پیام [به آقای جلال الدین فارسی درباره امکان هجرت به سوریه ] 24 مهر 57
سخنرانی [در جمع ایرانیان مقیم خارج درباره جامعیت اسلام ] 24 مهر 57
سخنرانی [در جمع ایرانیان مقیم خارج درباره تساوی سلطنت با دیکتاتوری ] 24 مهر 57
نامه [به ملت و ارتش عراق (قیام بر علیه حزب بعث عراق)] 24 مهر 59
پیام [به آقای جلال الدین فارسی درباره امکان هجرت به سوریه ]
زمان: 24 مهر 1357/ 13 ذی القعدة 1398
مکان: پاریس، نوفل لوشاتو
موضوع: امکان هجرت به سوریه
مخاطب: فارسی، جلال الدین
بسمه تعالی
دوشنبه 13 ذی القعدة 98
پس از اهدای سلام و تحیت، مرقوم شریف واصل، توفیق و سلامت جنابعالی را خواستارم. در موضوعی که مرقوم شده بود، این جانب بنا دارم در صورت اقتضا حتی الامکان در سوریه اقامت نمایم؛ و بناست یکی از دوستان همین چند روز بیاید برای ارزیابی این موضوع و مذاکره؛ ممکن است با جنابعالی هم ملاقات کند و مشورت. در لبنان محذوراتی دارد که تا مُلجأ نشوم نمی روم. از عواطف جنابعالی تشکر می کنم و از خداوند تعالی اصلاح امور را خواستار هستم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه.
روح اللَّه الموسوی الخمینی
صحیفه امام، ج 4، ص: 28
سخنرانی [در جمع ایرانیان مقیم خارج درباره جامعیت اسلام ]
زمان: 24 مهر 1357/ 13 ذی القعدة 1398
مکان: پاریس، نوفل لوشاتو
موضوع: جامعیت اسلام
حضار: دانشجویان و ایرانیان مقیم خارج
[بسم اللَّه الرحمن الرحیم ]
عمل برای نفع جامعه است؛ عمل برای رشد جوانها و جامعه است؛ و این عمل یک عمل روحانی است، یک عمل الهی است که همین صورتش در آن عالم هست و شما به آن صورتها می رسید در آن عالم که فوق تصور ماهاست، آن عالم همه چیزهایی که در اینجاست، مثل این صوتی که انسان این را یک جایی منعکس می شود و پس می دهد، تمام این اعمالی که ما در اینجا انجام می دهیم این مثل آن صوت انعکاس دارد. و بعد که ما از اینجا رفتیم به آن عمل می رسیم، می بینیم. در آیه قرآن هست که فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَیْراً یَرَهُ ؛ هر کس عمل خیری بکند همان عمل خیر را می بیند، خودش را می بیند. این عمل در آنجا به صورتهای خوب در می آید، به صورتهای مناسب در می آید، و از بعد از مرگ انسان همراه آدم است تا آخر؛ و مَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرّاً یَرَهُ ؛ هر کس هر مقدار، هر ذره ای که عمل شرّ به جا بیاورد، آن هم در آن عالم می بیند؛ خود او را در آن عالم می بیند. جهنم و بهشت از عمل من و شما موجود می شود؛ عمل ما ابزار کار است برای آنجا. بنا بر این هدر ندهید این عمر را؛ این عمر شریفی که خدای تبارک و تعالی به شما داده است که در اینجا کسب کنید و کارهای خوب بکنید و هدایت کرده شما را برای کارهای خوب، کارهای مفید برای جامعه، کارهای مفید برای خودتان. این برای این است که خدای تبارک و تعالی علم داشته است، مطلع بوده است بر واقعیات که هر کس هر کاری بکند اینجا، همین کار [را] در آنجا خواهد دید. نظیر دواهایی که انسان اینجا می خورد، یا سمهایی که انسان می خورد در اینجا آثارش را می بیند، این هم در آنجا خودِ عمل را می بیند. آنجا دیگر انسان خودش را می بیند. بنا بر این، عقل انسان اقتضا می کند که این چند روزی که در اینجا هست، این عمرش را به هدر ندهد که از بین برود؛ بالاتر اینکه در راه شرّ و در راه بد خرج نکند که وبال گردنش بشود آنجا. اینجا هر چه کار خوب بکنید برای خودتان، برای جامعه تان، این [را] در آنجا ان شاء اللَّه می بینید.و نگذارید که برای آخر عمر کار خوب بکنید. این خیالی است که انسان این خیال را ممکن است بکند؛ ولی از آن خیالهای شیطانی است که می خواهد آدم را نگذارد که کار خیر بکند. می گوید تو حالا جوان هستی، حالا اول جوانی است، استفاده های جوانی را بکن، شهوتها را راه بینداز، مفسده ها را انجام بده، این کارهای زشت را که دلت می خواهد بکن، ان شاء اللَّه در آخر عمر جبران می توانی بکنی. انسان نمی تواند دیگر جبران بکند؛ اگر شما از حالا قیام نکنید بر ضد شهوات فاسده؛ از شهوات مطلقاً جلوگیری نشده است: شهوات سالم و شهوات غیر سالم. نگذارید خدای نخواسته پایتان باز شود به شهوات غیر سالم، به تعدی به حقوق مردم، به تعدی به چیزهایی که از غیره است؛ و اینجا که هستید، این چند روزی که همه هستیم و هستید که زیاد طولانی نیست، این چند روز را صرف کنید در این تجارتی که برای شما آن تجارت اثرش تا ابد، تا آخر هیچ وقت نیست که قطع بشود؛ در عین حالی که همه ابواب نعمتهای الهی، درب آن به روی شما باز است و شما هم استفاده کنید آزادانه در آن نعمتهای الهی، اما حدودش باید محفوظ باشد؛ یعنی تصرفات ما باید مطابق قانون باشد. تمام کارهایی که ما می کنیم باید مطابق قانون شرعی باشد، تا اینکه انسان رشد پیدا بکند.
