وقایع و بیانات و رخدادهای حیات پر برکت حضرت امام خمینی (س) 4 دی ماه

کد : 3521 | تاریخ : 04 دی 1398

نامه [آقای سید احمد خمینی (خانوادگی)]4 دی 50

پیام [در مورد اجازه دعوت از دو کشیش جهت انجام مراسم مذهبی گروگانها]4 دی 58

سخنرانی [در جمع کشیشهای مسیحی (وظایف روحانیت مسیح)]4 دی 58

سخنرانی [در جمع کارگزاران مسجد قبا و دانشجویان مریوان (توطئه بر ضد اسلام)]4 دی 58

سخنرانی [در جمع گروهی از جانبازان و داوطلبان اعزام به جبهه (نوید پیروزی)]4 دی 59

حکم [تعیین اعضای «ستاد پیگیری فرمان هشت ماده ای»]4 دی 61

سخنرانی [در جمع مسئولان وزارت امور خارجه (وظیفه و نقش این وزارتخانه)]4 دی 61

 

نامه [آقای سید احمد خمینی (خانوادگی)]

زمان: 4 دی 1350/ 6 ذی القعدة 1391

مکان: نجف

موضوع: خانوادگی، اعلام سلامتی

مخاطب: خمینی، سید احمد

بسمه تعالی

6 قع 91

احمد عزیزم

ان شاء اللَّه تعالی سالم باشید. ممکن است برای شماها اخبار مختلفه ایجاد نگرانی کند لکن بحمد اللَّه تعالی تا کنون برای ماها نگرانی نیست. از خداوند تعالی اصلاح امور را خواستارم. و السلام.

پدرت

صحیفه امام، ج 2، ص: 408

 

پیام [در مورد اجازه دعوت از دو کشیش جهت انجام مراسم مذهبی گروگانها]

زمان: 4 دی 1358/ 5 صفر 1400

مکان: قم

موضوع: اجازه انجام مراسم مذهبی گروگانهای امریکایی

مناسبت: میلاد حضرت مسیح (ع)

این جانب برای انجام مراسم مذهبی این عده از بازداشت شدگان اجازه می دهم که دو نفر کشیش مسیحی دعوت شود، و در حضور آنان و تحت دستورشان مراسم مذهبی را انجام دهند. روح اللَّه الموسوی الخمینی

صحیفه امام، ج 11، ص: 405

سخنرانی [در جمع کشیشهای مسیحی (وظایف روحانیت مسیح)]

زمان: 4 دی 1358/ 5 صفر 1400

مکان: قم

موضوع: وظایف و رسالت روحانیت مسیح و انتقاد از عملکرد و مواضع آنان

مناسبت: میلاد حضرت مسیح (ع)

حضار: کشیشهای مسیحی، آقایان: جیمی آلن، دال وایت (اسقف اتحادیه کشیشان)، چارلز چزارتی (معاون ریاست کلیسای امریکایی)، چارلز کامبل (معلم مرکز مطالعات ادیان جهان از دانشگاه هاروارد)، جان والش (از دانشگاه برنستون)، ویلیام گربی (از دانشگاه برنستون)، توماس اریکس (استادیار تاریخ خاورمیانه در دانشگاه جرج تاون).

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

وظیفه روحانیون وارسته ادیان الهی

من متقابلًا ولادت عیسی مسیح را به همه ملتهای مستضعف دنیا و به ملت مسیح و به مسیحیان هم میهن مان تبریک می گویم. عیسی مسیح همه چیزش معجزه بود. معجزه بود که از یک مادر باکره متولد شد. معجزه بود که در مهد سخن گفت. معجزه بود که برای بشر صلح و صفا و روحانیت آورد. همه معجزه، همه انبیا معجزه هستند، و همه برای ساختن بشر آمدند. همه می خواهند که بشر به راه مستقیم الهی سیر کند، و همه می خواهند که تمام افراد بشر در صلح و صفا و برادری زیست کنند. این وظیفه مأمورین الهی است که در دنیا آمده اند برای اینکه بشر را از این عالم به عالم بالا ببرند. و یک وظیفه هم روحانیین ملتها دارند؛ روحانیین مسیح، روحانیون مسلم، روحانیون یهود، همه روحانیون. و آن وظیفه تبعیت تام از پیغمبرها، و از آنهایی که آمدند برای تربیت بشر و برای صلح و صفا بین تمام افراد بشر. روحانیون در مرتبه اول واقع اند برای تحقق دادن به آرمانهای انبیا که همان وحی الهی است. روحانیون یک وظیفه الهی دارند که این وظیفه الهی بالاتر از آن وظایفی است که سایر مردم دارند. یک مسئولیت الهی دارند.

روحانیون مسئول اند در مقابل پیامبران و در مقابل خدای تبارک و تعالی. مسئول اند که  تعلیمات انبیا را به مردم برسانند و دست مردم را بگیرند و از این گرفتاریهایی که دارند نجات بدهند.

مردم دنیا امروز مبتلا هستند به قدرتهای بزرگ، و به قدرتهایی که شیطانی هستند و در مقابل انبیای بزرگ ایستادند و نمی گذارند تعلیمات انبیا تحقق پیدا بکند. روحانیت مسیح یک خصوصیت زیادی دارد، و آن اینکه قدرتهای بزرگ مسیحی هستند، مدعی مسیحیت هستند و آن قدرتهای بزرگ اند که در دنیا بر خلاف تعلیمات خدای تبارک و تعالی که به همه انبیا تعلیم فرموده است و بر خلاف تعلیمات عیسی مسیح عمل می کنند.

روحانیت مسیح موظف است به حسب تعلیمات مسیح، و به حسب تعلیم خدای بزرگ که با این قدرتهایی که بر خلاف مسیر انبیا و بر خلاف مسیر مسیح رفتار می کنند مبارزه معنوی بکنند. آنها را ارشاد بکنند به ملت مسیح. هدایت کنند ملت مسیح را که تبعیت از این قدرتهایی که بر ضد مسیح هست نکنند.

من وقتی با روحانیین مسیح مواجه می شوم باید مسائلی که مربوط به روحانیت است عرض کنم. مسائل مربوط به شما این است که مسائل دنیا را آن طور که هست بررسی کنید، و ببینید به ملتها از دست مدعیان مسیحیت چه می گذرد. شما آمدید ایران و معلوم نیست بتوانید در ایران آن قدر بمانید که شهدای ما را ببینید، قبور شهدای ما را ببینید. شما در بهشت زهرا رفتید و قبور یک عده از شهدا را دیدید. هر جای ایران بروید از این قبور هست. شما معلولین ما را ندیدید. هر جای ایران بروید کسانی که دست و پای خودشان را از دست دادند و مجروح شدند، معلول شدند و از زندگی ساقط شدند خواهید دید. چه خوب بود که شما مسیحیین و شما روحانیین مسیح یک مدتی می ماندید در ایران، و به شهرهای مختلف ایران و به دهات و روستاهای مختلف ایران می رفتید، و مشاهده می کردید آثار جرم آن کسی را که طرفدار او رؤسای جمهور امریکا بودند. آن کسانی  که امریکا به ما تحمیل کرد و رؤسای جمهور امریکا تحمیل ما کردند.

ای کاش می رفتید و می دیدید که جرمهایی که واقع شده است در ایران چه جرمهایی است. ای کاش در آن وقتی که شاه مخلوع ایران بود می آمدید و به شما اجازه می دادند که بروید و زندانهای ما را ببینید. ببینید در این زندانها به علمای اسلام، به روشنفکرهای ایران، به محصلین ایران، به دانشگاهیهای ایران چه می گذرد. ببینید که در این بیغوله هایی که در زیر زمین ایجاد کرده بودند و جوانهای متعهد ما را برای اینکه آزادی می خواستند، برای اینکه استقلال می خواستند، در این بیغوله ها با آنها چه رفتار کردند.

