فرازی از وصیتنامه سیاسی - الهی امام خمینی (س)

با دلی آرام و قلبی مطمئن و روحی شاد و ضمیری‏‎ ‎‏امیدوار به فضل خدا از خدمت خواهران و برادران‏‎ ‎‏مرخص، و به سوی جایگاه ابدی سفر می کنم. و به دعای‏‎ ‎‏خیر شما احتیاج مبرم دارم. و از خدای رحمان و رحیم‏‎ ‎‏می خواهم که عذرم را در کوتاهی خدمت و قصور و تقصیر‏‎ ‎‏بپذیرد.‏

‏‏ و از ملت امیدوارم که عذرم را در کوتاهیها و قصور و‏‎ ‎‏تقصیرها بپذیرند. و با قدرت و تصمیم اراده به پیش روند و‏‎ ‎‏بدانند که با رفتن یک خدمتگزار در سدّ آهنین ملت خللی‏‎ ‎‏حاصل نخواهد شد که خدمتگزاران بالا و والاتر در‏‎ ‎‏خدمتند، والله نگهدار این ملت و مظلومان جهان است.‏

کد : 718 | تاریخ : 16 مهر 1397

وصیتنامه سیاسی ـ الهی  رهبر کبیر انقلاب اسلامی و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران ذحضرت آیت‌الله العظمی امام خمینی (قدس سره)

                     مقدمه

‏مجموعه گفتارها و نوشتارهایی که از حضرت امام‏‎ ‎‏خمینی(س) به یادگار مانده، تفسیری است مطمئن بر‏‎ ‎‏بسیاری از آیات و روایات، و منشور گرانقدری است برای‏‎ ‎‏مبارزه و مجاهده در راه حق. چنانکه وجود مبارکش‏‎ ‎‏اسوه ای است برای آنان که الگوی انسان کامل را در سیر‏‎ ‎‏تهذیب و نیل به فلاح ابدی جستجو می کنند و از این رو‏‎ ‎‏سیره عملی یا کتاب زندگانی سراسر جهاد و مبارزه اش،‏‎ ‎‏خود دلیلی است کامل و آشنا بر دستورات این دین‏‎ ‎‏حیاتبخش.‏

‏     وصیتنامه حضرت امام (س) عصاره همه وصایایی‏‎ ‎‏است که در طول حیات پربرکت خویش برای امت بیان‏‎ ‎‏فرموده اند. این وصیتنامه، دستورالعمل تداوم انقلاب‏‎ ‎‏اسلامی و حفظ عزیزترین یادگار او «نظام جمهوری‏‎ ‎


اسلامی بر محور ولایت» است. رساله ای است برای زندگی‏‎ ‎‏در ایام انتظار. می آموزد که چگونه باید فقط برای خدا‏‎ ‎‏زیست، در راه رضای او مجاهده کرد و در راه او جان‏‎ ‎‏سپرد. آنگونه که حضرتش فقط برای خدا زیست، در راه‏‎ ‎‏رضای او مجاهده کرد و به شوق لقای او خرقه حیات دنیا‏‎ ‎‏از تن به در کرد و در میدان عمل حقیقت امر الهی را به‏‎ ‎‏درستی آموخت، که: قل انّ صَلاتی و نسکی و محیای و مماتی لله ‏‎ ‎‏ربّ العالمین.‏

‏ ‏

‏تاریخچه وصیتنامه سیاسی ـ الهی امام (س)‏

‏وصیتنامه امام خمینی چشمه حکمتی است که از دل مصفا‏‎ ‎‏و الهی آن حضرت جوشیده و بر قلم مبارکش جاری‏‎ ‎‏گردیده تا حجّتی دیگر بر تبیین سیره عملی آن بزرگوار‏‎ ‎‏باشد و راه را پیشاپیش، بر همه شبهات و تردیدها و‏‎ ‎‏القائات خنّاسان مسدود کند.‏

‏     ‏‏این وصیتنامه در تاریخ بیست و ششم بهمن ماه سال‏‎ ‎‏یکهزار و سیصد و شصت و یک هجری شمسی (مطابق با‏‎ ‎‏اوّل جمادی الاول سال یکهزار و چهارصد و سه هجری‏‎ ‎‏قمری) توسط حضرت امام خمینی ـ سلام الله علیه ـ نگاشته‏‎ ‎‏شد و یک نسخه از آن طی پیامی که در تاریخ‏‎ ‎‏22 / 4 / 1362ه . ش. به مناسبت افتتاح اوّلین دوره مجلس‏‎ ‎‏خبرگان صادر فرمودند، نزد خبرگان مردم به امانت گذارده‏ شد.‏

‏     بار دیگر پس از انجام تغییراتی توسط آن حضرت، در‏‎ ‎‏پنجمین سالگرد نگارش و تنظیم وصیتنامه، در تاریخ‏‎ ‎‏19 / 9 / 1366 ه . ش. به دستور ایشان و با حضور‏‎ ‎‏حضرت آیت الله خامنه ای (رئیس جمهور وقت)،‏‎ ‎‏حجت الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینی،‏‎ ‎‏ریاست مجلس شورای اسلامی، ریاست قوه قضاییه،‏‎ ‎‏نخست وزیر، اعضای مجلس خبرگان، دبیر شورای‏‎ ‎‏نگهبان، نماینده امام در بنیاد شهید، تنی چند از روحانیون‏‎ ‎‏و اعضای دفتر امام جلسه ای در محضر حضرت امام‏‎ ‎‏تشکیل شد، پس از بیانات کوتاه آن حضرت، متن‏‎ ‎‏وصیتنامه اصلاح شده در دو نسخه جهت نگهداری در‏‎ ‎‏مجلس خبرگان و آستان قدس رضوی به آقایان تحویل‏‎ ‎‏داده شد. سپس کلیه دیدارکنندگان به مجلس شورای‏‎ ‎‏اسلامی عزیمت کردند و پس از انجام مراحل مهر و موم‏‎ ‎‏رسمی وصیتنامه، نسخه ای از آن توسط فرزند گرامی امام به‏‎ ‎‏رئیس مجلس خبرگان تحویل شد و نسخه دیگر نیز در‏‎ ‎‏اختیار حضرات آقایان: محمدرضا مهدوی کنی، مهدی‏‎ ‎‏کروبی، محمدرضا توسلی، حسن صانعی قرار گرفت تا به‏‎ ‎‏موزه آستان قدس رضوی تحویل شود. و در همین جلسه‏‎ ‎‏نسخه سابق وصیتنامه موجود در مجلس خبرگان تحویل‏‎ ‎‏فرزند امام شد تا به حضرتش عودت دهند.‏

در تاریخ 15 / 3 / 1368 ه . ش. یـک روز پـس از‏‎ ‎‏ارتحال حضرت امام خمینی، متن وصیتنامه، حسب الامر‏‎ ‎‏ایشان ـ با توجه به تألمات شدید روحیِ فرزند امام ـ به‏‎ ‎‏وسیله رهبر معظم انقلاب اسلامی حضرت آیت الله ‏‎ ‎‏خامنه ای در مجلس خبرگان برای نخستین بار مفتوح و‏‎ ‎‏قرائت گردید و گزارش کامل (صوتی و تصویری) این‏‎ ‎‏جلسه از طریق رسانه های گروهی پخش شد و متن‏‎ ‎‏دستخط وصیتنامه نیز در اختیار امت اسلامی قرار گرفت.‏

‏     کتابی که در پیش رو دارید متن کامل این وصیتنامه‏‎ ‎‏است. ‏

                     پیشگفتار

‏بسم الله الرحمن الرحیم‏

‏ ‏

‏قالَ رسولُ الله ـ صلَّی الله علیه و آله و سلَّم: اِنّی تارکٌ فیکُمُ الثّقلَیْنِ‏‎ ‎‏کتابَ الله ِ و عترتی اهلَ بیتی؛ فإِنَّهُما لَنْ یَفْتَرِقا حَتّی یَرِدَا عَلَیَّ‏‎ ‎‏الْحَوضَ.‏

‏الحمدُلله و سُبحانَکَ؛ اللهمَّ صلِّ علی محمدٍ و آلهِ مظاهر جمالِک و‏‎ ‎‏جلالِک و خزائنِ اسرارِ کتابِکَ الذی تجلّی فیه الأَحدیّةُ بِجمیعِ‏‎ ‎‏أسمائکَ حتّی المُسْتَأْثَرِ منها الّذی لایَعْلَمُهُ غَیرُک؛ و اللَّعنُ علی‏‎ ‎‏ظالِمیهم اصلِ الشَجَرةِ الخَبیثةِ.‏

‏ ‏

‏     و بعد، اینجانب مناسب می دانم که شمه ای کوتاه و‏‎ ‎‏قاصر در باب «ثقلین» تذکر دهم؛ نه از حیث مقامات غیبی‏‎ ‎‏و معنوی و عرفانی، که قلم مثل منی عاجز است از جسارت‏‎ ‎‏در مرتبه ای که عرفان آن بر تمام دایره وجود، از ملک تا‏ 

ملکوت اعلی و از آنجا تا لاهوت و آنچه در فهم من و تو‏‎ ‎‏ناید، سنگین و تحمل آن فوق طاقت، اگر نگویم ممتنع‏‎ ‎‏است؛ و نه از آنچه بر بشریت گذشته است، از مهجور بودن‏‎ ‎‏از حقایق مقام والای «ثقل اکبر» و «ثقل کبیر» که از هر چیز‏‎ ‎‏اکبر است جز ثقل اکبر که اکبر مطلق است؛ و نه از آنچه‏‎ ‎‏گذشته است بر این دو ثقل از دشمنان خدا و طاغوتیان‏‎ ‎‏بازیگر که شمارش آن برای مثل منی میسر نیست با قصور‏‎ ‎‏اطلاع و وقت محدود؛ بلکه مناسب دیدم اشاره ای گذرا و‏‎ ‎‏بسیار کوتاه از آنچه بر این دو ثقل گذشته است بنمایم.‏

‏     شاید جمله لَنْ یَفْتَرِقا حتّی یَرِدا عَلَیَّ الْحَوض اشاره باشد بر‏‎ ‎‏اینکه بعد از وجود مقدس رسول الله ـ صلی الله علیه و آله و‏‎ ‎‏سلم ـ هرچه بر یکی از این دو گذشته است بر دیگری‏‎ ‎‏گذشته است و مهجوریت هر یک مهجوریت دیگری‏‎ ‎‏است، تا آنگاه که این دو مهجور بر رسول خدا در «حوض»‏‎ ‎‏وارد شوند. و آیا این «حوض» مقام اتصال کثرت به وحدت‏‎ ‎‏است و اضمحلال قطرات در دریا است، یا چیز دیگر که به‏‎ ‎‏عقل و عرفان بشر راهی ندارد. و باید گفت آن ستمی که از‏‎ ‎‏طاغوتیان بر این دو ودیعه رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله‏‎ ‎‏و سلم ـ گذشته، بر امت مسلمان بلکه بر بشریت گذشته‏‎ ‎‏است که قلم از آن عاجز است.‏

‏     و ذکر این نکته لازم است که حدیث «ثقلین» متواتر‏

بین جمیع مسلمین است و [در] کتب اهل سنت از‏‎ ‎‏«صحاح ششگانه» تا کتب دیگر آنان، با الفاظ مختلفه و‏‎ ‎‏موارد مکرره از پیغمبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ به‏‎ ‎‏طور متواتر نقل شده است. و این حدیث شریف حجت‏‎ ‎‏قاطع است بر جمیع بشر بویژه مسلمانان مذاهب مختلف؛‏‎ ‎‏و باید همه مسلمانان که حجت بر آنان تمام است‏‎ ‎‏جوابگوی آن باشند؛ و اگر عذری برای جاهلان بیخبر باشد‏‎ ‎‏برای علمای مذاهب نیست.‏

‏     اکنون ببینیم چه گذشته است بر کتاب خدا، این ودیعه‏‎ ‎‏الهی و ماترک پیامبر اسلام ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ‏‎ ‎‏مسائل أسف انگیزی که باید برای آن خون گریه کرد، پس از‏‎ ‎‏شهادت حضرت علی(ع) شروع شد. خودخواهان و‏‎ ‎‏طاغوتیان، قرآن کریم را وسیله ای کردند برای حکومتهای‏‎ ‎‏ضد قرآنی؛ و مفسران حقیقی قرآن و آشنایان به حقایق را‏‎ ‎‏که سراسر قرآن را از پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و‏‎ ‎‏سلم ـ دریافت کرده بودند و ندای اِنّی تارکٌ فیکُمُ الثقلان در‏‎ ‎‏گوششان بود با بهانه های مختلف و توطئه های از پیش تهیه‏‎ ‎‏شده، آنان را عقب زده و با قرآن، در حقیقت قرآن را ـ که‏‎ ‎‏برای بشریت تا ورود به حوض بزرگترین دستور زندگانی‏‎ ‎‏مادی و معنوی بود و است ـ از صحنه خارج کردند؛ و بر‏‎ ‎‏حکومت عدل الهی ـ که یکی از آرمانهای این کتاب مقدس‏ 

بوده و هست ـ خط بطلان کشیدند و انحراف از دین خدا و‏‎ ‎‏کتاب و سنت الهی را پایه گذاری کردند، تا کار به جایی‏‎ ‎‏رسید که قلم از شرح آن شرمسار است.‏

‏     و هرچه این بنیان کج به جلو آمد کجیها و انحرافها‏‎ ‎‏افزون شد تا آنجا که قرآن کریم را که برای رشد جهانیان و‏‎ ‎‏نقطه جمع همه مسلمانان بلکه عائله بشری، از مقام شامخ‏‎ ‎‏احدیت به کشف تام محمدی(ص) تنزل کرد که بشریت را‏‎ ‎‏به آنچه باید برسند برساند و این ولیده «علم الاسماء» را از‏‎ ‎‏شرّ شیاطین و طاغوتها رها سازد و جهان را به قسط و عدل‏‎ ‎‏رساند و حکومت را به دست اولیاءالله ، معصومین ـ علیهم‏‎ ‎‏صلوات الاولین و الآخرین ـ بسپارد تا آنان به هر که صلاح‏‎ ‎‏بشریت است بسپارند ـ چنان از صحنه خارج نمودند که‏‎ ‎‏گویی نقشی برای هدایت ندارد و کار به جایی رسید که‏‎ ‎‏نقش قرآن به دست حکومتهای جائر و آخوندهای خبیثِ‏‎ ‎‏بدتر از طاغوتیان وسیله ای برای اقامه جور و فساد و‏‎ ‎‏توجیه ستمگران و معاندان حق تعالی شد. و مع الأسف به‏‎ ‎‏دست دشمنان توطئه گر و دوستان جاهل، قرآن این کتاب‏‎ ‎‏سرنوشت ساز، نقشی جز در گورستانها و مجالس مردگان‏‎ ‎‏نداشت و ندارد و آنکه باید وسیله جمع مسلمانان و بشریت‏‎ ‎‏و کتاب زندگی آنان باشد، وسیله تفرقه و اختلاف گردید و‏‎ ‎‏یا بکلی از صحنه خارج شد، که دیدیم اگر کسی دم از‏ 

حکومت اسلامی برمی آورد و از سیاست، که نقش بزرگ‏‎ ‎‏اسلام و رسول بزرگوار ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ و قرآن‏‎ ‎‏و سنت مشحون آن است، سخن می گفت گویی بزرگترین‏‎ ‎‏معصیت را مرتکب شده؛ و کلمه «آخوند سیاسی» موازن با‏‎ ‎‏آخوند بی دین شده بود و اکنون نیز هست.‏

‏     و اخیرا قدرتهای شیطانی بزرگ به وسیله حکومتهای‏‎ ‎‏منحرفِ خارج از تعلیمات اسلامی، که خود را به دروغ به‏‎ ‎‏اسلام بسته اند، برای محو قرآن و تثبیت مقاصد شیطانی‏‎ ‎‏ابرقدرتها قرآن را با خط زیبا طبع می کنند و به اطراف‏‎ ‎‏می فرستند و با این حیله شیطانی قرآن را از صحنه خارج‏‎ ‎‏می کنند. ما همه دیدیم قرآنی را که محمدرضا خان پهلوی‏‎ ‎‏طبع کرد و عده ای را اغفال کرد و بعض آخوندهای بیخبر از‏‎ ‎‏مقاصد اسلامی هم مداح او بودند. و می بینیم که ملک فهد‏‎ ‎‏هر سال مقدار زیادی از ثروتهای بی پایان مردم را صرف‏‎ ‎‏طبع قرآن کریم و محالّ تبلیغاتِ مذهبِ ضد قرآنی می کند‏‎ ‎‏و وهابیت، این مذهب سراپا بی اساس و خرافاتی را ترویج‏‎ ‎‏می کند؛ و مردم و ملتهای غافل را سوق به سوی ابرقدرتها‏‎ ‎‏می دهد و از اسلام عزیز و قرآن کریم برای هدم اسلام و‏‎ ‎‏قرآن بهره برداری می کند.‏

‏     ما مفتخریم و ملت عزیز سرتاپا متعهد به اسلام و قرآن‏‎ ‎‏مفتخر است که پیرو مذهبی است که می خواهد حقایق‏ 

قرآنی، که سراسر آن از وحدت بین مسلمین بلکه بشریت‏‎ ‎‏دم می زند، از مقبره ها و گورستانها نجات داده و به عنوان‏‎ ‎‏بزرگترین نسخه نجات دهنده بشر از جمیع قیودی که بر‏‎ ‎‏پای و دست و قلب و عقل او پیچیده است و او را به سوی‏‎ ‎‏فنا و نیستی و بردگی و بندگی طاغوتیان می کشاند نجات‏‎ ‎‏دهد. ‏

‏     و ما مفتخریم که پیرو مذهبی هستیم که رسول خدا‏‎ ‎‏مؤسس آن به امر خداوند تعالی بوده، و امیرالمؤمنین علی‏‎ ‎‏بن ابیطالب، این بنده رها شده از تمام قیود، مأمور رها‏‎ ‎‏کردن بشر از تمام اغلال و بردگیها است.‏

‏     ما مفتخریم که کتاب نهج البلاغه که بعد از قرآن‏‎ ‎‏بزرگترین دستور زندگی مادی و معنوی و بالاترین کتاب‏‎ ‎‏رهایی بخش بشر است و دستورات معنوی و حکومتی آن‏‎ ‎‏بالاترین راه نجات است، از امام معصوم ما است.‏

‏     ما مفتخریم که ائمه معصومین، از علی بن ابیطالب‏‎ ‎‏گرفته تا منجی بشر حضرت مهدی صاحب زمان ـ علیهم‏‎ ‎‏آلاف التحیات والسلام ـ که به قدرت خداوند قادر، زنده و‏‎ ‎‏ناظر امور است ائمه ما هستند.‏

‏     ما مفتخریم که ادعیه حیاتبخش که او را «قرآن صاعد»‏‎ ‎‏می خوانند از ائمه معصومین ما است. ما به «مناجات‏‎ ‎‏شعبانیه» امامان و «دعای عرفات» حسین بن‏ 

علی ـ علیهما السلام ـ و «صحیفه سجادیه» این زبور آل‏‎ ‎‏محمد و «صحیفه فاطمیه» که کتاب الهام شده از جانب‏‎ ‎‏خداوند تعالی به زهرای مرضیه است از ما است.‏

‏     ما مفتخریم که «باقرالعلوم» بالاترین شخصیت تاریخ‏‎ ‎‏است و کسی جز خدای تعالی و رسول ـ صلی الله علیه و آله ـ‏‎ ‎‏و ائمه معصومین ـ علیهم السلام ـ مقام او را درک نکرده و‏‎ ‎‏نتوانند درک کرد، از ما است.‏

‏     و ما مفتخریم که مذهب ما «جعفری» است که فقه ما که‏‎ ‎‏دریای بی پایان است، یکی از آثار اوست. و ما مفتخریم به‏‎ ‎‏همه ائمه معصومین ـ علیهم صلوات الله ـ و متعهد به پیروی‏‎ ‎‏آنانیم.‏

‏     ما مفتخریم که ائمه معصومین ما ـ صلوات الله و سلامه‏‎ ‎‏علیهم ـ در راه تعالی دین اسلام و در راه پیاده کردن قرآن‏‎ ‎‏کریم که تشکیل حکومت عدل یکی از ابعاد آن است، در‏‎ ‎‏حبس و تبعید به سر برده و عاقبت در راه براندازی‏‎ ‎‏حکومتهای جائرانه و طاغوتیان زمان خود شهید شدند. و‏‎ ‎‏ما امروز مفتخریم که می خواهیم مقاصد قرآن و سنت را‏‎ ‎‏پیاده کنیم و اقشار مختلفه ملت ما در این راه بزرگِ‏‎ ‎‏سرنوشت ساز سر از پا نشناخته، جان و مال و عزیزان خود‏‎ ‎‏را نثار راه خدا می کنند.‏

‏     ما مفتخریم که بانوان و زنان پیر و جوان و خرد و کلان‏ 

در صحنه های فرهنگی و اقتصادی و نظامی حاضر، و‏‎ ‎‏همدوش مردان یا بهتر از آنان در راه تعالی اسلام و مقاصد‏‎ ‎‏قرآن کریم فعالیت دارند؛ و آنان که توان جنگ دارند، در‏‎ ‎‏آموزش نظامی که برای دفاع از اسلام و کشور اسلامی از‏‎ ‎‏واجبات مهم است شرکت، و از محرومیتهایی که توطئه‏‎ ‎‏دشمنان و ناآشنایی دوستان از احکام اسلام و قرآن بر آنها‏‎ ‎‏بلکه بر اسلام و مسلمانان تحمیل نمودند، شجاعانه و‏‎ ‎‏متعهدانه خود را رهانده و از قید خرافاتی که دشمنان برای‏‎ ‎‏منافع خود به دست نادانان و بعضی آخوندهای بی اطلاع از‏‎ ‎‏مصالح مسلمین به وجود آورده بودند، خارج نموده اند؛ و‏‎ ‎‏آنان که توان جنگ ندارند، در خدمت پشت جبهه به نحو‏‎ ‎‏ارزشمندی که دل ملت را از شوق و شعف به لرزه‏‎ ‎‏درمی آورد و دل دشمنان و جاهلان بدتر از دشمنان را از‏‎ ‎‏خشم و غضب می لرزاند، اشتغال دارند. و ما مکرر دیدیم‏‎ ‎‏که زنان بزرگواری زینب گونه ـ علیها سلام الله ـ فریاد‏‎ ‎‏می زنند که فرزندان خود را از دست داده و در راه خدای‏‎ ‎‏تعالی و اسلام عزیز از همه چیز خود گذشته و مفتخرند به‏‎ ‎‏این امر؛ و می دانند آنچه به دست آورده اند بالاتر از جنات‏‎ ‎‏نعیم است، چه رسد به متاع ناچیز دنیا.‏

‏     و ملت ما بلکه ملتهای اسلامی و مستضعفان جهان‏‎ ‎‏مفتخرند به اینکه دشمنان آنان که دشمنان خدای بزرگ و‏ 

