وقایع و بیانات و رخدادهای حیات پر برکت حضرت امام خمینی (س) 2 آذر ماه

کد : 3516 | تاریخ : 02 آذر 1398

بیانات [در جمع اصناف و طلّاب قم (انجمن های ایالتی  و ولایتی)] 2 آذر41

بیانات [در جمع بازاریان تهران (ادامه قیام تا لغو لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی)]2 آذر41

مصاحبه [با روزنامه «السفیر» پیرامون انقلاب، ابرقدرتها و رژیم صهیونیستی ]2 آذر57

سخنرانی [در جمع ایرانیان مقیم خارج درباره فریبکاری شاه در اظهار توبه ]2 آذر57

سخنرانی [در جمع ائمه جمعه استانهای فارس ، بوشهر و ... (توطئه ایجاد اختلاف)]2 آذر60

پیام [به ملت ایران و بسیجیان سلحشور در هفته بسیج  (نقش و منزلت بسیج )]2 آذر67

حکم [انتصاب آقای ابراهیم فاضل فردوسی به سمت امامت جمعه بوشهر] 2 آذر 67

حکم [به نخست وزیر (استفاده از ساختمانهای توقیفی دادستانی برای خوابگاه دانشجویان)] 2 آذر 67

 

بیانات [در جمع اصناف و طلّاب قم (انجمن های ایالتی  و ولایتی)]

زمان: 2 آذر 1341/ 25 جمادی الثانی 1382

مکان: قم

موضوع: ضرورت پایداری مردم تا رفع غائله انجمنهای ایالتی و ولایتی

حضار: اصناف و هیأتهای تهران، طلاب و مردم قم

[بسم اللَّه الرحمن الرحیم ]

ضرورت پایداری مردم

... شما بیش از پیش در کار خودتان مستقیم باشید و پایداری نمایید. ما هم ثابت هستیم. خطری که متوجه دین شده است، قابل اغماض نیست و لذا به تمام معنی بایستی مسلمانها جدیت نمایند تا این غائله رفع شود.

صحیفه امام، ج 1، ص: 93

 

بیانات [در جمع بازاریان تهران (ادامه قیام تا لغو لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی)]

زمان: 2 آذر 1341/ 25 جمادی الثانی 1382

مکان: قم

موضوع: ادامه قیام تا لغو لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی

حضار: بازاریان تهران

[بسم اللَّه الرحمن الرحیم ]

هشدار شدید به اسد اللَّه عَلم

... این قانونی که می خواهند در مملکت شیوع بدهند، در حزب آقای عَلم طرح شده، و آقای عَلم بدانند که مردم از پای نمی نشینند تا لایحه لغو شود؛ و پس از تشکیل مجلس نیز ساکت نخواهند نشست. مطبوعات را سانسور نموده اند و می گویند آزادی هست. ملاقات با علمای شیراز را ممنوع نموده اند. من از آیت اللَّه محلاتی شیرازی  احوال پرسی نموده ام، به او نرسیده است. جریان کار ما را دولتهای خارج، حتی امریکا هم سابقه دارد. ما به گوش دنیا می رسانیم. دولت، خوب است وظیفه خود را بداند؛ ما را زیر دست یک مشت کلیمی که خود را به صورت بهایی درآورده اند پایمال ننماید. ما به همان نحو که در روزنامه ها تصویب لایحه را نوشتند، می خواهیم لغو آن را هم درج کنند. ما باز هم با مسالمت حرفهای خودمان را می زنیم؛ خدا نیاورد روزی را که به مردم بگوییم که خود می دانید. ان شاء اللَّه دولت متوجه می شود و جواب صریح می دهد ....

صحیفه امام، ج 1، ص: 94

 

مصاحبه [با روزنامه «السفیر» پیرامون انقلاب، ابرقدرتها و رژیم صهیونیستی ]

زمان: 2 آذر 1357/ 22 ذی الحجه 1398

مکان: پاریس، نوفل لوشاتو

موضوع: انقلاب ایران و ابرقدرتها و رژیم صهیونیستی

مصاحبه کننده: خبرنگار روزنامه لبنانی السفیر

سؤال: [واشنگتن، انقلاب ایران را حرکتی بر ضد مدرنیزه کردن به حساب آورده و با آن مخالفت دارد. موضع شما در مورد فعالیتهای امریکا بر ضد انقلاب چیست؟]

جواب: امریکا با کودتای نظامی، مجدداً شاه را بر ایران تحمیل کرد و به نام مدرنیزه کردن مملکت، انقلاب امریکایی شاه  را به راه انداخت و دیدیم که نتیجه تمام این انقلاب به سود امریکا و خرابی ایران بود. کشاورزی مملکت نابود شد و ایران بازار مصرف مواد غذایی امریکا شد. مخازن زیرزمینی از نفت گرفته تا مس و سایر مخازن همه به نفع امریکا تاراج شده و می شود و در عوض سلاحهایی به ایران داده شد که به درد مملکت نمی خورد. و زیان دیگرش هم تحمیل بیش از چهل هزار مستشار نظامی با هزینه های سرسام آور آن است که گذشته از اینکه ارتش ما را از حیثیت انداخته است، تمامی مقدرات کشور را هم به دست آنها سپرده است و به دست همین شاه، ایران را پایگاه نظامی امریکا کرده و نیز با پول همین ملت، شاه را مأمور و ژاندارم منطقه در خلیج فارس کرده و اینها همه بخشی از ظلمهایی است که امریکا به ملت ما کرده است. بنا بر این، چرا واشنگتن بر ضد انقلاب ملت ایران فعالیت نکند؟.

[آیا دخالت مستقیم امریکا را بعید می دانید؟]

- هم اکنون هم چیزی کمتر از دخالت مستقیم نیست.

[جَوهای بین المللی امپریالیستی دشمن با انقلاب وجود دارد. انقلاب چگونه برای رویارویی با این  جوها عمل خواهد کرد؟ آیا شما برای دستیابی به کمک نیروهای مترقی و اسلامی در جهان، کوشش می کنید؟]

- دشمنان انقلاب اسلامی در امپریالیستها خلاصه نمی شود. ولی اوضاع در سطح جهانی به نفع این نهضت است و بتدریج این انقلاب هواداران خود را جذب و راه را برای پیشرفت باز می کند.

[اکنون موضع اتحاد شوروی به عنوان دولت چیست؟]

- تا کنون دولت اتحاد شوروی بسیار بد عمل کرده است. آخر شوروی هم، گاز ایران را می بلعد و آیا کسی بهتر از شاه را دارد؟ ما روی پای خود می ایستیم و مطمئناً پیروزیم.

