باده عشق

مــــن خراباتی ‏ام؛ از من، سخن یار مخواه
گنگم، از گنگ پریشان شده، گفتار مخواه

من کــه با کوری ومهجوری خود سرگرمم
از چنین کور، تــــــــو بینایی و دیدار مخواه

کد : 749 | تاریخ : 08 مهر 1399

مــــن خراباتی‏ام؛ از من، سخن یار مخواه   
گنگم، از گنگ پریشان شده، گفتار مخواه

من کــه با کوری ومهجوری خود سرگرمم  
از چنین کور، تــــــــو بینایی و دیدار مخواه

چشم بیمـــــار تو، بیمــار نموده است مرا  
غیر هــــــذیان سخنی از من بیمار مخواه

با قلنـــدر منشین، گر که نشستی هرگز    
حکمت و فلسفـــه و آیـــــه و اخبار مخواه

مستم از باده عشق تو و از مستِ چنین    
پند مردان جهــــان دیده و هشیار، مخواه

انتهای پیام /*