قرآن کریم و اسلام عزیزند، درندگانی هستند که از هیچ‏‎ ‎‏جنایت و خیانتی برای مقاصد شوم جنایتکارانه خود‏‎ ‎‏دست نمی کشند و برای رسیدن به ریاست و مطامع پست‏‎ ‎‏خود دوست و دشمن را نمی شناسند. و در رأس آنان‏‎ ‎‏امریکا این تروریست بالذات دولتی است که سرتاسر‏‎ ‎‏جهان را به آتش کشیده و هم پیمان او صهیونیست جهانی‏‎ ‎‏است که برای رسیدن به مطامع خود جنایاتی مرتکب‏‎ ‎‏می شود که قلمها از نوشتن و زبانها از گفتن آن شرم دارند؛ و‏‎ ‎‏خیال ابلهانه «اسرائیل بزرگ»! آنان را به هر جنایتی‏‎ ‎‏می کشاند. و ملتهای اسلامی و مستضعفان جهان مفتخرند‏‎ ‎‏که دشمنان آنها حسین اردنی این جنایت پیشه دوره گرد، و‏‎ ‎‏حسن و حسنی مبارک هم آخور با اسرائیل جنایتکارند و‏‎ ‎‏در راه خدمت به امریکا و اسرائیل از هیچ خیانتی به‏‎ ‎‏ملتهای خود رویگردان نیستند. و ما مفتخریم که دشمن ما‏‎ ‎‏صدام عفلقی است که دوست و دشمنْ او را به جنایتکاری‏‎ ‎‏و نقض حقوق بین المللی و حقوق بشر می شناسند و همه‏‎ ‎‏می دانند که خیانتکاریِ او به ملت مظلوم عراق و‏‎ ‎‏شیخ نشینان خلیج، کمتر از خیانت به ملت ایران نباشد. ‏

‏     و ما و ملتهای مظلوم دنیا مفتخریم که رسانه های‏‎ ‎‏گروهی و دستگاههای تبلیغات جهانی، ما و همه مظلومان‏‎ ‎‏جهان را به هر جنایت و خیانتی که ابرقدرتهای جنایتکار‏ 

دستور می دهند متهم می کنند. کدام افتخار بالاتر و والاتر از‏‎ ‎‏اینکه امریکا با همه ادعاهایش و همه ساز و برگهای‏‎ ‎‏جنگی اش و آنهمه دولتهای سرسپرده اش و به دست داشتن‏‎ ‎‏ثروتهای بی پایانِ ملتهای مظلوم عقب افتاده و در دست‏‎ ‎‏داشتن تمام رسانه های گروهی، در مقابل ملت غیور ایران و‏‎ ‎‏کشور حضرت بقیه الله ـ ارواحنا لمقدمه الفداء ـ آنچنان‏‎ ‎‏وامانده و رسوا شده است که نمی داند به که متوسل شود! و‏‎ ‎‏رو به هر کس می کند جواب رد می شنود! و این نیست جز‏‎ ‎‏به مددهای غیبی حضرت باری تعالی ـ جلَّت عظمتُه ـ که‏‎ ‎‏ملتها را بویژه ملت ایران اسلامی را بیدار نموده و از‏‎ ‎‏ظلمات ستمشاهی به نور اسلام هدایت نموده.‏

‏     من اکنون به ملتهای شریف ستمدیده و به ملت عزیز‏‎ ‎‏ایران توصیه می کنم که از این راه مستقیم الهی که نه به شرقِ‏‎ ‎‏ملحد و نه به غربِ ستمگرِ کافر وابسته است، بلکه به‏‎ ‎‏صراطی که خداوند به آنها نصیب فرموده است محکم و‏‎ ‎‏استوار و متعهد و پایدارْ پایبند بوده، و لحظه[ای] از شکر‏‎ ‎‏این نعمت غفلت نکرده و دستهای ناپاک عمال ابرقدرتها،‏‎ ‎‏چه عمال خارجی و چه عمال داخلی بدتر از خارجی،‏‎ ‎‏تزلزلی در نیت پاک و اراده آهنین آنان رخنه نکند؛ و بدانند‏‎ ‎‏که هرچه رسانه های گروهی عالم و قدرتهای شیطانی غرب‏‎ ‎‏و شرق اشتلم می زنند دلیل بر قدرت الهی آنان است و‏ 

خداوند بزرگ سزای آنان را هم در این عالم و هم در عوالم‏‎ ‎‏دیگر خواهد داد. «إنَّه ولیُّ النِّعَم و بِیَدِه ملکوتُ کلِّ شی ءٍ».‏

‏     و با کمال جِد و عجز از ملتهای مسلمان می خواهم که از‏‎ ‎‏ائمه اطهار و فرهنگ سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، نظامی‏‎ ‎‏این بزرگ ‏‏راهنمایان ‏‏عالم بشریت به طور شایسته و به جان‏‎ ‎‏و دل و جانفشانی و نثار عزیزان پیروی کنند. از آن جمله‏‎ ‎‏دست از فقه سنتی که بیانگر مکتب رسالت و امامت است‏‎ ‎‏و ضامن رشد و عظمت ملتها است، چه احکام اولیه و چه‏‎ ‎‏ثانویه که هر دو مکتب فقه اسلامی است، ذره ای منحرف‏‎ ‎‏نشوند و به وسواس خناسان معاند با حق و مذهب گوش‏‎ ‎‏فرا ندهند و بدانند قدمی انحرافی، مقدمه سقوط مذهب و‏‎ ‎‏احکام اسلامی و حکومت عدل الهی است. و از آن جمله از‏‎ ‎‏نماز جمعه و جماعت که بیانگر سیاسی نماز است هرگز‏‎ ‎‏غفلت نکنند، که این نماز جمعه از بزرگترین عنایات حق‏‎ ‎‏تعالی بر ‏‏جمهوری اسلامی‏‏ ایران است. و از آن جمله مراسم‏‎ ‎‏عزاداری ائمه اطهار و بویژه سید مظلومان و سرور‏‎ ‎‏شهیدان، حضرت ابی عبدالله الحسین ـ صلوات وافر الهی و‏‎ ‎‏انبیا و ملائکه الله و صلحا بر روح بزرگ حماسی او باد ـ‏‎ ‎‏هیچ گاه غفلت نکنند. و بدانند آنچه دستور ائمه‏‎ ‎‏ـ علیهم السلام ـ ‏‏برای بزرگداشت این حماسه تاریخی اسلام‏‎ ‎‏است و آنچه لعن و نفرین بر ستمگران آل بیت است، تمام‏ 

فریاد قهرمانانه ملتها است بر سردمداران ستم پیشه در طول‏‎ ‎‏تاریخ الی الابد. و می دانید که لعن و نفرین و فریاد از بیداد‏‎ ‎‏بنی امیه ـ لعنه الله علیهم ـ با آنکه آنان منقرض و به جهنم‏‎ ‎‏رهسپار شده اند، فریاد بر سر ستمگران جهان و زنده‏‎ ‎‏نگهداشتن این فریاد ستم شکن است. ‏

‏     و لازم است در نوحه ها و اشعار مرثیه و اشعار ثنای از‏‎ ‎‏ائمه حق ـ علیهم سلام الله ـ به طور کوبنده فجایع و‏‎ ‎‏ستمگریهای ستمگران هر عصر و مصر یادآوری شود؛ و‏‎ ‎‏در این عصر که عصر مظلومیت جهان اسلام به دست‏‎ ‎‏امریکا و شوروی و سایر وابستگان به آنان و از آن جمله آل‏‎ ‎‏سعود، این خائنین به حرم بزرگ الهی ـ لعنه الله و ملائکته و‏‎ ‎‏رسله علیهم ـ است به طور کوبنده یادآوری و لعن و نفرین‏‎ ‎‏شود. و همه باید بدانیم که آنچه موجب وحدت بین‏‎ ‎‏مسلمین است این مراسم سیاسی است که حافظ ملّیت‏‎ ‎‏مسلمین، بویژه شیعیان ائمه اثنی عشر ـ علیهم صلوات الله ‏‎ ‎‏و سلم ـ [است].‏

‏     و آنچه لازم است تذکر دهم آن است که وصیت‏‎ ‎‏سیاسی ـ الهی اینجانب اختصاص به ملت عظیم الشأن‏‎ ‎‏ایران ندارد، بلکه توصیه به جمیع ملل اسلامی و مظلومان‏‎ ‎‏جهان از هر ملت و مذهب می باشد.‏

‏     از خداوند ـ عزوجل ـ عاجزانه خواهانم که لحظه ای ما‏ 

و ملت ما را به خود واگذار نکند و از عنایات غیبی خود به‏‎ ‎‏این فرزندان اسلام و رزمندگان عزیز لحظه[ای] دریغ‏‎ ‎‏نفرماید.‏

‏روح الله الموسوی الخمینی‏


                     متن وصیتنامه

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏بسم الله الرحمن الرحیم‏

‏ ‏

‏اهمیت انقلاب شکوهمند اسلامی که دستاورد میلیونها‏‎ ‎‏انسان ارزشمند و هزاران شهید جاوید آن و آسیب دیدگان‏‎ ‎‏عزیز، این شهیدان زنده است و مورد امید میلیونها‏‎ ‎‏مسلمانان و مستضعفان جهان است، به قدری است که‏‎ ‎‏ارزیابی آن از عهده قلم و بیان والاتر و برتر است.‏‎ ‎‏اینجانب، روح الله موسوی خمینی که از کرم عظیم خداوند‏‎ ‎‏متعال با همه خطایا مأیوس نیستم و زاد راه پرخطرم همان‏‎ ‎‏دلبستگی به کرم کریم مطلق است، به عنوان یک نفر طلبه‏‎ ‎‏حقیر که همچون دیگر برادران ایمانی امید به این انقلاب و‏‎ ‎‏بقای دستاوردهای آن و به ثمر رسیدن هرچه بیشتر آن‏‎ ‎‏دارم، به عنوان وصیت به نسل حاضر و نسلهای عزیز آینده‏‎ ‎‏مطالبی هر چند تکراری عرض می نمایم. و از خداوند‏‎ ‎‏بخشاینده می خواهم که خلوص نیت در این تذکرات‏ 

عنایت فرماید.‏

‏     1) ما می دانیم که این انقلاب بزرگ که دست‏‎ ‎‏جهانخواران و ستمگران را از ایران بزرگ کوتاه کرد، با‏‎ ‎‏تأییدات غیبی الهی پیروز گردید. اگر نبود دست توانای‏‎ ‎‏خداوند امکان نداشت یک جمعیت 36 میلیونی با آن‏‎ ‎‏تبلیغات ضداسلامی و ضد روحانی خصوص در این صد‏‎ ‎‏سال اخیر و با آن تفرقه افکنیهای بیحساب قلمداران و زبان‏‎ ‎‏مُزدان در مطبوعات و سخنرانیها و مجالس و محافل‏‎ ‎‏ضداسلامی و ضدملی به صورت ملیّت، و آنهمه شعرها و‏‎ ‎‏بذله گوییها، و آنهمه مراکز عیاشی و فحشا و قمار و‏‎ ‎‏مسکرات و مواد مخدره که همه و همه برای کشیدن نسل‏‎ ‎‏جوان فعال که باید در راه پیشرفت و تعالی و ترقی میهن‏‎ ‎‏عزیز خود فعالیت نمایند، به فساد و بی تفاوتی در‏‎ ‎‏پیشامدهای خائنانه، که به دست شاه فاسد و پدر‏‎ ‎‏بی فرهنگش و دولتها و مجالس فرمایشی که از طرف‏‎ ‎‏سفارتخانه های قدرتمندان بر ملت تحمیل می شد، و از همه‏‎ ‎‏بدتر وضع دانشگاهها و دبیرستانها و مراکز آموزشی که‏‎ ‎‏مقدرات کشور به دست آنان سپرده می شد، با به کار گرفتن‏‎ ‎‏معلمان و استادان غربزده یا شرقزده صددرصد مخالف‏‎ ‎‏اسلام و فرهنگ اسلامی بلکه ملی صحیح، با نام «ملیت» و‏‎ ‎‏«ملی گرایی»، گرچه در بین آنان مردانی متعهد و دلسوز‏ 

بودند، لکن با اقلیت فاحش آنان و در تنگنا قرار دادنشان‏‎ ‎‏کار مثبتی نمی توانستند انجام دهند و با اینهمه و دهها‏‎ ‎‏مسائل دیگر، از آن جمله به انزوا و عزلت کشیدن‏‎ ‎‏روحانیان و با قدرت تبلیغاتْ به انحراف فکری کشیدن‏‎ ‎‏بسیاری از آنان، ممکن نبود این ملت با این وضعیت‏‎ ‎‏یکپارچه قیام کنند و در سرتاسر کشور با ایده واحد و فریاد‏‎ ‎‏«الله اکبر» و فداکاریهای حیرت آور و معجزه آسا تمام‏‎ ‎‏قدرتهای داخل و خارج را کنار زده و خودْ مقدرات کشور‏‎ ‎‏را به دست گیرد. بنابراین شک نباید کرد که انقلاب اسلامی‏‎ ‎‏ایران از همه انقلابها جدا است: هم در پیدایش و هم در‏‎ ‎‏کیفیت مبارزه و هم در انگیزه انقلاب و قیام. و تردید نیست‏‎ ‎‏که این یک تحفه الهی و هدیه غیبی بوده که از جانب‏‎ ‎‏خداوند منان بر این ملت مظلوم غارتزده عنایت شده‏‎ ‎‏است.‏

‏     2) اسلام و حکومت اسلامی پدیده الهی است که با به‏‎ ‎‏کار بستن آن سعادت فرزندان خود را در دنیا و آخرت به‏‎ ‎‏بالاترین وجه تأمین می کند و قدرت آن دارد که قلم سرخ بر‏‎ ‎‏ستمگریها و چپاولگریها و فسادها و تجاوزها بکشد و‏‎ ‎‏انسانها را به کمال مطلوب خود برساند. و مکتبی است که‏‎ ‎‏برخلاف مکتبهای غیرتوحیدی، در تمام شئون فردی و‏‎ ‎‏اجتماعی و مادی و معنوی و فرهنگی و سیاسی و نظامی و‏ اقتصادی دخالت و نظارت دارد و از هیچ نکته، ولو بسیار‏‎ ‎‏ناچیز که در تربیت انسان و جامعه و پیشرفت مادی و‏‎ ‎‏معنوی نقش دارد فروگذار ننموده است؛ و موانع و‏‎ ‎‏مشکلات سر راه تکامل را در اجتماع و فرد گوشزد نموده و‏‎ ‎‏به رفع آنها کوشیده است. اینک که به توفیق و تأیید‏‎ ‎‏خداوند، جمهوری اسلامی با دست توانای ملت متعهد‏‎ ‎‏پایه ریزی شده، و آنچه در این حکومت اسلامی مطرح‏‎ ‎‏است اسلام و احکام مترقی آن است، بر ملت عظیم الشأن‏‎ ‎‏ایران است که در تحقق محتوای آن به جمیع ابعاد و حفظ‏‎ ‎‏و حراست آن بکوشند که حفظ اسلام در رأس تمام‏‎ ‎‏واجبات است، که انبیای عظام از آدم ـ علیه السلام ـ تا‏‎ ‎‏خاتم النبیین ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ در راه آن کوشش‏‎ ‎‏و فداکاری جانفرسا نموده اند و هیچ مانعی آنان را از این‏‎ ‎‏فریضه بزرگ بازنداشته؛ و همچنین پس از آنان اصحاب‏‎ ‎‏متعهد و ائمه اسلام ـ علیهم صلوات الله ـ با کوششهای‏‎ ‎‏توانفرسا تا حد نثار خون خود در حفظ آن کوشیده اند. و‏‎ ‎‏امروز بر ملت ایران، خصوصا، و بر جمیع مسلمانان،‏‎ ‎‏عموما، واجب است این امانت الهی را که در ایران به طور‏‎ ‎‏رسمی اعلام شده و در مدتی کوتاه نتایج عظیمی به بار‏‎ ‎‏آورده، با تمام توان حفظ نموده و در راه ایجاد مقتضیات‏‎ ‎‏بقای‏‎ ‎‏آن و رفع موانع و مشکلات آن کوشش نمایند. و امید‏ 

است که پرتو نور آن بر تمام کشورهای اسلامی تابیدن‏‎ ‎‏گرفته و تمـام دولتـها و ملتـها با یکدیگـر تفاهـم در این‏‎ ‎‏امر حیاتی نمایند، و دست ابرقدرتهای عالمخوار و‏‎ ‎‏جنایتکاران تاریخ را تا ابد از سر مظلومان و ستمدیدگان‏‎ ‎‏جهان کوتاه نمایند.‏

‏     اینجانب که نفسهای آخر عمر را می کشم به حسب‏‎ ‎‏وظیفه، شطری از آنچه در حفظ و بقای این ودیعه الهی‏‎ ‎‏دخالت دارد و شطری از موانع و خطرهایی که آن را تهدید‏‎ ‎‏می کنند، برای نسل حاضر و نسلهای آینده عرض می کنم و‏‎ ‎‏توفیق و تأیید همگان را از درگاه پروردگار عالمیان‏‎ ‎‏خواهانم.‏

‏     الف ـ بی تردید رمز بقای انقلاب اسلامی همان رمز‏‎ ‎‏پیروزی است؛ و رمز پیروزی را ملت می داند و نسلهای‏‎ ‎‏آینده در تاریخ خواهند خواند که دو رکن اصلی آن: انگیزه‏‎ ‎‏الهی و مقصد عالی حکومت اسلامی؛ و اجتماع ملت در‏‎ ‎‏سراسر کشور با وحدت کلمه برای همان انگیزه و مقصد.‏

‏     اینجانب به همه نسلهای حاضر و آینده وصیت می کنم‏‎ ‎‏که اگر بخواهید اسلام و حکومت الله برقرار باشد و دست‏‎ ‎‏استعمار و استثمارگرانِ خارج و داخل از کشورتان قطع‏‎ ‎‏شود، این انگیزه الهی را که خداوند تعالی در قرآن کریم بر‏‎ ‎‏آن سفارش فرموده است از دست ندهید؛ و در مقابل این‏ 

انگیزه که رمز پیروزی و بقای آن است، فراموشی هدف و‏‎ ‎‏تفرقه و اختلاف است. بی جهت نیست که بوقهای تبلیغاتی‏‎ ‎‏در سراسر جهان و ولیده های بومی آنان تمام توان خود را‏‎ ‎‏صرف شایعه ها و دروغهای تفرقه افکن نموده اند و‏‎ ‎‏میلیاردها دلار برای آن صرف می کنند. بی انگیزه نیست‏‎ ‎‏سفرهای دائمی مخالفان جمهوری اسلامی به منطقه. و‏‎ ‎‏مع الأسف در بین آنان از سردمداران و حکومتهای بعض‏‎ ‎‏کشورهای اسلامی، که جز به منافع شخص خود فکر‏‎ ‎‏نمی کنند و چشم و گوش بسته تسلیم امریکا هستند دیده‏‎ ‎‏می شود؛ و بعض از روحانی نماها نیز به آنان ملحقند. ‏

‏     امروز و در آتیه نیز آنچه برای ملت ایران ومسلمانان‏‎ ‎‏جهان باید مطرح باشد و اهمیت آن را در نظر گیرند، خنثی‏‎ ‎‏کردن تبلیغات تفرقه افکنِ خانه برانداز است. توصیه‏‎ ‎‏اینجانب به مسلمین و خصوص ایرانیان بویژه در عصر‏‎ ‎‏حاضر، آن است که در مقابل این توطئه ها عکس العمل‏‎ ‎‏نشان داده و به انسجام و وحدت خود، به هر راه ممکن‏‎ ‎‏افزایش دهند و کفار و منافقان را مأیوس نمایند.‏

‏     ب ـ از توطئه های مهمی که در قرن اخیر، خصوصا در‏‎ ‎‏دهه های معاصر، و بویژه پس از پیروزی انقلاب آشکارا به‏‎ ‎‏چشم می خورد، تبلیغات دامنه دار با ابعاد مختلف برای‏‎ ‎‏مأیوس نمودن ملتها و خصوص ملت فداکار ایران از اسلام‏ 

است. گاهی ناشیانه و با صراحت به اینکه احکام اسلام که‏‎ ‎‏1400 سال قبل وضع شده است نمی تواند در عصر حاضر‏‎ ‎‏کشورها را اداره کند، یا آنکه اسلام یک دین ارتجاعی است‏‎ ‎‏و با هر نوآوری و مظاهر تمدن مخالف است، و در عصر‏‎ ‎‏حاضر نمی شود کشورها از تمدن جهانی و مظاهر آن کناره‏‎ ‎‏گیرند، و امثال این تبلیغات ابلهانه و گاهی موذیانه و‏‎ ‎‏شیطنت آمیز به گونه طرفداری از قداست اسلام که اسلام و‏‎ ‎‏دیگر ادیان الهی سر و کار دارند با معنویات و تهذیب‏‎ ‎‏نفوس و تحذیر از مقامات دنیایی و دعوت به ترک دنیا و‏‎ ‎‏اشتغال به عبادات و اذکار و ادعیه که انسان را به خدای‏‎ ‎‏تعالی نزدیک و از دنیا دور می کند، و حکومت و سیاست و‏‎ ‎‏سررشته داری برخلاف آن مقصد و مقصود بزرگ و معنوی‏‎ ‎‏است، چه اینها تمام برای تعمیر دنیا است و آن مخالف‏‎ ‎‏مسلک انبیای عظام است! و مع الأسف تبلیغ به وجه دوم‏‎ ‎‏در بعض از روحانیان و متدینان بیخبر از اسلام تأثیر‏‎ ‎‏گذاشته که حتی دخالت در حکومت و سیاست را به مثابه‏‎ ‎‏یک گناه و فسق می دانستند و شاید بعضی بدانند! و این‏‎ ‎‏فاجعه بزرگی است که اسلام مبتلای به آن بود. ‏

‏     گروه اول که باید گفت از حکومت و قانون و سیاست یا‏‎ ‎‏اطلاع ندارند یا غرضمندانه خود را به بی اطلاعی می زنند.‏‎ ‎‏زیرا اجرای‏‎ ‎‏قوانین بر معیار قسط و عدل و جلوگیری از‏ ستمگری و حکومت جائرانه و بسط عدالت فردی و‏‎ ‎‏اجتماعی و منع از فساد و فحشا و انواع کجرویها، و آزادی‏‎ ‎‏بر معیار عقل و عدل و استقلال و خودکفایی و جلوگیری از‏‎ ‎‏استعمار و استثمار و استعباد، و حدود و قصاص و‏‎ ‎‏تعزیرات بر میزان عدل برای جلوگیری از فساد و تباهی‏‎ ‎‏یک جامعه، و سیاست و راه بردن جامعه به موازین عقل و‏‎ ‎‏عدل و انصاف و صدها از این قبیل، چیزهایی نیست که با‏‎ ‎‏مرور زمان در طول تاریخ بشر و زندگی اجتماعی کهنه‏‎ ‎‏شود. این دعوی به مثابه آن است که گفته شود قواعد عقلی‏‎ ‎‏و ریاضی در قرن حاضر باید عوض شود و به جای آن‏‎ ‎‏قواعد دیگر نشانده شود. اگر در صدر خلقت، عدالت‏‎ ‎‏اجتماعی باید جاری شود و از ستمگری و چپاول و قتل‏‎ ‎‏باید جلوگیری شود، امروز چون قرن اتم است آن روش‏‎ ‎‏کهنه شده! و ادعای آنکه اسلام با نوآوردها مخالف است‏‎ ‎‏ـ همان سان که محمدرضا پهلوی مخلوع می گفت که اینان‏‎ ‎‏می خواهند با چهارپایان در این عصر سفر کنند ـ یک اتهام‏‎ ‎‏ابلهانه بیش نیست. زیرا اگر مراد از مظاهر تمدن و‏‎ ‎‏نوآوردها، اختراعات و ابتکارات و صنعتهای پیشرفته که‏‎ ‎‏در پیشرفت و تمدن بشر دخالت دارد، هیچ گاه اسلام و هیچ‏‎ ‎‏مذهب توحیدی با آن مخالفت نکرده و نخواهد کرد بلکه‏‎ ‎‏علم و صنعت مورد تأکید اسلام و قرآن مجید است. و اگر‏ 