من اگر بخواهم برای شما کلیات مسائل را هم بگویم وقت ضیق است. لکن بدانید با این ملت همچو رفتار کردند که هیچ وحشی ای با هیچ وحشی عمل نمی کند. پاهای بعضی از جوانهای ما را با اره بریدند. بعضی از جوانهای ما را روی تابه گذاشتند و سرخ کردند.

در حضور پدرها، پسرها را دست بریدند. پسرهای کوچک را برای اقرار گرفتن از پدر، کارهایی کردند که خجلت آور است گفتنش. و کارهایی کردند که به استناد اینکه ما مأمور هستیم از طرف دولتهای بزرگ، و مأمور برای وطنمان هستیم و مستند می شد همه اینها به رؤسای جمهور امریکا و امثال آنها، کارهایی شده است که ملت مسیح را اگر مطلع بشوند سرافکنده می کند. کارهایی کرده اند که روحانیت مسیح را در نظر مردم، شاید به آن قداستی که هستند بر خلاف آن جلوه دهند.

شما روحانیت مسیح باید مسیح را از این تنگنایی که ایجاد کرده اند رؤسای جمهور شما، نجات بدهید. مسیح چشمش به علمای مسیحیین و سایر قشرها، روشن است. مسیح چشمش این است، مطالعه می کند، تحت نظر قرار داده است شما را، که شما با این ظالمهایی که با بشر این طور کردند چه رفتار می کنید. آیا در کلیساهای شما هیچ وقت راجع به این جرایم صحبتی شده است؟ آیا از پاپ انکاری راجع به این مصایب شده است؟ آیا پاپ که ما را به حسب آن چیزی که در روزنامه بود محکوم کرده است که این گروگانها را نگه داشتیم، پاپ مطلع هست از اینکه اینها چه بودند و چه هستند؟ آیا محکوم کردن یک ملت ضعیف در خور شأن یک روحانی ای است که خود را روحانیت بزرگ مسیح می داند؟ آیا محکوم کردن آنهایی که پنجاه سال در زیر یوغ این قدرتهای بزرگی که با طرفداری حکومتهایی که خودشان را به مسیح نسبت می دهند و می گویند مسیحی هستیم، آیا هیچ وقت به اینها انکار شده است؟ آیا روحانیین مسیح انکار این اعمال ظالمانه ای که بر خلاف دستورات عیسی مسیح- سلام اللَّه علیه- است، هیچ وقت انکار این مسائل را کرده اند؟ ما در پاریس در عید مولود حضرت مسیح اعلامی کردیم و راجع به مظالمی که شده است، آنجا چیزهایی نوشتیم، و مع الأسف گفته شد که پاپ اجازه نشر آن را ندادند. چرا باید یک روحانیت بزرگ مسیح با مظلومها این طور عمل کنند؟ چرا باید روحانیت بزرگ مسیح مظلومها را محکوم کنند و طرفداری از ظالم کنند؟

آیا شماها اطلاع ندارید از این جریمه هایی که در اینجا واقع شده است؟ آیا شما اطلاع ندارید که یک ملتی را تمام ذخایرش را بردند و خودش گرسنه مانده است؟ آیا اطلاع ندارید که یک ملتی را چندین سال؛ در طول پنجاه سال، با زجر و زحمت تحت فشارها قرار دادند و همه دارایی او را به دولتهای بزرگ دادند؟ آیا روحانیت مسیح اطلاع ندارد که بر خلاف گفته همه انبیا و بر خلاف گفته مسیح داراییهای ایران را آقای کارتر حبس کرده است، سد کرده است در همه بانکها؟ آیا عیسی که برای عدالت آمده است و مردم را به عدالت می خواهد وادارد، و شما موظفید که عمل کنید به آن چیزی که عیسی مسیح فرموده است و ظالمها را وادار کنید به عمل کردن. آیا مطلع هستید که یک ملت ضعیف را چطور می خواهند در تحت فشار قرار بدهند؟ آیا مطلع هستید که حصر اقتصادی که آقای کارتر می خواهد انجام بدهد، معنایش این است که می خواهد- در نظر او این است- که سی و پنج میلیون جمعیت از گرسنگی بمیرد؟ آیا آقای پاپ مطلع از این مسائل هست و ما را محکوم می کند؟ یا به او بد مسائل را می رسانند؟ اگر مطلع هست وای به حال ما و وای به حال مسیحیت و وای به حال علمای مسیح، و اگر مطلع نیست وای به  حال واتیکان. چرا باید شما آقایان که آمدید اینجا مسائل را آن طور که هست ادراک نکنید و به واتیکان چرا نباید برسانید؟ آیا واتیکان از شما قبول نمی کند؟ آیا واتیکان از اشخاصی که طرفدار ابرقدرتها هستند و طرفدار ظالمها هستند قبول می کند مسائل را، از مظلومین قبول نمی کند؟ آیا مظالم این ابرقدرتهایی که خودشان را به مسیحیت زدند و می چسبانند به حضرت مسیح، این مظالمی که اینها کردند، به کجا باید گفت؟ با کی باید در میان گذاشت؟ با شما روحانیین مسیح باید در میان گذاشت؟ با آقای پاپ باید در میان گذاشت؟

 [آیا] صدای ما به آقای پاپ می رسد؟ می گذارند برسد؟ اگر رسید ترتیب اثر به صدای مظلوم می دهد ایشان؟ بنای ایشان هست که با مظلومها، با آن اشخاصی که تحت ظلم هستند و بر خلاف دستورات حضرت مسیح با آنها عمل می شود یک معارضه ای بکند؟ ایشان از این مظالمی که الآن در دنیا واقع می شود و با دست رئیس جمهور امریکا واقع می شود و قبلًا شد و به دست رؤسای جمهور واقع شد، ایشان بی اطلاع هستند؟

ایشان نمی دانند در فلسطین و لبنان و ویتنام و سایر جاها چه می گذرد و از کی این مظالم واقع می شود؟ به آقای پاپ این مسائل اصلًا نمی رسد؟ ایشان در محاصره هست و کسی با او نمی تواند صحبت بکند؟ یا می دانند، مطلع اند، مسائل را می دانند و ساکت نشستند؟

ما این سؤال را داریم که چرا سکوت در مقابل ظلم؟ این دستور حضرت مسیح هست!؟ چرا واگذار کردند ابرقدرتها را به حال خود تا هر چه جنایت می خواهند بکنند و هر چه مظلومان را می خواهند از بین ببرند؟

عیسی مسیح که پیامبر صلح هست و می خواهد صلح در دنیا باشد و الآن عید صلح هست. شما می دانید که در عید صلح در این مواردی که الآن اینها مشغول جنگ هستند چه می گذرد؟ شما از امثال این رؤسای جمهور باور می کنید که یک وقت می آیند و دعا می کنند، دعای آنها را باور می کنید؟ شما این تبلیغاتی که الآن در امریکا بر ضد ما می شود، این روزنامه هایی که بر ضد ما تبلیغ می کنند، این رادیوها و تلویزیونهایی که بر ضد ما تبلیغات می کنند، آیا از آنها مطلع هستید؟ آیا از وضع مظلومها مطلعید و می دانید که این تبلیغات بر ضد مظلومها و بر وفق مرام ظالمهاست؟ شماها وظیفه ندارید که از این تبلیغات جلوگیری کنید؟ آقای پاپ وظیفه ندارند که هدایت کنند اینهایی که بر ضد مظلومین قیام کردند؟ با قلم خودشان، با قدم خودشان، با همه وسائل تبلیغاتی بر ضد مظلومین قیام کردند، آقای پاپ وظیفه ندارند از اینها جلوگیری کنند؟ پس کی وظیفه دارد؟ مذهب مسیح را کی باید ترویج کند؟ کی باید تعلیمات مسیح را به مردم بگوید؟