[موضع فعالیتهای ارتجاعی و در پیشاپیش آن سعودی، بر ضد انقلاب چیست؟]

- بدیهی است که نهضت مقدس اسلامی همچنان که رژیم شاه را در ایران به خطر انداخته و به نابودی می کشاند، همچنین رژیمهای ارتجاعی در سایر کشورهای اسلامی را نیز تهدید می کند. از این رو طبیعی است که آنها از شاه حمایت می کنند.

[آیا توقع این را دارید که در جهان عرب و جهان اسلام، مشکلاتی برای انقلاب اسلامی ایران پدید آورند؟]

- دشمنان اسلام از هیچ کوششی برای نابودی این نهضت فروگذار نمی کنند، و لکن به یاری خدای تعالی نهضت مقدس اسلامی، راه خود را بسرعت باز می کند و پیش می رود.

[پیمانهای خارجی که انقلاب کوشش دارد برقرار نماید چیست؟]

- ما هر گز داخل درهای بسته زندگی نمی کنیم، ولی این درها را نیز برای استعمارگران باز نمی نماییم که اکنون شاه چنین کرده است. روابط خارجی ما بر اساس حفظ آزادی، استقلال و حفظ مصالح و منافع اسلام و مسلمین است و بر این اساس با هر کشوری که مایل باشد با احترام متقابل عمل می کنیم.

[شما نداهای متعددی برای ارتش داشته اید، ولی ظاهراً ارتش هنوز وحدت خود را حفظ کرده است. آیا این درست است؟]

- طبق اخباری که به ما می رسد حوادثی در ارتش اتفاق افتاده و می افتد که نشانه بیداری  آنهاست. و ما مطمئنیم که دیر یا زود به ندای ملت پاسخ برادرانه خواهند داد.

[آیا اعتقاد دارید که شاه، موضوع اقلیتها و قومگرایی را در ایران به کار خواهد گرفت تا توده های ایرانی را متشتت سازد؟]

- اولًا بیش از نود درصد مردم ایران مسلمان هستند و اقلیتها در برابر آنان و در برابر یکپارچگی آنان نمی توانند اخلال کنند. و ثانیاً چه کسی از ظلم شاه در امان بوده است که امروز به ندای او پاسخ بگوید، خواه مسلمان و یا غیر مسلمان.

[شایعاتی غربی وجود دارد مبنی بر اینکه انقلاب ایران بر نیروی روحی امام، یعنی فرد، تکیه دارد. آیا این درست است؟]

- اگر در گذشته نهضت ایران متکی به فرد یا گروههایی بوده است، امروز این انقلاب از درون مردم می جوشد و از فطرت آنان برمی خیزد. لذا ما معتقدیم با نبودن فرد خاصی نهضت خاموش نمی شود.

[در اذهان مردم، درباره برنامه انقلاب به عنوان یک انقلاب اسلامی، اشتباهی وجود دارد. مضامین فکری، اقتصادی و بین المللی انقلاب اسلامی ایران چیست؟]

- انقلاب اسلامی بر مبنای اصل توحید استوار است که محتوای این اصل در همه شئون جامعه سایه می افکند. در اسلام، تنها معبود انسان و بلکه کل جهان، خداست که همه انسانها باید برای او یعنی برای رضای او عمل کنند. هیچ چیز و هیچ کس را نپرستند. در جامعه ای که شخص پرستیها و شخصیت پرستیها، نفع پرستیها و لذت پرستیها و هر نوع پرستش محکوم می شود و فقط انسانها دعوت می شوند به پرستش خدا، در آن صورت همه روابط بین انسانها، چه اقتصادی و یا غیر اقتصادی در داخل چنین جامعه ای و در رابطه این جامعه با خارج تغییر می کند و ضوابط عوض می شود، همه امتیازات لغو می شود. فقط تقوا و پاکی ملاک برتری است. زمامدار با پایین ترین فرد جامعه برابر است. ضوابط و معیارهای متعالی الهی و انسانی، مبنای پیمانها و یا قطع روابط است.

[آیا شعار رویارویی مسلحانه با شاه، یک شعار واقعی و قابل تحقق است؟]

- برای ما، در راه رسیدن به خواسته های اسلامی، هیچ چیز غیر ممکن نیست.

- [آیا خبر جدیدی در مورد امام موسی صدر هست؟]

- اقداماتی شده است؛ امیدواریم سودمند باشد و ایشان که مورد علاقه من و نیز شیعیان، بلکه مسلمین لبنان است، هر چه زودتر به وطن خویش برگشته و به کار خود مشغول شوند.

[آثار قراردادهای «کمپ دیوید» و خیانت سادات بر انقلاب ایران چیست؟]

- قرارداد «کمپ دیوید» و یا هر اقدامی که موقعیت اسرائیل را محکمتر می کند، اصولًا نه تنها به ضرر فلسطینی ها و اعراب، بلکه به ضرر همه کشورهای منطقه و در نتیجه تقویت همه نیروهای ارتجاعی منطقه است.

[آیا از طرف خود پیامی برای ملت عرب دارید؟]

- پیام من برای برادران عرب و مسلمان این است که بیایید اختلافات را کنار بگذارید و دست برادری به یکدیگر بدهید و همگام و هم پیمان با همه برادران مسلمان غیر عرب، تنها اسلام را تکیه گاه خود قرار دهید. شما با داشتن ذخایر مادی که از حساب افزون است و از همه آنها مهمتر ذخیره الهی و معنوی، که اسلام است، می توانید قدرتی باشید که هر گز ابرقدرتها هوس تسلط بر شما را نکنند و این گونه شما را از چپ و راست، مورد حمله قرار ندهند و همه چیزتان را غارت نکنند.

[نظر شما در مورد سرنوشت «قدس» چیست؟]

- «قدس» متعلق به مسلمین است و باید به آنان برگردد.