قانون الهی غیر از این قوانین دنیایی است؛ در این قوانین دنیایی یک جهت، دو جهت ملاحظه شده است و فقط مربوط به همین زندگی این عالم است؛ این همین است، محدود به همین است. این هم تمام حدودش را معلوم نیست که بتوانند همه حدود را تفتیش کنند و آن طوری که باید، قانون برایش بگذارند. اما قوانین الهی از قبل از اینکه شما، انسان نطفه اش بیاید در این عالم؛ آن وقتی که وقت ازدواج دو نفر است، شما حالا یک آدم را به نظر بیاورید قبل از اینکه ازدواج بکند پدر و مادر، برای کیفیتش چه تهیه بشود که این بچه ای که می آید بچه سالم بیاید، بچه صحیح بیاید، دستور هست؛ دستور شرعی هست که چه جور اشخاصی باید انتخاب بشود، برای زن چه شوهر [ی ] انتخاب بشود، برای شوهر چه جور زنی انتخاب بشود. و بعد هم که ازدواج واقع شد، در حال ازدواج هم تکالیف هست؛ و اینها همه برای رشد آن ثمره ای است که باید بیاید. آن وقتی که بناست انعقاد نطفه بشود آداب دارد، چیزهایی در آن هست. همه برای اینکه رشد پیدا بشود. آن وقتی که وقت حَملِ مادر است، که آبستن است مادر به بچه، این هم آدابی دارد. آن وقتی که بچه می آید به دنیا، تربیت همان بچه کوچولویی که تازه متولد شده، کیفیت معاشرت مادر با آن بچه و تکالیف این مادر نسبت به آن بچه، باز یک چیزی دارد. هر چه بچه بزرگ می شود، تکالیف پدر و مادر نسبت به او زیادتر می شود؛ و تا آن اندازه که پدر و مادر می توانند تربیت کنند، اینها مکلفند بر تربیتش. بعد به یک جایی می رسد که تربیت از تربیت پدر و مادری می گذرد و تربیت معلمی می شود؛ آنها هم همه اش آداب الهی دارد. تا آن وقتی که خود انسان مستقل بشود، بازدارد، باز قوانین هست. قدم به قدم، اسلام قانون دارد، تا آن وقتی که می خواهد بمیرد، قوانین هست؛ برای بعد از موت قوانین هست. اینجا که هستیم، برای بعد از موتمان هم قوانین تهیه آنجا را هم همین جا قوانین اسلام، دیده است؛ مثل قوانین اینجا و بشر نیست که نتواند جز همین پرده مادی را ببیند. آنها پرده معنوی را هم دیدند، و قوانین از برای آن هست؛ و همه پیغمبرها که تشریف آوردند، برای تربیت این بشر به همه ابعادش، غیر انبیا نمی توانند به همه ابعاد تربیت بکنند. اگر چنانچه تربیت مرد صالحی هم باشد، یک اشخاص صالحی هم باشند، آن قدری که می توانند تربیت کنند، تربیت برای همین زندگی دنیاست. این زندگی دنیا را اداره کند و خوب اداره کند و چه بکند؛ اما از اینکه گذشت، ورق دوم را که بعد از این است، دیگر بشر دستش به او نمی رسد تا اینکه بچه اش را بخواهد تربیت کند برای آن طرف؛ این دیگر به عهده انبیاست، و غیر انبیا- از آنها- نمی آید این. انبیا هم راجع به جنبه دنیایی که آمدند، تربیتهایی می کنند، دستورهایی می دهند، قوانینی دارند؛ و هم نسبت به جنبه های معنوی و اخروی، یک دستورهای زیادی و یک راههایی به بشر آموخته اند.