فقط تعلیمات مال آن قشر پایین است؟ تعلیمات مال این زاغه نشینان است؟ تعلیمات مال کشاورزان است؟ یا اولی  به تعلیمات آن طبقه بالا هستند؟ آیا نباید آنها را به تعلیمات مسیح آشنا کرد؟

دردها زیاد است و نه وقت شما و نه وقت من مجال این دارد که دردهای یک ملت ضعیف را به شما برسانند. من به شما که روحانیین مسیح هستید، به وسیله شما به ملت امریکا، به روحانیین امریکا، به روحانیت مسیح در تمام دنیا پیام می فرستم که هم مظلومین را دریابید و هم حضرت عیسی را و هم مذهب مسیح را. مذهب مسیح و حضرت عیسی در معرض اتهام واقع شده است، این مذهب را دریابید. آقای پاپ در معرض اتهام است. مردم حق ندارند بگویند این «چرا» را. حق ندارند که [بپرسند] چرا آقای پاپ مظلومین را محکوم می کنند برای ارضای ظالمها؟ شماها برسانید این مسائل را به مردم. ملت امریکا را می گویند بر ضد ما تجهیز کردند در این عیدی که باید عید صلح باشد. و رئیس جمهور امریکا در همه جا؛ در بین مظلومین جنگ راه انداخته است.

مظلومین را دارد می کوبد. مع ذلک روحانیین مسیح ساکت اند. چرا باید ساکت باشند؟

چرا باید از حال مظلومین مطلع نباشید؟ چرا اگر از حال مظلومین مطلعید باید با ظالمها مقابله نکنید و لا اقل هدایت نکنید آنها را؟ هدایت محصور به کلیساست؟ هدایت محصور به یک جمعیت پایین است؟ یا هدایت اول مال بالاهاست؟ انبیا که مبعوث شدند اول با طبقه بالا مقابله کردند. حضرت موسی با فرعون مقابله کرد. طبقه بالا اولی  هستند به اینکه مقابله بشوند و هدایت بشوند. شما روحانیون هدایت کنید این طبقه بالا را. هدایت کنید این رؤسای جمهور را. دریابید عیسی مسیح را. دریابید ملت مسیح را. دریابید مسیحیت را. نگذارید مسیحیت در نظر مردم مشوه بشود. نگذارید روحانیت مسیح در نظر مردم یک روحانیتی باشد طرفدار ظالمها. خداوند ان شاء اللَّه بشر را از شرّ این بشرهایی که بر ضد تعلیمات آسمان، بر ضد تعلیمات ملکوت رفتار می کنند هدایت کند.

و خداوند مظلومان را از چنگ ظالمان نجات دهد.

صحیفه امام، ج 11، ص: 406-412

 

سخنرانی [در جمع کارگزاران مسجد قبا و دانشجویان مریوان (توطئه بر ضد اسلام)]

زمان: 4 دی 1358/ 5 صفر 1400

مکان: قم

موضوع: توطئه و تبلیغات قدرتهای بزرگ بر ضد اسلام و راههای مقابله با آن

حضار: کارگزاران مسجد قبا، دانشجویان مریوان

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

راه رویارویی با جهانخواران

ما امروز مواجهیم با چند مطلب که تذکرش لازم است: یکی که همه می دانید مواجه با قدرتهای بزرگ که در خارج و داخل مشغول تبلیغات هستند بر ضد اسلام و توطئه هایی دارند. یکی هم خرابیهایی که در داخل کشور است و اشخاصی دامن می زنند به این خرابیها و اغفال می کنند جوانهای ما را از هر طرف.

ما امروز اگر بخواهیم با این قدرت بزرگ مواجه باشیم و در این میدان شکست نخوریم احتیاج به چند امر داریم: یکی اینکه ما اقتصاد خودمان را طوری کنیم که خودکفا باشیم که اولش قضیه زراعت است. مزرعه ها، کشتزارها با فعالیت همه جانبه قشرهای مختلف کشت بشوند. مع الأسف دستجاتی هستند که یا ندانسته، و به واسطه تحریک بعض عناصر ضد انقلاب، یا شاید بعضیشان هم دانسته- از باب اینکه از همان جمعیت هستند- نمی گذارند که کشت آن طوری که باید صورت بگیرد، صورت بگیرد. با اسمهای مختلف در اطراف ایران- هر جا بروید این مسائل هست که- در کشتزارها می روند و به اسم اینکه ما می خواهیم کمک کنیم به مستمندان و کمک کنیم به مردم، مانع می شوند از اینکه یک کشت صحیحی بشود، و این یک خطری است برای کشور ما.

شما می دانید که اگر یک مملکتی در اقتصاد، خصوصاً این رشته اقتصاد که نان مردم هست در این احتیاج به خارج پیدا بکند، و یک احتیاج مبرمی که نتواند خودش اداره کند خودش را، و باید دیگران او را اداره کنند، این وابستگی اقتصادی، آن هم در این رشته، موجب این می شود که ملت ایران، مملکت ایران، تسلیم بشود به دیگران. اگر امریکا موفق بشود در این مطلبی که الآن پیش آورده است که همه قدرتها را دور خودش جمع کند و حصر اقتصادی بکند نسبت به ایران، ان شاء اللَّه موفق نمی شود. لکن ما باید طرف احتیاط را بگیریم. اگر خدای نخواسته، موفق بشود و ایران را در حصر اقتصادی از جهات مختلفه قرار بدهد که یک جهتش هم همین قضیه خواربارهایی است که ما احتیاج به آن داریم، خوب، ما قاعدتاً نمی توانیم دیگر مقاومت کنیم، و این یک ضربه ای است که به نهضت ما می خورد که ضربه به اسلام است. پس تکلیف همه ماها هست که هر کس به هر مقداری که قدرت دارد در این امر کوشش کند.

در امر زراعت، در امر دامداری، هم دولت باید کمک کند و هم مردم باید به هم کمک کنند و هم کار بکنند مردم. مردم باید مشغول کار بشوند. یک مملکتی است که احتیاج به نیروی کار دارد اگر این نیرو به خدمت دیگری کشیده بشود- به کارهای دیگر کشیده بشود- این موجب این می شود که نتوانند این حاجتی که ملت دارد برآورده کنند.

پس در رأس همه چیزها این است که یک کشوری راجع به ارزاقش محتاج نباشد به خارج. راجع به گوشتش و راجع به نانش و راجع به این طور چیزهایش محتاج نباشد. و این لازم است که دامداریها رواج پیدا کنند و همین طور کشاورزی به طور وسیع درست بشود. دیروز بود ظاهراً که برادرهای قمی ما که آمده بودند اینجا. آنها می گفتند که قم امسال خودکفاست برای اینکه فعالیت شده است، خود مردم، و جهات مختلفه شده است که زمینهای زیادی زیر کشت رفته است. و روی این زمینه که آن زمینهایی که زیر کشت رفته است و فعالیتهای دیگری که سایر کشاورزها کردند، اگر بشود و ان شاء اللَّه درست عمل بشود قم احتیاج به خارج ندارد. من خیلی از این جهت خوشحال شدم و اظهار تشکر کردم نسبت به آنها. و خداوند ان شاء اللَّه حفظ کند آنها را. این مطلب همه جا باید بشود. مطلب در همه جای ایران باید بشود. یعنی هر منطقه ای باید کوشش کند که برای منطقه خودش خودکفا باشد.

