یاد دوست
یاد روزی که به عشق تو گرفتار شدم
از سر خــــویش گذر کرده، سوی یــــار شدم
آرزوی خم گیسوی تو، خم کرد قدم
بـــاز، انگشت نمـــــای ســـــر بـــــازار شدم
کد : 876
|
تاریخ : 14 شهریور 1399
یاد روزی که به عشق تو گرفتار شدم
از سر خــــویش گذر کرده، سوی یــــار شدم
آرزوی خم گیسوی تو، خم کرد قدم
بـــاز، انگشت نمـــــای ســـــر بـــــازار شدم
طُرفه روزی که شبش با تو به پایان بردم
از پــــی حســــرت آن مـــــونس خمّار شدم
با که گویم که دل از دوری جانان چه کشید
طاقت از دست بــرون شد که چنین زار شدم
یار در میکده ، باید سخن دوست شنید
طــــوطی بــــــاغ چــــــه داند، برِ دلدار شدم
آن طرب را که ز بیماری چشمت دیدم
فـــــارغ از کـــوْن و مکان گشتم و بیمار شدم
انتهای پیام /*