردم نزد خدا امامی است ستمگر، خود گمراه و موجب گمراهی.

 

 

 

 



[1]. سخنرانی در نگارستان امام خمینی اصفهان در شب جمعه 27/9/93

[2]. نهج البلاغه،نامه 53، خطاب به مالک اشتر.

[3]. همان، 

[4]. همان، خطبه 32.

[5]. نهج البلاغه، خطبه216.

[6]. همان خطبه216.

[7]. نهج البلاغه، نامه53.

[8]. خطبه 32

[9]. نهج البلاغه، خطبه 192

[10]. همان، خطبه126

. [11] همان، نامه53

 

[12]. خطبه 13

[13]. نهج البلاغه، خطبه 210

 

[14]. خطبه 164

. انتهای پیام /*