و شما که جوان هستید الآن، و نعمت جوانی دارید الآن، کوشش کنید که یک فرد مؤثر باشید در اینجا که الآن شما دارید تحصیل می کنید؛ کوشش کنید که یک فرد مؤثر باشید؛ یک آدمی باشید که هم برای برادرهای خودتان، هم برای خودتان، برای جامعه خودتان، برای ملت خودتان، برای کشور خودتان، یک شخص مفید باشید؛ و کوشش کنید که این عمر را هدر ندهید که از دستتان برود، و یکوقتی به سن من که رسیدید، ببینید که دیگر نمی توانید جبران کنید. و دیگر بخواهید فرض کنید یک کار مثبتی انجام بدهید، ضعف و نقاهت و امثال ذلک نمی گذارد انسان دیگر به کارش برسد. این قدرتی که الآن شما دارید، این قدرت را که خدا به شما داده است، صرف خدا بکنید. امانتی است خدا داده؛ برای او صرف بکنید. برای او صرف کردن، این است که به خیر این جامعه باشد؛ به خیر کشور اسلامی باشد، برای قدرت اسلام باشد، برای بیرون راندن دشمنهای اسلام باشد؛ برای عقب نشاندن این اشخاصی [که ] آمده اند و دارند مال مسلمین را می خورند و خزاین مسلمین را از بین می برند، برای این باشد.
و آداب و چیزهایی دیگری هم که هستش از برای زندگی آن طرفتان، آنها را هم، همه را ملاحظه کنید. هم اینجا را تعمیر بکنید و هم آنجا را تعمیر بکنید. تمام قوه را صرف شهواتِ خدای نکرده فاسد، نکنید. همه قدرتتان را هدر ندهید، صرف این دنیای تنها نکنید. هم اینجا را داشته باشید و هم آنجا را داشته باشید. فقط اینجا نباشد. اسلام مثل مسیحیت نیست که بگوید برو کنار بنشین؛ و آن را هم من نمی دانم که مطلبْ مطلبِ مسیح است، یا مطلبْ مطلبِ آخوندهایی است که به مسیح نسبت می دهند. من باز نمی توانم بفهمم که مسیح یک همچو تربیتهایی داشته باشد که مثلًا این انسان را که در این دنیا خدا فرستاده و نعمتها را به او داده؛ مثلًا چون [آیا بی دلیل ] قطع کرده است این نعمتها را از او نمی شود این طور باشد. حضرت مسیح، پیغمبر بزرگ، نمی شود که تربیت این طوری بکند که اگر ظالم این طرف صورتت زد، صورتت را بگیر تا یکی هم آن طرف بزند. این حرف شیطان است نه حرف مسیح. مسیح انسان است؛ مسیح، پیغمبر بزرگ است؛ این آخوندهایشان، کشیشها اینها هستند که همچو حرفهایی درست کردند. خودشان هم عمل نمی کنند، نه اینکه خیال کنید که خودشان عمل می کنند؛ خودشان می گویند که رفقایشان عمل بکنند! این تربیت مسیح این نیست.
در هر صورت، اسلام دیگر تزش روشن است، واضح است. هر کس این احکام اسلام را می بیند [که ] اسلام احکام جنگ دارد. این قدر در قرآن راجع به جنگ با کفار و جنگ با اشخاصی که فاسد هستند، در قرآن هست: شمشیرها را بکشید و این علف هرزه ها را قطعشان کنید، اینهایی که می خواهند بشریت را به فساد بکشانند، اینهایی که ریختند به جان مردم؛ شمشیر را بکشید، اینها را قطعشان کنید یا آدمشان کنید. این، اگر بشود آدمشان بکنید، اگر نه قطعشان کنید. این یک چیز فاسد، یکوقت می بینید که یک جامعه را فاسد می کند. قرآن و اسلام هم راجع به جنگها صحبت دارد، و در قرآن زیادْ آیاتْ راجع به جنگها هست، و هم راجع به صلحها صحبت دارد و هم راجع به تربیت اخلاقی حرف دارد، هم راجع به تربیت بدنی دارد. همه چیز در قرآن هست. قرآن مشحون از همه اموری است که انسان به آن احتیاج دارد؛ یعنی این آدم یک موجودی است که احتیاجاتش زیاد است، احتیاجش ابعاد دارد؛ همچو نیست که یک نحو احتیاج داشته باشد. در حیوانات، احتیاجشان همین احتیاج مادی است؛ دیگر غیر از این احتیاج مادی احتیاجی ندارند و آنهایی که ما را دعوت می کنند به اینکه همین جا و همین؛ یعنی دعوت به اینکه حیوان باشیم! یک مملکت یک میلیاردی را می گویند که همه تان مثل حیوانات بخورید و بخوابید؛ هیچ دیگر نباشد چیز دیگر. این درست نیست. مثل حیوان نیست انسان؛ انسان فکر دارد؛ انسان قدرتهای دیگر دارد و آنها باید به کار بیفتد؛ و معنویت دارد اسلام. همین طوری که اینها دنیا را می گویند، دنیا را عمل می کند به آن؛ اما دنیای سالم، نه دنیایی که مال مردم را بخورد و تعدی به جان و مال مردم بکند. نه، آن را اسلام جلو می گیرد و اما راجع به شهوات سالم، راجع به تفریحات سالمه، هیچ، ابداً قرآن و اسلام جلویش را نگرفته است. اینی که اسلام جلویش را می گیرد و با او مخالف است، آن عبارت است از کشیدن مردم به شهوات.