خوزستان آب فراوان و زمین فراوان دارد. هم آب فراوان دارد، هم زمین فراوان. این چنانچه کمک بشود، هم از طرف دولت کمک بشود، و هم ملت، دست به دست هم بدهند و هم مردم دست به دست هم بدهند و آنجا را کمک کنند و کشت کنند و دیمی، آبی، ایران هم دیمش خوب می شود، هم آبش، شاید دیمش بهتر هم باشد و بیشتر هم، دیم [بیشتر محصول می دهد] یعنی اگر آبی یک تخم هشت تخم درصد متداول باشد شاید آن بیست تخم باشد. در هر صورت این یک تکلیفی است الآن برای ما، نه قضیه یک مسئله عادی است.

الآن مملکت ما در یک امر، در یک وضع غیر عادی دارد زندگی می کند. وضع عادی نیست که انسان بگوید که خوب، ما نمی خواهیم حالا این منفعت [را] داشته باشیم. یک وضع غیر عادی است که نمی توانیم بگوییم که نمی خواهیم. معنی نمی خواهیم این است که ما وابسته به خارج باشیم. وابستگی به خارج این است که همه چیزمان را دوباره در اختیار آنها بگذاریم. بنا بر این، این یک تکلیف شرعی است. نه یک امر عادی باشد که ما از زراعت امسال دلمان نمی خواهد زیاد نفع ببریم. نه، این مسأله این طور نیست، دلخواه نیست. در این وضع غیر عادی که ما به آن ابتلا داریم، این یک تکلیف هم ملی است و هم شرعی. یعنی اگر ما بتوانیم یک کاری بکنیم و نکنیم، پیش خدای تبارک و تعالی مسئول هستیم. این یک باب است که باب کشاورزی و دامداری و چیزهایی که مربوط به ارزاق مملکت است، یک مملکتی که می تواند و می توانست در دامداری جوری باشد که حتی به خارج هم شاید می توانست بدهد، حالا باید گوشتش را از یک جایی بیاورند و گندمش را از یک جایی بیاورند و تخم مرغش را از یک جایی بیاورند و هر چیزش را از یک جایی. برای ما عیب است این مطلب که ما همه چیزمان به دست غیر باشد و چشممان به این باشد که کی نان ما را بدهد، کی گوشت ما را بدهد. بنا بر این باید همت کنند. همه قشرها همت کنند و این حاجت، ارزاقی را که ما احتیاج به آن داریم و ملت ما محتاج است، این را برآورند، و ان شاء اللَّه خودکفا بشوند.

یک جهت دیگر این است که یک اشخاصی که می خواهند اوضاع ایران آرامش نباشد در آن، اینها در بین ارتشیها، ژاندارمریها و شهربانیها رفتند و می گویند که ما این مراتب سلسله را نباید قبول کنیم. یک کلمه غلطی را توی مغز اینها فرو کردند که جامعه توحیدی. نمی دانند هم جامعه توحیدی اصلًا معنایش چیست. اگر یک معنای صحیحی هم داشته باشد، اینها نمی دانند. اینها خیال کردند که جامعه توحیدی معنایش این است که اصلًا ارتشی تو کار نباشد. همه شان یا سرباز باشند یا همه شان سپهبد باشند. این معنایش این است که ما ارتش نداشته باشیم. این چیزی که قدرت کشور ما باید باشد و بازوی توانای کشور باشد که ارتش است، و همین طور ژاندارمری و سایر قوای انتظامی. این چپگراهایی که به اسلام خودشان را بستند، الآن گرفتاری ما به این اشخاصی هست که با اسم اسلام دارند مقاصد دیگران را ترویج می کنند. یکیش همین است که می روند در سربازخانه ها و در بین ارتش، و بعضیشان هم شاید از همان ریشه های سابق باشد که دانسته می خواهند نگذارند که ارتش قوت بگیرد. قدرت ارتش را می خواهند از دست بگیرند و فلج کنند ارتش را. می گویند که نه، باید شماها افسر باشید و نه ما هم درجه دار، و باید یک مسئله توحیدی پیش بیاید. مسأله توحیدی معنایش این است همه مان سپهبد باشیم یا همه مان سرباز، هیچ کس از هیچ کس اطاعت نکند.

این جز این است که اصل ارتش را به هم بزند؟ یعنی ارتش ما نمی خواهیم؟ این معنایش این است که اصلًا ایران ارتش نمی خواهد. ایران ژاندارمری هم نمی خواهد.

ایران شهربانی هم نمی خواهد. ایران دولت هم نمی خواهد. اصلًا جامعه توحیدی. اینها اصلًا نمی فهمند، اگر یک جامعه، توحیدی باشد معنایش چیست. جامعه توحیدی معنایش این است که در عین حالی که- فرض کنید- سرلشکر هست و دیگران باید از سرلشکر اطاعت بکنند و در عین حالی که سپهبد- فرض کنید اگر باشد- هست و در عین

حالی که حکومت هست، همه اینها یک فکر داشته باشند. جامعه توحیدی معنایش این است که همه اینها به خدا فکر کنند؛ توجه به خدا داشته باشند نه هرج و مرج باشد. جامعه توحیدی اصل قابل وجود به آن معنا که می گویند نیست. جامعه توحیدی به آن معنا که می گویند خوب، همه رعیت باشند، ما دیگر نساج نمی خواهیم، ما دیگر فرض کنید که آن کسی که آهنگر نمی خواهیم، این توحیدی نمی شود. یکی زحمتش زیاد است. یکی زحمتش کم است. جامعه توحیدی در حیوانات هم کم است. در بعضی حیوانات یا اکثر حیوانات جامعه توحیدی است. یعنی اینکه دیگر در حیوانات یک بالا و پایین نیست، الّا در بعضی شان. در مثل موریانه. آنها هم تمدن دارند و می گویند تمدنشان هم اسبق است از انسان. یا در مثلًا زنبور، زنبور نحل- یعنی زنبور عسل- آنها هم بالا و پایین دارند. اگر بنا باشد که به آن معنا که شما می گویید جامعه توحیدی، معنایش این است که تفاوت ما بین افراد نباشد. شما در غیر حیواناتی که آن هم حیواناتی که تمدن ندارند، در غیر حیوانات، در کجای عالم پیدا می کنید که تفاوت نباشد، یعنی همه ما یا مهندس باشیم یا هیچ درس نخوانیم. همه کشور ما یا همه شان باید مهندس باشند. خوب، همه مهندس، ما کشاورز نمی خواهیم؟ همه کشاورز، ما کارگر نمی خواهیم؟ همه کارگر، ما کارفرما نمی خواهیم؟اصلًا قابل ذکر است این؟ یک کلمه جامعه توحیدی به گوششان خورده است، معنایش را نفهمیدند. یا آنهایی که در کار هستند و در کمین هستند که می خواهند این کشور را به هم بزنند، و می خواهند باز ما را تحت سیطره امریکا و امثال امریکا قرار بدهند. آنها افتاده اند توی اینها. جامعه توحیدی! از آنها بپرسید جامعه توحیدی مقصودتان چیست؟ مقصود این است که ما درجه دار و افسر و سرباز نمی خواهیم! همه مان سرباز، اطاعت نمی خواهیم. وقتی که یک کسی فرمان بدهد هیچ کس نباید از او اطاعت کند. یا همه فرمان بده فرمانبر نداشته باشیم.یا همه فرمانبر، فرمانده نداشته باشیم. این کشور می شود؟ این مملکت می شود؟ این خیانت به ارتش نیست؟ این خیانت به اسلام نیست؟ اینها را به گوششان خواندند و یک شوراهایی درست کردند غلطی و به گوش اینها خواندند. می آیند در آنجا، درجه های خودشان را می کنند می دهند به افسر. می گویند تو درجه بده. این جز این است که یک مملکتی را به فساد بکشد. ما در این مملکت یک کاسب نمی خواهیم؟ تاجر نمی خواهیم؟ فرش فروش نمی خواهیم؟ یک مملکت ما همه اش باید یکسان، و به قول آنها جامعه توحیدی که آنها می فهمند، جامعه توحیدی باشد که همه یک جور باشند.

