معرفی اساتید ، شاگردان ویاران امام خمینی (س) 3)حاج آقا رحیم ارباب

معرفی اساتید ، شاگردان ویاران امام خمینی (س) مدفون در تخت فولاد هم زمان با برگزاری نمایشگاه "هزار جلوه افلاکیان"

کد : 3362 | تاریخ : 30 مرداد 1398

فقیه زاهد، ادیب کامل، حکیم عارف، جامع دانشهای نقلی و عقلی و عالم ربانی، در روز شنبه دوازدهم جمادی الثانی سال 1297ق در چرمهین از قرای توابع لنجان علیای اصفهان دیده به جهان گشود.

خاندان و والدین

    رحیم، فرزند حاج علی پناه چهار محالی اصفهانی (ارباب حاج آقا )، فرزند عبدالله (ارباب آقا)، فرزند حاج علی پناه، فرزند ملا عبدالله شیرازی – معاصر زندیه – بوده است. نیاکان و بیشتر اقوام و خویشان رحیم، افرادی با سواد و برخوردار از فضل و ادب، و بهره  مند از تاریخ و شعر بوده اند. پدر رحیم، مرحوم « ارباب حاجی آقا» در شعر، تخلص « لنگر» داشت و با عمان و دهقان سامانی، معاصر بوده، جلسات شعر داشتند. پدران و نیاکان رحیم از اعیان دهاقین و مشاهیر نجبا به شمار می رفته اند و به این سبب به لقب «ارباب» خوانده شده اند. رحیم در سن هفت سالگی به همراه پدر و مادرش راهی اصفهان شده است

تحصیلات و اساتید

    رحیم، بنابر رسم بزرگ زادگان قدیم، از کودکی در مکتب خانوادگی نزد معلم خصوصی، مرحوم ملا محمد حسن همامی ( م: 1359ق ) دانشهای مقدماتی را فرا گرفت. همامی که عالمی فاضل و پرهیزکار و از شاگردان فقیه اصولی، حاج   شیخ مرتضی ریزی  (م:  1329 ق) بود، دروس فارسی، مقدمات عربی و کتب مقدمات فقه و اصول مانند: شرایع و معالم و حاشیه ملا عبدالله و بخشی از شرح لمعه را به رحیم آموزش داد. محل فراگیری دانشهای مقدماتی وی را در برخی منابع زادگاه او و در برخی دیگر، اصفهان دانسته اند

     رحیم که در زمانی اندک، مقدمات را به خوبی فرا گرفت، توانست به مَدْرَس دانشمندان نامی آن روزگار، راه یافته، محضر برخی از فقها و حکمای بزرگ را درک نماید. مغنی و مطول را نزد ادیب نامی آقا سید محمود کلیشادی (1260 -1324 ق) و سطوح فقه و اصول، از جمله قوانین الاصول را نزد فقیه اصولی، حاج میرزا بدیع درب امامی (م: 1318ق) آموزش دید. درس پرآوازه خارج فقه و اصول فقیه نامی، آقا سید محمد باقر درچه  ای (م: 1342ق) نظر حاج آقا رحیم را جلب نمود و در فقه، بهره های بسیاری از این استاد خود برد. در همان زمان، و کمی پیش از درس درچه ای، اکثر علوم و معارف اسلامی را از محضر دو استاد بزرگ خود: آخوند کاشی(حدود 1250-1333ق) و جهانگیر خان قشقایی (1243-1328ق) فراگرفت. بخشی از سطوح عالی حکمت اسلامی، مانند شرح اشارات محقق طوسی و شفای ابن سینا ، یک دوره علم اخلاق استدلالی و نهج البلاغه حضرت مولی  الموالی  علی(ع) را نزد جهانگیر خان خواند. به فرموده ارباب:« درس نهج البلاغه جهانگیر خان، درس فلسفه بود که در کمال اتقان بیان می  شد و مسائل اخلاقی و حکمی نهج البلاغه با موضوعات فلسفی، تجزیه و تحلیل می  گردید. چون خود خان تجسمی از نهج البلاغه بود، بهتر از هر کس، نهج البلاغه را تفسیر می نمود »