مراد از تجدد و تمدن به آن معنی است که بعضی‏‎ ‎‏روشنفکران حرفه ای می گویند که آزادی در تمام منکرات و‏‎ ‎‏فحشا حتی همجنس بازی و از این قبیل، تمام ادیان‏‎ ‎‏آسمانی و دانشمندان و عقلا با آن مخالفند گرچه غرب و‏‎ ‎‏شرقزدگان به تقلید کورکورانه آن را ترویج می کنند. ‏

‏     و اما طایفه دوم که نقشه موذیانه دارند و اسلام را از‏‎ ‎‏حکومت و سیاست جدا می دانند. باید به این نادانان گفت‏‎ ‎‏که قرآن کریم و سنت رسول الله ـ صلی الله علیه و آله ـ آنقدر‏‎ ‎‏که در حکومت و سیاست احکام دارند در سایر چیزها‏‎ ‎‏ندارند؛ بلکه بسیار از احکام عبادی اسلام، عبادی ـ‏‎ ‎‏سیاسی است که غفلت از آنها این مصیبتها را به بار آورده.‏‎ ‎‏پیغمبر اسلام (ص) تشکیل حکومت داد مثل سایر‏‎ ‎‏حکومتهای جهان لکن با انگیزه بسط عدالت اجتماعی. و‏‎ ‎‏خلفای اول اسلامی حکومتهای وسیع داشته اند و حکومت‏‎ ‎‏علی بن ابیطالب ـ علیه السلام ـ نیز با همان انگیزه، به طور‏‎ ‎‏وسیعتر و گسترده تر از واضحات تاریخ است. و پس از آن‏‎ ‎‏بتدریج حکومت به اسم اسلام بوده؛ و اکنون نیز مدعیان‏‎ ‎‏حکومت اسلامی به پیروی از اسلام و رسول اکرم ـ صلی الله ‏‎ ‎‏علیه و آله ـ بسیارند.‏

‏     اینجانب در این وصیتنامه با اشاره می گذرم، ولی امید‏‎ ‎‏آن دارم که نویسندگان و جامعه شناسان و تاریخ نویسان،‏ مسلمانان را از این اشتباه بیرون آورند. و آنچه گفته شده و‏‎ ‎‏می شود که انبیا ـ علیهم السلام ـ به معنویات کار دارند و‏‎ ‎‏حکومت و سررشته داری دنیایی مطرود است و انبیا و اولیا‏‎ ‎‏و بزرگان از آن احتراز می کردند و ما نیز باید چنین کنیم،‏‎ ‎‏اشتباه تأسف آوری است که نتایج آن به تباهی کشیدن‏‎ ‎‏ملتهای اسلامی و باز کردن راه برای استعمارگران خونخوار‏‎ ‎‏است، زیرا آنچه مردود است حکومتهای شیطانی و‏‎ ‎‏دیکتاتوری و ستمگری است که برای سلطه جویی و‏‎ ‎‏انگیزه های منحرف و دنیایی که از آن تحذیر نموده اند؛‏‎ ‎‏جمع آوری ثروت و مال و قدرت طلبی و طاغوت گرایی‏‎ ‎‏است و بالاخره دنیایی است که انسان را از حق تعالی غافل‏‎ ‎‏کند. و اما حکومت حق برای نفع مستضعفان و جلوگیری‏‎ ‎‏از ظلم و جور و اقامه عدالت اجتماعی، همان است که مثل‏‎ ‎‏سلیمان بن داوود و پیامبر عظیم الشأن اسلام ـ صلی الله علیه‏‎ ‎‏و آله ـ و اوصیای‏‎ ‎‏بزرگوارش برای آن کوشش می کردند؛ از‏‎ ‎‏بزرگترین واجبات و اقامه آن از والاترین عبادات است،‏‎ ‎‏چنانچه سیاست سالم که در این حکومتها بوده از امور‏‎ ‎‏لازمه است. باید ملت بیدار و هوشیار ایران با دید اسلامی‏‎ ‎‏این توطئه ها را خنثی نمایند. و گویندگان و نویسندگان‏‎ ‎‏متعهد به کمک ملت برخیزند و دست شیاطین توطئه گر را‏‎ ‎‏قطع نمایند.‏   ج ـ و از همین قماش توطئه ها و شاید موذیانه تر،‏‎ ‎‏شایعه های وسیع در سطح کشور، و در شهرستانها بیشتر،‏‎ ‎‏بر اینکه جمهوری اسلامی هم کاری برای مردم انجام نداد.‏‎ ‎‏بیچاره مردم با آن شوق و شعف فداکاری کردند که از رژیم‏‎ ‎‏ظالمانه طاغوت رهایی یابند، گرفتار یک رژیم بدتر شدند!‏‎ ‎‏مستکبران مستکبرتر و مستضعفان مستضعف تر شدند!‏‎ ‎‏زندانها پر از جوانان که امید آتیه کشور است می باشد و‏‎ ‎‏شکنجه ها از رژیم سابق بدتر و غیرانسانیتر است! هر روز‏‎ ‎‏عده ای را اعدام می کنند به اسم اسلام! و ای کاش اسم اسلام‏‎ ‎‏روی این جمهوری نمی گذاشتند! این زمان از زمان‏‎ ‎‏رضاخان و پسرش بدتر است! مردم در رنج و زحمت و‏‎ ‎‏گرانی سرسام آور غوطه می خورند و سردمداران دارند این‏‎ ‎‏رژیم را به رژیمی کمونیستی هدایت می کنند! اموال مردم‏‎ ‎‏مصادره می شود و آزادی در هر چیز از ملت سلب شده! و‏‎ ‎‏بسیاری دیگر از این قبیل امور که با نقشه اجرا می شود. و‏‎ ‎‏دلیل آنکه نقشه و توطئه در کار است آنکه هرچند روز یک‏‎ ‎‏امر در هر گوشه و کنار و در هر کوی و برزن سر زبانها‏‎ ‎‏می افتد؛ در تاکسیها همین مطلب واحد و در اتوبوسها نیز‏‎ ‎‏همین و در اجتماعات چند نفره باز همین صحبت می شود؛‏‎ ‎‏و یکی که قدری کهنه شد یکی دیگر معروف می شود. و‏‎ ‎‏مع الأسف بعض روحانیون که از حیله های شیطانی‏ 

بیخبرند با تماس یکی ـ دو نفر از عوامل توطئه گمان‏‎ ‎‏می کنند مطلب همان است. و اساس مسأله آن است که‏‎ ‎‏بسیاری از آنان که این مسائل را می شنوند و باور می کنند‏‎ ‎‏اطلاع از وضع دنیا و انقلابهای جهان و حوادث بعد از‏‎ ‎‏انقلاب و گرفتاریهای عظیم اجتناب ناپذیر آن ندارند‏‎ ‎‏ـ چنانچه اطلاع صحیح از تحولاتی که همه به سود اسلام‏‎ ‎‏است ندارند ـ و چشم بسته و بیخبر امثال این مطالب را‏‎ ‎‏شنیده و خود نیز با غفلت یا عمد به آنان پیوسته اند.‏

‏     اینجانب توصیه می کنم که قبل از مطالعه وضعیت‏‎ ‎‏کنونی جهان و مقایسه بین انقلاب اسلامی ایران با سایر‏‎ ‎‏انقلابات و قبل از آشنایی با وضعیت کشورها و ملتهایی که‏‎ ‎‏در حال انقلاب و پس از انقلابشان بر آنان چه می گذشته‏‎ ‎‏است، و قبل از توجه به گرفتاریهای این کشور طاغوتزده از‏‎ ‎‏ناحیه رضاخان و بدتر از آن محمدرضا که در طول‏‎ ‎‏چپاولگریهایشان برای این دولت به ارث گذاشته اند، از‏‎ ‎‏وابستگیهای عظیم خانمانسوز، تا اوضاع وزارتخانه ها و‏‎ ‎‏ادارات و اقتصاد و ارتش و مراکز عیاشی و مغازه های‏‎ ‎‏مسکرات فروشی و ایجاد بی بندوباری در تمام شئون‏‎ ‎‏زندگی و اوضاع تعلیم و تربیت و اوضاع دبیرستانها و‏‎ ‎‏دانشگاهها و اوضاع سینماها و عشرتکده ها و وضعیّت‏‎ ‎‏جوانها و زنها و وضعیت روحانیون و متدیّنین و‏ آزادیخواهان متعهّد و بانوان عفیف ستمدیده و مساجد در‏‎ ‎‏زمان طاغوت و رسیدگی به پرونده اعدام شدگان و‏‎ ‎‏محکومان به حبس و رسیدگی به زندانها و کیفیت عملکرد‏‎ ‎‏متصدیان و رسیدگی به مال سرمایه داران و زمینخواران‏‎ ‎‏بزرگ و محتکران و گرانفروشان و رسیدگی به دادگستریها‏‎ ‎‏و دادگاههای انقلاب و مقایسه با وضع سابق دادگستری و‏‎ ‎‏قضات و رسیدگی به حال نمایندگان مجلس شورای‏‎ ‎‏اسلامی و اعضای دولت و استاندارها و سایر مأمورین که‏‎ ‎‏در این زمان آمده اند و مقایسه با زمان سابق و رسیدگی به‏‎ ‎‏عملکرد دولت و جهاد سازندگی در روستاهای محروم از‏‎ ‎‏همه مواهب حتی آب آشامیدنی و درمانگاه و مقایسه با‏‎ ‎‏طول رژیم سابق با در نظر گرفتن گرفتاری به جنگ‏‎ ‎‏تحمیلی و پیامدهای آن از قبیل آوارگان میلیونی و‏‎ ‎‏خانواده های شهدا و آسیب دیدگان در جنگ و آوارگان‏‎ ‎‏میلیونی افغانستان و عراق و با نظر به حصر اقتصادی و‏‎ ‎‏توطئه های پی در پی امریکا و وابستگان خارج و داخلش‏‎ ‎‏(اضافه کنید فقدان مبلّغ آشنا به مسائل به مقدار احتیاج و‏‎ ‎‏قاضی شرع) و هرج و مرجهایی که از طرف مخالفان اسلام‏‎ ‎‏و منحرفان و حتی دوستان نادان در دست اجرا است و‏‎ ‎‏دهها مسائل دیگر، تقاضا این است که قبل از آشنایی به‏‎ ‎‏مسائل، به اشکالتراشی و انتقاد کوبنده و فحاشی برنخیزید؛‏ 

و به حال این اسلام غریب که پس از صدها سال ستمگری‏‎ ‎‏قلدرها و جهل توده ها امروز طفلی تازه پا و ولیده ای است‏‎ ‎‏محفوف به دشمنهای خارج و داخل، رحم کنید. و شما‏‎ ‎‏اشکالتراشان به فکر بنشینید که آیا بهتر نیست به جای‏‎ ‎‏سرکوبی به اصلاح و کمک بکوشید؛ و به جای طرفداری از‏‎ ‎‏منافقان و ستمگران و سرمایه داران و محتکران بی انصاف‏‎ ‎‏از خدا بیخبر، طرفدار مظلومان و ستمدیدگان و محرومان‏‎ ‎‏باشید؛ و به جای گروههای آشوبگر و تروریستهای مفسد و‏‎ ‎‏طرفداری غیرمستقیم از آنان، توجهی به ترور شدگان از‏‎ ‎‏روحانیون مظلوم تا خدمتگزاران متعهد مظلوم داشته‏‎ ‎‏باشید؟‏

‏     اینجانب هیچ گاه نگفته و نمی گویم که امروز در این‏‎ ‎‏جمهوری به اسلام بزرگ با همه ابعادش عمل می شود و‏‎ ‎‏اشخاصی از روی جهالت و عقده و بی انضباطی برخلاف‏‎ ‎‏مقررات اسلام عمل نمی کنند؛ لکن عرض می کنم که قوه‏‎ ‎‏مقننه و قضاییه و اجراییه با زحمات جانفرسا کوشش در‏‎ ‎‏اسلامی کردن این کشور می کنند و ملتِ دهها میلیونی نیز‏‎ ‎‏طرفدار و مددکار آنان هستند؛ و اگر این اقلیت اشکالتراش‏‎ ‎‏و کارشکن به کمک بشتابند، تحقق این آمال آسانتر و‏‎ ‎‏سریعتر خواهد بود. و اگر خدای نخواسته اینان به خود‏‎ ‎‏نیایند، چون توده میلیونی بیدار شده و متوجه مسائل است‏ 

و در صحنه حاضر است، آمال انسانی ـ اسلامی به‏‎ ‎‏خواست خداوند متعال جامه عمل به طور چشمگیر‏‎ ‎‏خواهد پوشید و کجروان و اشکالتراشان در مقابل این سیل‏‎ ‎‏خروشان نخواهند توانست مقاومت کنند. ‏

‏     من با جرأت مدعی هستم که ملت ایران و توده میلیونی‏‎ ‎‏آن در عصر حاضر بهتر از ملت حجاز در عهد رسول الله ‏‎ ‎‏ـ صلی الله علیه و آله ـ و کوفه و عراق در عهد امیرالمؤمنین و‏‎ ‎‏حسین بن علی ـ صلوات الله و سلامه علیهما ـ می باشند. آن‏‎ ‎‏حجاز که در عهد رسول الله ـ صلی الله علیه و آله ـ مسلمانان‏‎ ‎‏نیز اطاعت از ایشان نمی کردند و با بهانه هایی به جبهه‏‎ ‎‏نمی رفتند، که خداوند تعالی در سوره «توبه» با آیاتی آنها را‏‎ ‎‏توبیخ فرموده و وعده عذاب داده است. و آنقدر به ایشان‏‎ ‎‏دروغ بستند که به حسب نقل، در منبر به آنان نفرین‏‎ ‎‏فرمودند. و آن اهل عراق و کوفه که با امیرالمؤمنین آنقدر‏‎ ‎‏بدرفتاری کردند و از اطاعتش سر باز زدند که شکایات آن‏‎ ‎‏حضرت از آنان در کتب نقل و تاریخ معروف است. و آن‏‎ ‎‏مسلمانان عراق و کوفه که با سیدالشهدا ـ علیه السلام ـ آن‏‎ ‎‏شد که شد. و آنان که در شهادت دستْ آلوده نکردند، یا‏‎ ‎‏گریختند از معرکه و یا نشستند تا آن جنایت تاریخ واقع‏‎ ‎‏شد. اما امروز می بینیم که ملت ایران از قوای مسلح نظامی‏‎ ‎‏و انتظامی و سپاه و بسیج تا قوای مردمی از عشایر و‏ 

داوطلبان و از قوای در جبهه ها و مردم پشت جبهه ها، با‏‎ ‎‏کمال شوق و اشتیاق چه فداکاریها می کنند و چه حماسه ها‏‎ ‎‏می آفرینند. و می بینیم که مردم محترم سراسر کشور چه‏‎ ‎‏کمکهای ارزنده می کنند. و می بینیم که بازماندگان شهدا و‏‎ ‎‏آسیب دیدگان جنگ و متعلقان آنان با چهره های‏‎ ‎‏حماسه آفرین و گفتار و کرداری مشتاقانه و اطمینان بخش‏‎ ‎‏با ما و شما روبه رو می شوند. و اینها همه از عشق و علاقه و‏‎ ‎‏ایمان سرشار آنان است به خداوند متعال و اسلام و حیات‏‎ ‎‏جاویدان. در صورتی که نه در محضر مبارک رسول اکرم‏‎ ‎‏ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ هستند، و نه در محضر امام‏‎ ‎‏معصوم ـ صلوات الله علیه. و انگیزه آنان ایمان و اطمینان به‏‎ ‎‏غیب است. و این رمز موفقیت و پیروزی در ابعاد مختلف‏‎ ‎‏است. و اسلام باید افتخار کند که چنین فرزندانی تربیت‏‎ ‎‏نموده، و ما همه مفتخریم که در چنین عصری و در پیشگاه‏‎ ‎‏چنین ملتی می باشیم.‏

‏     و اینجانب در اینجا یک وصیت به اشخاصی که به‏‎ ‎‏انگیزه مختلف با جمهوری اسلامی مخالفت می کنند و به‏‎ ‎‏جوانان، چه دختران و چه پسرانی که مورد بهره برداری‏‎ ‎‏منافقان و منحرفان فرصت طلب و سودجو واقع شده اند‏‎ ‎‏می نمایم، که بیطرفانه و با فکر آزاد به قضاوت بنشینید و‏‎ ‎‏تبلیغات آنان که می خواهند جمهوری اسلامی ساقط شود و‏ 

کیفیت عمل آنان و رفتارشان با توده های محروم و گروهها‏‎ ‎‏و دولتهایی که از آنان پشتیبانی کرده و می کنند و گروهها و‏‎ ‎‏اشخاصی که در داخل به آنان پیوسته و از آنان پشتیبانی‏‎ ‎‏می کنند و اخلاق و رفتارشان در بین خود و هوادارانشان و‏‎ ‎‏تغییر موضعهایشان در پیشامدهای مختلف را، با دقت و‏‎ ‎‏بدون هوای نفس بررسی کنید، و مطالعه کنید حالات آنان‏‎ ‎‏که در این جمهوری اسلامی به دست منافقان و منحرفان‏‎ ‎‏شهید شدند، و ارزیابی کنید بین آنان و دشمنانشان؛‏‎ ‎‏نوارهای این شهیدان تا حدی در دست و نوارهای مخالفان‏‎ ‎‏شاید در دست شماها باشد، ببینید کدام دسته طرفدار‏‎ ‎‏محرومان و مظلومان جامعه هستند.‏

‏     برادران! شما این اوراق را قبل از مرگ من نمی خوانید.‏‎ ‎‏ممکن است پس از من بخوانید در آن وقت من نزد شما‏‎ ‎‏نیستم که بخواهم به نفع خود و جلب نظرتان برای کسب‏‎ ‎‏مقام و قدرتی با قلبهای جوان شما بازی کنم. من برای آنکه‏‎ ‎‏شما جوانان شایسته ای هستید علاقه دارم که جوانی خود‏‎ ‎‏را در راه خداوند و اسلام عزیز و جمهوری اسلامی صرف‏‎ ‎‏کنید تا سعادت هر دو جهان را دریابید. و از خداوند غفور‏‎ ‎‏می خواهم که شما را به راه مستقیم انسانیت هدایت کند و از‏‎ ‎‏گذشته ما و شما با رحمت واسعه خود بگذرد. شماها نیز در‏‎ ‎‏خلوتها از خداوند همین را بخواهید، که او هادی و رحمان‏ 

است.‏

‏     و یک وصیت به ملت شریف ایران و سایر ملتهای‏‎ ‎‏مبتلا به حکومتهای فاسد و دربند قدرتهای بزرگ می کنم؛‏‎ ‎‏اما به ملت عزیز ایران توصیه می کنم که نعمتی که با جهاد‏‎ ‎‏عظیم خودتان و خون جوانان برومندتان به دست آوردید‏‎ ‎‏همچون عزیزترین امور قدرش را بدانید و از آن حفاظت و‏‎ ‎‏پاسداری نمایید و در راه آن، که نعمتی عظیم الهی و امانت‏‎ ‎‏بزرگ خداوندی است کوشش کنید و از مشکلاتی که در این‏‎ ‎‏صراط مستقیم پیش می آید نهراسید که إن تَنْصرواالله یَنْصُرْکم‏‎ ‎‏و یُثَبِّتْ اَقدامَکم. و در مشکلات دولت جمهوری اسلامی با‏‎ ‎‏جان و دل شریک و در رفع آنها کوشا باشید، و دولت و‏‎ ‎‏مجلس را از خود بدانید، و چون محبوبی گرامی از آن‏‎ ‎‏نگهداری کنید. ‏

‏     و به مجلس و دولت و دست اندرکاران توصیه می نمایم‏‎ ‎‏که قدر این ملت را بدانید و در خدمتگزاری به آنان‏‎ ‎‏خصوصا مستضعفان و محرومان و ستمدیدگان که نور‏‎ ‎‏چشمان ما و اولیای نعم همه هستند و جمهوری اسلامی‏‎ ‎‏رهاورد آنان و با فداکاریهای آنان تحقق پیدا کرد و بقای‏‎ ‎‏آن‏‎ ‎‏نیز مرهون خدمات آنان است، فروگذار نکنید و خود را از‏‎ ‎‏مردم و آنان را از خود بدانید و حکومتهای طاغوتی را که‏‎ ‎‏چپاولگرانی بی فرهنگ و زورگویانی تهی مغز بودند و‏ 

هستند را همیشه محکوم نمایید، البته با اعمال انسانی که‏‎ ‎‏شایسته برای یک حکومت اسلامی است.‏

‏     و اما به ملتهای اسلامی توصیه می کنم که از حکومت‏‎ ‎‏جمهوری اسلامی و از ملت مجاهد ایران الگو بگیرید و‏‎ ‎‏حکومتهای جائر خود را در صورتی که به خواست ملتها‏‎ ‎‏که خواست ملت ایران است سر فرود نیاوردند، با تمام‏‎ ‎‏قدرت به جای خود بنشانید، که مایه بدبختی مسلمانان،‏‎ ‎‏حکومتهای وابسته به شرق و غرب می باشند. و اکیدا‏‎ ‎‏توصیه می کنم که به بوقهای تبلیغاتی مخالفان اسلام و‏‎ ‎‏جمهوری اسلامی گوش فرا ندهید که همه کوشش دارند که‏‎ ‎‏اسلام را از صحنه بیرون کنند که منافع ابرقدرتها تأمین‏‎ ‎‏شود.‏

‏     د ـ از نقشه های شیطانیِ قدرتهای بزرگ استعمار و‏‎ ‎‏استثمارگر که سالهای طولانی در دست اجرا است و در‏‎ ‎‏کشور ایران از زمان رضاخان اوج گرفت و در زمان‏‎ ‎‏محمدرضا با روشهای مختلف دنباله گیری شد، به‏‎ ‎‏انزواکشاندن روحانیت است؛ که در زمان رضاخان با فشار‏‎ ‎‏و سرکوبی و خلع لباس و حبس و تبعید و هتک حرمات و‏‎ ‎‏اعدام و امثال آن، و در زمان محمدرضا با نقشه و روشهای‏‎ ‎‏دیگر که یکی از آنها ایجاد عداوت بین دانشگاهیان و‏‎ ‎‏روحانیان بود، که تبلیغات وسیعی در این زمینه شد؛ و‏ مع الأسف به واسطه بیخبری هر دو قشر از توطئه شیطانی‏‎ ‎‏ابرقدرتها نتیجه چشمگیری گرفته شد. از یک طرف، از‏‎ ‎‏دبستانها تا دانشگاهها کوشش شد که معلمان و دبیران و‏‎ ‎‏اساتید و رؤسای دانشگاهها از بین غربزدگان یا شرقزدگان‏‎ ‎‏و منحرفان از اسلام و سایر ادیان انتخاب و به کار گماشته‏‎ ‎‏شوند و متعهدان مؤمن در اقلیت قرار گیرند که قشر مؤثر را‏‎ ‎‏که در آتیه حکومت را به دست می گیرند، از کودکی تا‏‎ ‎‏نوجوانی و تا جوانی طوری تربیت کنند که از ادیان مطلقا،‏‎ ‎‏و اسلام بخصوص، و از وابستگان به ادیان خصوصا‏‎ ‎‏روحانیون و مبلغان، متنفر باشند. و اینان را عمال انگلیس‏‎ ‎‏در آن زمان، و طرفدار سرمایه داران و زمینخواران و‏‎ ‎‏طرفدار ارتجاع و مخالف تمدن و تعالی در بعد از آن معرفی‏‎ ‎‏می نمودند. و از طرف دیگر، با تبلیغات سوء، روحانیون و‏‎ ‎‏مبلغان و متدینان را از دانشگاه و دانشگاهیان ترسانیده و‏‎ ‎‏همه را به بی دینی و بی بند و باری و مخالف با مظاهر اسلام‏‎ ‎‏و ادیان متهم می نمودند. نتیجه آنکه دولتمردانْ مخالف‏‎ ‎‏ادیان و اسلام و روحانیون و متدینان باشند؛ و توده های‏‎ ‎‏مردم که علاقه به دین و روحانی دارند مخالف دولت و‏‎ ‎‏حکومت و هر چه متعلق به آن است باشند، و اختلاف‏‎ ‎‏عمیق بین دولت و ملت و دانشگاهی و روحانی راه را برای‏‎ ‎‏چپاولگران آنچنان باز کند که تمام شئون کشور در تحت‏ 