اگر می بینید ما یکوقت صحبت، فرض کنید در روحانیت یکوقت صحبت می شود که این سینماها چطور، این سینماهایی که الآن در ایران متعارف است، برای فاسد کردن نسل جوان است. اینها وقتی که رفتند یک چند وقتی در این سینما، فاسد می شوند. اینها را ما جلوگیری می کنیم. اگر یک سینمای اخلاقی باشد و علمی باشد، چه کسی جلویش را می گیرد؟ اما وقتی که ما می بینیم که مملکت ما از سینمایش گرفته تا مدرسه اش استعماری است؛ یعنی از خارج آوردند اینها را برای ما، تحفه هایی است که از آنجا آوردند برای فاسد کردن نسل جوان ما، همه چیزش را، اگر مسجد هم یکوقت این طور شد، ما درِ آن را می بندیم. اگر مسجدی شد که این مسجد دعوتش دعوت فاسد شد، پیغمبر اکرم خراب کرد «مسجد ضِرار» را، مسجدی که درست کرده بودند در مقابل پیغمبر، و تبلیغات می کردند بر ضد اخلاق و بر ضد امثال ذلک؛ پیغمبر داد خرابش کردند. اگر مسجدی باشد که مسجد ضِرار باشد، مسجدی باشد که نتوانیم آن مسجد را اصلاحش کنیم، مسجدش [را] هم خراب می کنیم؛ نه اینکه سینمایش را. اینکه ما با سینما مخالفیم، با این نحو سینمایی که اینها دارند مخالفیم؛ نه با سینما اصلش باشیم.ما چی مخالفیم؟ چه کار داریم ما با سینما؟ اگر اخلاقی باشد، اگر آزادی باشد، اگر برای تربیت جوانهای ما باشد، خوب این هم یک راه تربیت است. این هم مثل یک معلم خانه، مثل مدرسه می ماند، لکن ایران وضعش وضع نمونه است. ایران از اولی که پای این چیزها، این نفتخوارها در آن وارد شد، از اولی که اینها آمدند و تفتیش کردند ایران را و شرق را مطالعه کردند و شرق را دیدند و منافع خودشان را در آنجا زیاد دیدند- و مخازنی که در آنجا هست، در شرق هست، خیلی زیاد است و اینها احتیاج به آن دارند- اینها از همان وقت شروع کردند به تبلیغات و به کارهایی؛ به اینکه ما را بد تربیت کنند، ما را استعماری تربیت کنند، عقل ما را یک عقل ناقص به بار بیاورند، نگذارند که ما رشد بکنیم، نگذارند مدارس ما انسان تربیت کند، یک آدم صحیح تربیت کند. همه چیزهایی که اینها برای ما تهیه دیدند، همه اینها برای جوانهای ما مضر است. چون مضر است اینها، ما مَضراتش را با آن مخالف هستیم، و هر عاقلی باید مخالف باشد. و اما اگر یک چیزی باشد که دارای منفعت باشد، منفعت عقلی و عقلایی داشته باشد، کسی مخالف با آن نیست. در هر صورت، اینها برای خاطر اینکه منافع ما را ببرند، تبلیغات کردند، و آن حرفها را زدند و الآن هم دارند می کنند و الآن هم دارند منافع ایران را می برند و می خورند و تقریباً شما آقایان باید برنامه تان این باشد که علاوه بر اینکه خودتان را تربیت بکنید، برنامه این باشد که الآن که ایران قیام کرده است و یک نهضت بزرگ انسانی- اسلامی کرده است، شما هم با آنها هم قدم باشید، با آنها همراهی بکنید؛ هر مقداری که می توانید. هر کدام در هر جا هستید؛ هر مقداری که می توانید. انسان باید به همان مقدار به این ملت ضعیف و این ملتی که برای ماها، برای خود شما، همه قیام کرده اند، باید کمک بکنیم، بلکه ان شاء اللَّه این ماده فساد قطع بشود و دست اینهایی که همه چیزهای ما را دارند از بین می برند و تمام مخازن ما را دارند غارت می کنند، قطع بشود و برای خودتان بماند. این مُحصل حرف ماهاست. حالا دیگر روزنامه [ها] هر چی می خواهند بنویسند و [اینکه می گویند] می خواهند آخوندها مردم را برگردانند به عصر بربریت، اینها همه تبلیغات است برای خوردن نفت! این چشمهایتان را باز کنید، گوشهایتان را هم باز کنید؛ اینها تمامش برای این است که می خواهند نفتهای ما را بخورند، می خواهند منافع شرق را ببلعند. ما حرفمان این است که باید شما به امریکایی ها می گوییم، به شوروی می گوییم، به اینهایی که او، گازش را می برد و او، نفتش را می برد، می گوییم که ما می خواهیم شما نبرید، ما می خواهیم اینها برای خودمان باشد، ما می خواهیم که این سلسله پهلوی که به شما دارد خدمت می کند و به ما خیانت؛ این نباشد. یک کسی خودمان تعیین می کنیم باشد. اینها همیشه خلافش را به روزنامه هایشان می گویند بنویسند. ان شاء اللَّه همه تان موفق باشید؛ همه تان مؤید باشید؛ خدمتگزار باشید ان شاء اللَّه