صحیفه امام، ج 5، ص: 79-82

 

سخنرانی [در جمع ایرانیان مقیم خارج درباره فریبکاری شاه در اظهار توبه ]

زمان: 2 آذر 1357/ 22 ذی الحجه 1398

مکان: پاریس، نوفل لوشاتو

موضوع: فریبکاری شاه در اظهار توبه

حضار: دانشجویان و ایرانیان مقیم خارج

اعوذ باللَّه من الشیطان الرجیم

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

مقایسه شاه با فرعون

صحبت در این اصل اول بود که ملت ایران می خواست. ملت ایران چند تا مطلب خواست که اولیش این بود که این شخص نباشد؛ بلکه این سلسله نباشد. اینها تشبثاتی کردند که بسیاریش را من ذکر کرده ام. مِنْ جمله از تشبثاتی که کرد، شبیه آن تشبثی بود که فرعون کرد. فرعون بعد از اینکه عذاب نازل شد و غرق را دید که الآن دارد غرق می شود، آن وقت گفت که من هم آن طوری که بنی اسرائیل می گویند من هم به همان ایمان آوردم. جواب بود که حالا دیگر ایمان آوردی؟! تو قبلًا معصیت کردی  آلْآنَ وَ قَدْ عَصَیْتَ قَبْلُ وَ کُنْتَ مِنَ الْمُفْسِدِینَ  ایشان هم بعد از اینکه بیست و چند سال، بیست و هفت سال خیانتها را کرد و جنایتها را کرد، آن وقت که عذاب نازل شد، عذابْ عبارت از همین مشتهای گره کرده ملت ایران و فریادهای ملت ایران، که من عرض کردم که این یک مسئله الهی بود نه یک مسئله بشری، اینکه همه ایران در مقابل این قدرتی که اینها دارند بلکه در مقابل همه قدرتها ایستاد و با دست خالی مشتها را گره کردند و نه به حکومت نظامی و نه به دولت نظامی و نه به پشتیبانیهای امریکا و شوروی اعتنا نکردند و همه با هم در همه ابعاد کشور فریاد زدند که ما نمی خواهیم، مرگ بر این شاه! مرگ بر این سلسله! حالا که غرق را دیده، الآن این موج که در ایران پیدا شده است، موج استنکار، موج اینکه ما نمی خواهیم، موج نفی سلطنت محمد رضا خان و سلسله او، حالا که خودش را در این موج دید و غرق دیده، حالا در مقابل ملت می ایستد و اظهار ندامت می کند، می گوید که من تا حالا اشتباه کردم و حالا دیگر از این به بعد این اشتباهات نمی شود. خطاب به مراجع عظام و علمای اعلام که بیایید من دیگر توبه کردم! و شما بیایید نجات بدهید! حاصل حرفش این است که نجات بدهید من را؛ «نجات بدهید وطن را»، مقصودش خودش هست! در مقابل ملت هم باز همین امر را تکرار کرده است. به طبقات مختلف، به جوانها، به اینها. و آخرش هم می گوید که بیایید یک فکری بکنیم برای وطن! ما خوب است به وطنمان فکر بکنیم! این شبیه همان مسئله فرعون است با یک اختلاف؛ فرعون بعد از اینکه دید که حالا دیگر دارد غرق می شود گفت که  آمَنْتُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا الَّذِی آمَنَتْ بِهِ بَنُوا إِسْرائِیلَ جوابش این بود که نه، دیگر گذشت. دیگر مطلب ... تو تا حالا معصیت کردی، تا حالا طغیان کردی، بنی اسرائیل را به بند کشیدی، ظلم کردی، حالا که می بینی عذاب نازل شده و غرق تویِ کار است، حالا می گویی که من معصیت کردم! حالا که عذاب نازل شده می گویی معصیت کردم؛ من توبه کردم. این مثل توبه ای می ماند که بعد از اینکه مُرد و عذاب جهنم را دارد می بیند، بگوید من توبه کردم! این توبه نیست؛ اصلش توبه نیست این. ایشان هم بعد از اینکه عذاب را نازل دید و آن چیزی که خداوند به دست این ملت اجرا فرمود و آن استنکار و مقابله با مشت در مقابل مسلسلها، حالا دیگر می بیند که غرق شده است و عذاب نازل شده است، حالا می گوید که من اشتباه کردم و از این به بعد دیگر اشتباه نمی کنم!

یک فرق هم با توبه، اظهار توبه فرعون دارد و آن اینکه از این ور اظهار توبه، از آن  ور دولت نظامی! این دو تا را با هم به میدان آورده! دیگر فرعون این کار را نکرده بود. همان می گفت توبه کردم. دیگر این طور نبود که از آن ور چماق دستش بگیرد، از آن ور توبه بکند. این از توبه گرگ هم بدتر است، برای اینکه گرگ هم می گوید توبه کردم- مثلًا- اما این طور نیست که در همان حالی که اظهار توبه می کند، اظهار ندامت می کند، توسل به علمای اعلام و مراجع عظام- به اصطلاح خودش- پیدا می کند، توسل به قشرهای دیگر ملت پیدا می کند، در همان حال یک کسی هم مأمور می کند که بکُش!

همه این کشتارهایی که واقع می شود با امر ایشان است. هیچ وقت باور نکنید که اینهایی که می گویند مأمورین چه کردند، اینهایی که می گویند نخست وزیر چه کرده، اینهایی که می گویند سازمان امنیت چه کرده، اینها همه برای حفظ شاه است. اینها همه از عمال شاهند. گاهی وقتها فهمیده و گاهی وقتها نفهمیده. در کشتن و قتل و مقابله با ملت با آتش، هیچ اقدامی، هیچ کس اقدام نمی کند مگر اینکه به امر خود ایشان باشد. خود ایشان مستقیماً امر می کند. حالا بعضی هم که می گویند که شاهد قضیه بودند که در جمعه سیاه از اشخاصی که شلیک کرده به طرف ملت خود ایشان مستقیماً بودند با هلیکوپتر. حالا من این را نمی دانم اما بعضی از اجزای خودش، از اعضای خودش که رفتند به انگلستان، می گویند که او این طور گفته است که ایشان خودش مباشر بود، نه آمر. ولی آنکه مسلّم است این است که بدون امر ایشان هیچ یک از این وقایع واقع نشده. یعنی تبریز اگر قتل عام شده است، اصفهان اگر قتل عام شده است، شیراز اگر قتل عام شده است- آدم هر شهری را که اسمش را می برد قتل عام هم باید دنبالش باشد- ....

شما در تمام طول تاریخ، یک قضایایی الآن در ایران در جریان است و بوده است که در تمام طول تاریخ نبوده این طور وحشیگری که ایشان دارد می کند. در تمام طول تاریخ نبوده است که هر روز در نقاط مختلف یک مملکت اسلامی، با آلات مختلفه، با ارتش  یک طرف، با کولیها- به اصطلاح خودشان- یک طرف، با رها کردن یک دزد آدمکشی  که از سرهای بعضِ از عشایر بوده است- او را می گویند رها کرده است و یک پول فراوانی هم به اختیارش گذاشته است که برود جمعیت جمع کند و حمله کند به مردم- اینها هم از یک طرف؛ همچو چیزی در طول تاریخ نبوده که یک کسی که مدعی سلطنت است، و دیروز آن طور فریاد می زند و برای خودش مدیحه خوانی می کرد و روزنامه ها را واداشته بودند و رادیو و هر چه هر کس می گفت جز شأن ایشان نبود، حالا متوسل بشود به کولیها که در زیر پناه چماق کولیها خودش را نجات بدهد! متوسل بشود به- مثلًا- کسانی که از اشرار بودند، و آنها را اجیر کند که نجاتش بدهند از دست این ملت و نجات هم نمی دهند آنها. نه نجات آنها می دهند، نه ملت، دیگر به این حرفها اعتنا می کند.