محصل دیگر نمی خواهیم برای اینکه اگر محصل رفت تحصیل کرد، خوب فرق می کند با دیگران. توحیدی نیست که این، یکی بالاتر، یکی پایین تر. آن کسی که با فکرش مثلًا یک کار بزرگی انجام می دهد، این با آن رعیتی که با عملش یک جریب زمین را درست می کند، اینها در یک جامعه های عالم یک جور هستند اینها؟ در جامعه های دنیا، آن کسی که طیاره را درست می کند با آن کسی که چاه می کند برای آب، اینها یک جورند در دنیا؟ جامعه توحیدی نیست این که. آن یک کار دیگر می کند، این یک کار دیگر می کند.

آن یک جور دیگر زندگی می کند، این یک جور دیگر.اینها چی می گویند؟ کجای دنیا جامعه توحیدی هست که اینجا باشد؟ در شوروی دیگر رؤسا و مرءوسین نیستند؟ کرملین حکم نمی کند برای همه کشور خودش.سردارهای آنجا حکم نمی کنند. صاحب منصبهای آنها، همه اینها از زیر بارشان در می روند، درجه هاشان می کنند که جامعه توحیدی نیست. چین هم که همین طور است.

کجای دنیا هست که سرباز همه باشند؛ هیچ صاحب منصب نداشته باشند. یا همه صاحب منصب به یک درجه باشند. این چه غلطی است که در فکر اینها رفته. خیانت است این به اسلام. خیانت است این به کشور. خیانت است این به ارتش. ارتش باید باشد با همان قدرتی که باید باشد. البته همه به یک فکر باید باشند. جامعه توحیدی این است.

تمام ملت ایران باید یک فکر کنند و آن این است که خودشان را از زیر بار اجنبی نجات بدهند، و خودشان اداره کنند ملت خودشان را، مملکت خودشان را. جامعه توحیدی آن بود که در این نهضتی که پیروز شدید شما، آن بود که در این نهضت پیروز شدید. یعنی همه آمدند با هم به طور وحدت کلمه، وحدت فکر. نه معنای جامعه توحیدی این است که هرج و مرج بشود. و نه دولتی باشد و نه ملتی باشد، و نه مدیری باشد و نه اداره ای باشد و نه مهندسی باشد، نه چیزی. این یک مسئله ای است که اصلًا خطرناک است برای مملکت ما.

این جوانهایی که در بین ارتش هستند، توجه داشته باشند. این یک خطری دارد برای کشور شما پیش می آورد. این کار به دست دیگران دارد واقع می شود، و شماها گول می خورید. قبل از اینکه شروع بشود به یک تصفیه ای و من آن طور قاطع که می توانم عمل کنم، عمل کنم، خودتان اصلاح کنید خودتان را، و الّا ما اینها را تصفیه خواهیم کرد.

آنهایی که رفتند و کندند [درجه ] خودشان- آن طور که برای ما نقل کردند- و به آنها هم گفتند شما هم بکنید، دیگر سربازی و نمی دانم [بالا و پایین ] نیست، این بزرگتر خیانتی است که به مملکت ما دارید می کنید. قبل از اینکه ما دخالت در امر بکنیم خودتان اصلاح بکنید.این هم یکی از گرفتاریهایی است که ما داریم که مواجه با آن هستیم. از آن طرف با امریکا ما مواجهیم. از این طرف با این جوانهایی که دارند کمک به امریکا می کنند.نمی فهمند اینها که اگر امریکا یک روزی بنایش بر این شد که بیاید اینجا شلوغی بکند، ما ارتش لازم داریم، ژاندارمری لازم داریم، جوانهای پاسدار لازم داریم، خودمان هم باید برویم، نمی فهمند این معنا را. گول خوردند از اشخاص. این اشخاص این توطئه را برای شما می کنند و می آیند به شما می گویند و شما را به خیال خودشان می خواهند که جامعه توحیدی برایتان درست کنند، اینها را معرفی کنید تا طرد بشوند. خودتان طردشان کنید. خود این جوانهایی که در آنجا هستند طردشان کنند. این مسیر بر خلاف اسلام  است. بر خلاف ملت ایران است. بر خلاف کشور است. بر خلاف مصالح مسلمین است.یک همچو کار غلط را نکنند. هم قوای لشکری و هم- عرض می کنم- ارتش و هم ژاندارمری و هم پاسداران نباید هرج و مرج باشد. پاسدار: من پاسدارم، انقلابی است، هر کاری دلم می خواهد بکنم، این معنایش این است که یک انسجام نباشد در یک مملکت.وقتی هرج و مرج در یک مملکت باشد، زندگی تباه می شود. اگر فردا به شما هجوم کردند، نمی توانید جواب بدهید. اگر یک دشمنی به شما رو آورد، نمی توانید جواب بدهید. خوب، می بینید الآن هم در داخل، هم در خارج، ریختند به جان هم و یک قوه ای نیست که جلو اینها را بگیرد. برای چی؟ برای اینکه انسجام در بین خودتان نیست. بین خود قوای انتظامیه اصلًا نیست. پاسدارها برای خودشان علی حده، یک زندگی دارند، هر کدام برای هر جا، برای خودش و همین طور دیگران. اینها باید فکر بکنید خودتان اولا فکر بکنید. این پاسدارهایی که من از آنها خیلی هم تشکر می کنم، که مملکت ما را پاسدارها حفظ کردند. لکن حالا بین آنها هم افتادند اشخاصی که نمی گذارند اینها منسجم بشوند. اینها انسجام می خواهد. این قوا باید هماهنگ بشوند. اگر یک قوای مملکت هماهنگ نشوند نمی توانند کار انجام بدهند. همه جا باید هماهنگ بشوند. هر جا می روی؟ می بینی که پاسدار می رود توی پادگان ژاندارمری، تو پادگان ارتش، تهدیدش می کند، چه می کند، اهانت می کند، به ما نوشتند می آیند اهانت می کنند. آخر چه وضعی است این معنا؟ آخر شما مسلمانید. شما ملی هستید. شما برای خدا کار می کنید. برای کشورتان کار می کنید. خوب، باید همه تان با هم هماهنگ باشید تا کار را بتوانید انجام بدهید. این هم یکی از گرفتاریهایی است که الآن مملکت ما مبتلا به آن هست؛ و مبتلای به یک دسته دوست؛ دوستی که توجه ندارد، نادان. اشخاصی که متعهدند، اشخاصی که می خواهند کار بکنند، لکن یک دسته خدانشناس اینها را تحریکشان می کنند. جوانها هم با اذهان صاف خیال می کنند این که این حرف را می زنند درست می گویند. شما ریشه این مسائل را پیدا کنید که کی دارد می گوید. این هم یک چیزی هست. گرفتاریهای دیگر هم هست.