قدرت آنان و تمام ذخایر ملت در جیب آنان سرازیر شود،‏‎ ‎‏چنانچه دیدید به سر این ملت مظلوم چه آمد، و می رفت که‏‎ ‎‏چه آید. ‏

‏     اکنون که به خواست خداوند متعال و مجاهدت ملت‏‎ ‎‏ـ از روحانی و دانشگاهی تا بازاری و کارگر و کشاورز و‏‎ ‎‏سایر قشرها ـ بند اسارت را پاره و سد قدرت ابرقدرتها را‏‎ ‎‏شکستند و کشور را از دست آنان و وابستگانشان نجات‏‎ ‎‏دادند، توصیه اینجانب آن است که نسل حاضر و آینده‏‎ ‎‏غفلت نکنند و دانشگاهیان و جوانان برومند عزیز هر چه‏‎ ‎‏بیشتر با روحانیان و طلاب علوم اسلامی پیوند دوستی و‏‎ ‎‏تفاهم را محکمتر و استوارتر سازند و از نقشه ها و‏‎ ‎‏توطئه های دشمن غدار غافل نباشند و به مجرد آنکه فرد یا‏‎ ‎‏افرادی را دیدند که با گفتار و رفتار خود در صدد است بذر‏‎ ‎‏نفاق بین آنان افکند او را ارشاد و نصیحت نمایند؛ و اگر‏‎ ‎‏تأثیر نکرد از او روگردان شوند و او را به انزوا کشانند و‏‎ ‎‏نگذارند توطئه ریشه دواند که سرچشمه را به آسانی‏‎ ‎‏می توان گرفت. و مخصوصا اگر در اساتید کسی پیدا شد که‏‎ ‎‏می خواهد انحراف ایجاد کند، او را ارشاد و اگر نشد، از‏‎ ‎‏خود و کلاس خود طرد کنند. و این توصیه بیشتر متوجه‏‎ ‎‏روحانیون و محصلین علوم دینی است. و توطئه ها در‏‎ ‎‏دانشگاهها از عمق ویژه ای‏‎ ‎‏برخوردار است و هر قشر‏ 

محترم که مغز متفکر جامعه هستند باید مواظب توطئه ها‏‎ ‎‏باشند.‏

‏     ه ـ از جمله نقشه ها که مع الأسف تأثیر بزرگی در‏‎ ‎‏کشورها و کشور عزیزمان گذاشت و آثار آن باز تا حد‏‎ ‎‏زیادی به جا مانده، بیگانه نمودن کشورهای استعمار زده از‏‎ ‎‏خویش، و غربزده و شرقزده نمودن آنان است به طوریکه‏‎ ‎‏خود را و فرهنگ و قدرت خود را به هیچ گرفتند و غرب و‏‎ ‎‏شرق، دو قطب قدرتمند را نژاد برتر و فرهنگ آنان را‏‎ ‎‏والاتر و آن دو قدرت را قبله گاه عالم دانستند و وابستگی به‏‎ ‎‏یکی از دو قطب را از فرائض غیرقابل اجتناب معرفی‏‎ ‎‏نمودند! و قصه این امر غم انگیز، طولانی و ضربه هایی که از‏‎ ‎‏آن خورده و اکنون نیز می خوریم کشنده و کوبنده است.‏

‏     و غم انگیزتر اینکه آنان ملتهای ستمدیده زیر سلطه را‏‎ ‎‏در همه چیز عقب نگه داشته و کشورهایی مصرفی بار‏‎ ‎‏آوردند و به قدری ما را از پیشرفتهای خود و قدرتهای‏‎ ‎‏شیطانی شان ترسانده اند که جرأت دست زدن به هیچ‏‎ ‎‏ابتکاری نداریم و همه چیز خود را تسلیم آنان کرده و‏‎ ‎‏سرنوشت خود و کشورهای خود را به دست آنان سپرده و‏‎ ‎‏چشم و گوش بسته مطیع فرمان هستیم. و این پوچی و تهی‏‎ ‎‏مغزی مصنوعی موجب شده که در هیچ امری به فکر و‏‎ ‎‏دانش خود اتکا نکنیم و کورکورانه از شرق و غرب تقلید‏ نماییم بلکه از فرهنگ و ادب و صنعت و ابتکار اگر‏‎ ‎‏داشتیم، نویسندگان و گویندگان غرب و شرقزده بی فرهنگ،‏‎ ‎‏آنها را به باد انتقاد و مسخره گرفته و فکر و قدرت بومی ما‏‎ ‎‏را سرکوب و مأیوس نموده و می نمایند و رسوم و آداب‏‎ ‎‏اجنبی را هر چند مبتذل و مفتضح باشد با عمل و گفتار و‏‎ ‎‏نوشتار ترویج کرده و با مداحی و ثناجویی آنها را به خورد‏‎ ‎‏ملتها داده و می دهند. فی المثل، اگر در کتاب یا نوشته یا‏‎ ‎‏گفتاری چند واژه فرنگی باشد، بدون توجه به محتوای آن‏‎ ‎‏با اعجاب پذیرفته، و گوینده و نویسنده آن را دانشمند و‏‎ ‎‏روشنفکر به حساب می آورند. و از گهواره تا قبر به هرچه‏‎ ‎‏بنگریم اگر با واژه غربی و شرقی اسم گذاری شود مرغوب و‏‎ ‎‏مورد توجه و از مظاهر تمدن و پیشرفتگی محسوب، و اگر‏‎ ‎‏واژه های بومی خودی به کار رود مطرود و کهنه و واپسزده‏‎ ‎‏خواهد بود. کودکان ما اگر نام غربی داشته باشند مفتخر؛ و‏‎ ‎‏اگر نام خودی دارند سر به زیر و عقب افتاده اند. خیابانها،‏‎ ‎‏کوچه ها، مغازه ها، شرکتها، داروخانه ها، کتابخانه ها،‏‎ ‎‏پارچه ها، و دیگر متاعها، هرچند در داخل تهیه شده باید‏‎ ‎‏نام خارجی داشته باشد تا مردم از آن راضی و به آن اقبال‏‎ ‎‏کنند. فرنگی مآبی از سر تا پا و در تمام نشست و برخاستها‏‎ ‎‏و در معاشرتها و تمام شئون زندگی موجب افتخار و‏‎ ‎‏سربلندی و تمدن و پیشرفت، و در مقابل، آداب و رسوم‏ 

خودی، کهنه پرستی و عقب افتادگی است. در هر مرض و‏‎ ‎‏کسالتی ولو جزئی و قابل علاج در داخل، باید به خارج‏‎ ‎‏رفت و دکترها و اطبای دانشمند خود را محکوم و مأیوس‏‎ ‎‏کرد. رفتن به انگلستان و فرانسه و امریکا و مسکو افتخاری‏‎ ‎‏پر ارزش و رفتن به حج و سایر اماکن متبرکه کهنه پرستی و‏‎ ‎‏عقب ماندگی است. بی اعتنایی به آنچه مربوط به مذهب و‏‎ ‎‏معنویات است از نشانه های روشنفکری و تمدن، و در‏‎ ‎‏مقابل، تعهد به این امور نشانه عقب ماندگی و کهنه پرستی‏‎ ‎‏است. ‏

‏     اینجانب نمی گویم ما خود همه چیز داریم؛ معلوم است‏‎ ‎‏ما را در طول تاریخِ نه چندان دور خصوصا، و در سده های‏‎ ‎‏اخیر از هر پیشرفتی محروم کرده اند و دولتمردان خائن و‏‎ ‎‏دودمان پهلوی خصوصا، و مراکز تبلیغاتی علیه‏‎ ‎‏دستاوردهای خودی و نیز خودْ کوچک دیدنها و یا‏‎ ‎‏ناچیزدیدنها، ما را از هر فعالیتی برای پیشرفت محروم‏‎ ‎‏کرد. وارد کردن کالاها از هر قماش و سرگرم کردن بانوان و‏‎ ‎‏مردان خصوصا طبقه جوان، به اقسام اجناس وارداتی از‏‎ ‎‏قبیل ابزار آرایش و تزئینات و تجملات و بازیهای کودکانه‏‎ ‎‏و به مسابقه کشاندن خانواده ها و مصرفی بار آوردن هر چه‏‎ ‎‏بیشتر، که خود داستانهای غم انگیز دارد، و سرگرم کردن و‏‎ ‎‏به تباهی کشاندن جوانها که عضو فعال هستند با فراهم‏ 

آوردن مراکز فحشا و عشرتکده ها، و دهها از این مصائب‏‎ ‎‏حساب شده، برای عقب نگهداشتن کشورهاست. من‏‎ ‎‏وصیت دلسوزانه و خادمانه می کنم به ملت عزیز که اکنون‏‎ ‎‏که تا حدود بسیار چشمگیری از بسیاری از این دامها‏‎ ‎‏نجات یافته و نسل محروم حاضر به فعالیت و ابتکار‏‎ ‎‏برخاسته و دیدیم که بسیاری از کارخانه ها و وسایل‏‎ ‎‏پیشرفته مثل هواپیماها و دیگر چیزها که گمان نمی رفت‏‎ ‎‏متخصصین ِ ایران قادر به راه انداختن کارخانه ها و امثال‏‎ ‎‏آن باشند و همه دستها را به سوی غرب یا شرق دراز کرده‏‎ ‎‏بودیم که متخصصین آنان اینها را به راه اندازند، در اثر‏‎ ‎‏محاصره اقتصادی و جنگ تحمیلی، خود جوانان عزیز ما‏‎ ‎‏قطعات محل احتیاج را ساخته و با قیمتهای ارزانتر عرضه‏‎ ‎‏کرده و رفع احتیاج نمودند و ثابت کردند که اگر بخواهیم‏‎ ‎‏می توانیم.‏

‏     باید هوشیار و بیدار و مراقب باشید که سیاست بازان‏‎ ‎‏پیوسته به غرب و شرق با وسوسه های شیطانی شما را به‏‎ ‎‏سوی این چپاولگران بین المللی نکشند؛ و با اراده مصمم و‏‎ ‎‏فعالیت و پشتکار خود به رفع وابستگیها قیام کنید.‏

‏     و بدانید که نژاد آریا و عرب از نژاد اروپا و امریکا و‏‎ ‎‏شوروی کم ندارد و اگر خودیِ خود را بیابد و یأس را از‏‎ ‎‏خود دور کند و چشمداشت به غیر خود نداشته باشد، در‏ 

درازمدت قدرت همه کار و ساختن همه چیز را دارد. و‏‎ ‎‏آنچه انسانهای شبیه به اینان به آن رسیده اند شما هم‏‎ ‎‏خواهید رسید به شرط اتکال به خداوند تعالی و اتکا به‏‎ ‎‏نفس، و قطع وابستگی به دیگران و تحمل سختیها برای‏‎ ‎‏رسیدن به زندگی شرافتمندانه و خارج شدن از تحت سلطه‏‎ ‎‏اجانب. ‏

‏     و بر دولتها و دست اندرکاران است چه در نسل حاضر‏‎ ‎‏و چه در نسلهای آینده که از متخصصین خود قدردانی کنند‏‎ ‎‏و آنان را با کمکهای مادی و معنوی تشویق به کار نمایند و‏‎ ‎‏از ورود کالاهای مصرف ساز و خانه برانداز جلوگیری‏‎ ‎‏نمایند و به آنچه دارند بسازند تا خود همه چیز بسازند. ‏

‏     و از جوانان، دختران و پسران، می خواهم که استقلال و‏‎ ‎‏آزادی و ارزشهای انسانی را، ولو با تحمل زحمت و رنج،‏‎ ‎‏فدای تجملات و عشرتها و بی بند و باریها و حضور در‏‎ ‎‏مراکز فحشا که از طرف غرب و عمال بی وطن به شما‏‎ ‎‏عرضه می شود نکنند؛ که آنان چنانچه تجربه نشان داده جز‏‎ ‎‏تباهی شما و اغفالتان از سرنوشت کشورتان و چاپیدن‏‎ ‎‏ذخائر شما و به بند استعمار و ننگ وابستگی کشیدنتان و‏‎ ‎‏مصرفی نمودن ملت و کشورتان به چیز دیگر فکر‏‎ ‎‏نمی کنند؛ و می خواهند با این وسایل و امثال آن شما را‏‎ ‎‏عقب مانده، و به اصطلاح آنان «نیمه وحشی» نگه دارند.‏ 

 و ـ از توطئه های بزرگ آنان، چنانچه اشاره شد و کرارا‏‎ ‎‏تذکر داده ام، به دست گرفتن مراکز تعلیم و تربیت خصوصا‏‎ ‎‏دانشگاهها است که مقدرات کشورها در دست محصولات‏‎ ‎‏آنها است. روش آنان با روحانیون و مدارس علوم اسلامی‏‎ ‎‏فرق دارد با روشی که در دانشگاهها و دبیرستانها دارند.‏‎ ‎‏نقشه آنان برداشتن روحانیون از سر راه و منزوی کردن آنان‏‎ ‎‏است؛ یا با سرکوبی و خشونت و هتاکی که در زمان‏‎ ‎‏رضاخان عمل شد ولی نتیجه معکوس گرفته شد؛ یا با‏‎ ‎‏تبلیغات و تهمتها و نقشه های شیطانی برای جدا کردن قشر‏‎ ‎‏تحصیلکرده و به اصطلاح روشنفکر که این هم در زمان‏‎ ‎‏رضاخان عمل می شد و در ردیف فشار و سرکوبی بود؛ و در‏‎ ‎‏زمان محمدرضا ادامه یافت بدون خشونت ولی موذیانه.‏

‏     و اما در دانشگاه نقشه آن است که جوانان را از فرهنگ‏‎ ‎‏و ادب و ارزشهای خودی منحرف کنند و به سوی شرق یا‏‎ ‎‏غرب بکشانند و دولتمردان را از بین اینان انتخاب و بر‏‎ ‎‏سرنوشت کشورها حکومت دهند تا به دست آنها هرچه‏‎ ‎‏می خواهند انجام دهند. اینان کشور را به غارتزدگی و‏‎ ‎‏غربزدگی بکشانند و قشر روحانی با انزوا و منفوریت و‏‎ ‎‏شکست قادر بر جلوگیری نباشد. و این بهترین راه است‏‎ ‎‏برای عقب نگهداشتن و غارت کردن کشورهای تحت‏‎ ‎‏سلطه، زیرا برای ابرقدرتها بی زحمت و بی خرج و در‏ 

جوامع ملی بی سر و صدا، هر چه هست به جیب آنان‏‎ ‎‏می ریزد.‏

‏     پس اکنون که دانشگاهها و دانشسراها در دست اصلاح‏‎ ‎‏و پاکسازی است، بر همه ما لازم است با متصدیان کمک‏‎ ‎‏کنیم و برای همیشه نگذاریم دانشگاهها به انحراف کشیده‏‎ ‎‏شود؛ و هر جا انحرافی به چشم خورد با اقدام سریع به رفع‏‎ ‎‏آن کوشیم. و این امر حیاتی باید در مرحله اول با دست‏‎ ‎‏پرتوان خود جوانان دانشگاهها و دانشسراها انجام گیرد که‏‎ ‎‏نجات دانشگاه از انحراف، نجات کشور و ملت است.‏

‏     و اینجانب به همه نوجوانان و جوانان در مرحله اول، و‏‎ ‎‏پدران و مادران و دوستان آنها در مرحله دوم، و به‏‎ ‎‏دولتمردان و روشنفکران دلسوز برای کشور در مرحله بعد‏‎ ‎‏وصیت می کنم که در این امر مهم که کشورتان را از آسیب‏‎ ‎‏نگه می دارد، با جان و دل کوشش کنید و دانشگاهها را به‏‎ ‎‏نسل بعد بسپرید. و به همه نسلهای مسلسل توصیه می کنم‏‎ ‎‏که برای نجات خود و کشور عزیز و اسلامِ آدم ساز،‏‎ ‎‏دانشگاهها را از انحراف و غرب و شرقزدگی حفظ و‏‎ ‎‏پاسداری کنید و با این عمل انسانی ـ اسلامی خود دست‏‎ ‎‏قدرتهای بزرگ را از کشور قطع و آنان را ناامید نمایید.‏‎ ‎‏خدایتان پشتیبان و نگهدار باد.‏

‏     ز ـ از مهمات امور، تعهد وکلای مجلس شورای اسلامی‏ 

است. ما دیدیم که اسلام و کشور ایران چه صدمات بسیار‏‎ ‎‏غم انگیزی از مجلس شورای غیرصالح و منحرف، از بعد‏‎ ‎‏از مشروطه تا عصر رژیم جنایتکار پهلوی و از هر زمان‏‎ ‎‏بدتر و خطرناکتر در این رژیم تحمیلی فاسد خورد؛ و چه‏‎ ‎‏مصیبتها و خسارتهای جانفرسا از این جنایتکاران‏‎ ‎‏بی ارزش و نوکرمآب به کشور و ملت وارد شد. در این‏‎ ‎‏پنجاه سال یک اکثریت قلابی منحرف در مقابل یک اقلیت‏‎ ‎‏مظلوم موجب شد که هرچه انگلستان و شوروی و اخیرا‏‎ ‎‏امریکا خواستند، با دست همین منحرفانِ از خدا بیخبر‏‎ ‎‏انجام دهند و کشور را به تباهی و نیستی کشانند. از بعد از‏‎ ‎‏مشروطه، هیچ گاه تقریبا به مواد مهم قانون اساسی عمل‏‎ ‎‏نشد ـ قبل از رضاخان با تصدی غربزدگان و مشتی خان و‏‎ ‎‏زمینخواران؛ و در زمان رژیم پهلوی به دست آن رژیم‏‎ ‎‏سفاک و وابستگان و حلقه به گوشان آن.‏

‏     اکنون که با عنایت پروردگار و همت ملت عظیم الشأن‏‎ ‎‏سرنوشت کشور به دست مردم افتاد و وکلا از خود مردم و‏‎ ‎‏با انتخاب خودشان، بدون دخالت دولت و خانهای‏‎ ‎‏ولایات به مجلس شورای اسلامی راه یافتند، و امید است‏‎ ‎‏که با تعهد آنان به اسلام و مصالح کشور جلوگیری از هر‏‎ ‎‏انحراف بشود. وصیت اینجانب به ملت در حال و آتیه آن‏‎ ‎‏است که با اراده مصمم خود و تعهد خود به احکام اسلام و‏ 

مصالح کشور در هر دوره از انتخابات وکلای دارای تعهد به‏‎ ‎‏اسلام و جمهوری اسلامی که غالبا بین متوسطین جامعه و‏‎ ‎‏محرومین می باشند و غیر منحرف از صراط مستقیم ـ به‏‎ ‎‏سوی غرب یا شرق ـ و بدون گرایش به مکتبهای انحرافی و‏‎ ‎‏اشخاص تحصیلکرده و مطلع بر مسائل روز و سیاستهای‏‎ ‎‏اسلامی، به مجلس بفرستند.‏

‏     و به جامعه محترم روحانیت خصوصا مراجع معظم،‏‎ ‎‏وصیت می کنم که خود را از مسائل جامعه خصوصا مثل‏‎ ‎‏انتخاب رئیس جمهور و وکلای مجلس، کنار نکشند و‏‎ ‎‏بی تفاوت نباشند. همه دیدید و نسل آتیه خواهد شنید که‏‎ ‎‏دست سیاست بازان پیرو شرق و غرب، روحانیون را که‏‎ ‎‏اساس مشروطیت را با زحمات و رنجها بنیان گذاشتند از‏‎ ‎‏صحنه خارج کردند و روحانیون نیز بازی سیاست بازان را‏‎ ‎‏خورده و دخالت در امور کشور و مسلمین را خارج از مقام‏‎ ‎‏خود انگاشتند و صحنه را به دست غربزدگان سپردند؛ و به‏‎ ‎‏سر مشروطیت و قانون اساسی و کشور و اسلام آن آوردند‏‎ ‎‏که جبرانش احتیاج به زمان طولانی دارد.‏

‏     اکنون که بحمدالله تعالی موانع رفع گردیده و فضای آزاد‏‎ ‎‏برای دخالت همه طبقات پیش آمده است، هیچ عذری‏‎ ‎‏باقی نمانده و از گناهان بزرگ نابخشودنی، مسامحه در امر‏‎ ‎‏مسلمین است. هرکس به مقدار توانش و حیطه نفوذش‏ 

لازم است در خدمت اسلام و میهن باشد؛ و با جدیت از‏‎ ‎‏نفوذ وابستگان به دو قطب استعمارگر و غرب یا شرقزدگان‏‎ ‎‏و منحرفان از مکتب بزرگ اسلام جلوگیری نمایند، و‏‎ ‎‏بدانند که مخالفین اسلام و کشورهای اسلامی که همان‏‎ ‎‏ابرقدرتان چپاولگر بین المللی هستند، با تدریج و ظرافت‏‎ ‎‏در کشور ما و کشورهای اسلامی دیگر رخنه، و با دست‏‎ ‎‏افراد خودِ ملتها، کشورها را به دام استثمار می کشانند. باید‏‎ ‎‏با هوشیاری مراقب باشید و با احساس اولین قدمِ نفوذی به‏‎ ‎‏مقابله برخیزید و به آنان مهلت ندهید. خدایتان یار و‏‎ ‎‏نگهدار باشد.‏

‏     و از نمایندگان مجلس شورای اسلامی در این عصر و‏‎ ‎‏عصرهای آینده می خواهم که اگر خدای نخواسته عناصر‏‎ ‎‏منحرفی با دسیسه و بازی سیاسی وکالت خود را به مردم‏‎ ‎‏تحمیل نمودند، مجلس اعتبارنامه آنان را رد کنند و‏‎ ‎‏نگذارند حتی یک عنصر خرابکار وابسته به مجلس راه‏‎ ‎‏یابد. ‏

‏     و به اقلیتهای مذهبی رسمی وصیت می کنم که از‏‎ ‎‏دوره های رژیم پهلوی عبرت بگیرند و وکلای خود را از‏‎ ‎‏اشخاص متعهد به مذهب خود و جمهوری اسلامی و‏‎ ‎‏غیروابسته به قدرتهای جهانخوار و بدون گرایش به‏‎ ‎‏مکتبهای الحادی و انحرافی و التقاطی انتخاب نمایند. ‏ 