 فرق ایشان با فرعون این است که فرعون می گفت توبه کردم، دیگر در آن حالی که می گفت توبه کردم شمشیر را نکشیده بود به جان مردم. ایشان می گوید، خودش وقتی خطابه می خواند، خطابه می خواند که ای علما، ای مردم، من اشتباه کردم! حالا دیگر از این اشتباه گذشتم و برگشتم! از آن طرف هم این طور تشبثات را [می کند]. حکومت نظامی می گذارد همه اش بر خلاف قواعد، بر خلاف قوانین، همه اش بر خلاف. از آن طرف هم مأمور می کند چیزها را- ارتش را- به اینکه بریزند به جان مردم و دیگران را هم، عشایر را مثلًا- بعضی عشایر را. البته عشایر خیلی گوش نمی دهند به حرف اینها. عده ای شان هم رفتند پیش علما و گفتند ما حاضریم برای موافقت کردن با شماها.

حالا دیگر مست آمدی و توبه می کنی، آن هم این جور توبه؟! بعد از بیست و چند سال جنایت، بعد از بیست و چند سال خیانت به یک ملتی، به اسلام، حالا هم جبران نکرده، خیانتها سر جایش باقی، جنایتها سر جایش باقی، حالا آمدی در مقابل علما ایستادی می گویی که من توبه کردم! این از توبه فرعون- این بدتر است! جبران باید بکنی این چیزها را. اگر توانستی همه این جنایات بیست و چند ساله را جبران بکنی، آن قدری که به جیب امریکا ریختی برگردانی، این پایگاههایی که برای امریکا در مملکت ما درست کردی اینها را خراب کنی و برگردانی، آن همه که آدم کشتی، اینها را زنده بکنی، آن وقت بگویی که من توبه کردم؛ اما با اینکه جنایات تو کردی و این جنایات ثبت هست در تاریخ، همه ماها دیدیم که تو چه کردی و با این ملت داری چه می کنی و چه کردی، آن مردکه [1] می گویند در رادیو- در رادیو و تلویزیون گفته است که من همه را خواهم کشت! می گویند یک همچو کلمه ای هم گفته. خوب، بله این طور آدمند؛ ولی موفق نخواهند شد ان شاء اللَّه. [ان شاء اللَّه حضار].

یک آدمی که یک روز می گوید به علما که اینها را مثل حیوانات نجس ازشان اجتناب کنید!- به روحانیون این طور گفت: مثل حیوان نجس از اینها اجتناب کنید؛ یک روز گفت که اینها مثل یک کرمهایی می مانند که در نجاست می لولند! یک روز هم می آید می ایستد می گوید مراجع عظام و آیات عظام و مراجع کذا، علمای اعلام. آن دستش هم چماق! چطور باور کند کسی از تو این حرفها را؟ خوب، لا اقل اگر در پیشگاه ملت، در پیشگاه علمای ملت، تو توبه می خواهی بکنی، لا اقل یک توبه ظاهر الصلاحی بکن. تو عقلت این قدر نمی رسد که این توبه را هیچ بچه ای قبول نمی تواند بکند! خوب لا اقل توبه می خواهی بکنی، خوب بگو که من توبه کردم، بروی کنار. یا فرض کن، لا اقل بدنت را نجات بده  فَالْیَوْمَ نُنَجِّیکَ بِبَدَنِکَ . تو نمی توانی بدنت را هم نجات بدهی! تو دیگر نمی توانی نجات بدهی خودت را. لا اقل اگر چنانچه اظهار ندامت می کنی و راست می گویی که نادم هستی، لا اقل دیگر شمشیر نکش! در همان حال که داری می گویی که  من نادم هستم، لا اقل حکومت نظامی را بردار. دولت نظامی نیاور روی کار. بگو مردم بیایید خودتان یک کسی را تعیین کنید دولت، تا مردم احتمال بدهند که تو توبه کردی. آن وقت هم قبول نیست؛ نه آنکه توبه هر که هر غلطی کرد آخر عمرش بگوید توبه کردم، خوب این چه منطقی است؟ توبه شرایط دارد؛ مگر خدا توبه هر کس را قبول می کند؟ یک کسی که بیست و چند سال به مردم ظلم کرده است، حالا بگوید توبه کردم؛ عفو کردم این زندانیهای سیاسی را! زندانی سیاسی ای که ده سال عمرش را اینجا گذرانده و آن وقت جوان بوده حالا پیر شده است و بیرون آمده است، آن وقت ریشش سیاه بوده و حالا ریشْ سفید بیرون آمده، آن وقت بدن سالم رفته حالا بدن مریض از این چالهای سیاه بیرون آمده؛ ده سال، پانزده سال- کمتر، بیشتر. من یکی از همین جوانهایی که الآن در اینجا هست و سابقاً- من سابقه دارم با او- آن وقت وقتی دست مرا می گرفت، دست من توی دست او غرق می شد؛ یک قوه ای داشت که من دستم که توی دستش می رفت می فهمیدم که چه جور قوه ای است، حالا وقتی با من مصافحه می کند یک آدم ضعیفی هست؛ [این ] مصالحه می کند؟

ده سال یک کسی را تو می بری حبس می کنی، پانزده سال می بری حبس می کنی، جوانها را پیر می کنی، سالمها را مریض می کنی، اینها دیگر جبران ندارد! همین عفو کردم؟! غلط کردی عفو کردی! عفو چیست؟ چه حقی داشتی که بگیری که حالا عفو کردی؟ عفو مال این است که یک کسی گناهی داشته باشد؛ چه گناهی اینها کرده بودند که تو اینها را حبس کردی، پانزده سال عمر اینها را تلف کردی؟ حالا می گوید عفو کردم! عفو کردم! این چه غلطی است که تو می کنی؟ عفو کردم چیست؟ از اول چرا کردی؟ نه اینکه عفو کردم، اولِ کار غلط کردی؛ نه اینکه یک کار صحیحی بود حالا عفو کردند. گناهکار بودند عفو کردم! گناهشان چی بوده؟ گناهشان این بوده است که می دیدند تو خطرناکی، یک کلمه ای می گفتند. بعضی از این آقایان که چندین سال حبس بودند گناهشان این بوده است که به این- از قراری که می گویند گناهشان این بوده است که- به عائله بعضی از این حبسیها رسیدگی کرده نگذاشته این عائله زحمت ببیند. بعضی شان را، گناه آنها، گناه این اشخاصی که به قول شما مجرم سیاسی هستند، این است که در مقابل ظلم تو، در مقابل اختناق همه جانبه تو گفتند که آقا چرا، چرا مردم را این طور اسیر می کنی؟ در مقابل خیانتهای تو می گویند چرا به امریکا تو همه چیز ما را دادی؟ کسی که این «چرا» را دارد می گوید، می گوید آزادی به ما بدهید، می گوید استقلالْ ما می خواهیم، مملکت می خواهیم مال خودمان باشد، نمی خواهیم مملکت مال دیگران باشد، می خواهیم آزاد باشیم، می خواهیم مطبوعاتمان آزاد باشد، می خواهیم رادیو و آلات تبلیغی مان آزاد باشد؛ این جرم است که اینها را گرفتید و حبس کردید و از زندگی اینها را انداختید؟ حالا جوانی شان را از بین بردید، سلامتی شان را از بین بردید، حالا اسمش را «عفو» می گذارید؟!

