گزیده ای از بیانات امام در مقام و شخصیت رسول اکرم(ص) و امام حسن (ع)
در اسلام پیغمبر اکرم از بین مستضعفین برخاست و با کمک مستضعفین، مستکبرین زمان خودش را آگاه کرد یا شکست داد.(صحیفه امام،ج 7،ص 327)
پیغمبر اسلام از قریش بوده لکن قریش آن ثروتمندهایشان و آن مستکبرینشان یک دسته بودند؛ و این طایفه پایین تر، که خود حضرت می فرمایند من هم شبانی کرده ام، یک موجودی بوده است که از طایفۀ فقیر بوده است که اینها خود حضرت و عموهایش، اینها فقیر بوده اند. و لهذا در یک وقتی حضرت فرمود که ابوطالب نمی تواند بچه هایش راحفظ کند، ما برداریم هر کدام قسمت کنیم. این برای این بوده است که مال [نداشتند]. و این طایفه پایین را همیشه این طور بوده که پیغمبرها این مردم مستضعف را، این طایفه ای را که مستکبرین آنها را ضعیف می شمردند و می دیدند که شما چیزی نیستیددر مقابل ماها، از همینها، خداوند یکی را انتخاب می فرمود روی لیاقت ذاتی که داشت،و او را در مقابل مستکبرین قرار می داد.(صحیفه امام،ج 9،ص 169)
پیغمبر اکرم در مکۀ مکرمه از همین طبقۀ مردم البته از اشراف [بود] به آن معنا که«سادات» آن وقت بودند؛ نه اشراف به آن معنا که سرمایه دار بودند؛ به آن معنا که سادات بودند، از آنها بود، لکن فقیر بود. از طبقۀ فقرا بودند اینها. تا آخر هم با همین فقر زندگی کردند و مع ذلک این کارها را انجام دادند.(صحیفه امام،ج 9،ص 397)
پیغمبر اکرم از همین جمعیت پایین بود، از همین توی جمعیت پا شد و قیام کرد.اصحاب او از همین مردم پایین بودند؛ از این طبقۀ سوم بودند. آن طبقۀ بالا بالا مخالفین پیغمبر اکرم بودند. از همین توده پیدا شده است و برای همین جمعیت، همین ملت قیام کرده است و به نفع همین ملت احکام آورده است.(صحیفه امام،ج 6،ص 313ـ314)
هرکس عظمت و جلالت ربوبیت را بیشتر ادراک کند و مقام مقدّس حق جل و علا را زیادتر بشناسد، از عصیان بندگان و هتک حرمت آنها بیشتر متأثر و متألم گردد؛ و نیز هرکس رحمتش و عنایت و لطفش به بندگان خدا بیشتر باشد، از اعوجاج وشقاوت آنها بیشتر اذیت می شود؛ و البته خاتم النبیین، صلّی اللّه علیه و آله، در این مقامات و سایر مدارج کمالیه از انبیا و اولیا و سایر بنی الانسان کاملتر بوده، پس اذیتش بیشتر وتأثرش بالاتر بوده [است].(شرح چهل حدیث،ص 246ـ247)
در شدت شفقت و رأفت آن بزرگوار بر همه عائله بشری بس است آیه شریفه اول سوره شعراء که فرماید: «لعلک باخع نفسک الاّ یکونوا مؤمنین» و در اوایل سوره کهف که فرماید «فلعلک باخع نفسک علی آثارهم ان لم یؤمنوا بهذالحدیث اسفا»سبحان اللّه تأسف به حال کفار و جاحدین حق و علاقه مندی به سعادت بندگان خدا کار راچقدر به رسول خدا، صلی اللّه علیه و آله، تنگ نموده که خدای تعالی او را تسلیت دهد ودل لطیف او را نگهداری کند که مبادا از شدت همّ و حزن به حال این جاهلان بدبخت دل آن بزرگوار پاره شود و قالب تهی کند.(شرح حدیث جنود عقل و جهل،ص 234و235)
پیغمبر اکرم عقده اش از همه بیشتر بود، برای این که آنچه او یافته بود، آنچه از قرآن در قلب او نازل شده بود برای چه کسی بیان بکند مگر آن که رسیده [باشد] به مقام ولایت تامّه. شاید یکی از معانی «ماأُوذِیَ نَبِیُّ مِثْلَ ماأوذیتُ» اگر وارد شده باشد ازرسول اللّه ـ این باشد که یک آدمی که آنچه را باید برساند نتواند برساند؛ آن که کسی رانیابد که به او آنچه یافته بگوید، تأثّر دارد. [خصوصاً ]آنچه که او یافته بود فوق همۀ آنها بود که سایرین یافته بودند. و کسی که یافته است اموری [را] و میل دارد همه بیابند، ونتواند برساند تأثّر[ش چقدر است؟] آن پدری که می خواهد بچه اش شمس را ببیند ولی بچه کور است تأثّرش چقدر است؟(تفسیر سوره حمد،ص 138)
