سایه سرو

ابـــــــرو و مژّه او تیر و کمان است هنوز
طرّه گیسوی او عطر فشان است هنوز

مـــــا به سوداگری خویش، روانیم همه
او به دلبردگی خویش روان است هنوز

کد : 798 | تاریخ : 04 آذر 1399

ابـــــــرو و مژّه او تیر و کمان است هنوز    
طرّه گیسوی او عطر فشان است هنوز

مـــــا به سوداگری خویش، روانیم همه     
او به دلبردگی خویش روان است هنوز

ما پی ســایه سَروَش به تلاشیم، همه      
او ز پندار من خسته، نهان است هنوز

ســر و جانی نبود تا که به او هدیه کنم   
او سراپایْ همه روح و روان است هنوز

من دل‏ســـــوخته، پــــروانه شمع رخ او      
رُخِ زیباش عیان بود و عیان است هنوز

قدسیــــان را نرسد تا که به ما فخر کنند   
قصّه "عَلّمَ الاسما" به زبان است هنوز

انتهای پیام /*