توبه هم بکنید دیگر فایده ندارد. توبه باید با موازین باشد؛ مگر خدای تبارک و تعالی همین طوری توبه قبول می کند؟! حق الناس را خدا قبول نمی کند تا ادا نشود؛ تا اینکه ادا نکنی. تو حق الناس را قدرت داری که ادا بکنی؟! قدرت این را داری که یک دانه حبسی را که ده سال در حبس بوده و جوانی اش از بین رفته در حبس، تو قدرت این را داری که جبران این را بکنی تا توبه بکنی؟! توبه یعنی چه؟ نمی توانی توبه بکنی. قابل این نیستی قبول بکند خدای تبارک و تعالی توبه تو را. ولی توبه حق الناس است دیگر؛ حق ناس را خدا نمی بخشد به مردم. اگر شما نتوانستی که یکی از اینهایی که آن طور زجر کردی، آن طور اره کردی پایشان را، سوزاندی پایشان را، پایشان را توی روغن داغ کردی، روی صفحه- نمی دانم- فلزی خواباندی و برق را متصل کردی، کباب کردی مردم را، اگر تو توانستی جبران بکنی، یکی از اینها را جبران بکنی، آن وقت بگویی که اشتباه کردم بیایید دیگر ببخشید!

تو بعدها دیگر از این اشتباهها نمی کنی؟ خوب راست می گویی این را حالا؟ ما قطع نظر از این هم کردیم، درست می گویی تو؟ صحیح می گویی؟ دیگر این اشتباهات را نمی کنی؟ یا حرف است، صحبت است؟ آلْآنَ وَ قَدْ عَصَیْتَ قَبْلُ وَ کُنْتَ مِنَ الْمُفْسِدِینَ ! تو از مفسدین هستی، تو آدم مفسدی هستی، تو فاسدی، تو مفسدی؛ یک مملکت را به هم زدی، یک ملت را از بین بردی. مگر شوخی است این طور جنایات. تو همه قوای این مملکت، این جوانهای ما که یکی از ذخایر این مملکت هست، اینها را به هدر دادی همه را، حالا آمده می گوید که من «اشتباه» کردم! بله حالا دیگر ما به منطق بعضی از اشخاص- اینکه عجیب است این حرفها، عجیب آدم به نظرش می آید- یک مردی که من نمی دانم کیست روی کاغذ هفت، هشت، ده ورقی نوشته است، اول خودش را معرفی کرده است که من کی بودم و پسر کی بودم و کی، آخرش هم نوشته خوب ما شاه از این بهتر از کجا پیدا کنیم؟! [خنده حضار] انسان یک همچو حرفی می نویسد؟ شما بیایید رها کنید و بیایید شما هم با فلان آقا هم صدا بشوید و این را حفظش کنید و ما بهتر از این از کجا پیدا کنیم؟! چقدر انسان باید نفهم باشد!

در هر صورت این توبه ها یکی از تشبثاتشان است و این هم پذیرفته نیست؛ ملت دیگر این حرفها را نمی پذیرد. آنکه جوانش، آن پیرزنی که جوانش از دستش رفته، پیرزنهایی هستند که چهار تا بچه شان، یعنی یک پدر بوده، یک مادر بوده، چهار تا جوان، امشب اینها سر سفره نشسته بودند پنج نفری، شش نفری، فردا شب سر سفره نشستند دو نفری، چهار تا جوانش از بین رفته، حالا از شما می پذیرد اینکه عذر بخواهی؟! فقط به عذرخواهی! آن هم بایستید و عذر بخواهید؛ آن وقت ما هم بیاییم، آخوند هم بیاید یا غیر آخوند- و مثلًا روشنفکر یا تاریک فکر هم بیاید- و بگوید که خوب ایشان سلطنت بکنند، حکومت نکنند! سلطنت! درست شد همین؟! همین تمام شد؟! جواب این پیرزن چی؟ جواب این پدری که دیروز چند روز پیش از این اینجا بود، پدری که چند تا جوانش کشته شده بود، ما جواب اینها را چی بدهیم؟ بگویند شماها ساختید با یک آدمی که جوانهای ما را کشت، از بین برد؟ حالا سلطنت بکنند، حالا بالا بنشینند و در ایام عید هم بروند سلام بدهند و تعریف بکنند و که تو آنی که چه کردی؟! تو آنی که حفظ کردی همه چیز را؟! اسلام پناهی تو؟! نمی دانم ظل اللهی تو؟! این حرفهای نامربوط چیست؟ اینها خیانت به یک ملت است، به یک مملکت است، به اسلام است. کسی که تاریخ اسلام را تغییر داد و هیچ حیا نکرد- مگر این یک چیز آسانی بود، یک چیز کمی بود که تو یک همچو اهانتی به پیغمبر اسلام کردی- بعد به مجرد اینکه بگویی نخیر، دیگر غلط کردم! مگر فایده دارد این حرفها؟

بحمد اللَّه الآن ملت ایستاده است؛ و ما امیدواریم که این ایستادگی اش باقی باشد و عمده این است که توجه به خدا باشد. باید همه شما، همه ما، همه ملت، وِجْهه نَفْسشان خدای تبارک و تعالی باشد؛ انحراف پیدا نشود از قیام، الهی باشد. أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنی  وَ فُرادی ؛ ب إِنَّما أَعِظُکُمْ بِواحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ . برای خدا قیام کنید؛ این نهضت الهی باشد ان شاء اللَّه؛ انحراف از آن نباشد که- خدای نخواسته- با انحراف شکست بیاید؛ الهی باشد. و اگر الهی باشد پیروزی است ان شاء اللَّه. همه توجه به این معنا داشته باشید که مقصدْ مقصد الهی [باشد]. برای خاطر خدا و برای خاطر نجات یک ملتی که بندگان خدا هستند قیام کنید و مطمئن باشید که ان شاء اللَّه با این وضع پیش خواهید برد.