صحیفه امام، ج 4، ص: 29-36
سخنرانی [در جمع ایرانیان مقیم خارج درباره تساوی سلطنت با دیکتاتوری ]
زمان: 24 مهر 1357/ 13 ذی القعدة 1398
مکان: پاریس، نوفل لوشاتو
موضوع: سلطنت مساوی با دیکتاتوری
حضار: دانشجویان و ایرانیان مقیم خارج
[بسم اللَّه الرحمن الرحیم ]
لکن منزل ما منزلی است که آقایان همه می ایستند؛ ایستاده اند ... و اینجا جای پذیرایی نیست. من از آقایان معذرت می خواهم. منزل خودتان است اینجا. من امیدوارم که شما در هر جا باشید، یک افراد مفیدی برای جامعه خودتان باشید؛ و جوامع ما احتیاج دارد به یک رجالی هم، از اولِ اینکه قصد حکومت می کند تا آنجایی که ادارات و مهمتر از اینها هست؛ و الآن [با] بسیاری نابسامانی، ایران ادامه حیات می دهد، و امریکا از عهده اینکه اداره کند مملکت را، برنمی آید و شاه هم مملکت را عاجز از این است که آرام کند. مردم را هر قوه ای بیاید هم عاجز است [که آرام کند]. اگر تقبل کند که یک نظامی هم برای ایران باشد یا مثلًا کودتای نظامی هم بشود، یک نظامی سفاک سر کار بیاید، باز نمی تواند این وضع ایران را آرام بکند. با سرنیزه نمی شود یک ملتی را- با سرنیزه- خاموش کنند و بگویند که شما باید در حال اختناق تا آخر باشید. این موقتی می شود؛ اما دائمی نمی شود.و این حال اختناقی که الآن پنجاه سال در ایران حکومت کرده است دیگر امَد آن سر آمده است به حَسَب ظاهر؛ برای اینکه ملت ما دیگر آن ملت بیست سال پیش از این نیست. ملت ما الآن یک ملت بیداری است که همه قشرهایش قیام کرده اند به ضد سلطنت این خاندان و اصل سلطنت؛ اصل سلطنت هم از اول یک چیز مُهْمَل بود، از اول معنا نداشته است، که سلطنت مساوِق با استبداد و قلدری و دیکتاتوری است؛ و این ممالک کوچک، این ممالک بزرگ هم، همین طورهاست. آنهایی که سلطنتی بوده اند، چنانچه هر جایش را نگاه کنید ... زیادش همین قلدریها و همین دیکتاتوریها هست. این اختصاص به ایران و سلاطین ایران ندارد. سلاطین و تزار روسیه و اینها، بدتر از اینها بوده اند.
حالا هم که ممالک خارجْ باز به صورت جمهوری، بسیاری شان درآمده اند، باز هم همان مسائل به یک صورت دیگری هست. منتها خیال نکنید که یک مملکتی الآن روی موازین عدالت اجرا بشود؛ خیر. مثلًا مملکت امریکا را که ملاحظه می کنید که از ممالکی است که بزرگ است و به طور جمهوری اداره می شود و اعلامیه حقوق بشر را امضا کرده است و داد می زند از آن حقوق بشر و آزادی مردم و اینها، آنجا هم این طور نیست که یک آزادی به طور صحیح، یک عدالت به طور صحیح باشد؛ منتها رئیس جمهور در آنجا در خودِ مملکت خودشان، خیلی زیاد اجرای قوه نمی کند؛ در ممالک ما اجرای دیکتاتوری می کند. این ممالک ما که زیر دست آنهاست، در ممالک ما مأمورها را گذاشته اند و تأیید از آنها می کند؛ از کشتاری که ایشان می کنند، تأیید می کند؛ و از کارهای جنایات و خیاناتی که اینها کرده اند [و] برای اینها می کنند؛ و آنها هم تأیید از اینها می کنند. این طور نیست که یک طرز حکومتی، از این حکومتهایی که هست، چه جمهوری اش و چه سلطنتی اش و چه مشروطه اش و چه استبدادش، یک حکومت عادله ای باشد که واقعاً اصلاح به حال ملت بکند و برای مردم فرمانروایی بکند، نه فرمانروایی برای قدرتهای بزرگ و برای خودشان بکند، نداریم یک همچو حکومتی؛ و ما یک همچو حکومتی می خواهیم، که این حکومت اسلامی است. اگر چنانچه ما بتوانیم ان شاء اللَّه حکومت اسلامی را اجرا بکنیم در این ممالک، یا در مملکت خودمان که ایران است، آن وقت معلوم می شود که طرز حکومت چطور است؛ و شرایط حاکمی که اسلام گفته است این باید حاکم باشد، شرطش باید این باشد، آن باشد، آن وقت معلوم می شود که حاکم شرطش چی است؛ که اگر آن شرط را نداشت خودش از حکومت می افتد؛ بدون [استعفا] و بدون عزل، خودش معزول می شود، خود به خود معزول می شود و ملت هم باید او را کنار بگذارند. [حرف ] ملت چیزهای دیگر است، مطالب دیگر است. صحبت حقوق بشر است.