 و از همه نمایندگان خواستارم که با کمال حسن نیت و‏‎ ‎‏برادری با هم مجلسان خود رفتار، و همه کوشا باشند که‏‎ ‎‏قوانین خدای نخواسته از اسلام منحرف نباشد و همه به‏‎ ‎‏اسلام و احکام آسمانی آن وفادار باشید تا به سعادت دنیا و‏‎ ‎‏آخرت نایل آیید. ‏

‏     و از شورای محترم نگهبان می خواهم و توصیه می کنم،‏‎ ‎‏چه در نسل حاضر و چه در نسلهای آینده، که با کمال دقت‏‎ ‎‏و قدرت وظایف اسلامی و ملی خود را ایفا و تحت تأثیر‏‎ ‎‏هیچ قدرتی واقع نشوند و از قوانین مخالف با شرع مطهر و‏‎ ‎‏قانون اساسی بدون هیچ ملاحظه جلوگیری نمایند و با‏‎ ‎‏ملاحظه ضرورات کشور که گاهی با احکام ثانویه و گاهی به‏‎ ‎‏ولایت فقیه باید اجرا شود توجه نمایند.‏

‏     و وصیت من به ملت شریف آن است که در تمام‏‎ ‎‏انتخابات، چه انتخاب رئیس جمهور و چه نمایندگان‏‎ ‎‏مجلس شورای اسلامی و چه انتخاب خبرگان برای تعیین‏‎ ‎‏شورای رهبری یا رهبر، در صحنه باشند و اشخاصی که‏‎ ‎‏انتخاب می کنند روی ضوابطی باشد که اعتبار می شود مثلاً‏‎ ‎‏در انتخاب خبرگان برای تعیین شورای رهبری یا رهبر،‏‎ ‎‏توجه کنند که اگر مسامحه نمایند و خبرگان را روی موازین‏‎ ‎‏شرعیه و قانون انتخاب نکنند، چه بسا که خساراتی به‏‎ ‎‏اسلام و کشور وارد شود که جبران پذیر نباشد. و در این‏ 

صورت همه در پیشگاه خداوند متعال مسئول می باشند.‏

‏     از این قرار، عدم دخالت ملت از مراجع و علمای بزرگ‏‎ ‎‏تا طبقه بازاری و کشاورز و کارگر و کارمند، همه و همه‏‎ ‎‏مسئول سرنوشت کشور و اسلام می باشند؛ چه در نسل‏‎ ‎‏حاضر و چه در نسلهای آتیه؛ و چه بسا که در بعض مقاطع،‏‎ ‎‏عدم حضور و مسامحه، گناهی باشد که در رأس گناهان‏‎ ‎‏کبیره است. پس علاج واقعه را قبل از وقوع باید کرد، و الاّ‏‎ ‎‏کار از دست همه خارج خواهد شد. و این حقیقتی است که‏‎ ‎‏بعد از مشروطه لمس نموده اید و نموده ایم. چه هیچ علاجی‏‎ ‎‏بالاتر و والاتر از آن نیست که ملت در سرتاسر کشور در‏‎ ‎‏کارهایی که محول به اوست برطبق ضوابط اسلامی و قانون‏‎ ‎‏اساسی انجام دهد؛ و در تعیین رئیس جمهور و وکلای‏‎ ‎‏مجلس با طبقه تحصیلکرده متعهد و روشنفکر با اطلاع از‏‎ ‎‏مجاری امور و غیروابسته به کشورهای قدرتمند استثمارگر‏‎ ‎‏و اشتهار به تقوا و تعهد به اسلام و جمهوری اسلامی‏‎ ‎‏مشورت کرده، و با علما و روحانیون با تقوا و متعهد به‏‎ ‎‏جمهوری اسلامی نیز مشورت نموده؛ و توجه داشته باشند‏‎ ‎‏رئیس جمهور و وکلای مجلس از طبقه ای باشند؛ که‏‎ ‎‏محرومیت و مظلومیت مستضعفان و محرومان جامعه را‏‎ ‎‏لمس نموده و در فکر رفاه آنان باشند، نه از سرمایه داران و‏‎ ‎‏زمینخواران و صدرنشینان مرفه و غرق در لذات و شهوات‏ 

که تلخی محرومیت و رنج گرسنگان و پابرهنگان را‏‎ ‎‏نمی توانند بفهمند.‏

‏     و باید بدانیم که اگر رئیس جمهور و نمایندگان مجلس،‏‎ ‎‏شایسته و متعهد به اسلام و دلسوز برای کشور و ملت‏‎ ‎‏باشند، بسیاری از مشکلات پیش نمی آید؛ و مشکلاتی اگر‏‎ ‎‏باشد رفع می شود. و همین معنی در انتخاب خبرگان برای‏‎ ‎‏تعیین شورای رهبری یا رهبر با ویژگی خاص باید در نظر‏‎ ‎‏گرفته شود؛ که اگر خبرگان که با انتخاب ملت تعیین‏‎ ‎‏می شوند از روی کمال دقت و با مشورت با مراجع عظام هر‏‎ ‎‏عصر و علمای بزرگ سرتاسر کشور و متدینین و‏‎ ‎‏دانشمندان متعهد، به مجلس خبرگان بروند، بسیاری از‏‎ ‎‏مهمات و مشکلات به واسطه تعیین شایسته ترین و‏‎ ‎‏متعهدترین شخصیتها برای رهبری یا شورای رهبری پیش‏‎ ‎‏نخواهد آمد، یا با شایستگی رفع خواهد شد. و با نظر به‏‎ ‎‏اصل یکصد و نهم و یکصد و دهم قانون اساسی، وظیفه‏‎ ‎‏سنگین ملت در تعیین خبرگان و نمایندگان در تعیین رهبر‏‎ ‎‏یا شورای رهبری روشن خواهد شد، که اندک مسامحه در‏‎ ‎‏انتخاب، چه آسیبی به اسلام و کشور و جمهوری اسلامی‏‎ ‎‏وارد خواهد کرد که احتمال آن، که در سطح بالای از‏‎ ‎‏اهمیت است برای آنان تکلیف الهی ایجاد می کند.‏

‏     و وصیت اینجانب به رهبر و شورای رهبری در این‏ 

عصر که عصر تهاجم ابرقدرتها و وابستگان به آنان در‏‎ ‎‏داخل و خارج کشور به جمهوری اسلامی و در حقیقت به‏‎ ‎‏اسلام است در پوشش جمهوری اسلامی و در عصرهای‏‎ ‎‏آینده، آن است که خود را وقف در خدمت به اسلام و‏‎ ‎‏جمهوری اسلامی و محرومان و مستضعفان بنمایند؛ و‏‎ ‎‏گمان ننمایند که رهبری فی نفسه برای آنان تحفه ای است و‏‎ ‎‏مقام والایی، بلکه وظیفه سنگین و خطرناکی است که‏‎ ‎‏لغزش در آن اگر خدای نخواسته با هوای نفس باشد، ننگ‏‎ ‎‏ابدی در این دنیا و آتش غضب خدای قهار در جهان دیگر‏‎ ‎‏در پی دارد. ‏

‏     از خداوند منان هادی با تضرع و ابتهال می خواهم که ما‏‎ ‎‏و شما را از این امتحان خطرناک با روی سفید در حضرت‏‎ ‎‏خود بپذیرد و نجات دهد و این خطر قدری خفیفتر برای‏‎ ‎‏رؤسای جمهور حال و آینده و دولتها و دست اندرکاران، به‏‎ ‎‏حسب درجات در مسئولیتها نیز هست که باید خدای‏‎ ‎‏متعال را حاضر و ناظر و خود را در محضر مبارک او‏‎ ‎‏بدانند. خداوند متعال راهگشای آنان باشد.‏

‏     ح ـ از مهمات امور مسأله قضاوت است که سر و کار آن‏‎ ‎‏با جان و مال و ناموس مردم است. وصیت اینجانب به‏‎ ‎‏رهبر و شورای رهبری آن است که در تعیین عالیترین مقام‏‎ ‎‏قضایی که در عهده دارند، کوشش کنند که اشخاص متعهد‏ 

‏سابقه دار و صاحبنظر در امور شرعی و اسلامی و در‏‎ ‎‏سیاست را نصب نمایند. ‏

‏     و از شورایعالی قضایی می خواهم امر قضاوت را که در‏‎ ‎‏رژیم سابق به وضع أسفناک و غم انگیزی درآمده بود با‏‎ ‎‏جدیت سر و سامان دهند؛ و دست کسانی که با جان و مال‏‎ ‎‏مردم بازی می کنند و آنچه نزد آنان مطرح نیست عدالت‏‎ ‎‏اسلامی است از این کرسی پراهمیت کوتاه کنند، و با‏‎ ‎‏پشتکار و جدیت بتدریج دادگستری را متحول نمایند؛ و‏‎ ‎‏قضات دارای شرایطی که، ان شاءالله با جدیت حوزه های‏‎ ‎‏علمیه مخصوصا حوزه مبارکه علمیه قم تربیت و تعلیم‏‎ ‎‏می شوند و معرفی می گردند، به جای قضاتی که شرایط‏‎ ‎‏مقرره اسلامی را ندارند نصب گردند، که ان شاءالله تعالی‏‎ ‎‏بزودی قضاوت اسلامی در سراسر کشور جریان پیدا کند. ‏

‏     و به قضات محترم در عصر حاضر و اعصار آینده‏‎ ‎‏وصیت می کنم که با درنظر گرفتن احادیثی که از معصومین‏‎ ‎‏ـ صلوات الله علیهم ـ در اهمیت قضا و خطر عظیمی که‏‎ ‎‏قضاوت دارد و توجه و نظر به آنچه درباره قضاوت به غیر‏‎ ‎‏حق وارد شده است، این امر خطیر را تصدی نمایند و‏‎ ‎‏نگذارند این مقام به غیر اهلش سپرده شود. و کسانی که اهل‏‎ ‎‏هستند از تصدی این امر سرباز نزنند و به اشخاص غیر‏‎ ‎‏اهل میدان ندهند؛ و بدانند که همان طور که خطر این مقامْ‏ 

بزرگ است اجر و فضل و ثواب آن نیز بزرگ است. و‏‎ ‎‏می دانند که تصدی قضا برای اهلش واجب کفایی است.‏

‏     ط ـ وصیت اینجانب به حوزه های مقدسه علمیه آن‏‎ ‎‏است که کرارا عرض نموده ام که در این زمان که مخالفین‏‎ ‎‏اسلام و جمهوری اسلامی کمر به براندازی اسلام بسته اند و‏‎ ‎‏از هر راه ممکن برای این مقصد شیطانی کوشش می نمایند،‏‎ ‎‏و یکی از راههای با اهمیت برای مقصد شوم آنان و‏‎ ‎‏خطرناک برای اسلام و حوزه های اسلامی نفوذ دادن افراد‏‎ ‎‏منحرف و تبهکار در حوزه های علمیه است، که خطر بزرگ‏‎ ‎‏کوتاه مدت آن بدنام نمودن حوزه ها با اعمال ناشایسته و‏‎ ‎‏اخلاق و روش انحرافی است و خطر بسیار عظیم آن در‏‎ ‎‏درازمدت به مقامات بالا رسیدن یک یا چند نفر شیاد که با‏‎ ‎‏آگاهی بر علوم اسلامی و جا زدن خود را در بین توده ها و‏‎ ‎‏قشرهای مردم پاکدل و علاقه مند نمودن آنان را به خویش و‏‎ ‎‏ضربه مهلک زدن به حوزه های اسلامی و اسلام عزیز و‏‎ ‎‏کشور در موقع مناسب می باشد. و می دانیم که قدرتهای‏‎ ‎‏بزرگ چپاولگر در میان جامعه ها افرادی به صورتهای‏‎ ‎‏مختلف از ملیگراها و روشنفکران مصنوعی و روحانی‏‎ ‎‏نمایان که اگر مجال یابند از همه پرخطرتر و‏‎ ‎‏آسیب رسانترند ذخیره دارند که گاهی سی ـ چهل سال با‏‎ ‎‏مشی اسلامی و مقدس مآبی یا «پان ایرانیسم» و وطن پرستی‏ 

و حیله های دیگر، با صبر و بردباری در میان ملتها زیست‏‎ ‎‏می کنند و در موقع مناسب مأموریت خود را انجام‏‎ ‎‏می دهند. و ملت عزیز ما در این مدت کوتاه پس از پیروزی‏‎ ‎‏انقلاب نمونه هایی از قبیل «مجاهد خلق» و «فدایی خلق» و‏‎ ‎‏«توده ای»ها و دیگر عناوین دیده اند، و لازم است همه با‏‎ ‎‏هوشیاری این قسم توطئه را خنثی نمایند و از همه لازمتر‏‎ ‎‏حوزه های علمیه است که تنظیم و تصفیه آن با مدرسین‏‎ ‎‏محترم و افاضل سابقه دار است با تأیید مراجع وقت. و‏‎ ‎‏شاید تز «نظم در بی نظمی» است از القائات شوم همین‏‎ ‎‏نقشه ریزان و توطئه گران باشد.‏

‏     در هر صورت وصیت اینجانب آن است که در همه‏‎ ‎‏اعصار خصوصا در عصر حاضر که نقشه ها و توطئه ها‏‎ ‎‏سرعت و قوّت گرفته است، قیام برای نظام دادن به‏‎ ‎‏حوزه ها لازم و ضروری است؛ که علما و مدرسین و افاضل‏‎ ‎‏عظیم الشأن صرف وقت نموده و با برنامه دقیق صحیح‏‎ ‎‏حوزه ها را و خصوصا حوزه علمیه قم و سایر حوزه های‏‎ ‎‏بزرگ و با اهمیت را در این مقطع از زمان از آسیب حفظ‏‎ ‎‏نمایند. ‏

‏     و لازم است علما و مدرسین محترم نگذارند در‏‎ ‎‏درسهایی که مربوط به فقاهت است و حوزه های فقهی و‏‎ ‎‏اصولی از طریقه مشایخ معظم که تنها راه برای حفظ فقه‏ 

اسلامی است منحرف شوند، و کوشش نمایند که هر روز بر‏‎ ‎‏دقتها و بحث و نظرها و ابتکار و تحقیقها افزوده شود؛ و‏‎ ‎‏فقه سنتی که ارث سلف صالح است و انحراف از آن سست‏‎ ‎‏شدن ارکان تحقیق و تدقیق است، محفوظ بماند و‏‎ ‎‏تحقیقات بر تحقیقات اضافه گردد. و البته در رشته های‏‎ ‎‏دیگر علوم به مناسبت احتیاجات کشور و اسلام‏‎ ‎‏برنامه هایی تهیه خواهد شد و رجالی در آن رشته تربیت‏‎ ‎‏باید شود. و از بالاترین و والاترین حوزه هایی که لازم‏‎ ‎‏است به طور همگانی مورد تعلیم و تعلم قرار گیرد، علوم‏‎ ‎‏معنوی اسلامی [است]،‏‎ ‎‏از قبیل علم اخلاق و تهذیب نفس‏‎ ‎‏و سیر و سلوک الی الله ـ رزقنا الله و ایاکم ـ که جهاد اکبر‏‎ ‎‏می باشد.‏

‏     ی ـ از اموری که اصلاح و تصفیه و مراقبت از آن لازم‏‎ ‎‏است قوه اجراییه است. گاهی ممکن است که قوانین‏‎ ‎‏مترقی و مفید به حال جامعه از مجلس بگذرد و شورای‏‎ ‎‏نگهبان آن را تنفیذ کند و وزیر مسئول هم ابلاغ نماید، لکن‏‎ ‎‏به دست مجریان غیر صالح که افتاد آن را مسخ کنند و‏‎ ‎‏برخلاف مقررات یا با کاغذبازیها یا پیچ و خمها که به آن‏‎ ‎‏عادت کرده اند یا عمدا برای نگران نمودن مردم عمل کنند،‏‎ ‎‏که بتدریج و مسامحه غائله ایجاد می کند.‏

‏     وصیت اینجانب به وزرای مسئول در عصر حاضر و‏ 

در عصرهای دیگر آن است که علاوه بر آنکه شماها و‏‎ ‎‏کارمندان وزارتخانه ها بودجه ای که از آن ارتزاق می کنید‏‎ ‎‏مال ملت، و باید همه خدمتگزار ملت و خصوصا‏‎ ‎‏مستضعفان باشید، و ایجاد زحمت برای مردم و مخالف‏‎ ‎‏وظیفه عمل کردن حرام و خدای نخواسته گاهی موجب‏‎ ‎‏غضب الهی می شود، همه شما به پشتیبانی ملت احتیاج‏‎ ‎‏دارید. با پشتیبانی مردم خصوصا طبقات محروم بود که‏‎ ‎‏پیروزی حاصل شد و دست ستمشاهی از کشور و ذخائر‏‎ ‎‏آن کوتاه گردید. و اگر روزی از پشتیبانی آنان محروم شوید،‏‎ ‎‏شماها کنار گذاشته می شوید و همچون رژیم شاهنشاهی‏‎ ‎‏ستمکار به جای شما ستم پیشگان پستها را اشغال‏‎ ‎‏می نمایند. بنابر این حقیقت ملموس، باید کوشش در جلب‏‎ ‎‏نظر ملت بنمایید و از رفتار غیر اسلامی ـ انسانی احتراز‏‎ ‎‏نمایید. ‏

‏     و در همین انگیزه به وزرای کشور در طول تاریخ آینده‏‎ ‎‏توصیه می کنم که در انتخاب استاندارها دقت کنند‏‎ ‎‏اشخاص لایق، متدین، متعهد، عاقل و سازگار با مردم‏‎ ‎‏انتخاب نمایند، تا آرامش در کشور هرچه بیشتر حکمفرما‏‎ ‎‏باشد. و باید دانست که گرچه تمام وزیران وزارتخانه ها‏‎ ‎‏مسئولیت در اسلامی کردن و تنظیم امور محل مسئولیت‏‎ ‎‏خود دارند لکن بعضی از آنها ویژگی خاص دارند؛ مثل‏ 

وزارت خارجه که مسئولیت سفارتخانه ها را در خارج از‏‎ ‎‏کشور دارند. اینجانب از ابتدای پیروزی به وزرای‏‎ ‎‏خارجه‏‎ ‎‏راجع به طاغوتزدگی سفارتخانه ها و تحول آنها به‏‎ ‎‏سفارتخانه های مناسب با جمهوری اسلامی توصیه هایی‏‎ ‎‏نمودم، لکن بعض آنان یا نخواستند یا نتوانستند عمل‏‎ ‎‏مثبتی انجام دهند. و اکنون که سه سال از پیروزی می گذرد‏‎ ‎‏اگرچه وزیر خارجه کنونی اقدام به این امر نموده است و‏‎ ‎‏امید است با پشتکار و صرف وقت این امر مهم انجام‏‎ ‎‏گیرد.‏

‏     و وصیت من به وزرای خارجه در این زمان و زمانهای‏‎ ‎‏بعد آن است که مسئولیت شما بسیار زیاد است، چه در‏‎ ‎‏اصلاح و تحول وزارتخانه و سفارتخانه ها؛ و چه در‏‎ ‎‏سیاست خارجیِ حفظ استقلال و منافع کشور و روابط‏‎ ‎‏حسنه با دولتهایی که قصد دخالت در امور کشور ما را‏‎ ‎‏ندارند. و از هر امری که شائبه وابستگی با همه ابعادی که‏‎ ‎‏دارد به طور قاطع احتراز نمایید. و باید بدانید که وابستگی‏‎ ‎‏در بعض امور هر چند ممکن است ظاهر فریبنده ای داشته‏‎ ‎‏باشد یا منفعت و فایده ای در حال داشته باشد، لکن در‏‎ ‎‏نتیجه، ریشه کشور را به تباهی خواهد کشید. و کوشش‏‎ ‎‏داشته باشید در بهتر کردن روابط با کشورهای اسلامی و در‏‎ ‎‏بیدار کردن دولتمردان و دعوت به وحدت و اتحاد کنید که‏ 

خداوند با شماست.‏

‏     و وصیت من به ملتهای کشورهای اسلامی است که‏‎ ‎‏انتظار نداشته باشید که از خارج کسی به شما در رسیدن به‏‎ ‎‏هدف که آن اسلام و پیاده کردن احکام اسلام است کمک‏‎ ‎‏کند؛ خود باید به این امر حیاتی که آزادی و استقلال را‏‎ ‎‏تحقق می بخشد قیام کنید. و علمای‏‎ ‎‏اعلام و خطبای‏‎ ‎‏محترم کشورهای اسلامی دولتها را دعوت کنند که از‏‎ ‎‏وابستگی به قدرتهای بزرگ خارجی خود را رها کنند و با‏‎ ‎‏ملت خود تفاهم کنند؛ در این صورت پیروزی را در آغوش‏‎ ‎‏خواهند کشید. و نیز ملتها را دعوت به وحدت کنند؛ و از‏‎ ‎‏نژادپرستی که مخالف دستور اسلام است بپرهیزند؛ و با‏‎ ‎‏برادران ایمانی خود در هر کشوری و با هر نژادی که هستند‏‎ ‎‏دست برادری دهند که اسلام بزرگ آنان را برادر خوانده. و‏‎ ‎‏اگر این برادری ایمانی با همت دولتها و ملتها و با تأیید‏‎ ‎‏خداوند متعال روزی تحقق یابد، خواهید دید که بزرگترین‏‎ ‎‏قدرت جهان را مسلمین تشکیل می دهند. به امید روزی که‏‎ ‎‏با خواست پروردگار عالم این برادری و برابری حاصل‏‎ ‎‏شود.‏

‏     و وصیت اینجانب به وزارت ارشاد در همه اعصار‏‎ ‎‏خصوصا عصر حاضر که ویژگی خاصی دارد، آن است که‏‎ ‎‏برای تبلیغ حق مقابل باطل و ارائه چهره حقیقی جمهوری‏ 

اسلامی کوشش کنند. ما اکنون، در این زمان که دست‏‎ ‎‏ابرقدرتها را از کشور خود کوتاه کردیم، مورد تهاجم‏‎ ‎‏تبلیغاتی تمام رسانه های گروهی وابسته به قدرتهای بزرگ‏‎ ‎‏هستیم. چه دروغها و تهمتها که گویندگان و نویسندگان‏‎ ‎‏وابسته به ابرقدرتها به این جمهوری اسلامی نوپا نزده و‏‎ ‎‏نمی زنند.‏

‏     مع الأسف اکثر دولتهای منطقه اسلامی که به حکم‏‎ ‎‏اسلام باید دست اخوت به ما دهند، به عداوت با ما و اسلام‏‎ ‎‏برخاسته اند و همه در خدمت جهانخواران از هر طرف به‏‎ ‎‏ما هجوم آورده اند. و قدرت تبلیغاتی ما بسیار ضعیف و‏‎ ‎‏ناتوان است و می دانید که امروز جهان روی تبلیغات‏‎ ‎‏می چرخد. و با کمال تأسف، نویسندگان به اصطلاح‏‎ ‎‏روشنفکر که به سوی یکی از دو قطب گرایش دارند، به‏‎ ‎‏جای آنکه در فکر استقلال و آزادی کشور و ملت خود‏‎ ‎‏باشند، خودخواهیها و فرصت طلبیها و انحصارجوییها به‏‎ ‎‏آنان مجال نمی دهد که لحظه ای تفکر نمایند و مصالح کشور‏‎ ‎‏و ملت خود را در نظر بگیرند، و مقایسه بین آزادی و‏‎ ‎‏استقلال را در این جمهوری با رژیم ستمگر سابق نمایند و‏‎ ‎‏زندگی شرافتمندانه ارزنده را توأم با بعض آنچه را که از‏‎ ‎‏دست داده اند، که رفاه و عیشزدگی است، با آنچه از رژیم‏‎ ‎‏ستمشاهی دریافت می کردند توأم با وابستگی و نوکرمآبی و‏ 