و شما هم که در خارج ایران به سر می برید مکلفید، همه مان مکلفیم که کمک کنیم به ایران به هر طور که می توانیم. اینجا هر که می تواند تبلیغات بکند؛ به مردم اینجاها بفهماند که این ملت ایران چی می خواهند، چی می گفتند. گوش نکنند به تبلیغاتی که بعضِ روزنامه نویسها پول گرفتند و یک حرفهایی می زنند، بعضی- عرض می کنم که- تبلیغ چیها تبلیغ می کنند بر خلاف. ملت ایران داد دارد می زند که آزادی من می خواهم، داد دارد می زند که من استقلال می خواهم، او داد می زند آزادی می خواهم؛ آن  مردکه  می گوید که آزادی داده! چون آزادی داده مردم صدایشان درآمده! یک ملتی که قیام کرده، و همه قیام کردند- نه اینکه یک کسی باشد قیام کرده باشد، یکی نه. در باطن ارتش هم این مطلب هست؛ شما مطمئن باشید آن روزی که ایشان بروند، باطن ارتش هم همراه با ملت است؛ نمی شود نباشد؛ به ما پیغام می دهند همیشه.

ما از خدای تبارک و تعالی پیروزی این ملت را [خواهانیم ] و اینکه ما بتوانیم خدمت کنیم بر این جامعه. ما همه مکلفیم و بتوانیم تکلیفمان را ادا کنیم در مقابل خدای تبارک و تعالی و در مقابل ملت مسلمان، و بتوانیم این مقدار از قدرتی که داریم صرف کنیم در راه خدای تبارک و تعالی برای نجات بندگان خدای تبارک و تعالی، نجات مستضعفین. از خدای تبارک و تعالی توفیق همه تان را می خواهم

صحیفه امام، ج 5، ص: 93-92

سخنرانی [در جمع ائمه جمعه استانهای فارس ، بوشهر و ... (توطئه ایجاد اختلاف)]

زمان: صبح 2 آذر 1360/ 26 محرم 1402

مکان: تهران، جماران

موضوع: توطئه ایجاد اختلافات داخلی برای نابودی جمهوری اسلامی

حضار: دستغیب، سید عبد الحسین (نماینده امام و امام جمعه شیراز) و ائمه جمعه استانهای فارس، بوشهر، کهکیلویه و بویراحمد.

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

توطئه ایجاد اختلاف بین مردم و روحانیت

باید تشکر کنم از همه آقایان علمای اعلام استان فارس که زحمت کشیدند و اینجا در این منزل محقر تشریف آوردند که در خدمتشان استفاده بکنیم و عرض ارادت. بنده راجع به مسائلی که در ایران هست گفته ام، لکن باز هم در خدمت آقایان عرض می کنم که تمام این توطئه هایی که درست کرده اند برای جمهوری اسلامی که این اساس را که به خطر انداخته است، منافع قدرتهای بزرگ را از بین ببرند، اینها تا کنون به نتیجه نرسیده است و منتهی شده اند اینها به اینکه به حسب ظاهر که باید اختلاف در خود داخل ایجاد کنند که از داخل اگر چنانچه یک اختلافی پیدا بشود، دیگر محتاج به اینکه از خارج هم یک کاری بکنند ندارند.

در داخل هم دو جور اختلاف شاید در رأس اختلافات باشد:

یکی اینکه بین مردم با روحانیت یک جدایی بیندازند که این چیزی بود که در زمان رضا خان هم بود این مطلب. بعدها هم بود که در هر جا اگر فرض کنید که یک روحانی یک کاری می کرد، آنها بر خلافش یک شایعاتی درست می کردند و این طایفه را می کوبیدند. و بین مردم و اینها خواستند جدایی بیندازند. تا یک حدودی هم نسبت به بعضی قشرها موفق شدند. الآن احساس این مطلب [را] بیشتر می کنند؛ یعنی، الآن این معنا را فهمیده اند که ایران یکپارچه شده است و همه هم در هر بلدی، تابع روحانیتشان به  حسب نوع هستند و اگر چنانچه کاری بخواهد بشود با دست همین روحانیون کارهای مثبت انجام می گیرد. از این جهت، الآن بیشتر از سابق توجه به این معنا کرده اند و در بسیاری از بلاد، این مسائل را و ایجاد اختلاف را بین روحانیون و مردم می خواهند بکنند.

البته آن چیزی که لازم است این است که خود آقایان توجه بکنند در هر جا که تشریف دارند که اگر یک همچو دستهایی پیدا شد که به واسطه یک فضولیهایی که می کنند، بخواهند اختلاف بین روحانی و روحانی بیندازند یا روحانی و مردم بیندازند و اینها توجه بکنند به اینکه نگذارند این کار بشود، از اول جلویش را بگیرند؛ نگذارند ریشه دار بشود. این از مسائل بسیار مهمی است که باید به آن توجه بشود؛ هم از طرف ائمه جمعه که هر جمعه خطبه می خوانند برای مردم تنبه داده بشود و هم بر ائمه جماعت [است ] که با مردم تماس دارند. و توجه [کنند] به اینکه مبادا یکوقتی ما بیدار بشویم و اختلاف حاصل شده باشد. باید از حالا جلویش را، اوّلی که می خواهند یک کاری، یک فضولی می خواهند بکنند، جلویش را بگیرند. مِن جمله، از این چیزی که از همین رشته است این است که بعض شاید از همین منافقین و از همین منحرفین باشند که نسبت به بعض مراجع اهانت می کنند و این خودش مبدأ یک اختلافی می شود با اسم اینکه من با فلان مرجع یا فلان شخص دوستم. با این اسم، می خواهند یک روحانی بزرگ را اهانت کنند و این مبدأ بشود که دودستگی پیدا بشود در کشور. و این از امور مهمی است که باید جلوگیری بشود. آقایان در هر جا یک همچو چیزی دیدند و همین طور آقایان بلاد هر جا که هستند، ائمه جمعه- خصوصاً- احساس این معنا را کردند که می خواهند اینها یک کار اختلاف انگیز و فتنه انگیز ایجاد کنند، خودشان جلویش را بگیرند.

و از آن طرف هم البته خود آقایان توجه دارند که اینها، آنهایی که مخالفند با روحانیت، می خواهند که یک نقطه ضعفی پیدا بکنند، این نقطه ضعف را بزرگ بکنند.