اینهایی که فرض کنید [از] حقوق بشر دم می زنند، بیشتر به بشر دارند تعدی می کنند. تمام آلات قتاله ای که اینها درست کرده اند و این جنگها را پیش می آورند در اقطار عالم، همینها هستند که قضیه حقوق بشر را، اعلامیه حقوق بشر را امضا کرده اند؛ و اینها، همین فرانسه که قضیه اعلامیه حقوق بشر را [امضا] کرده، لکن با الجزایر چه کرد. الآن هم وقتی دستشان برسد، همین کارها را می کنند. امریکا هم مشغول است، شوروی هم مشغول است. مشغول اینند که بچاپند مردم را، ببلعند مردم را. منتها با اسماء مختلفه؛ که این اسماء مختلفه اسباب گول زدن مردم می شود. مردم باورشان می آید که مثلًا دولت شوروی، دیگر یک دولتی است که برای مردم کار می کند، کمونیست است، برای توده ها کار می کند. وقتی که درست ملاحظه کنید؛ می بینید نه، اینها قلدری شان بیشتر از جاهای دیگر است، بیشتر از جاهای دیگر تحقیر مردم می کنند. یکی از رؤسایشان گفته بود که باید بیایند چرتکه بیندازند ببینند که این افراد این مملکت چقدر کار می کنند، چقدر می خورند؛ اگر چنانچه کارکردش کمتر از خوردنش هست، باید بیندازیمش توی دریا. بریزمشان توی دریا؛ اینها، این بشر دوستها همچو اظهاری دارند.
اینها همه اش صحبت است که ماها را بازی بدهند با اسماء مختلفه؛ و با مکتبهای مختلفی که دارند می خواهند اینها شرقیها را بازی بدهند؛ و هم بازی خورده ایم و همچو به اصطلاح آن آقا، غربزده شدیم که اصلًا تفکر در اینکه این غرب که این قدر از او تعریف می شود چی است، تفکر در این [را] هم ازمان گرفته اند. نمی گذارند تفکر هم بکنیم که آن غربیها چه می کنند با بشر؛ چه کرده اند؟ پیشرفت کرده اند، اما پیشرفت قتاله؛ پیشرفتی که بشر را به نیستی دارد می رساند.
پس آنکه ما می خواهیم، یک حکومت عادلی و یک رژیم عادلی و یک هیأت حاکمه عادلی که مورد اطمینان جامعه باشد و برای جامعه خدمت کند، و دستش به مال جامعه دراز نباشد، دستش به صندوق دولت خیانت نکند؛ و اگر چنانچه یک همچو دولتی در ایران مثلًا تشکیل بشود، با دارا بودن ایران مخازن بزرگ که یکی اش مخزن نفت است، اگر دزدیها از آن استثنا بشود و هرزه کاریها از او استثنا بشود، خیانتها از او استثنا بشود، شاید همین نفت برای اداره مملکت ما کافی است. این هم لازم نیست این قدر که حالا در می آید، درآید؛ یک مقدار عقلایی درآید، به مقدار عقلایی فروش برود، به مقدار عقلایی خرج بشود. ایران مخازن دارد، لکن دارند می خورندش، می چاپندش و درآمدها هم از بین می رود؛ برای خودشان هست، هر چه هست.
در هر صورت، الآن مملکت ایران یک مملکت انقلابی شده است. امروز من از آن نگرانم که مبادا در امروز، که چهلم این جمعه سیاه است، آیا کشتاری باز بشود؟ باز یک چهلمی پیش بیاید برای ما یا نه؟ ان شاء اللَّه که نشود و اینها الآن دارند ... حکومت سرنیزه است در ایران. حکومتْ حکومت سرنیزه است و مردم هم به حکومت سرنیزه تن ندادند؛ یعنی عصیان کردند مردم؛ از باب اینکه به تنگ آمدند از این تعدیاتی که به آنها شده است. دیگر جان خودشان را کف دستشان گذاشته اند و به میدان آمده اند. از بچه کوچکشان تا پیرمردشان. الآن همه فریادشان این است که مرگ بر این شاه! مرگ بر این سلطنت کذا! و این قیام که قیام عمومی ملت و یک رفراندمی است برای عدم قانونی [بودن ] سلطنت، این یک امری است که با سرنیزه نمی شود خاموشش کرد. این علاج می خواهد؛و این رژیمها، این نخست وزیرهایی که یکی بعد از دیگری می آید و می رود، اینها نمی توانند این کار را انجام بدهند؛ و نظامی هم نمی تواند این کار را انجام بدهد. این انجامش دست شاه است؛ و آن این است که پا شود برود. اگر ایشان برود از این مملکت، این مملکت آرام می شود، به یک طرز بهتری اداره می شود. ایشان هم، امریکا منافعش به خیال خودش در دست این است و بهترین نوکر این هست، پشتیبانی از او می کند؛ که تا حالا نتوانسته است ... اگر آن پشتیبانی نکند، زود بیرونش می کردند.