ثناجویی و مداحی از جرثومه های فساد و معادن ظلم و‏‎ ‎‏فحشا بسنجند؛ و از تهمتها و نارواها به این جمهوری تازه‏‎ ‎‏تولد یافته دست بکشند و با ملت و دولت در صف واحد بر‏‎ ‎‏ضد طاغوتیان و ستم پیشگان زبانها و قلمها را به کار‏‎ ‎‏بگیرند.‏

‏     و مسئله تبلیغ تنها به عهده وزارت ارشاد نیست بلکه‏‎ ‎‏وظیفه همه دانشمندان و گویندگان و نویسندگان و‏‎ ‎‏هنرمندان است. باید وزارت خارجه کوشش کند تا‏‎ ‎‏سفارتخانه ها نشریات تبلیغی داشته باشند و چهره نورانی‏‎ ‎‏اسلام را برای جهانیان روشن نمایند؛ که اگر این چهره با‏‎ ‎‏آن جمال جمیل که قرآن و سنت در همه ابعاد به آن دعوت‏‎ ‎‏کرده از زیر نقاب مخالفان اسلام و کج فهمیهای دوستان‏‎ ‎‏خودنمایی نماید، اسلامْ جهانگیر خواهد شد و پرچم‏‎ ‎‏پرافتخار آن در همه جا به اهتزاز خواهد آمد. چه‏‎ ‎‏مصیبت بار و غم انگیز است که مسلمانان متاعی دارند که از‏‎ ‎‏صدر عالم تا نهایت آن نظیر ندارد، نتوانسته اند این گوهر‏‎ ‎‏گرانبها را که هر انسانی به فطرت آزاد خود طالب آن است‏‎ ‎‏عرضه کنند؛ بلکه خود نیز از آن غافل و به آن جاهلند و‏‎ ‎‏گاهی از آن فراری اند!‏

‏     ک ـ از امور بسیار با اهمیت و سرنوشت ساز مسئله‏‎ ‎‏مراکز تعلیم و تربیت از کودکستانها تا دانشگاهها است که‏ به واسطه اهمیت فوق العاده اش تکرار نموده و با اشاره‏‎ ‎‏می گذرم. باید ملت غارت شده بدانند که در نیم قرن اخیر‏‎ ‎‏آنچه به ایران و اسلام ضربه مهلک زده است قسمت‏‎ ‎‏عمده اش از دانشگاهها بوده است. اگر دانشگاهها و مراکز‏‎ ‎‏تعلیم و تربیتِ دیگر با برنامه های اسلامی و ملی در راه‏‎ ‎‏منافع کشور به تعلیم و تهذیب و تربیت کودکان و نوجوانان‏‎ ‎‏و جوانان جریان داشتند، هرگز میهن ما در حلقوم‏‎ ‎‏انگلستان و پس از آن امریکا و شوروی فرو نمی رفت و‏‎ ‎‏هرگز قراردادهای خانه خراب کن بر ملت محروم غارتزده‏‎ ‎‏تحمیل نمی شد و هرگز پای مستشاران خارجی به ایران باز‏‎ ‎‏نمی شد و هرگز ذخائر ایران و طلای سیاه این ملت‏‎ ‎‏رنجدیده در جیب قدرتهای شیطانی ریخته نمی شد و هرگز‏‎ ‎‏دودمان پهلوی و وابسته های به آن اموال ملت را‏‎ ‎‏نمی توانستند به غارت ببرند و در خارج و داخل پارکها و‏‎ ‎‏ویلاها بر روی اجساد مظلومان بنا کنند و بانکهای خارج را‏‎ ‎‏از دسترنج این مظلومان پر کنند و صرف عیاشی و هرزگی‏‎ ‎‏خود و بستگان خود نمایند. اگر مجلس و دولت و قوه‏‎ ‎‏قضاییه و سایر ارگانها از دانشگاههای اسلامی و ملی‏‎ ‎‏سرچشمه می گرفت ملت ما امروز گرفتار مشکلات‏‎ ‎‏خانه برانداز نبود. و اگر شخصیتهای پاکدامن با گرایش‏‎ ‎‏اسلامی و ملی به معنای صحیحش، نه آنچه امروز در مقابل‏ 

‏اسلام عرض اندام می کند، از دانشگاهها به مراکز قوای‏‎ ‎‏سه گانه راه می یافت، امروز ما غیر امروز، و میهن ما غیر این‏‎ ‎‏میهن، و محرومان ما از قید محرومیت رها، و بساط ظلم و‏‎ ‎‏ستمشاهی و مراکز فحشا و اعتیاد و عشرتکده ها که هر یک‏‎ ‎‏برای تباه نمودن نسل جوان فعال ارزنده کافی بود، در هم‏‎ ‎‏پیچیده و این ارث کشور بر باد ده و انسان برانداز به ملت‏‎ ‎‏نرسیده بود. و دانشگاهها اگر اسلامی ـ انسانی ـ ملی بود،‏‎ ‎‏می توانست صدها و هزارها مدرس به جامعه تحویل دهد؛‏‎ ‎‏لکن چه غم انگیز و اسفبار است که دانشگاهها و دبیرستانها‏‎ ‎‏به دست کسانی اداره می شد و عزیزان ما به دست کسانی‏‎ ‎‏تعلیم و تربیت می دیدند که جز اقلیت مظلوم محرومی همه‏‎ ‎‏از غربزدگان و شرقزدگان با برنامه و نقشه دیکته شده در‏‎ ‎‏دانشگاهها کرسی داشتند؛ و ناچار جوانان عزیز و مظلوم ما‏‎ ‎‏در دامن این گرگان وابسته به ابرقدرتها بزرگ شده و به‏‎ ‎‏کرسیهای قانونگذاری و حکومت و قضاوت تکیه‏‎ ‎‏می کردند، و بر وفق دستور آنان، یعنی رژیم ستمگر پهلوی‏‎ ‎‏عمل می کردند. ‏

‏     اکنون بحمدالله تعالی دانشگاه از چنگال جنایتکاران‏‎ ‎‏خارج شده. و بر ملت و دولت جمهوری اسلامی است در‏‎ ‎‏همه اعصار، که نگذارند عناصر فاسد دارای مکتبهای‏‎ ‎‏انحرافی یا گرایش به غرب و شرق در دانشسراها و‏ 

دانشگاهها و سایر مراکز تعلیم و تربیت نفوذ کنند و از قدم‏‎ ‎‏اول جلوگیری نمایند تا مشکلی پیش نیاید و اختیار از‏‎ ‎‏دست نرود. ‏

‏     و وصیت اینجانب به جوانان عزیز دانشسراها و‏‎ ‎‏دبیرستانها و دانشگاهها آن است که خودشان شجاعانه در‏‎ ‎‏مقابل انحرافات قیام نمایند تا استقلال و آزادی خود و‏‎ ‎‏کشور و ملت خودشان مصون باشد.‏

‏     ل ـ قوای مسلح، از ارتش و سپاه و ژاندارمری و‏‎ ‎‏شهربانی تا کمیته ها و بسیج و عشایر ویژگی خاص دارند.‏‎ ‎‏اینان که بازوان قوی و قدرتمند جمهوری اسلامی می باشند‏‎ ‎‏و نگهبان سرحدات و راهها و شهرها و روستاها و بالاخره‏‎ ‎‏نگهداران امنیت و آرامش بخشان به ملت می باشند،‏‎ ‎‏می بایست مورد توجه خاص ملت و دولت و مجلس‏‎ ‎‏باشند. و لازم است توجه داشته باشند که در دنیا آنچه که‏‎ ‎‏مورد بهره برداری برای قدرتهای بزرگ و سیاستهای‏‎ ‎‏مخرب، بیشتر از هر چیز و هر گروهی است، قوای مسلح‏‎ ‎‏است. قوای مسلح است که با بازیهای سیاسی، کودتاها و‏‎ ‎‏تغییر حکومتها و رژیمها به دست آنان واقع می شود؛ و‏‎ ‎‏سودجویان دغل بعض سران آنان را می خرند و با دست‏‎ ‎‏آنان و توطئه های فرماندهان بازی خورده کشورها را به‏‎ ‎‏دست می گیرند، و ملتهای مظلوم را تحت سلطه قرار داده و‏ 

استقلال و آزادی را از کشورها سلب می کنند. و اگر‏‎ ‎‏فرماندهان پاکدامن متصدی امر باشند، هرگز برای دشمنان‏‎ ‎‏کشورها امکان کودتا یا اشغال یک کشور پیش نمی آید و یا‏‎ ‎‏اگر احیانا پیش آید، به دست فرماندهان متعهد شکسته و‏‎ ‎‏ناکام خواهد ماند. و در ایران نیز که این معجزه عصر به‏‎ ‎‏دست ملت انجام گرفت، قوای مسلح متعهد و فرماندهان‏‎ ‎‏پاک و میهن دوست سهم بسزایی داشتند.‏

‏     و امروز که جنگ لعنتی و تحمیلی صدام تکریتی به امر‏‎ ‎‏و کمک امریکا و سایر قدرتها پس از نزدیک به دو سال با‏‎ ‎‏شکست سیاسی و نظامی ارتش متجاوز بعث و پشتیبانان‏‎ ‎‏قدرتمند و وابستگان به آنان روبه رو است، باز قوای مسلح‏‎ ‎‏نظامی و انتظامی و سپاهی و مردمی با پشتیبانی بیدریغ‏‎ ‎‏ملت در جبهه ها و پشت جبهه ها این افتخار بزرگ را‏‎ ‎‏آفریدند و ایران را سرافراز نمودند؛ و نیز شرارتها و‏‎ ‎‏توطئه های داخلی را که به دست عروسکهای وابسته به‏‎ ‎‏غرب و شرق برای براندازی جمهوری اسلامی بسیج شده‏‎ ‎‏بودند با دست توانای جوانان کمیته ها و پاسداران بسیج و‏‎ ‎‏شهربانی و با کمک ملت غیرتمند درهم شکسته شد. و‏‎ ‎‏همین جوانان فداکار عزیزند که شبها بیدارند تا خانواده ها‏‎ ‎‏با آرامش استراحت کنند. خدایشان یار و مددکار باد.‏

‏     پس وصیت برادرانه من در این قدمهای آخرین عمر بر‏ 

قوای مسلح به طور عموم، آن است که ای عزیزان که به‏‎ ‎‏اسلام عشق می ورزید و با عشق لقاءالله به فداکاری در‏‎ ‎‏جبهه ها و در سطح کشور به کار ارزشمند خود ادامه‏‎ ‎‏می دهید، بیدار باشید و هوشیار که بازیگران سیاسی و‏‎ ‎‏سیاستمداران حرفه ای غرب و شرقزده و دستهای مرموز‏‎ ‎‏جنایتکاران پشت پرده لبه تیز سلاح خیانت و‏‎ ‎‏جنایتکارشان از هر سو و بیشتر از هر گروه متوجه به شما‏‎ ‎‏عزیزان است؛ و می خواهند از شما عزیزان که با جانفشانی‏‎ ‎‏خود انقلاب را پیروز نمودید و اسلام را زنده کردید‏‎ ‎‏بهره گیری کرده و جمهوری اسلامی را براندازند؛ و شما را با‏‎ ‎‏اسم اسلام و خدمت به میهن و ملت از اسلام و ملت جدا‏‎ ‎‏کرده به دامن یکی از دو قطب جهانخوار بیندازند؛ و بر‏‎ ‎‏زحمات و فداکاریهای شما با حیله های سیاسی و‏‎ ‎‏ظاهرهای به صورت اسلامی و ملی خط بطلان بکشند.‏

‏     وصیت اکید من به قوای مسلح آن است که همان طور‏‎ ‎‏که از مقررات نظام، عدم دخول نظامی در احزاب و گروهها‏‎ ‎‏و جبهه ها است به آن عمل نمایند؛ و قوای مسلح مطلقا، چه‏‎ ‎‏نظامی و انتظامی و پاسدار و بسیج و غیر اینها، در هیچ‏‎ ‎‏حزب و گروهی وارد نشده و خود را از بازیهای سیاسی‏‎ ‎‏دور نگه دارند. در این صورت می توانند قدرت نظامی خود‏‎ ‎‏را حفظ و از اختلافات درون گروهی مصون باشند. و بر‏ 

فرماندهان لازم است که افراد تحت فرمان خود را از ورود‏‎ ‎‏در احزاب منع نمایند. و چون انقلاب از همه ملت و حفظ‏‎ ‎‏آن بر همگان است، دولت و ملت و شورای دفاع و مجلس‏‎ ‎‏شورای اسلامی وظیفه شرعی و میهنی آنان است که اگر‏‎ ‎‏قوای مسلح، چه فرماندهان و طبقات بالا و چه طبقات بعد،‏‎ ‎‏برخلاف مصالح اسلام و کشور بخواهند عملی انجام دهند‏‎ ‎‏یا در احزاب وارد شوند که ـ بی اشکال به تباهی کشیده‏‎ ‎‏می شوند ـ و یا در بازیهای سیاسی وارد شوند، از قدم اول با‏‎ ‎‏آن مخالفت کنند. و بر رهبر و شورای رهبری است که با‏‎ ‎‏قاطعیت از این امر جلوگیری نماید تا کشور از آسیب در‏‎ ‎‏امان باشد. ‏

‏     و من به همه نیروهای مسلح در این پایان زندگی خاکی،‏‎ ‎‏وصیت مشفقانه می کنم که از اسلام که یگانه مکتب‏‎ ‎‏استقلال و آزادیخواهی است و خداوند متعال همه را با نور‏‎ ‎‏هدایت آن به مقام والای انسانی دعوت می کند، چنانچه‏‎ ‎‏امروز وفادارید در وفاداری استقامت کنید که شما را و‏‎ ‎‏کشور و ملت شما را از ننگ وابستگیها و پیوستگیها به‏‎ ‎‏قدرتهایی که همه شما را جز برای بردگی خویش‏‎ ‎‏نمی خواهند و کشور و ملت عزیزتان را عقب مانده و بازار‏‎ ‎‏مصرف و زیر بار ننگین ستم پذیری نگه می دارند نجات‏‎ ‎‏می دهد. و زندگی انسانی شرافتمندانه را ولو با مشکلات بر‏ 

زندگانی ننگین بردگی اجانب ولو با رفاه حیوانی ترجیح‏‎ ‎‏دهید؛ و بدانید مادام که در احتیاجات صنایع پیشرفته،‏‎ ‎‏دست خود را پیش دیگران دراز کنید و به دریوزگی عمر را‏‎ ‎‏بگذرانید قدرت ابتکار و پیشرفت در اختراعات در شما‏‎ ‎‏شکوفا نخواهد شد. و به خوبی و عینیت دیدید که در این‏‎ ‎‏مدت کوتاه پس از تحریم اقتصادی همانها که از ساختن‏‎ ‎‏هرچیز خود را عاجز می دیدند و از راه انداختن کارخانه ها‏‎ ‎‏آنان را مأیوس می نمودند، افکار خود را به کار بستند و‏‎ ‎‏بسیاری از احتیاجات ارتش و کارخانه ها را خود رفع‏‎ ‎‏نمودند. و این جنگ و تحریم اقتصادی و اخراج‏‎ ‎‏کارشناسان خارجی، تحفه ای الهی بود که ما از آن غافل‏‎ ‎‏بودیم. اکنون اگر دولت و ارتش کالاهای جهانخواران را‏‎ ‎‏خود تحریم کنند و به کوشش و سعی در راه ابتکار‏‎ ‎‏بیفزایند، امید است که کشور خودکفا شود و از دریوزگی از‏‎ ‎‏دشمن نجات یابد.‏

‏     و هم در اینجا باید بیفزایم که احتیاج ما پس از اینهمه‏‎ ‎‏عقب ماندگی مصنوعی به صنعتهای بزرگ کشورهای‏‎ ‎‏خارجی حقیقتی است انکارناپذیر. و این به آن معنی‏‎ ‎‏نیست که ما باید در علوم پیشرفته به یکی از دو قطب‏‎ ‎‏وابسته شویم. دولت و ارتش باید کوشش کنند که‏‎ ‎‏دانشجویان متعهد را در کشورهایی که صنایع بزرگ‏ 

پیشرفته را دارند و استعمار و استثمارگر نیستند بفرستند؛ و‏‎ ‎‏از فرستادن به امریکا و شوروی و کشورهای دیگر که در‏‎ ‎‏مسیر این دو قطب هستند احتراز کنند، مگر ان شاءالله ‏‎ ‎‏روزی برسد که این دو قدرت به اشتباه خود پی برند و در‏‎ ‎‏مسیر انسانیت و انساندوستی و احترام به حقوق دیگران‏‎ ‎‏واقع شوند؛ یا ان شاءالله مستضعفان جهان و ملتهای بیدار و‏‎ ‎‏مسلمانان متعهد، آنان را به جای خود نشانند. به امید چنین‏‎ ‎‏روزی.‏

‏     م ـ رادیو و تلویزیون و مطبوعات و سینماها و تئأترها‏‎ ‎‏از ابزارهای مؤثر تباهی و تخدیر ملتها، خصوصا نسل‏‎ ‎‏جوان بوده است. در این صد سال اخیر بویژه نیمه دوم آن،‏‎ ‎‏چه نقشه های بزرگی از این ابزار، چه در تبلیغ ضد اسلام و‏‎ ‎‏ضد روحانیت خدمتگزار، و چه در تبلیغ استعمارگران‏‎ ‎‏غرب و شرق، کشیده شد و از آنها برای درست کردن بازار‏‎ ‎‏کالاها خصوصا تجملی و تزئینی از هر قماش، از تقلید در‏‎ ‎‏ساختمانها و تزئینات و تجملات آنها و تقلید در اجناس‏‎ ‎‏نوشیدنی و پوشیدنی و در فرم آنها استفاده کردند، به طوری‏‎ ‎‏که افتخار بزرگِ فرنگی مآب بودن در تمام شئون زندگی از‏‎ ‎‏رفتار و گفتار و پوشش و فرم آن بویژه در خانمهای مرفه یا‏‎ ‎‏نیمه مرفه بود، و در آداب معاشرت و کیفیت حرف زدن و‏‎ ‎‏به کار بردن لغات غربی در گفتار و نوشتار به صورتی بود که‏ فهم آن برای بیشتر مردم غیرممکن، و برای همردیفان نیز‏‎ ‎‏مشکل می نمود! فیلمهای تلویزیون از فرآورده های غرب یا‏‎ ‎‏شرق بود که طبقه جوان زن و مرد را از مسیر عادی زندگی‏‎ ‎‏و کار و صنعت و تولید و دانش منحرف و به سوی بیخبری‏‎ ‎‏از خویش و شخصیت خود و یا بدبینی و بدگمانی به همه‏‎ ‎‏چیز خود و کشور خود، حتی فرهنگ و ادب و مآثر‏‎ ‎‏پر ارزشی که بسیاری از آن با دست خیانتکار سودجویان،‏‎ ‎‏به کتابخانه ها و موزه های غرب و شرق منتقل گردیده است.‏‎ ‎‏مجله ها با مقاله ها و عکسهای افتضاح بار و أسف انگیز، و‏‎ ‎‏روزنامه ها با مسابقات در مقالات ضدفرهنگی خویش و‏‎ ‎‏ضداسلامی با افتخار، مردم بویژه طبقه جوان مؤثر را به‏‎ ‎‏سوی غرب یا شرق هدایت می کردند. اضافه کنید بر آن‏‎ ‎‏تبلیغ دامنه دار در ترویج مراکز فساد و عشرتکده ها و مراکز‏‎ ‎‏قمار و لاتار و مغازه های فروش کالاهای تجملاتی و اسباب‏‎ ‎‏آرایش و بازیها و مشروبات الکلی بویژه آنچه از غرب وارد‏‎ ‎‏می شد. و در مقابل صدور نفت و گاز و مخازن دیگر،‏‎ ‎‏عروسکها و اسباب بازیها و کالاهای تجملی وارد می شد؛ و‏‎ ‎‏صدها چیزهایی که امثال من از آنها بی اطلاع هستیم. و اگر‏‎ ‎‏خدای نخواسته عمر رژیم سرسپرده و خانمان برانداز‏‎ ‎‏پهلوی ادامه پیدا می کرد، چیزی نمی گذشت که جوانان‏‎ ‎‏برومند ما ـ این فرزندان اسلام و میهن که چشم امید ملت به‏ 

آنها است ـ با انواع دسیسه ها و نقشه های شیطانی به دست‏‎ ‎‏رژیم فاسد و رسانه های گروهی و روشنفکران غرب و‏‎ ‎‏شرقگرا از دست ملت و دامن اسلام رخت برمی بستند: یا‏‎ ‎‏جوانی خود را در مراکز فساد تباه می کردند؛ و یا به خدمت‏‎ ‎‏قدرتهای جهانخوار درآمده و کشور را به تباهی‏‎ ‎‏می کشاندند. خداوند متعال به ما و آنان منت گذاشت و همه‏‎ ‎‏را از شر مفسدین و غارتگران نجات داد.‏

‏     اکنون وصیت من به مجلس شورای اسلامی در حال و‏‎ ‎‏آینده و رئیس جمهور و رؤسای جمهور مابعد و به شورای‏‎ ‎‏نگهبان و شورای قضایی و دولت در هر زمان، آن است که‏‎ ‎‏نگذارند این دستگاههای خبری و مطبوعات و مجله ها از‏‎ ‎‏اسلام و مصالح کشور منحرف شوند. و باید همه بدانیم که‏‎ ‎‏آزادی به شکل غربی آن، که موجب تباهی جوانان و‏‎ ‎‏دختران و پسران می شود، از نظر اسلام و عقل محکوم‏‎ ‎‏است. و تبلیغات و مقالات و سخنرانیها و کتب و مجلات‏‎ ‎‏برخلاف اسلام و عفت عمومی و مصالح کشور حرام است.‏‎ ‎‏و بر همه ما و همه مسلمانان جلوگیری از آنها واجب است.‏‎ ‎‏و از آزادیهای مخرب باید جلوگیری شود. و از آنچه در نظر‏‎ ‎‏شرع حرام و آنچه برخلاف مسیر ملت و کشور اسلامی و‏‎ ‎‏مخالف با حیثیت جمهوری اسلامی است به طور قاطع اگر‏‎ ‎‏جلوگیری نشود، همه مسئول می باشند. و مردم و جوانان‏ 

حزب اللهی اگر برخورد به یکی از امور مذکور نمودند به‏‎ ‎‏دستگاههای مربوطه رجوع کنند و اگر آنان کوتاهی نمودند،‏‎ ‎‏خودشان مکلف به جلوگیری هستند. خداوند تعالی مددکار‏‎ ‎‏همه باشد.‏