لکن مع ذلک ما از باب اینکه متکی به یک قدرت بزرگی هستیم [ان شاء اللَّه پیروزیم ] ما خودمان هیچیم هیچ، ابدا. اگر یکیتان خیال بکنید که خودتان هم یک چیزی هستید، بدانید خطا کردید. خودمان هیچیم. این صداها هم که می کنند، خمینی کذا، اینها هم بیخود است، بیهوده است. خمینی هیچکاره است. کار دست یک قدرت بزرگی است که او انجام داد؛ آن است که کار دستش است. آن است که می تواند یک جمعیت بی سلاح را بر یک قدرت بزرگ موفق کند و پیروز کند. تا خودتان را، [دائماً] می بینید که من کذا و شما کذا، یک بشری را می بینید و چه می کنید، این فایده ندارد. ما برادر هستیم. همه با هم باید توجه کنیم به خدای تبارک و تعالی، و با اتکال به خدای تبارک و تعالی، ان شاء اللَّه پیروز می شویم.

و من امیدوارم که این جوانهای ما در هر جا که هستند؛ در ارتش هستند، در ژاندارمری هستند، در شهربانی هستند، در سپاه پاسداران هستند، در کمیته ها هستند، در دادگاهها هستند، در بازارها هستند، در خیابانها هستند، در کشاورزی هستند، در دامداری هستند، در کارخانه ها هستند، همه اینها به خودشان بیایند، ببینند که ما مواجه با یک قدرتی هستیم که اگر با هم نباشیم و به خدا توجه نداشته باشیم، ما یک لقمه آنها هستیم. باید به خدا توجه کنیم و همبستگی با هم داشته باشیم. یک مملکتی با هم جوش بخورد تا نتواند آسیب به او برسد. اگر ما فرد فرد باشیم، گروه گروه باشیم، همه مان آسیب می بینیم. برای اینکه همه ضعیفیم. اما چنانچه انسجام پیدا بکنیم، همه گروهها پشتیبان هم باشند، یک نظر باشند، جامعه توحیدی به این معنا پیدا بشود که همه پشتیبان هم و همه با وحدت کلمه و با وحدت نظر، بدون اینکه یکی بگوید نه، یکی بگوید آری، اگر این طور بشویم ان شاء اللَّه پیروز هستیم.

و من از خدای تبارک می خواهم که این مملکت ایران که مملکت اسلامی است؛ مملکتی است که خدای تبارک و تعالی به آن نظر دارد، رسول اکرم نظر دارد، ائمه هدی  نظر دارند، این مملکت را از شرّ اشرار، چه اشرار خارج و چه اشرار داخل، نجات بدهد.

خداوند شماها را، جوانهای ما را که خدمت می کنند برای مملکت خودشان و مشغول هستند، در هر نقطه ای خدمت می کنند به کشور، چه در زراعتش، چه در صناعتش، چه در ارتشش، چه در سایر قوای انتظامی، چه پاسدارها، خداوند همه آنها را قدرت بدهد، همه آنها را سالم و موفق کند. ان شاء اللَّه موفق باشید و با قدرت پیش بروید که پیش می روید.

صحیفه امام، ج 11، ص: 413-422

 

سخنرانی [در جمع گروهی از جانبازان و داوطلبان اعزام به جبهه (نوید پیروزی)]

زمان: 4 دی 1359/ 17 صفر 1401

مکان: تهران، جماران

موضوع: جانفشانی جوانان کشور و قدرت طلبی گروهکهای منحرف

حضار: گروهی از معلولین انقلاب اسلامی و جوانان داوطلب اعزام به جبهه های جنگ

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

استفاده از خون شهیدان برای رسیدن به قدرت

ما این منظره ها را که می بینیم و این عزمهای راسخ و تصمیمهای جزم که در شما جوانان می بینم، از وضع شما هم ابتهاج  دارم و هم متأثرم. ابتهاج به اینکه یک ملتی آن طور متحول شده است که در راه خدا همه چیز خودش را ایثار می کند و با آغوش باز دنبال مرگ می رود. این در طول تاریخ اگر نمونه ای داشته باشد در صدر اسلام است، بعد از آن نمونه ای ندارد. مثل شما جوانها نمونه ای نیست.

و تأثر برای اینکه این جوانهای عزیز ما که باید برای ملت ما خدمت کنند و برای اسلام خدمت کنند، به دست اشرار یا شهید شدند و یا معلول؛ این موجب تأثر بسیار است. و تأثر دیگر اینکه این گروههای منحرف و این اشخاصی که طرفدار ابرقدرتها هستند و می خواهند همان وضع سابق را پیش بیاورند یا در صدد قدرت طلبی هستند.

چطور می خواهند با خون این شهیدان ما و با این معلولان ما، اینها را ندیده بگیرند، و برای قدرت خودشان یا برای ابَرقدرتها خدمت کنند، و از روی خون این جوانهای ما بگذرند و خدمت به امریکا یا شوروی بکنند. چطور انسان متأثر نباشد از اشخاصی که قدرتمندی خودشان را در خون شهیدان ما می بینند؟ آنهایی که برای خودشان و برای قدرت خودشان خون شما جوانها را و شما معلولها را وسیله قرار می دهند؛ از فطرت  انسانی خارج اند. اینها حیواناتی هستند به صورت انسان. آنهایی که در این موقعی که جنگ برقرار است و ارتش ما و سپاه ما و همه ملت فکر جنگ هستند، فکر این باشند که گروه خودشان قدرت به دست بیاورد، اینها جزء انسانها نیستند، اینها حیواناتی هستند به صورت انسان. شما می بینید که الآن باز در هر گوشه ای از مملکت ما این گروههای منحرف وارد شدند و مشغول توطئه هستند و مشغول شرارت. البته نه شرارت آنها و نه توطئه آنها در مقابل ملت ما و در مقابل قوای مسلَّح ما کاری از آنها نمی آید. لکن موجب تأثر است که چه انسانهای به صورت و چه سَبُعهای  به حسب واقع هستند که خون شهیدان ما را وسیله برای رسیدن خودشان به قدرت قرار می دهند. از روی کشته های ما می خواهند عبور کنند و به قدرت برسند. تأثر این است که چرا انسان باید این قدر نادان باشد، این قدر شقاوت داشته باشد؟ جوانهای ما دارند در مرزها و در اطراف مملکت برای نگهداری جمهوری اسلامی جانفشانی می کنند، و آنها که نه به اسلام اعتقاد دارند و نه به جمهوری اسلامی، دنبال این هستند که با خون اینها برای خودشان قدرت درست کنند.

لکن من به شما عزیزان، به شما ارتشیان، به شما سپاه پاسداران، به شما ژاندارمریها، به شما ملت، سرتاسر، نوید می دهم که پیروزی با شماست، پیروزی با حقّ است. من کراراً این را گفته ام که ما چه کشته بشویم و چه بکشیم پیروزیم. شما که در میدان جنگ رفتید و معلول شدید و الآن در منظر من هستید و من متأثرم برای شما، شما پیروزید. شما در نظر اسلام پیروز هستید. شما در نظر خدای تبارک و تعالی لشکرهای پیروزمندی هستید.