در هر صورت، حالا ما هم که در اینجا هستیم، شما آقایان هم که در هر محلی هستید، تکلیف دارید. ماها همه مکلف هستیم وجداناً، عقلًا، شرعاً؛ به اینکه کمک کنیم به این ایرانی ها، که آنها دارند خون می دهند، بچه و فرزند می دهند؛ ما هم باید کمک کنیم به آنها، کمک تبلیغاتی. شما در آنجا که هستید، می توانید هر یکی تان با یک عده ای از این مردم آنجا تماس بگیرید و به آنها قصه های ایران را توضیح بدهید. حالی کنید که مردم و ملت ایران چه چیزی می خواهند. ملت ایران نمی خواهند هیاهو و آشوب باشد، ملت ایران می خواهند آرامش باشد؛ با بودن این سلسله، آرامش نیست در کار؛ و اینها، نبودن این سلسله ای که خیانت به آنها کرده است می خواهند. اینها را باید توضیح بدهید و مردم را آگاه کنید؛ و اگر می توانید در مجلات، این روزنامه ها، و مجلاتی که در اینجا منتشر می شود، مطالبتان را منتشر بکنید. همراهی شماها از این قبیل است اینجا. آنها هم، بیچاره ها، الآن در فشار هستند مردم، و هر روز یک جایی نزاع هست، یک کشتاری واقع می شود، یک انقلابی هست و آنها گرفتار. شما در اینجا گرفتار نیستید به آن معنی لکن، این معنی را باید درست در نظر بگیرید که به اندازه ای که می توانید، کمک کنید به این ملت خودتان. آنها برای منافع شما الآن قیام کرده اند، شما هم برای خاطر آنها باید تبلیغات خودتان را بکنید. هر مقداری می توانید کمک کنید. ان شاء اللَّه خدا همه تان را حفظ کند، و موفق باشید.
صحیفه امام، ج 4، ص: 37-41
نامه [به ملت و ارتش عراق (قیام بر علیه حزب بعث عراق)]
زمان: 24 مهر 1359/ 6 ذی الحجه 1400
مکان: تهران، جماران
موضوع: خیانتها و جنایتهای رژیم بعث عراق
مخاطب: ملت و ارتش عراق
بسم اللَّه الرحمن الرحیم
این جانب به حسب وظیفه شرعیه و عقلیه ناچارم مطالبی را به قوای مسلح و به ملت شریف و مظلوم و مسْلم عراق تذکر دهم. شاید خداوند تبارک و تعالی آنان را متذکر نماید و ملت اسلام و قرآن کریم را از شرّ دشمنان شهرت طلب و اربابان سودجوی آنان نجات دهد. إنّه علی کل شی ءٍ قدیر.
شما ای قوای مسلح عراق، بهتر می دانید که این جنگ که به ایران به وسیله قدرتهای بزرگ تحمیل شده است، تا کنون چه خسارتهای جانی و مالی و حیثیتی به شما وارد نموده است. من بسیار متأسفم که برای شهوت و شهرت طلبی یک یا چند نفر از خدا بیخبر جوانان برومند عراق را با اغفال و اکراه و جبر به میدان نبرد با برادران مسْلم خود فرستاده اند و تا کنون چند هزار نفر از جوانانی که باید در خدمت اسلام، با کفار به جنگ برخیزند، در خدمت دشمنان اسلام به هلاکت کشانده و فدای اغراض شیطانی خود نموده اند.