رسول خدا، صلّی اللّه علیه و آله، که علمش از وحی الهی مأخوذ بود و روحش به قدری بزرگ بود که یکتنه غلبه بر روحیات میلیونها میلیون بشر کرد، تمام عادات جاهلیت و ادیان باطله رازیرپا گذاشت و نسخ جمیع کتب کرد و ختم دایرۀ نبوت به وجود شریفش شد، سلطان دنیا وآخرت و متصرف در تمام عوالم بود ـ باذن اللّه ـ تواضعش با بندگان خدا از همه کس بیشتر بود.کراهت داشت که اصحاب برای احترام او به پا خیزند. وقتی وارد مجلس می شد پایین می نشست. روی زمین طعام میل می فرمود و روی زمین می نشست و می فرمود «من بنده ای هستم، می خورم مثل خوردن بنده و می نشینم مثل نشستن بنده». از حضرت صادق،علیه السلام، نقل است که پیغمبر، صلی اللّه علیه و آله، دوست داشت بر الاغ بی پالان سوار شود وبا بندگان خدا در جایگاه پست طعام میل فرماید، و به فقرا به دو دست خود عطا فرماید. آن بزرگوار سوار الاغ می شد و در ردیف خود بندۀ خود یاغیر آن را می نشاند. در سیرۀ آن سَروراست که با اهل خانۀ خود شرکت در کارِ خانه می فرمود، و به دست مبارک گوسفندان رامی دوشید، و جامه و کفش خود را می دوخت؛ و با خادم خود آسیا[ب] میکرد و خمیرمی نمود؛ و بضاعت خود را به دست مبارک می برد؛ و مجالست با فقرا و مساکین می کرد وهم غذا می شد. اینها و بالاتر از اینها سیرۀ آن سرور است و تواضع آن بزرگوار است. درصورتی که علاوه بر مقامات معنوی، ریاست و سلطنت ظاهری آن بزرگوار نیز به کمال بود.(شرح چهل حدیث،ص 95ـ96)
در حدیث است که جبرئیل کلید خزاین ارض را در حضور خاتم النبیین، صلّی اللّه علیه و آله، آورد و عرض کرد در صورت اختیار آن از مقامات اخروی شما نیز چیزی کم نشود. حضرت برای تواضع از حق تعالی قبول نفرمود و فقر را اختیار فرمود. (شرح چهل حدیث،ص 242)
صورت ظاهر نبی اکرم، صلّی اللّه علیه و آله، و سایر مردم فرقی نداشت، و لهذا بعضی از اعراب غریب که به حضور مبارکش می رسیدند و آن حضرت با جمعی نشسته بودند،می پرسیدند: کدام یک پیغمبر هستید آنچه پیغمبر(ص) را از غیر ممتاز می کند، روح بزرگ قوی لطیف آن سرور است، نه جسم مبارک و بدن شریفش.(چهل حدیث،ص 331)
وضع زندگی پیغمبر اکرم(ص) بسیار ساده بود. از مقام و منصب خود به نفع زندگی مادی استفاده نکردند تا چیزی از خود به جای گذارند. و آنچه را که باقی گذاشتند علم است که اشرف امور می باشد. خصوصاً علمی که از ناحیۀ حق تعالی باشد.(ولایت فقیه،ص 103و 104)
علل و پیامدهای صلح امام حسن در کلام امام خمینی (س)
معاویه یک سلطان بود در آنوقت؛ حضرت امام حسن بر خلافش قیام کرد در صورتی که آن وقت همه هم با آن مردک بیعت کرده بودند و سلطانش حساب می کردند. حضرت امام حسن قیام کرد تا آن وقتی که می توانست. وقتی که یک دسته علاف نگذاشتند که کار را انجام بدهد، با آن شرایط صلح کرد که مفتضح کرد معاویه را. آنقدری که حضرت امام حسن معاویه را مفتضح کرد به همان قدر بود که سیدالشهداء یزید را مفتضح کرد.(صحیفه امام،ج 2،ص271)
امام حسن ـ سلام الله علیه ـ آن قدر گرفتاری که از این دوستان و اصحابش داشت از دیگران نداشت. اصحابی که توجه نداشتند که امام زمانشان روی چه نقشه دارد عمل می کند، با خیالهای کوچکشان، با افکار ناقصشان در مقابلش می ایستادند و غارتش کردند و اذیتش کردند، و ـ عرض می کنم که ـ شکستش دادند، معاهده با دشمنش کردند و هزار جور بساط درست کردند.(صحیفه امام،ج 9،ص30)
بعد از اینکه صلح کردند، به حسب روایت، به حسب نقل، معاویه به منبر رفت و گفت که تمام حرفهایی که گفتم، من قرار دادم، زیر پایم؛ مثل پاره کردن این مردیکه آن قراردادها را. آن صلح تحمیلی که در عصر امام حسن واقع شد، آن حکمیت تحمیلی که در زمان امیرالمؤمنین واقع شد و هر دویش به دست اشخاص حیله گر درست شد.(صحیفه امام،ج 20،ص119)