خداوند- ان شاء اللَّه- شماها را از لشکریان امام زمان- سلام اللَّه علیه- قرار دهد. و اجر آن سپاهیانِ در رکاب رسول اللَّه را به شما عنایت بفرماید. آنها هم هر کمالی داشتند برای خدمت به اسلام و رسول خدا بود. و شما هم همین خدمت را دارید انجام می دهید. شما با آنها فرقی ندارید. و شما مثل اشخاصی هستید که در غزوات  رسول اللَّه جنگیدند و شهید شدند یا معلول. شما هم در راه خدا و در راه رسول خدا و در راه اسلام فداکاری کردید، معلول شدید، شهید شدند دوستان شما و شما پیروز هستید. و کشوری که تمام قشرهایش این طور مهیای برای فداکاری هستند این کشور پیروز است. و خداوند به شما سلامت و اجر عنایت کند و به ما هم بیداری بدهد که به دنبال شما بیاییم.

و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.

صحیفه امام، ج 13، ص: 440-442

حکم [تعیین اعضای «ستاد پیگیری فرمان هشت ماده ای»]

زمان: 4 دی 1361/ 9 ربیع الاول 1403

مکان: تهران، جماران

موضوع: تعیین اعضای «ستاد پیگیری فرمان هشت ماده ای» مخاطب: موسوی اردبیلی، سید عبد الکریم- موسوی، میر حسین- امامی کاشانی، محمد ناطق نوری، علی اکبر- محقق داماد، سید مصطفی- آقازاده، غلام رضا

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

حضرات آقایان حجج اسلام، آقایان: موسوی اردبیلی «رئیس دیوان عالی کشور»، میر حسین موسوی «نخست وزیر»، امامی کاشانی «رئیس دیوان عدالت اداری»، محقق «رئیس بازرسی کل کشور»، ناطق نوری «وزیر کشور» و آقازاده «وزیر مشاور»، با اکثریت آرا حق دارند متخلف یا متخلفین را پس از تشخیص، عزل نمایند. توفیق آقایان را از خداوند متعال خواستارم.

روح اللَّه الموسوی الخمینی

صحیفه امام، ج 17، ص: 172

 

سخنرانی [در جمع مسئولان وزارت امور خارجه (وظیفه و نقش این وزارتخانه)]

زمان: صبح 4 دی 1361/ 9 ربیع الاول 1403

مکان: تهران، جماران

موضوع: رسالت، وظیفه و نقش وزارت امور خارجه

حضار: ولایتی، علی اکبر (وزیر امور خارجه)- 28 تن از معاونان- مدیران کل و سفرا و کار داران جمهوری اسلامی ایران

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

نقش حساس وزارت امور خارجه

اول تشکر می کنم از آقایان که تشریف آورده اند و با هم ملاقات کنیم و درد دلهای سابق را تشریح کنیم. شما می دانید که وزارت خارجه تنها وزارتخانه ای است که بیشتر از سایرین می تواند با خوب شدن و اسلامی شدن، در خارج، موجودیت اسلامی خودش را نشان بدهد، و تأثیرش بیشتر از همه وزارتخانه هاست. و بعکس صدماتی که به کشور ما از ناحیه سفارتخانه های خارجی در اینجا و سفارتخانه های خودمان در خارج و وزارتهای خارجی بر کشور وارد کرده اند، شاید دیگران نکرده باشند. و این برای این است که وزارت خارجه روابط با همه دنیا دارد؛ با افکار مختلف، با ایده های مختلف و برنامه های مختلف. و البته کار وزارت خارجه کار مشکلی است، لکن حساس، و لازم است که درست اصلاح بشود.

و من می دانم که این مشکلاتی را که برای ما ایجاد کرده اند، در هر بعدی که ایجاد کرده اند، چه در وزارت خارجه، چه در سایر وزارتخانه ها و چه در همه ارگانهای دولتی و ملی و امثال اینها، خیلی وقت لازم دارد تا اصلاح بشود. ولی وقتی بنا بر این شد که اصلاح بشود؛ یعنی، دولت و همه وزارتخانه هایش عزم بر این کردند که ما باید خودمان باشیم، نباید بسته به غیر باشیم، ما خودمان باید حیثیت خودمان را حفظ کنیم؛ اگر این معنا احساس شد و در راه این مطلب پیش رفت، ان شاء اللَّه، منتهی به این می شود که اصلاح  بشود همه چیز، چنانچه همه وزارتخانه ها و جاهای دیگری که دولت دارد یا خود ملت، همه، اگر این معنا را احساس کردند که ما روابطمان با خارج باشد باید، با آنهایی که نمی خواهند ما را ببلعند باشد و با آنهایی که با رابطه می خواهند ما را وابسته بکنند، اصلًا روابطمان با آنها خیلی لزومی ندارد. باید خیلی با احتیاط [کار] بشود. و چنانچه در این راه مستقیم، که راه اسلام است، وارد بشوید، شما تا آخر عمرتان و همه کسانی که نماز تا آخر عمر خوانده اند از خدا هی خواسته اند، روزی چند مرتبه خواسته اند که  اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ ؛ که ما را به صراط مستقیم هدایت کن. وقتی هدایت هدایت کن، وقتی هدایت شد به آخر رساندنش هم می شود. عمده این است که وارد بشود انسان در آن راهی که باید سیر بکند، چه سیرهای معنوی و چه سیرهای مادی که آنها هم معنوی است به یک معنا؛ یعنی، بعد از اینکه یک دولتی اسلامی شد، همه چیزش با معنویات بسته است به هم، این طور نیست که دولتش معنویت نداشته باشد و اما فرض کنید که ائمه جماعتش داشته باشد. وقتی بنا شد که مردم احساس کردند که ما می خواهیم آدم باشیم، ما می خواهیم که اصلاح بشویم، ما می خواهیم که خودمان را اصلاح بکنیم، ما می خواهیم دولتمان یک دولت الهی باشد، مجلسمان هم همین طور و همه چیزمان همین طور، وقتی این طور شد همه اش معنویات است، منتها با راههای مختلف.

همین کاری که شما می کنید در وزارت خارجه و سفرا در خارج، چنانچه راه مستقیم اسلامی باشد، خودش «سیر الی اللَّه» است. «سیر الی اللَّه» لازم نیست که انسان گوشه ای بنشیند و بگوید من «سیر الی اللَّه» می خواهم بکنم. خیر، «سیر الی اللَّه» همان طوری [است ] که سیره انبیا و خصوصاً پیامبر اسلام [بود] و کسانی که مربوط به او بودند؛ در عین حالی که در جنگ وارد می شدند، آدم می کشتند، کشته می دادند، حکومت داشتند، همه چیز داشتند، همه اش «سیر الی اللَّه» بود. این طور نبود که آن روزی که حضرت امیر مشغول به قتال است «سیر الی اللَّه» نباشد، آن روزی که مشغول نماز است، باشد. خیر، هر دویش  «سیر الی اللَّه» است و لهذا، پیامبر می فرماید که  ضَرْبَةُ علیٍّ یَوْمَ اْلخَنْدَق افْضَلُ مِنْ عِبادَةِ الثَقَلَیْن این برای این است که «سیر الی اللَّه» است.