شما ای ارتش عراق! از ما بهتر می دانید که چه جوانانی را که پشتوانه ملت شما بوده اند از دست داده اید و در پیشگاه خداوند قادر عظیم و ملتهای مسلمان جهان و ملت شریف خودتان هیچ عذری ندارید. آیا تا کنون از خود پرسیده اید که با چه انگیزه، دوستان و عزیزانتان را از دست می دهید؟ آیا می دانید با خودتان و کشور اسلامی خودتان چه می کنید؟ و شما از ما بهتر می دانید که در این جنگ خانمانسوز چه خسارتهای عظیم مالی به کشورتان وارد شده است. آیا می دانید که میلیاردها دینار خسارت به مخازن و سازوبرگ جنگی شما وارد شده است و این همه به نفع ابرقدرتها و ضرر ملت شماست؟ آیا می دانید برای جبران سازوبرگ جنگی، میلیاردها دینار ملت ستمدیده شما و کشورتان باید به ابرقدرتها بپردازند؟ و آیا می دانید که آبرو و حیثیت شما در جهان و حتی نزد ملت خودتان ریخته و به باد فنا داده شده است؟ و می دانید که انگیزه این خسارت چه بوده؟
اگر نمی دانید ما می دانیم، قدرتهای بزرگ که دستشان از مخازن بزرگ ایران کوتاه شده و سلطه و قدرتشان با همت ملت ایران و قوای مسلح آن قطع گردیده، اکنون به دست و پا افتاده اند تا با جنگ افروزی بین برادران، سلطه خود را اعاده دهند و چپاولگری خود را از سر گیرند. و شما ای ارتش عراق، آلت دست نوکران سرسپرده ابرقدرتها و دشمنان ملتهای ضعیف شده اید. و شما از ما بهتر این حزب کافر بعث را می شناسید و صدام را از نزدیک دیده و جنایات او را مشاهده کرده اید و بدانید که شماها نیز از شرّ این شخص در امان نیستید. شما دیده اید که این شخص با شبهه و احتمال، حتی دوستان نزدیک خود را با بدترین وجه اعدام نموده. تا کیْ اسارت و ننگ را تحمل می کنید؟ تا کیْ شاهد کشته شدن جوانانتان و به باد رفتن مخازنتان و از دست رفتن حیثیتتان هستید؟
برخیزید ای غیرتمندان، و این حزب جنایتکار را در هم کوبید و صدام و رفقای فاجر او را به جهنم فرستید و حکومتی اسلامی- انسانی با همراهی ملت به دست آورید؛ و تا دیر نشده است فرصت را از دست ندهید که اگر برای خداوند تعالی قیام کنید، خدا با شماست، همان طور که دیدید خداوند قادر با ملت ایران- که برای رضای او نهضت کردند- بود و اکنون نیز پشتیبان آنان است.
و شما ای ملت شریف و مظلوم عراق که هر روز شاهد جنایتهای این حزب و سران آن بوده و هستید، بدانید که این اشخاص شهرت طلب و سرسپرده به اجانب اگر فرصت یابند، دیری نخواهد گذشت که اسلام و همه مظاهر آن را از بین خواهند برد و کشور اسلامی شما را به سوی کفر خواهند کشاند و مخازن شما را به اربابان خود هدیه خواهند کرد؛ و اگر فرصت به این حزب کافر دهید، دیری نپاید که قبور ائمه اسلام و مشایخ و امامان تشیع و تسنن را از بین خواهند برد. دشمن اصلی اینان اسلام و قرآن است. اینان اسلام را مخالف مرام و هواهای نفسانی خود می دانند. «عفلق» و اتباع او به هیچ دینی و مذهبی عقیده ندارند. بهوش باشید و از سالوسی و فریبکاری صدام بازی نخورید که نماز او درحرم سید الشهداعلیه السلام همچون نماز محمد رضا در حرم حضرت رضا علیه السلام- است.این جنگ به شما ملت غیور فرصت می دهد که سکوت را شکسته و با فریاد اللَّه اکبر بپاخیزید و دشمنان اسلام و قرآن را به سزای خودشان برسانید.
ای جوانان دانشگاهی، ای دانشجویان عزیز، به فریاد کشور و اسلام و ملت خودتان برسید و قهرمانانه قیام کنید که فرج شما نزدیک و حزب خدا بر حزب شیطان غلبه می کند. وای عشایر دلیر دجله و فرات، فرصت را از دست ندهید و دشمن اسلام و میهن عزیز خودتان را با قیام قهرمانانه از پای درآورید و دیْن خودتان را به اسلام و قرآن مجید ادا کنید که با از دست دادن فرصت بدبختیها به شما روی خواهد آورد. و باید همه قشرهای ملت از قوای مسلح و دستگاههای دولتی تا دانشگاهیان و کارگران و کارمندان و بازاریان و کشاورزان بدانند که اعانت و کمک به این دولت غیر قانونیِ غاصبِ کافر از گناهان کبیره و مخالفت با خدای تعالی است، و کارشکنی و مخالفت عملی و قولی، در حد امکان، از واجبات الهیه است. به خدای تعالی اتکال کنید و با وحدت کلمه نهضت کنید که خدا با شما است.
و من به همه دولتهایی که در این جنگ تحمیلی و یورش غیر انسانی به ایران، با دولت کافر بعث همکاری می کنند، چه همکاری تبلیغاتی و چه نظامی به هر نحو که باشد جداً اخطار می کنم که علاوه بر خذلان الهی و ننگ ابدی، از جزای عاجل به دست ملتهای خود و ارتش نیرومند کشور اسلامی ما غافل نباشید و خود را به هلاکت نکشید، که هنگام عقوبت الهی و انتقام منتقم حقیقی، هیچ یک از ابرقدرتها به فریاد شما نخواهند رسید. تا عذاب الهی نازل نشده و راه برگشت به اسلام باز است، به خود آیید و از مخالفت با اسلام عزیز و قرآن مجید دست بردارید. از خداوند تبارک و تعالی عظمت اسلام و مسلمین جهان را خواستار و قطع ایادی دشمنان بشریت را از سر ملتهای مستضعف جهان خواستار است. و السلام علی من اتّبع الهدی.
روح اللَّه الموسوی الخمینی
صحیفه امام، ج 13، ص: 267-270