‏     ن ـ نصیحت و وصیت من به گروهها و گروهکها و‏‎ ‎‏اشخاصی که در ضدیت با ملت و جمهوری اسلامی و‏‎ ‎‏اسلام فعالیت می کنند، اول به سران آنان در خارج و داخل،‏‎ ‎‏آن است که تجربه طولانی به هر راهی که اقدام کردید و به‏‎ ‎‏هر توطئه ای که دست زدید و به هر کشور و مقامی که توسل‏‎ ‎‏پیدا کردید به شماها که خود را عالم و عاقل می دانید باید‏‎ ‎‏آموخته باشند که مسیر یک ملت فداکار را نمی شود با‏‎ ‎‏دست زدن به ترور و انفجار و بمب و دروغ پردازیهای‏‎ ‎‏بی سر و پا و غیرحساب شده منحرف کرد، و هرگز هیچ‏‎ ‎‏حکومت و دولتی را نمی توان با این شیوه های غیرانسانی و‏‎ ‎‏غیرمنطقی ساقط نمود، بویژه ملتی مثل ایران را که از‏‎ ‎‏بچه های خردسالش تا پیرزنها و پیرمردهای بزرگسالش،‏‎ ‎‏در راه هدف و جمهوری اسلامی و قرآن و مذهب جانفشانی‏‎ ‎‏و فداکاری می کنند. شماها که می دانید (و اگر ندانید بسیار‏‎ ‎‏ساده لوحانه فکر می کنید) که ملت با شما نیست و ارتش با‏‎ ‎‏شماها دشمن است. و اگر فرض بکنید با شما بودند و‏‎ ‎‏دوست شما بودند، حرکات ناشیانه شما و جنایاتی که با‏ 

تحریک شما رخ داد آنان را از شما جدا کرد و جز دشمن‏‎ ‎‏تراشی کار دیگری نتوانستید بکنید.‏

‏     من وصیت خیرخواهانه در این آخر عمر به شما می کنم‏‎ ‎‏که اولاً با این ملت طاغوتزده رنج کشیده که پس از 2500‏‎ ‎‏سال ستمشاهی با فدا دادن بهترین فرزندان و جوانانش‏‎ ‎‏خود را از زیر بار ستم جنایتکارانی همچون رژیم پهلوی و‏‎ ‎‏جهانخواران شرق و غرب نجات داده به جنگ و ستیز‏‎ ‎‏برخاسته اید. چطور وجدان یک انسان هر چه پلید باشد،‏‎ ‎‏راضی می شود برای احتمال رسیدن به یک مقام با میهن‏‎ ‎‏خود و ملت خود اینگونه رفتار کند و به کوچک و بزرگ‏‎ ‎‏آنها رحم نکند؟ من به شما نصیحت می کنم دست از این‏‎ ‎‏کارهای بیفایده و غیرعاقلانه بردارید و گول جهانخواران را‏‎ ‎‏نخورید. و در هر جا هستید اگر به جنایتی دست نزدید به‏‎ ‎‏میهن خود و دامن اسلام برگردید و توبه کنید که خداوند‏‎ ‎‏ارحم الراحمین است؛ و جمهوری اسلامی و ملت از شما‏‎ ‎‏ان شاءالله می گذرند. و اگر دست به جنایتی زدید که حکم‏‎ ‎‏خداوند تکلیف شما را معین کرده، باز از نیمه راه برگشته و‏‎ ‎‏توبه کنید. و اگر شهامت دارید تن به مجازات داده و با این‏‎ ‎‏عمل خود را از عذاب الیم خداوند نجات دهید؛ و الاّ در هر‏‎ ‎‏جا هستید عمر خود را بیش از این هدر ندهید و به کار‏‎ ‎‏دیگر مشغول شوید که صلاح در آن است. ‏ 

 و بعد، به هواداران داخلی و خارجی آنان وصیت‏‎ ‎‏می کنم که با چه انگیزه جوانی خود را برای آنان که اکنون‏‎ ‎‏ثابت است که برای قدرتمندان جهانخوار خدمت می کنند‏‎ ‎‏و از نقشه های آنها پیروی می کنند و ندانسته به دام آنها‏‎ ‎‏افتاده اند به هدر می دهید؟ و با ملت خود در راه چه کسی‏‎ ‎‏جفا می کنید؟ شما بازی خوردگان دست آنها هستید. و اگر‏‎ ‎‏در ایران هستید به عیان مشاهده می کنید که توده های‏‎ ‎‏میلیونی به جمهوری اسلامی وفادار و برای آن فداکارند؛ و‏‎ ‎‏به عیان می بینید که حکومت و رژیم فعلی با جان و دل در‏‎ ‎‏خدمت خلق و مستمندان هستند؛ و آنان که به دروغ ادعای‏‎ ‎‏«خلقی» بودن و «مجاهد» و «فدایی» برای خلق می کنند، با‏‎ ‎‏خلق خدا به دشمنی برخاسته و شما پسران و دختران‏‎ ‎‏ساده دل را برای مقاصد خود و مقاصد یکی از دو قطب‏‎ ‎‏قدرت جهانخوار به بازی گرفته و خود یا در خارج در‏‎ ‎‏آغوش یکی از دو قطب جنایتکار به خوشگذرانی مشغول‏‎ ‎‏و یا در داخل به خانه های مجلل تیمی با زندگی اشرافی،‏‎ ‎‏نظیر منازل جنایتکارانی بدبخت به جنایت خود ادامه‏‎ ‎‏می دهند و شما جوانان را به کام مرگ می فرستند.‏

‏     نصیحت مشفقانه من به شما نوجوانان و جوانان داخل‏‎ ‎‏و خارج آن است که از راه اشتباه برگردید؛ و با محرومین‏‎ ‎‏جامعه که با جان و دل به جمهوری اسلامی خدمت می کنند‏ 

متحد شوید؛ و برای ایران مستقل و آزاد فعالیت نمایید تا‏‎ ‎‏کشور و ملت از شرّ مخالفین نجات پیدا کند، و همه با هم به‏‎ ‎‏زندگی شرافتمندانه ادامه دهید. تا چه وقت و برای چه‏‎ ‎‏گوش به فرمان اشخاصی هستید که جز به نفع شخصی‏‎ ‎‏خود فکر نمی کنند و در آغوش و پناه ابرقدرتها با ملت خود‏‎ ‎‏در ستیز هستند و شما را فدای مقاصد شوم و قدرت طلبی‏‎ ‎‏خویش می نمایند؟ شما در این سالهای پیروزی انقلاب‏‎ ‎‏دیدید که ادعاهای آنان با رفتار و عملشان مخالف است و‏‎ ‎‏ادعاها فقط برای فریب جوانان صاف دل است. و می دانید‏‎ ‎‏که شما قدرتی در مقابل سیل خروشان ملت ندارید و‏‎ ‎‏کارهایتان جز به ضرر خودتان و تباهی عمرتان نتیجه ای‏‎ ‎‏ندارد. من تکلیف خود را که هدایت است ادا کردم. و امید‏‎ ‎‏است به این نصیحت که پس از مرگ من به شما می رسد و‏‎ ‎‏شائبه قدرت طلبی در آن نیست گوش فرا دهید و خود را از‏‎ ‎‏عذاب الیم الهی نجات دهید. خداوند منان شما را هدایت‏‎ ‎‏فرماید و صراط مستقیم را به شما بنماید.‏

‏     وصیت من به چپگرایان، مثل کمونیستها و چریکهای‏‎ ‎‏فدایی خلق و دیگر گروهها[ی‏‎ ‎‏]متمایل به چپ، آن است‏‎ ‎‏که شماها بدون بررسی صحیح از مکتبها و مکتب اسلام‏‎ ‎‏نزد کسانی که از مکتبها و خصوص اسلام اطلاع صحیح‏‎ ‎‏دارند، با چه انگیزه خودتان را راضی کردید به مکتبی که‏ امروز در دنیا شکست خورده رو آورید و چه شده که دل‏‎ ‎‏خود را به چند «ایسم» که محتوای آنها پیش اهل تحقیق‏‎ ‎‏پوچ است خوش کرده اید؟ و شما را چه انگیزه ای وادار‏‎ ‎‏کرده که می خواهید کشور خود را به دامن شوروی یا چین‏‎ ‎‏بکشید؛ و با ملت خود به اسم «توده دوستی» به جنگ‏‎ ‎‏برخاسته یا به توطئه هایی برای نفع اجنبی به ضد کشور‏‎ ‎‏خود و توده های ستمدیده دست زدید؟ شما می بینید که از‏‎ ‎‏اول پیدایش کمونیسم مدعیان آن دیکتاتورترین و‏‎ ‎‏قدرت طلب و انحصارطلبترین حکومتهای جهان بوده و‏‎ ‎‏هستند. چه ملتهایی زیر دست و پای شوروی مدعی‏‎ ‎‏طرفدار توده ها خُرد شدند و از هستی ساقط گردیدند. ملت‏‎ ‎‏روسیه، مسلمانان و غیرمسلمانان، تاکنون در زیر فشار‏‎ ‎‏دیکتاتوری حزب کمونیست دست و پا می زنند و از‏‎ ‎‏هرگونه آزادی محروم و در اختناق بالاتر از اختناقهای‏‎ ‎‏دیکتاتورهای جهان به سر می برند. استالین، که یکی از‏‎ ‎‏چهره های به اصطلاح «درخشان» حزب بود، ورود و‏‎ ‎‏خروجش را و تشریفات آن و اشرافیت او را دیدیم. اکنون‏‎ ‎‏که شما فریب خوردگان در عشق آن رژیم جان می دهید،‏‎ ‎‏مردم مظلوم شوروی و دیگر اقمار او چون افغانستان از‏‎ ‎‏ستمگریهای آنان جان می سپارند، و آنگاه شما که مدعی‏‎ ‎‏طرفداری از خلق هستید، بر این خلق محروم در هر جا که‏ 

دستتان رسیده چه جنایاتی انجام دادید و با اهالی شریف‏‎ ‎‏آمل که آنان را به غلط طرفدار پر و پا قرص خود معرفی‏‎ ‎‏می کردید و عده بسیاری را به فریب به جنگ مردم و دولت‏‎ ‎‏فرستادید و به کشتن دادید، چه جنایتها که نکردید. و شما‏‎ ‎‏«طرفدار خلق محروم» می خواهید خلق مظلوم و محروم‏‎ ‎‏ایران را به دست دیکتاتوری شوروی دهید و چنین خیانتی‏‎ ‎‏را با سرپوش «فدایی خلق» و طرفدار محرومین در حال‏‎ ‎‏اجرا هستید، منتها «حزب توده» و رفقای آن با توطئه و زیر‏‎ ‎‏ماسک طرفداری از جمهوری اسلامی، و دیگر گروهها با‏‎ ‎‏اسلحه و ترور و انفجار.‏

‏     من به شما احزاب و گروهها، چه آنان که به چپگرایی‏‎ ‎‏معروف ـ گرچه بعضی شواهد و قرائن دلالت دارد که اینان‏‎ ‎‏کمونیست امریکایی هستند ـ و چه آنان که از غرب ارتزاق‏‎ ‎‏می کنند و الهام می گیرند و چه آنها که با اسم «خودمختاری»‏‎ ‎‏و طرفداری از کرد و بلوچ دست به اسلحه برده و مردم‏‎ ‎‏محروم کردستان و دیگر جاها را از هستی ساقط نموده و‏‎ ‎‏مانع از خدمتهای فرهنگی و بهداشتی و اقتصادی و‏‎ ‎‏بازسازی دولت جمهوری در آن استانها می شوند، مثل‏‎ ‎‏حزب «دموکرات» و «کومله» وصیت می کنم که به ملت‏‎ ‎‏بپیوندند. و تاکنون تجربه کرده اند که کاری جز بدبخت‏‎ ‎‏کردن اهالی آن مناطق نکرده اند و نمی توانند بکنند، پس‏ 

مصلحت خود و ملت خود و مناطق خود آن است که با‏‎ ‎‏دولت تشریک مساعی نموده و از یاغی گری و خدمت به‏‎ ‎‏بیگانگان و خیانت به میهن خود دست بردارند و به‏‎ ‎‏ساختن کشور بپردازند و مطمئن باشند که اسلام برای آنان‏‎ ‎‏هم از قطب جنایتکار غرب و هم از قطب دیکتاتور شرق‏‎ ‎‏بهتر است و آرزوهای انسانی خلق را بهتر انجام می دهد.‏

‏     و وصیت من به گروههای مسلمان که از روی اشتباه به‏‎ ‎‏غرب و احیانا به شرق تمایل نشان می دهند و از منافقان که‏‎ ‎‏اکنون خیانتشان معلوم شد گاهی طرفداری می کردند و به‏‎ ‎‏مخالفانِ بدخواهان اسلام از روی خطا و اشتباه گاهی لعن‏‎ ‎‏می کردند و طعن می زدند، آن است که بر سر اشتباه خود‏‎ ‎‏پافشاری نکنند و با شهامت اسلامی به خطای خود‏‎ ‎‏اعتراف، و با دولت و مجلس و ملت مظلوم برای رضای‏‎ ‎‏خداوند هم صدا و هم مسیر شده و این مستضعفان تاریخ را‏‎ ‎‏از شرّ مستکبران نجات دهید؛ و کلام مرحوم مدرس آن‏‎ ‎‏روحانی متعهد پاک سیرت و پاک اندیشه را به خاطر‏‎ ‎‏بسپرید که در مجلس افسرده آن روز گفت: اکنون که باید از‏‎ ‎‏بین برویم چرا با دست خود برویم.‏

‏     من هم امروز به یاد آن شهید راه خدا به شما برادران‏‎ ‎‏مؤمن عرض می کنم اگر ما با دست جنایتکار امریکا و‏‎ ‎‏شوروی از صفحه روزگار محو شویم و با خون سرخ‏ 

شرافتمندانه با خدای خویش ملاقات کنیم، بهتر از آن‏‎ ‎‏است که در زیر پرچم ارتش سرخ شرق و سیاه غرب‏‎ ‎‏زندگی اشرافی مرفه داشته باشیم. و این سیره و طریقه‏‎ ‎‏انبیای عظام و ائمه مسلمین و بزرگان دین مبین بوده است‏‎ ‎‏و ما باید از آن تبعیت کنیم؛ و باید به خود بباورانیم که اگر‏‎ ‎‏یک ملت بخواهند بدون وابستگیها زندگی کنند می توانند؛‏‎ ‎‏و قدرتمندان جهان بر یک ملت نمی توانند خلاف ایده آنان‏‎ ‎‏را تحمیل کنند.‏

‏     از افغانستان عبرت باید گرفت با آنکه دولت غاصب و‏‎ ‎‏احزاب چپی با شوروی بوده و هستند، تاکنون نتوانسته اند‏‎ ‎‏توده های مردم را سرکوب نمایند. علاوه بر این اکنون‏‎ ‎‏ملتهای محروم جهان بیدار شده اند و طولی نخواهد کشید‏‎ ‎‏که این بیداریها به قیام و نهضت و انقلاب انجامیده و خود‏‎ ‎‏را از تحت سلطه ستمگران مستکبر نجات خواهند داد. و‏‎ ‎‏شما مسلمانانِ پایبند به ارزشهای اسلامی می بینید که‏‎ ‎‏جدایی و انقطاع از شرق و غرب برکات خود را دارد نشان‏‎ ‎‏می دهد؛ و مغزهای متفکر بومی به کار افتاده و به سوی‏‎ ‎‏خودکفایی پیشروی می کند و آنچه کارشناسان خائن غربی‏‎ ‎‏و شرقی برای ملت ما محال جلوه می دادند، امروز به طور‏‎ ‎‏چشم گیری با دست و فکر ملت انجام گرفته و ان شاءالله ‏‎ ‎‏تعالی در دراز مدت انجام خواهد گرفت. و صد افسوس که‏ 

این انقلاب دیر تحقق پیدا کرد و لااقل در اول سلطنت‏‎ ‎‏جابرانه کثیف محمدرضا تحقق نیافت؛ و اگر شده بود،‏‎ ‎‏ایران غارتزده غیر از این ایران بود.‏

‏     و وصیت من به نویسندگان و گویندگان و روشنفکران و‏‎ ‎‏اشکالتراشان و صاحب عقدگان آن است که به جای آنکه‏‎ ‎‏وقت خود را در خلاف مسیر جمهوری اسلامی صرف کنید‏‎ ‎‏و هرچه توان دارید در بدبینی و بدخواهی و بدگویی از‏‎ ‎‏مجلس و دولت و سایر خدمتگزاران به کار برید، و با این‏‎ ‎‏عمل کشور خود را به سوی ابرقدرتها سوق دهید، با خدای‏‎ ‎‏خود یک شب خلوت کنید و اگر به خداوند عقیده ندارید با‏‎ ‎‏وجدان خود خلوت کنید و انگیزه باطنی خود را که بسیار‏‎ ‎‏می شود خود انسانها از آن بیخبرند بررسی کنید، ببینید آیا‏‎ ‎‏با کدام معیار و با چه انصاف خون این جوانان قلم قلم شده‏‎ ‎‏را در جبهه ها و در شهرها نادیده می گیرید و با ملتی که‏‎ ‎‏می خواهد از زیر بار ستمگران و غارتگران خارجی و‏‎ ‎‏داخلی خارج شود و استقلال و آزادی را با جان خود و‏‎ ‎‏فرزندان عزیز خود به دست آورده و با فداکاری می خواهد‏‎ ‎‏آن را حفظ کند، به جنگ اعصاب برخاسته اید و به‏‎ ‎‏اختلاف انگیزی و توطئه های خائنانه دامن می زنید و راه را‏‎ ‎‏برای مستکبران و ستمگران باز می کنید. آیا بهتر نیست که‏‎ ‎‏با فکر و قلم و بیان خود دولت و مجلس و ملت را‏ راهنمایی برای حفظ میهن خود نمایید؟ آیا سزاوار نیست‏‎ ‎‏که به این ملت مظلوم محروم کمک کنید و با یاری خود‏‎ ‎‏حکومت اسلامی را استقرار دهید؟ آیا این مجلس و‏‎ ‎‏رئیس جمهور و دولت و قوه قضایی را از آنچه در زمان‏‎ ‎‏رژیم سابق بود بدتر می دانید؟ آیا از یاد برده اید ستمهایی‏‎ ‎‏که آن رژیم لعنتی بر این ملت مظلوم بی پناه روا می داشت؟‏‎ ‎‏آیا نمی دانید که کشور اسلامی در آن زمان یک پایگاه نظامی‏‎ ‎‏برای امریکا بود و با آن عمل یک مستعمره می کردند و از‏‎ ‎‏مجلس تا دولت و قوای نظامی در قبضه آنان بود و‏‎ ‎‏مستشاران و صنعتگران و متخصصان آنان با این ملت و‏‎ ‎‏ذخائر آن چه می کردند؟ آیا اشاعه فحشا در سراسر کشور و‏‎ ‎‏مراکز فساد، از عشرتکده ها و قمارخانه ها و میخانه ها و‏‎ ‎‏مغازه های مشروب فروشی و سینماها و دیگر مراکز که هر‏‎ ‎‏یک برای تباه کردن نسل جوان عاملی بزرگ بود، از‏‎ ‎‏خاطرتان محو شده؟ آیا رسانه های گروهی و مجلات‏‎ ‎‏سراسر فسادانگیز و روزنامه های آن رژیم را به دست‏‎ ‎‏فراموشی سپرده اید؟ و اکنون که از آن بازارهای فساد اثری‏‎ ‎‏نیست، برای آنکه در چند دادگاه، یا چند جوان که شاید‏‎ ‎‏اکثر از گروههای منحرف نفوذ کرده و برای بدنام نمودن‏‎ ‎‏اسلام و جمهوری اسلامی کارهای انحرافی انجام می دهند،‏‎ ‎‏و کشتن عده ای که مفسد فی الارض هستند و قیام بر ضد‏ اسلام و جمهوری اسلامی می کنند شما را به فریاد درآورده،‏‎ ‎‏و با کسانی که با صراحت اسلام را محکوم می کنند و بر‏‎ ‎‏ضد آن قیام مسلحانه یا قیام با قلم و زبان که اسفناکتر از‏‎ ‎‏قیام مسلحانه است، نموده اند پیوند می کنید و دست‏‎ ‎‏برادری می دهید؛ و آنان را که خداوند مهدورالدم فرموده‏‎ ‎‏نور چشم می خوانید، و در کنار بازیگرانی که فاجعه‏‎ ‎‏چهارده اسفند را برپا کردند و جوانان بیگناه را با ضرب و‏‎ ‎‏شتم کوبیدند نشسته و تماشاگر معرکه می شوید، یک عمل‏‎ ‎‏اسلامی و اخلاقی است! و عمل دولت و قوه قضاییه که‏‎ ‎‏معاندین و منحرفین و ملحدین را به جزای اعمال خویش‏‎ ‎‏می رسانند، شما را به فریاد درآورده و داد مظلومیت‏‎ ‎‏می زنید؟ من برای شما برادران که از سوابقتان تا حدی‏‎ ‎‏مطلع و علاقه مند به بعضی از شما هستم متأسف هستم، نه‏‎ ‎‏برای آنان که اشراری بودند در لباس خیرخواهی و گرگهایی‏‎ ‎‏در پوشش چوپان و بازیگرانی بودند که همه را به باد بازی‏‎ ‎‏و مسخره گرفته و در صدد تباه کردن کشور و ملت و‏‎ ‎‏خدمتگزاری به یکی از دو قطب چپاولگر بودند ـ آنان که با‏‎ ‎‏دست پلید خود جوانان و مردان ارزشمند و علمای مربی‏‎ ‎‏جامعه را شهید نمودند و به کودکان مظلوم مسلمانان رحم‏‎ ‎‏نکردند، خود را در جامعه رسوا و در پیشگاه خداوند قهار‏‎ ‎‏مخذول نمودند و راه بازگشت ندارند که شیطانِ نفس اماره‏ 

بر آنان حکومت می کند.‏

‏     لکن شما برادران مؤمن با دولت و مجلس که کوشش‏‎ ‎‏دارد خدمت به محرومین و مظلومین و برادران سر و پا‏‎ ‎‏برهنه و از همه مواهب زندگی محروم نماید چرا کمک‏‎ ‎‏نمی کنید و شکایت دارید؟ آیا مقدار خدمت دولت و‏‎ ‎‏بنیادهای جمهوری را با این گرفتاریها و نابسامانیها که‏‎ ‎‏لازمه هر انقلاب است، و جنگ تحمیلی با آنهمه خسارت‏‎ ‎‏و میلیونها آواره خارجی و داخلی و کارشکنیهای بیرون از‏‎ ‎‏حد را در این مدت کوتاه مقایسه با کارهای عمرانی رژیم‏‎ ‎‏سابق نموده اید؟ آیا نمی دانید که کارهای عمرانی آن زمان‏‎ ‎‏اختصاص داشت تقریبا به شهرها آن هم به محلات مرفه؛‏‎ ‎‏و فقرا و مردمان محروم از آن امور بهره ناچیز داشته یا‏‎ ‎‏نداشتند؛ و دولت فعلی و بنیادهای اسلامی برای این طایفه‏‎ ‎‏محروم با جان و دل خدمت می کنند؟ شما مؤمنان هم‏‎ ‎‏پشتیبان دولت باشید تا کارها زود انجام گیرد و در محضر‏‎ ‎‏پروردگار که خواه ناخواه خواهید رفت با نشان‏‎ ‎‏خدمتگزاری به بندگان او بروید.‏‎[1]‎

‏    س ـ یکی از اموری که لازم به توصیه و تذکر است، آن‏‎ ‎‏است که اسلام نه باسرمایه داری ظالمانه و بیحساب و‏‎ ‎‏محروم کننده توده های تحت ستم و مظلوم موافق است،‏ 