    حاج آقا رحیم، قسمت اعظم علوم عقلی، از جمله فلسفه مشاء و حکمت متعالیه صدرا و علوم ریاضی و هیئت و نجوم و نیز برخی متون فقهی و اصولی را در مدت نزدیک به بیست سال نزد آخوند ملا محمد کاشی فرا گرفت. متونی مانند: شفا، شرح اشارات، اسفار، شوارق الالهام، شرح منظومه، شرح چغمینی، خلاصـﺔ الحساب و قوانین الاصول را در محضر آخوند خواند.حاج آقا رحیم ، مظهر کامل آخوند کاشی و بزرگترین وارث علوم و شاگرد خاص الخاص او به شمار می رفت. گفتنی است که در برخی نوشته  ها،  به نام حضرات آیات: ملا محمد حسن دهکردی، میرزا ابوالمعالی کرباسی، میر سید محمد تقی مدرس، سید ابوالقاسم دهکردی و میرزا منیرالدین بروجردی احمدآبادی، به عنوان دیگر اساتید مرحوم ارباب، اشاره شده است.

مشایخ و راویان

    مرحوم ارباب در خلال تحصیلات خود به دریافت اجازه روایت از برخی اساتید خود، از جمله حضرات آیات:  سید محمد باقر درچه ای و جهانگیر خان قشقایی نائل گردید. برخی از علما و دانشمندان معاصر نیز مفتخر به دریافت اجازه روایت از آیت  الله ارباب گردیده  اند که از جمله آنها می توان به فقیه و مرجع نامی، آقا سید شهاب  الدین مرعشی نجفی و علامه محقق رجالی نامدار معاصر، حاج آقا سید محمد علی روضاتی اشاره نمود.

ویژگی های معنوی و فضایل اخلاقی

    حاج آقا رحیم ارباب در جامعیت علم و عمل، فضیلت دینداری و رعایت دقایق اخلاقی، حد اعلای قدس و پاکی، زهد و تقوی در زمان خود یگانه بود. کارهای شخصی اش را خود انجام می  داد، کسانی را که بر او وارد می شدند، حتی خردسالان، احترام می  گذاشت و فروتنی او زبانزد بود. در برخورد با نظر مخالف، بسیار متین، منطقی و اخلاقی بود؛ با طبقه جوان بویژه روشنفکران و متجددان، رفتاری عاطفی و پسندیده داشت. ایشان در تمام مدت عمر خود به نامحرم نگاه نکرد و کلمه ای تهمت، غیبت یا بی ادبی از او دیده و شنیده نشد. در جامعه، عنایت و توجه ویژه  ای به مردم داشت و در رفع گرفتاریهای آنها اهتمام زیادی مبذول می  داشت. مرحوم ارباب درباره علت طول عمر خود فرموده بود: « در زندگی، ابداً بدخواه کسی نبوده  ام، مخصوصاً نسبت به خویشان و نزدیکان خود که همیشه خیرخواه آنها بوده ام. لذا خداوند به من طول عمر عنایت کرد.»

    فضایل اخلاقی ارباب، نمونه و رونوشتی از خلق و خوی پیامبر(ص) و پیشوایان دین -علیهم السلام- بود. در گفتارش آثار تعقل و اندیشه آشکار بود و در سخن، تأمل و درنگ می کرد و شنونده را منتظر می گذاشت. مجلس او صدر و ذیل نداشت و با دوستان در جلسه درس، حلقه وار می  نشست و در هر مجلسی که وارد می  شد، در پایین می نشست. اعتماد به نفس و آرامش روحی او به اندازه  ای بود که پرتو آن، دیگران را نیز در بر می  گرفت و تا شخص در حضور او بود، شبهه و تزلزلی در خود، احساس نمی  کرد. هنگامی که طلاب و فضلا از او خواستار تدریس علم اخلاق شدند، فرمود: اخلاق، علم حال است و علومی که ما می  خوانیم، علم قال؛ یعنی اخلاق با خواندن کتب اخلاقی، قابل اصلاح نیست، بلکه بایستی تهذیب نفس و مجاهده بانفس امّاره نمود.