اگر فرض کنید که از یک کسی که متکفل قضا هست یا از کسی که متکفل یکی از امور اجرایی- مثلًا- اگر هست، بخواهد یا حتی از ائمه جمعه و جماعت اگر یکوقت یک چیزی که به خیال آنها خلاف است یا ترک اولی  هست، بدانند، این را بزرگش می کنند، دامن به آن می زنند، روی همین مقصدی که دارند که این طایفه وجهه خودشان را از دست بدهند. آقایان باید این معنا را هم خیلی توجه بکنند که- خدای نخواسته- از بعض- مثلًا- جوانها، از بعض طلبه های جوان، از بعض علمای جوان، یک وقت یک چیزی که بر خلاف مذاق است و- خدای نخواسته- بر خلاف شرع است این، پیدا نشود که اسباب دست بشود برای آنهایی که می خواهند نگذارند این کشور آرام باشد.

و در مطلب دومی که باز اینها در فکر هستند این است که بین این ارگانهایی که هست؛ مثلًا، سپاه پاسداران جمهوری اسلامی، سایر [ارگانها] بسیج، چه، ... اینهایی که الآن هستند و اینها از خود مردم بودند بین اینها یک مناقشاتی را ایجاد بکنند. آن هم هر یک از آقایان احساس این مطلب را کردند و هر یک از علمای بلاد احساس این مطلب را کردند، این را هم باید با کمال جدیت جلویش را بگیرند.

و اما مسئله ای را که آقا فرمودند، هم راجع به استانداری فارس و هم راجع به اینکه این ادارات و اینها با آقایان مشورت بکنند، این هر دو- آن- را من سفارش کرده ام و به آنها این تذکر را داده ام که اگر شماها بخواهید کشورتان محفوظ بماند و اگر بخواهید آسیب نبینید، باید کاری بکنید که در هر محلی مشورت بکنید با آقایان راجع به مسائل. آنها به مسائل محلی آشنا هستند و استاندارها غالباً از خارج رفته اند و توجه کم دارند. این باید مشورت بکنند. آقایان هم همه مقصدشان این است که اسلام تقویت بشود و گرفتاریهای مستضعفین و مردم بیچاره رفع بشود.

و من امیدوارم که باز هم توفیق پیدا کنم به همه اینها این مطلب را تذکر بدهم. و ان شاء اللَّه، امیدوارم که [در مورد] استاندار فارس هم یک استاندار مطلوبی برای فارس زودتر تعیین بکنند. و از همه آقایان ملتمس دعا هستم. و امیدوارم که این کشوری که الآن دست خارجیها از آن کوتاه شده است و تمام جدیت می کنند که رخنه پیدا کنند به این کشور، با کوشش خود آقایان، با کوشش همه مردم، با کوشش همه دولتیها و ملیتها و تمام  ارتشی [ها] و سایر اشخاص، سایر گروهها نگذارند که یک همچو قصه ای واقع بشود. بحمد اللَّه، الآن دستی، قدرتی از خارج نمی تواند کاری بکند. و ما اگر چنانچه با اتکا به خدای تبارک و تعالی و توجه به ذات مقدس حق تعالی و توجه به استمداد از ولی عصر- سلام اللَّه علیه- ان شاء اللَّه، [داشته ] باشیم و کارهایمان را با این انگیزه پیش ببریم، ان شاء اللَّه که آسیبی نخواهیم دید. خدای تبارک و تعالی همه آقایان را حفظ بفرماید و همه ما را متوجه به تکالیف شرعی الهی بفرماید.

و السلام علیکم و رحمة اللَّه.

صحیفه امام، ج 15، ص: 378-381

 

پیام [به ملت ایران و بسیجیان سلحشور در هفته بسیج  (نقش و منزلت بسیج )]

زمان: 2 آذر 1367/ 12 ربیع الثانی 1409

مکان: تهران، جماران

موضوع: نقش و منزلت بسیج

مناسبت: هفته بسیج

مخاطب: ملت ایران و بسیجیان سلحشور

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

تشکیل بسیج در نظام جمهوری اسلامی ایران یقیناً از برکات و الطاف جلیه خداوند تعالی بود که بر ملت عزیز و انقلاب اسلامی ایران ارزانی شد.

در حوادث گوناگون پس از پیروزی انقلاب خصوصاً جنگ، بودند نهادها و گروههای فراوانی که با ایثار و خلوص و فداکاری و شهادت طلبی، کشور و انقلاب اسلامی را بیمه کردند. ولی حقیقتاً اگر بخواهیم مصداق کاملی از ایثار و خلوص و فداکاری و عشق به ذات مقدس حق و اسلام را ارائه دهیم، چه کسی سزاوارتر از بسیج و بسیجیان خواهند بود! بسیج شجره طیبه و درخت تناور و پر ثمری است که شکوفه های آن بوی بهار وصل و طراوت یقین و حدیث عشق می دهد. بسیج مدرسه عشق و مکتب شاهدان و شهیدان گمنامی است که پیروانش بر گلدسته های رفیع آن، اذان شهادت و رشادت سر داده اند. بسیج میقات پابرهنگان و معراج اندیشه پاک اسلامی است که تربیت یافتگان آن، نام و نشان در گمنامی و بی نشانی گرفته اند. بسیج لشکر مخلص خداست که دفتر تشکل آن را همه مجاهدان از اولین تا آخرین امضا نموده اند.

من همواره به خلوص و صفای بسیجیان غبطه می خورم و از خدا می خواهم تا با بسیجیانم محشور گرداند، چرا که در این دنیا افتخارم این است که خود بسیجی ام. من مجدداً به همه ملت بزرگوار ایران و مسئولین عرض می کنم چه در جنگ و چه در صلح بزرگترین ساده اندیشی این است که تصور کنیم جهانخواران خصوصاً امریکا و شوروی  از ما و اسلام عزیز دست برداشته اند؛ لحظه ای نباید از کید دشمنان غافل بمانیم. در نهاد و سرشت امریکا و شوروی کینه و دشمنی با اسلام ناب محمدی- صلی اللَّه علیه و آله و سلم- موج می زند. باید برای شکستن امواج طوفانها و فتنه ها و جلوگیری از سیل آفتها به سلاح پولادین صبر و ایمان مسلح شویم. ملتی که در خط اسلام ناب محمدی- صلی اللَّه علیه و آله- و مخالف با استکبار و پول پرستی و تحجرگرایی و مقدس نمایی است، باید همه افرادش بسیجی باشند و فنون نظامی و دفاعی لازم را بدانند، چرا که در هنگامه خطر ملتی سربلند و جاوید است که اکثریت آن آمادگی لازم رزمی را داشته باشد.