بلکه آن را به طور جدی در کتاب و سنت محکوم می کند و‏‎ ‎‏مخالف عدالت اجتماعی می داند ـ گرچه بعض کج فهمان‏‎ ‎‏بی اطلاع از رژیم حکومت اسلامی و ازمسائل سیاسی‏‎ ‎‏حاکم در اسلام در گفتار و نوشتار خود طوری وانمود‏‎ ‎‏کرده اند (و باز هم دست برنداشته اند) که اسلام طرفدار‏‎ ‎‏بی مرز و حد سرمایه داری و مالکیت است و با این شیوه که‏‎ ‎‏با فهم کج خویش از اسلام برداشت نموده اند چهره نورانی‏‎ ‎‏اسلام را پوشانیده و راه را برای مغرضان و دشمنان اسلام‏‎ ‎‏باز نموده که به اسلام بتازند، و آن را رژیمی چون رژیم‏‎ ‎‏سرمایه داری غرب مثل رژیم امریکا و انگلستان و دیگر‏‎ ‎‏چپاولگران غرب به حساب آورند، و با اتکال به قول و فعل‏‎ ‎‏این نادانان یا غرضمندانه و یا ابلهانه بدون مراجعه به‏‎ ‎‏اسلام شناسان واقعی با اسلام به معارضه برخاسته اند ـ و نه‏‎ ‎‏رژیمی مانند رژیم کمونیسم و مارکسیسم لنینیسم است که‏‎ ‎‏با مالکیت فردی مخالف و قائل به اشتراک می باشند با‏‎ ‎‏اختلاف زیادی که دوره های قدیم تاکنون حتی اشتراک در‏‎ ‎‏زن و همجنس بازی بوده و یک دیکتاتوری و استبداد‏‎ ‎‏کوبنده در بر داشته.‏

‏     بلکه اسلام یک رژیم معتدل با شناخت مالکیت و‏‎ ‎‏احترام به آن به نحو محدود در پیدا شدن مالکیت و‏‎ ‎‏مصرف، که اگر بحق به آن عمل شود چرخهای اقتصاد‏ 

سالم به راه می افتد و عدالت اجتماعی، که لازمه یک رژیم‏‎ ‎‏سالم است تحقق می یابد. در اینجا نیز یک دسته با‏‎ ‎‏کج فهمیها و بی اطلاعی از اسلام و اقتصاد سالم آن در طرف‏‎ ‎‏مقابل دسته اول قرار گرفته و گاهی با تمسک به بعضی‏‎ ‎‏آیات یا جملات نهج البلاغه، اسلام را موافق با مکتبهای‏‎ ‎‏انحرافی مارکس و امثال او معرفی نموده اند و توجه به سایر‏‎ ‎‏آیات و فقرات نهج البلاغه ننموده و سرخود، به فهم قاصر‏‎ ‎‏خود، بپاخاسته و «مذهب اشتراکی» را تعقیب می کنند و از‏‎ ‎‏کفر و دیکتاتوری و اختناق کوبنده که ارزشهای انسانی را‏‎ ‎‏نادیده گرفته و یک حزب اقلیت با توده های انسانی مثل‏‎ ‎‏حیوانات عمل می کنند، حمایت می کنند.‏

‏     وصیت من به مجلس و شورای نگهبان و دولت و‏‎ ‎‏رئیس جمهور و شورای قضایی آن است که در مقابل‏‎ ‎‏احکام خداوند متعال خاضع بوده؛ و تحت تأثیر تبلیغات‏‎ ‎‏بی محتوای قطب ظالم چپاولگر سرمایه داری و قطب‏‎ ‎‏ملحد اشتراکی و کمونیستی واقع نشوید، و به مالکیت و‏‎ ‎‏سرمایه های مشروع با حدود اسلامی احترام گذارید، و به‏‎ ‎‏ملت اطمینان دهید تا سرمایه ها و فعالیتهای سازنده به کار‏‎ ‎‏افتند و دولت و کشور را به خودکفایی و صنایع سبک و‏‎ ‎‏سنگین برسانند. ‏

و به ثروتمندان و پولداران مشروع وصیت می کنم که‏‎ ‎‏ثروتهای عادلانه خود را به کار اندازید و به فعالیت سازنده‏‎ ‎‏در مزارع و روستاها و کارخانه ها برخیزید که این خود‏‎ ‎‏عبادتی ارزشمند است.‏

‏     و به همه در کوشش برای رفاه طبقات محروم وصیت‏‎ ‎‏می کنم که خیر دنیا و آخرت شماها رسیدگی به حال‏‎ ‎‏محرومان جامعه است که در طول تاریخ ستمشاهی و‏‎ ‎‏خان خانی در رنج و زحمت بوده اند. و چه نیکو است که‏‎ ‎‏طبقات تمکندار به طور داوطلب برای زاغه و چپرنشینان‏‎ ‎‏مسکن و رفاه تهیه کنند. و مطمئن باشند که خیر دنیا و‏‎ ‎‏آخرت در آن است. و از انصاف به دور است که یکی‏‎ ‎‏بی خانمان و یکی دارای آپارتمانها باشد.‏

‏     ع ـ وصیت اینجانب به آن طایفه از روحانیون و‏‎ ‎‏روحانی نماها که با انگیزه های مختلف با جمهوری اسلامی‏‎ ‎‏و نهادهای آن مخالفت می کنند و وقت خود را وقف‏‎ ‎‏براندازی آن می نمایند و با مخالفان توطئه گر و بازیگران‏‎ ‎‏سیاسی کمک، و گاهی به طوری که نقل می شود با پولهای‏‎ ‎‏گزافی که از سرمایه داران بیخبر از خدا دریافت برای این‏‎ ‎‏مقصد می کنند کمکهای کلان می نمایند، آن است که شماها‏‎ ‎‏طرْفی از این غلط کاریها تاکنون نبسته و بعد از این هم گمان‏‎ ‎‏ندارم ببندید. بهتر آن است که اگر برای دنیا به این عمل‏‎ ‎ 

دست زده اید ـ و خداوند نخواهد گذاشت که شما به مقصد‏‎ ‎‏شوم خود برسید ـ تا درِ توبه باز است از پیشگاه خداوند‏‎ ‎‏عذر بخواهید و با ملت مستمند مظلوم هم صدا شوید و از‏‎ ‎‏جمهوری اسلامی که با فداکاریهای ملت به دست آمده‏‎ ‎‏حمایت کنید، که خیر دنیا و آخرت در آن است. گرچه‏‎ ‎‏گمان ندارم که موفق به توبه شوید. ‏

‏     و اما به آن دسته که از روی بعض اشتباهات یا بعض‏‎ ‎‏خطاها، چه عمدی و چه غیرعمدی، که از اشخاص‏‎ ‎‏مختلف یا گروهها صادر شده و مخالف با احکام اسلام‏‎ ‎‏بوده است با اصل جمهوری اسلامی و حکومت آن‏‎ ‎‏مخالفت شدید می کنند و برای خدا در براندازی آن فعالیت‏‎ ‎‏می نمایند و با تصور خودشان این جمهوری از رژیم‏‎ ‎‏سلطنتی بدتر یا مثل آن است، با نیت صادق در خلوات‏‎ ‎‏تفکر کنند و از روی انصاف مقایسه نمایند با حکومت و‏‎ ‎‏رژیم سابق. و باز توجه نمایند که در انقلابهای دنیا هرج و‏‎ ‎‏مرجها و غلط رویها و فرصت طلبیها غیرقابل اجتناب است‏‎ ‎‏و شما اگر توجه نمایید و گرفتاریهای این جمهوری را در‏‎ ‎‏نظر بگیرید ـ از قبیل توطئه ها و تبلیغات دروغین و حمله‏‎ ‎‏مسلحانه خارج مرز و داخل، و نفوذ غیر قابل اجتناب‏‎ ‎‏گروههایی از مفسدان و مخالفان اسلام در تمام ارگانهای‏‎ ‎‏دولتی به قصد ناراضی کردن ملت از اسلام و حکومت‏‎ ‎

اسلامی، و تازه کار بودن اکثر یا بسیاری از متصدیان امور و‏‎ ‎‏پخش شایعات دروغین از کسانی که از استفاده های کلان‏‎ ‎‏غیرمشروع بازمانده یا استفاده آنان کم شده، و کمبود‏‎ ‎‏چشمگیر قضات شرع و گرفتاریهای اقتصادی کمرشکن و‏‎ ‎‏اشکالات عظیم در تصفیه و تهذیب متصدیان چند‏‎ ‎‏میلیونی، و کمبود مردمان صالح کاردان و متخصص و دهها‏‎ ‎‏گرفتاری دیگر، که تا انسان وارد گود نباشد از آنها بیخبر‏‎ ‎‏است ـ و از طرفی اشخاص غرضمند سلطنت طلب‏‎ ‎‏سرمایه دار هنگفت که با رباخواری و سودجویی و با‏‎ ‎‏اخراج ارز و گرانفروشی به حد سرسام آور و قاچاق و‏‎ ‎‏احتکار، مستمندان و محرومان جامعه را تا حد هلاکت در‏‎ ‎‏فشار قرار داده و جامعه را به فساد می کشند، نزد شما آقایان‏‎ ‎‏به شکایت و فریبکاری آمده و گاهی هم برای باور آوردن و‏‎ ‎‏خود را مسلمان خالص نشان دادن به عنوان «سهم» مبلغی‏‎ ‎‏می دهند و اشک تمساح می ریزند و شما را عصبانی کرده به‏‎ ‎‏مخالفت برمی انگیزانند، که بسیاری از آنان با استفاده های‏‎ ‎‏نامشروع، خون مردم را می مکند و اقتصاد کشور را به‏‎ ‎‏شکست می کشند.‏

‏     اینجانب نصیحت متواضعانه برادرانه می کنم که آقایان‏‎ ‎‏محترم تحت تأثیر اینگونه شایعه سازیها قرار نگیرند و‏‎ ‎‏برای خدا و حفظ اسلام این جمهوری را تقویت نمایند. و‏‎ ‎

باید بدانند که اگر این جمهوری اسلامی شکست بخورد، به‏‎ ‎‏جای آن یک رژیم اسلامی دلخواهِ بقیه الله ـ روحی فداه ـ یا‏‎ ‎‏مطیع امر شما آقایان تحقق نخواهد پیدا کرد، بلکه یک‏‎ ‎‏رژیم دلخواه یکی از دو قطب قدرت به حکومت می رسد و‏‎ ‎‏محرومان جهان، که به اسلام و حکومت اسلامی رو[ی]‏‎ ‎‏آورده و دل باخته اند، مأیوس می شوند و اسلام برای همیشه‏‎ ‎‏منزوی خواهد شد؛ و شماها روزی از کردار خود پشیمان‏‎ ‎‏می شوید که کار گذشته و دیگر پشیمانی سودی ندارد. و‏‎ ‎‏شما آقایان اگر توقع دارید که در یک شب همه امور بر طبق‏‎ ‎‏اسلام و احکام خداوند تعالی متحول شود یک اشتباه‏‎ ‎‏است، و در تمام طول تاریخ بشر چنین معجزه ای روی‏‎ ‎‏نداده است و نخواهد داد. و آن روزی که ان شاءالله تعالی‏‎ ‎‏مصلح کل ظهور نماید، گمان نکنید که یک معجزه شود و‏‎ ‎‏یکروزه عالم اصلاح شود؛ بلکه با کوششها و فداکاریها‏‎ ‎‏ستمکاران سرکوب و منزوی می شوند. و اگر نظر شماها‏‎ ‎‏مثل نظر بعض عامیهای منحرف، آن است که برای ظهور‏‎ ‎‏آن بزرگوار باید کوشش در تحقق کفر و ظلم کرد تا عالم را‏‎ ‎‏ظلم فراگیرد و مقدمات ظهور فراهم شود، فانّا لله و انّا الیه‏‎ ‎‏راجعون.‏

‏     ف ـ وصیت من به همه مسلمانان و مستضعفان جهان‏‎ ‎‏این است که شماها نباید بنشینید و منتظر آن باشید که‏‎ ‎

حکام و دست اندرکاران کشورتان یا قدرتهای خارجی‏‎ ‎‏بیایند و برای شما استقلال و آزادی را تحفه بیاورند. ما و‏‎ ‎‏شماها لااقل در این صد سال اخیر، که بتدریج پای‏‎ ‎‏قدرتهای بزرگ جهانخوار به همه کشورهای اسلامی و سایر‏‎ ‎‏کشورهای کوچک باز شده است مشاهده کردیم یا‏‎ ‎‏تاریخهای صحیح برای ما بازگو کردند که هیچ یک از دوَل‏‎ ‎‏حاکم بر این کشورها در فکر آزادی و استقلال و رفاه‏‎ ‎‏ملتهای خود نبوده و نیستند؛ بلکه اکثریت قریب به اتفاق‏‎ ‎‏آنان یا خود به ستمگری و اختناق ملت خود پرداخته و هر‏‎ ‎‏چه کرده اند برای منافع شخصی یا گروهی نموده؛ یا برای‏‎ ‎‏رفاه قشر مرفه و بالانشین بوده و طبقات مظلوم کوخ و‏‎ ‎‏کپرنشین از همه مواهب زندگی حتی مثل آب و نان و قوت‏‎ ‎‏لایموت محروم بوده، و آن بدبختان را برای منافع قشر‏‎ ‎‏مرفه و عیاش به کار گرفته اند؛ و یا آنکه دست نشاندگان‏‎ ‎‏قدرتهای بزرگ بوده اند که برای وابسته کردن کشورها و‏‎ ‎‏ملتها هرچه توان داشته اند به کار گرفته و با حیله های‏‎ ‎‏مختلف کشورها را بازاری برای شرق و غرب درست کرده‏‎ ‎‏و منافع آنان را تأمین نموده اند و ملتها را عقب مانده و‏‎ ‎‏مصرفی بار آوردند و اکنون نیز با این نقشه در حرکتند.‏

‏     و شما ای مستضعفان جهان و ای کشورهای اسلامی و‏‎ ‎‏مسلمانان جهان بپاخیزید و حق را با چنگ و دندان‏‎ ‎ 

بگیرید و از هیاهوی تبلیغاتی ابرقدرتها و عمّال سرسپرده‏‎ ‎‏آنان نترسید؛ و حکام جنایتکار که دسترنج شما را به‏‎ ‎‏دشمنان شما و اسلام عزیز تسلیم می کنند از کشور خود‏‎ ‎‏برانید؛ و خود و طبقات خدمتگزار متعهد، زمام امور را به‏‎ ‎‏دست گیرید و همه در زیر پرچم پرافتخار اسلام مجتمع، و‏‎ ‎‏با دشمنان اسلام و محرومان جهان به دفاع برخیزید؛ و به‏‎ ‎‏سوی یک دولت اسلامی با جمهوریهای آزاد و مستقل به‏‎ ‎‏پیش روید که با تحقق آن، همه مستکبران جهان را به جای‏‎ ‎‏خود خواهید نشاند و همه مستضعفان را به امامت و وراثت‏‎ ‎‏ارض خواهید رساند. به امید آن روز که خداوند تعالی وعده‏‎ ‎‏فرموده است.‏

‏     ص ـ یک مرتبه دیگر در خاتمه این وصیتنامه، به ملت‏‎ ‎‏شریف ایران وصیت می کنم که در جهان حجم تحمل‏‎ ‎‏زحمتها و رنجها و فداکاریها و جان نثاریها و محرومیتها‏‎ ‎‏مناسب حجم بزرگی مقصود و ارزشمندی و علوّ رتبه آن‏‎ ‎‏است، آنچه که شما ملت شریف و مجاهد برای آن‏‎ ‎‏بپاخاستید و دنبال می کنید و برای آن جان و مال نثار کرده‏‎ ‎‏و می کنید، والاترین و بالاترین و ارزشمندترین مقصدی‏‎ ‎‏است و مقصودی است که از صدر عالم در ازل و از پس‏‎ ‎‏این جهان تا ابد عرضه شده است و خواهد شد؛ و آن‏‎ ‎‏مکتب الوهیت به معنی وسیع آن و ایده توحید با ابعاد رفیع‏‎ ‎ 

آن است که اساس خلقت و غایت آن در پهناور وجود و در‏‎ ‎‏درجات و مراتب غیب و شهود است؛ و آن در مکتب‏‎ ‎‏محمدی ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ به تمام معنی و‏‎ ‎‏درجات و ابعاد متجلی شده؛ و کوشش تمام انبیای عظام‏‎ ‎‏ـ علیهم سلام الله ـ و اولیای‏‎ ‎‏معظم ـ سلام الله علیهم ـ برای‏‎ ‎‏تحقق آن بوده و راهیابی به کمال مطلق و جلال و جمال‏‎ ‎‏بی نهایت جز با آن میسر نگردد. آن است که خاکیان را بر‏‎ ‎‏ملکوتیان و برتر از آنان شرافت داده، و آنچه برای خاکیان‏‎ ‎‏از سیر در آن حاصل می شود برای هیچ موجودی در‏‎ ‎‏سراسر خلقت در سرّ و عَلن حاصل نشود.‏

‏     شما ای ملت مجاهد، در زیر پرچمی می روید که در‏‎ ‎‏سراسر جهان مادی و معنوی در اهتزاز است، بیابید آن را‏‎ ‎‏یا نیابید، شما راهی را می روید که تنها راه تمام انبیا ـ علیهم‏‎ ‎‏سلام الله ـ و یکتا راه سعادت مطلق است. در این انگیزه‏‎ ‎‏است که همه اولیا شهادت را در راه آن به آغوش می کشند و‏‎ ‎‏مرگ سرخ را «احلی من العسل» می دانند؛ و جوانان شما در‏‎ ‎‏جبهه ها جرعه ای از آن را نوشیده و به وجد آمده اند و در‏‎ ‎‏مادران و خواهران و پدران و برادران آنان جلوه نموده و ما‏‎ ‎‏باید بحق بگوییم یا لیتنا کنّا معکم فنفوز فوزا عظیما.‏

‏     گوارا باد بر آنان آن نسیم دل آرا و آن جلوه شورانگیز.‏

‏     و باید بدانیم که طرفی از این جلوه در کشتزارهای‏‎ ‎ 

سوزان و در کارخانه های توانفرسا و در کارگاهها و در‏‎ ‎‏مراکز صنعت و اختراع و ابداع، و در ملت به طور اکثریت‏‎ ‎‏در بازارها و خیابانها و روستاها و همه کسانی که متصدی‏‎ ‎‏این امور برای اسلام و جمهوری اسلامی و پیشرفت و‏‎ ‎‏خودکفایی کشور به خدمتی اشتغال دارند جلوه گر است.‏

‏     و تا این روح تعاون و تعهد در جامعه برقرار است‏‎ ‎‏کشور عزیز از آسیب دهر ان شاءالله تعالی مصون است. و‏‎ ‎‏بحمدالله تعالی حوزه های علمیه و دانشگاهها و جوانانِ‏‎ ‎‏عزیز مراکز علم و تربیت از این نفخه الهی غیبی‏‎ ‎‏برخوردارند؛ و این مراکز دربست در اختیار آنان است، و‏‎ ‎‏به امید خدا دست تبهکاران و منحرفان از آنها کوتاه.‏

‏     و وصیت من به همه آن است که با یاد خدای متعال به‏‎ ‎‏سوی خودشناسی و خودکفایی و استقلال، با همه ابعادش‏‎ ‎‏به پیش، و بی تردید دست خدا با شما است، اگر شما در‏‎ ‎‏خدمت او باشید و برای ترقی و تعالی کشور اسلامی به‏‎ ‎‏روح تعاون ادامه دهید.  ‏

‏     و اینجانب با آنچه در ملت عزیز از بیداری و هوشیاری‏‎ ‎‏و تعهد و فداکاری و روح مقاومت و صلابت در راه حق‏‎ ‎‏می بینم و امید آن دارم که به فضل خداوند متعال این معانی‏‎ ‎‏انسانی به اعقاب ملت منتقل شود و نسلاً بعد نسل بر آن‏‎ ‎‏افزوده گردد.‏ 

با دلی آرام و قلبی مطمئن و روحی شاد و ضمیری‏‎ ‎‏امیدوار به فضل خدا از خدمت خواهران و برادران‏‎ ‎‏مرخص، و به سوی جایگاه ابدی سفر می کنم. و به دعای‏‎ ‎‏خیر شما احتیاج مبرم دارم. و از خدای رحمان و رحیم‏‎ ‎‏می خواهم که عذرم را در کوتاهی خدمت و قصور و تقصیر‏‎ ‎‏بپذیرد.‏

‏     و از ملت امیدوارم که عذرم را در کوتاهیها و قصور و‏‎ ‎‏تقصیرها بپذیرند. و با قدرت و تصمیم اراده به پیش روند و‏‎ ‎‏بدانند که با رفتن یک خدمتگزار در سدّ آهنین ملت خللی‏‎ ‎‏حاصل نخواهد شد که خدمتگزاران بالا و والاتر در‏‎ ‎‏خدمتند، والله نگهدار این ملت و مظلومان جهان است.‏

‏والسلام علیکم و علی عبادالله الصالحین ‏

‏و رحمه الله و برکاته               ‏

‏ ‏

‏26 بهمن 1361 / 1 جمادی الاولی 1403 ‏

‏روح الله الموسوی الخمینی             ‏


بسمه تعالی‏

‏این وصیتنامه را پس از مرگ من احمد خمینی برای مردم‏‎ ‎‏بخواند. و در صورت عذر، رئیس محترم جمهور یا رئیس‏‎ ‎‏محترم شورای اسلامی یا رئیس محترم دیوان عالی کشور،‏‎ ‎‏این زحمت را بپذیرند. و در صورت عذر، یکی از فقهای‏‎ ‎‏محترم نگهبان این زحمت را قبول نماید.‏

‏روح الله الموسوی الخمینی‏

‏ ‏

بسمه تعالی‏

‏در زیر این وصیتنامه 29 صفحه ای و مقدمه، چند مطلب را‏‎ ‎‏تذکر می دهم:‏

‏     1) اکنون که من حاضرم، بعض نسبتهای بی واقعیت به‏‎ ‎‏من داده می شود و ممکن است پس از من در حجم آن‏‎ ‎‏افزوده شود؛ لهذا عرض می کنم آنچه به من نسبت داده شده‏‎ ‎‏یا می شود مورد تصدیق نیست، مگر آنکه صدای من یا خط‏‎ ‎‏و امضای من باشد، با تصدیق کارشناسان؛ یا در سیمای‏‎ ‎‏جمهوری اسلامی چیزی گفته باشم.‏

‏     2) اشخاصی در حال حیات من ادعا نموده اند که‏‎ ‎‏اعلامیه های اینجانب را می نوشته اند. این مطلب را شدیدا‏‎ ‎‏تکذیب می کنم. تاکنون هیچ اعلامیه ای را غیر شخص‏‎ ‎‏خودم تهیه کسی نکرده است.‏

‏     3) از قرار مذکور، بعضیها ادعا کرده اند که رفتن من به‏‎ ‎‏پاریس به وسیله آنان بوده، این دروغ است. من پس از‏‎ ‎‏برگرداندنم از کویت، با مشورت احمد پاریس را انتخاب‏‎ ‎‏نمودم، زیرا در کشورهای اسلامی احتمال راه ندادن بود؛‏‎ ‎‏آنان تحت نفوذ شاه بودند ولی پاریس این احتمال نبود.‏

 4) من در طول مدت نهضت و انقلاب به واسطه‏‎ ‎‏سالوسی و اسلام نمایی بعضی افراد ذکری از آنان کرده و‏‎ ‎‏تمجیدی نموده ام، که بعد فهمیدم از دغلبازی آنان اغفال‏‎ ‎‏شده ام. آن تمجیدها در حالی بود که خود را به جمهوری‏‎ ‎‏اسلامی متعهد و وفادار می نمایاندند، و نباید از آن مسائل‏‎ ‎‏سوء استفاده شود. و میزان در هر کس حال فعلی او است.‏

‏روح الله الموسوی الخمینی‏

انتهای پیام /*