    مرحوم ارباب تلاش بسیاری در تهذیب و تزکیه نفس داشت و در آداب و نوامیس شرع، محکم واستوار بود. وی مقید بود حتی مستحبی از مندوبات شرع را که استحبابش قطعی و انجامش ممکن بود، ترک نکند. در سیر تکاملی و معنوی، قدمی ثابت داشت و وجود کیمیایی  اش از بوته آزمایش، تمام عیار بر آمد. قیافه، منطق، .یان، مجلس درس و ارشاد او، مصداق حدیث حضرت عیسی مسیح(ع) خطاب به حواریون بود.

زهد و ساده زیستی

    در محفل ارباب از هر دری سخنی می  رفت، جز از مادیات و در کلام و خاطرش همه چیز می گذشت جز زخارف دنیا. به راستی سنگ و زر نزدش یکسان بود و نیازش اندک و بارش نه بر دوش دنیا بود و نه بر گرده مردم. او زندگی بسیار زاهدانه و خالی از تجمل داشت. قوت غالبش نان، ماست، دوغ و پنیر بود. از غذاهای پختنی کمتر استفاده می کرد و مال قابل توجهی هم نداشت. از عواید املاک و ارث پدری به اندازه مخارج بر می  داشت و بقیه را به کشاورزان می  داد. چند حبه ای که از قریه شرودان مالک بود، در تقسیم اراضی حکومت سابق از او گرفتند، ولی نه از دولت و نه از زارعان، چیزی مطالبه نکرد و آنها خود هر سال، مختصر برنجی به ایشان می  دادند. ایشان به زارعانی که آن زمینها را گرفته بودند، فرموده بود: من حلال کردم تا رزقتان حرام نباشد. دو دانگ خانه  ای را که از مال دنیا داشت، به همسرش واگذار کرد تا به هنگام رحلت از دنیا نامش در زمره فقرا باشد.

جایگاه بالای ارباب در علوم اسلامی

    آیت  الله ارباب از مجتهدان بزرگ و فقیهان سترگ جهان تشیع و از مدرسان نام آور قرن چهاردهم هجری در رشته  های مختلف عقلی و نقلی به شمار می رفت. اجتهاد و جامعیت و عظمت مقام علمی او مورد تصدیق علما و بزرگان بود، چنانکه مرحوم آیت  الله حاج سید جمال الدین گلپایگانی- از مراجع تقلید در نجف  اشرف – فرموده بود: « نظیر آقای ارباب در نجف یا اصلاً نیست و یا بسیار اندک است.» ایشان در استنباط احکام شرعی، مشربی معتدل و متوسط ما بین اصولی و اخباری داشت و در فلسفه، پیرو حکمت متعالیه صدرایی وخود، محققی کامل و مدرسی ماهر در آن بود. او در دیگر دانشهای اسلامی، مانند: ادبیات، اصول، تفسیر، حدیث، کلام، ریاضیات، هیأت و نجوم نیز استادی زبر دست و صاحب نظر به شمار می  رفت.   

    دیدگاه آیت  الله ارباب درباره نقش ادبیات در فهم علوم اسلامی

معظم له در علوم ادبی، لغت، صرف، نحو، معانی و بیان، بدیع، إعراب و عروض، یگانه دوران بود و دانشهای مذکور را مادر علوم می دانست؛ زیرا قرآن و حدیث، کتاب تفسیر، کلام، حکمت و فقه، همه به زبان عربی تألیف و تصنیف شده است. دامنه این معارف، عریض و طویل بوده و فهم درست آن نیاز به ادبیات اصطلاحی دارد و بدون مهارت در آنها، دانش پژوه در معرض خطا و اشتباه است مرحوم ارباب، بهای زیادی به ادبیات می  داد و اگر طلبه  ای، عبارتی را اشتباه می  خواند، خیلی ناراحت می  شد و به عکس، هنگامی که عبارت عربی را درست می  خواند، او را تشویق می  فرمود.