وقتی بنا شد که ما بخواهیم با منحرفین در جنگ باشیم- نه جنگ آن طوری که تفنگ بکشیم- وقتی ما می خواهیم که جهات معنوی را بکشیم در مادیات، مادیات را هم بکشیم در طرف معنویات، این موفق می شود انسان آخرش، و لو کار مشکل است، لکن این طور نیست که نباشد، نشود؛ یک امری است که انسان موفق می شود، وقتی که وارد عمل شد موفق می شود. شما ببینید در همین قضیه پیروزی ملت بر آن رژیم منحط سابق، خوب ابتدایش کسی توهّم این را نمی کرد که بشود این ملتی که هیچ دستش نیست با یک دولتی که همه چیز دستش هست و همه دولتها هم با او هستند، روبرو شود؛ اصلًا تصور این معنا برای هر کس که وارد مسائل می شد مشکل بود. و لهذا، آنهایی که این تصور در آنها قوی بود، همیشه سفارش می کردند که نباید بشود. لکن دیدید که وقتی بنا گذاشت ملت به اینکه یک کاری بکند، وقتی روی این بنا در میدان وارد شد، به آخر می رسد.

رساندن به آخر، یک کار بزرگی بود که ما نمی توانیم درست حجمش را الآن متوجه بشویم که ملت ما چه کرد.

یکی از نویسندگانی  که نوشته های مفصلی دارد، توسط یکی از آقایان به من پیغام داده بود که شما خودتان هم نمی دانید چه کردید. راست می گوید این را؛ برای اینکه یک امری که در ایران واقع شد یک امری بود که مورد توجه ماها هم نبود که چه هست و می خواهد چه بشود. هر قدمی که ما برداشتیم، شما برداشتید، خداوند یک قدم دیگر راهش را نشان داد. اصلًا تمام قدمها این طور بود که کانَّهُ چراغ را خدای تبارک و تعالی  جلو گرفته است، تاریکیها را روشن می کند. هر قدمی که شما برمی دارید، می روید و هیچ وقت نگذاشت به اینکه این ملت سست بشود؛ کشته ها داد، همه جنایتها بر او وارد شد، لکن عقب ننشست. این معنا این بود که راهش را پیدا کرده بود. وقتی که راه مستقیم پیدا شد، رفتنش آسان است. عمده آن است که در اول راه این منحرفین معوج کنند راهها را و معوج کنند، و یکی بکشد از این طرف، یکی بکشد از آن طرف: مَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ و ضالین. آنها از یک طرف می کشند، اینها از یک طرف می کشند. وقتی این طور شد، انسان راهش که عوض شد، دیگر در آن غلطک که افتاد، می رود تا آخر؛ یعنی، در انحراف تا آخر می رود. باید راه را پیدا کرد. اگر راه پیدا شد، انسان می رود و بحمد اللَّه، الآن ایران راهش را پیدا کرده است. و من امیدوارم که هر روز هم محکمتر در این امر بشود و بهتر حرکت کند.

و سفارتخانه ها امیدوارم که حالا که مال خودتان شده است و یک حاکمی بر سرتان نیست که فشار بیاورد که چه بکنید و باید خودتان عمل بکنید، سفارتخانه ها باید سفارتخانه هایی باشند که در صراط مستقیم انسانیت سیر بکنند. صراط مستقیم انسانیت هم این نیست که ما نماز بخوانیم، باید آن را هم بخوانیم، اما سفارتخانه باید از تحت سلطه غیر بیرون بیاید، تصرفاتی کسی بر او نداشته باشد، الّا خود دولت، الّا خود وزارت خارجه. یک راه باشد، نه اینکه بکشندش از این طرف و از آن طرف؛ چنانچه پیشتر خوب، آن طور بود که یا این طرف می کشیدند و می بردندش یا آن طرف می کشیدند و می بردندش. گرفتاریهای ما همین بود که وابستگی طوری شده بود که بازکردن این وابستگی و برداشتن این قید از گردنها کار بسیار مشکلی بود. لکن بحمد اللَّه، تا کنون ملت ما و دولت ما موفق شده است و امروز هم باید همین طور باشد؛ یعنی، در هر قدمی که  برمی دارید، باید فکر این باشید که آیا این قدمی که ما برمی داریم رو به وابستگی است؛ شیاطین ما را دارند وابسته می کنند یا نه روی آزادی است و ما خودمان می خواهیم این کار را بکنیم؟

سفارتخانه ها هر کاری می کنند باید این را قبلًا توجه بکنند که ما داریم این کاری را که می کنیم، آیا این کار، ما را یک قدری به وابستگی دارد نزدیک می کند یا ما را به رهایی و آزادی دارد نزدیک می کند؟ و همین طور سایر جاها. ما اگر به فکر این باشیم که خودمان کارهای خودمان را انجام بدهیم، کشور مال خودمان است، زراعتش را خودمان باید انجام بدهیم، فرض کن اداراتش را خودمان اداره بکنیم، کارگری را خودمان باید انجام بدهیم، وقتی این احساس در انسان قوی شد، دنبال این احساس می رود انسان. پیدا کردن راه مشکل است، لکن بعد از پیدا کردن، پیمودنش آسان است. یک کسی که در بیابان گم شده است، این هی از این راه می زند، از آن راه می زند و شاید تا ده سال هم این طور وقتی برود، نمی تواند برسد به مقصد. اما وقتی افتاد در راهی که این دیگر راه، راهی که می رسد انسان به جایی، آن دیگر رفتنش نزدیک است. یک کسی در بیابان است، یک قدری از این طرف می رود می بیند نشد یک وقت از آن طرف می رود می بیند نشد، تا اینکه بر می خورد به راه اسفالت. وقتی برخورد به راه اسفالت، راه را پیدا کرده است، می رود و می رسد به مقصد.

الآن ما هم این طور هستیم که بحمد اللَّه، راه را پیدا کرده ایم و این از بزرگترین چیزهایی هست که برای ما موفقیت آمیز بوده است و حاصل شده است و رفتنش آسان است، لکن همت می خواهد. باید همه همت کنید، دست به هم بدهید و تمام مردم با دولت، با ملت، با هم بجوشند و کوشش کنند به اینکه ما خودمان می خواهیم کارهای خودمان را انجام بدهیم و می خواهیم خودمان با کفایت خودمان خودکفا باشیم. نه گندم را از خارج بیاوریم، نه- فرض کنید که- چیزهای خوردنی بیاوریم و نه چیزهایی که احتیاج داریم؛ نه  پوشاک بیاوریم، نه خوراک بیاوریم، نه چیزهای دیگر که احتیاج داریم در جنگ و در سایر جاها.

این احساس اگر شد بعضیش در مدت طویل، بعضیش زودتر انجام می گیرد. زود می تواند که- فرض کنید که- لباس را تغییر بدهد؛ آن نباشد که آنها می خواهند یا- فرض کنید که- خوراکش چنین نباشد که اشراف می خوردند. این آسان است، زود می شود تغییرش داد. البته راجع به ابزار جنگ و اینها یک مسائلی است پیچیده و در هم و بر هم که باید با طول مدت بشود. لکن مع ذلک، کسانی که در این امر هم وارد هستند موفقیت زیادی حاصل کرده اند. دیروز وزیر دفاع که آمده بودند اینجا یک قدری نقل کردند، واقع مرا خوشحال کردند که چه کارهایی شده است و چه اشخاص این کار را کردند.

امیدوارم همه تان موفق باشید، مؤید باشید و برای خودتان کار کنید، برای خدا کار کنید. می شود؛ یعنی، وقتی بنا شد برای کشور اسلامی شما می خواهید از زیر سلطه خارجیها خارج بشوید، این یک مسئله اسلامی است، اخلاقی است، معنوی است، معنویت در بینتان پیدا می شود. و امیدوارم که این معنویت رشد کند و ما را تا آخر منتهی کند به اینکه به خدا برسیم. ان شاء اللَّه.

و السلام علیکم و رحمة اللَّه

صحیفه امام، ج 17، ص: 173-178

 

انتهای پیام /*