خلاصه کلام، اگر بر کشوری نوای دلنشین تفکر بسیجی طنین انداز شد، چشم طمع دشمنان و جهانخواران از آن دور خواهد گردید و الّا هر لحظه باید منتظر حادثه ماند.

بسیج باید مثل گذشته و با قدرت و اطمینان خاطر به کار خود ادامه دهد. امروز یکی از ضروریترین تشکلها، بسیج دانشجو و طلبه است. طلاب علوم دینی و دانشجویان دانشگاهها باید با تمام توان خود در مراکزشان از انقلاب و اسلام دفاع کنند و فرزندان بسیجی ام در این دو مرکز، پاسدار اصول تغییرناپذیر «نه شرقی و نه غربی» باشند. امروز دانشگاه و حوزه از هر محلی بیشتر به اتحاد و یگانگی احتیاج دارند. فرزندان انقلاب به هیچ وجه نگذارند ایادی امریکا و شوروی در آن دو محل حساس نفوذ کنند. تنها با بسیج است که این مهم انجام می پذیرد. مسائل اعتقادی بسیجیان به عهده این دو پایگاه علمی است. حوزه علمیه و دانشگاه باید چهارچوبهای اصیل اسلام ناب محمدی را در اختیار تمامی اعضای بسیج قرار دهند. باید بسیجیان جهان اسلام در فکر ایجاد حکومت بزرگ اسلامی باشند و این شدنی است، چرا که بسیج تنها منحصر به ایران اسلامی نیست، باید هسته های مقاومت را در تمامی جهان به وجود آورد و در مقابل شرق و غرب ایستاد.

شما در جنگ تحمیلی نشان دادید که با مدیریت صحیح و خوب می توان اسلام را فاتح جهان نمود. شما باید بدانید که کارتان به پایان نرسیده است، انقلاب اسلامی در جهان نیازمند فداکاریهای شماست و مسئولین تنها با پشتوانه شماست که می توانند به تمامی تشنگان حقیقت و صداقت اثبات کنند که بدون امریکا و شوروی می شود به زندگی  مسالمت آمیز توأم با صلح و آزادی رسید. حضور شما در صحنه ها موجب می شود که ریشه ضد انقلاب در تمامی ابعاد از بیخ و بن قطع گردد.

من دست یکایک شما پیشگامان رهایی را می بوسم و می دانم که اگر مسئولین نظام اسلامی از شما غافل شوند، به آتش دوزخ الهی خواهند سوخت. بار دیگر تأکید می کنم که غفلت از ایجاد ارتش بیست میلیونی، سقوط در دام دو ابرقدرت جهانی را به دنبال خواهد داشت. من از تمامی بسیجیان خصوصاً از فرماندهان عزیز آن تشکر می کنم و از دعای خیر برای این فرزندان باوفای اسلام غفلت نخواهم نمود. خداوند شهدای عزیز و گمنام بسیج را به نعمت همجواری اهل بیت- علیهم السلام- متنعم و جانبازان عزیز را شفا و اسرا و مفقودین عزیز را سالماً به اوطانشان بازگرداند و هر روز بر عظمت و شوکت این نهاد مقدس و مردمی که پیروان اسلام عزیز و حضرت بقیة اللَّه الاعظم- ارواحنا لمقدمه الفداء- هستند بیفزاید. و السلام علیکم و رحمة اللَّه.

2/ 9/ 67

روح اللَّه الموسوی الخمینی

صحیفه امام، ج 21، ص: 194-196

 

حکم [انتصاب آقای ابراهیم فاضل فردوسی به سمت امامت جمعه بوشهر]

زمان: 2 آذر 1367/ 12 ربیع الثانی 1409

مکان: تهران، جماران

موضوع: انتصاب امام جمعه بوشهر

مخاطب: فاضل فردوسی، ابراهیم

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

جناب حجت الاسلام آقای حاج شیخ ابراهیم فاضل فردوسی- دامت افاضاته

با تشکر و قدردانی از زحمات چند ساله جناب حجت الاسلام آقای مدنی - دامت افاضاته- اکنون که ایشان به خاطر گرفتاریهای شخصی از امامت جمعه بوشهر استعفا داده اند، جنابعالی را به سمت امام جمعه بوشهر و نماینده خود در آن استان منصوب می نمایم که ان شاء اللَّه تعالی ضمن برگزاری نماز پر صلابت جمعه، مردم را به وظایف مهم اسلامی و انقلابی خود آشنا ساخته و به وحدت و همبستگی در برابر دشمنان اسلام دعوت نمایید. امید است با همکاری اهالی محترم و نهادها و مسئولین جمهوری اسلامی در آن شهر بتوانید هر چه باشکوهتر نماز جمعه را برگزار نمایید.

و السلام علیکم و رحمة اللَّه.

12 ربیع الثانی 1409

روح اللَّه الموسوی الخمینی

صحیفه امام، ج 21، ص: 197

 

حکم [به نخست وزیر (استفاده از ساختمانهای توقیفی دادستانی برای خوابگاه دانشجویان)]

زمان: 2 آذر 1367/ 12 ربیع الثانی 1409

مکان: تهران، جماران

موضوع: موافقت با استفاده از ساختمانهای توقیفی دادستانی برای خوابگاه دانشجویان

مخاطب: موسوی، میر حسین (نخست وزیر)

[بسمه تعالی. محضر مبارک حضرت آیت اللَّه العظمی امام خمینی رهبر کبیر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران

با سلام و درود، معروض می دارد یکی از مشکلات جاری دانشگاههای کشور مسئله خوابگاه دانشجویان می باشد که علی رغم تلاش فراوان برای آماده سازی به موقع خوابگاهها برای استفاده سال جاری متأسفانه میسر نگردیده است. تقاضا دارد در صورت صلاحدید موافقت فرمایید از ساختمانهای توقیفی در دست دادستانی به تعداد مورد نیاز در اختیار دانشگاهها برای استفاده خوابگاه قرار گیرد.

دولت تضمین می نماید در صورتی که حکم تحویل ساختمان به صاحبان آنان صادر گردد ضمن تخلیه و تحویل ساختمان، کلیه حقوق مقرره قانونی از سوی دادستانی را به صاحبان آن پرداخت نماید.

امید است بدین نحو بتوانیم از مشکل خوابگاه دانشجویان کم نماییم.

2/ 9/ 67- میر حسین موسوی، نخست وزیر].

بسمه تعالی

با مراعات جهات شرعیه موافقت می شود.

روح اللَّه الموسوی الخمینی

صحیفه امام، ج 21، ص: 198

 

انتهای پیام /*