اصول فقه از دیدگاه آیت  الله ارباب

    وی، اکثر مباحث اصول را زائد می  دانست و از ایشان درباره اصول فقه نقل شده است: « اصول، همه علوم را خورد و خودش هم منفجر شد، چون طلاب به اصول فقه رو آوردند و از علوم صرف نظر کردند، اصول فقه هم که فایده چندانی بر آن مترتب نبود، خودش از بین رفت».

 

     معظّم له، اصولی معتدل بود؛ یعنی هم به قواعد بها می  داد و هم به روایات. در اصول، همسو با صاحب کفایه نبود و متمایل به فراید شیخ انصاری بود که آمیخته با فقه (و اصولاً فقه) است. فقه را از کتاب جواهر و اصول را از کتاب فرائد درس می  گرفت. آیت الله ارباب پیرامون برخی از مباحث علم اصول،دیدگاه  های خاصی داشت که برخی از آنها عبارتند از:

    1- مباحث الفاظ را غالباً تطویل بدون طائل و تفصیل بی  حاصل، اتلاف وقت و تباهی عمرمی  دانست. بر این باور بود که بسیاری از مسائل مطرح در علم اصول، موجب سلب علمی است که در عرف واضح است و باعث تشکیک در مفهوم الفاظ می  شود.

 

     2- آن بخش از اصول فقه را که مستند به کتاب، سنت و برهان عقلی نبود، قبول نداشت.

    3- به انسداد باب علم و حجّیت ظن، قائل نبود و در این باره از سید مرتضی و قدما تبعیت می  کرد.

4- درباره اخبار آحاد، چنین معتقد بود که بر طبق اخباری که تواتر معنوی دارند، خبری قابل عمل است که شاهدی از کتاب یا حدیث قطعی الصدور داشته باشد؛ به طوری که علم به صدورش حاصل گردد؛ هر چند سندش ضعیف باشد و اگر فاقد شاهد کتابی باشد، مورد قبول نیست؛ هر چند سندش هم صحیح باشد.

 5- در خصوص «اجماع» بر این باور بود که از ادلّه شرعیه خارج است و آن را از محدثات عامه می  دانست.

مکتب فلسفی حکیم ارباب

    حاج آقا رحیم که علوم عقلی و معارف حکمی را نزد استادان بزرگ حکمت اسلامی حوزه اصفهان، آخوند کاشی و جهانگیر خان فرا گرفته بود، خود از محققان و مدرسان بزرگ حکمت و عرفان و کلام اسلامی بود.

    فلسفه مشّأ و حکمت اشراق را با عمق و تحقیق بسیار، مطالعه و از اشارات و شفا تا حکمـﺔ الاشراق، فصوص الحکم، قبسات، صراط مستقیم، تجرید الاعتقاد، مبدأ و معاد ، اسفار اربعه و منظومه را به دقت بررسی و یا تدریس کرده بود. ایشان به حکمت متعالیه صدرایی اعتقاد داشت و از بزرگترین پیروان آن در دوران اخیر وآخرین وارث مکتب فلسفی اصفهان به شمار می  رفت. به تعبیر استاد همایی : « ارباب آخرین یادگار مکتب قدیم اصفهان است که به فلسفه ملاصدرا رسیده و غوامض و دقایق آن را به درستی و خالی از حشو و زواید  فهمید و هضم کرد و به اصول و مبانی آن کاملاً معتقد است، اما اهل تظاهر و فضل فروشی نیست.»

    سلسله اساتید حکمت ایشان با سه واسطه به حکیم متأله بیدآبادی و از طریق بیدآبادی نیز به وسائط خود به آخوند ملاصدرا می  پیوندد. دو طریق اتصال مرحوم ارباب تا آقا محمد بیدآبادی چنین است:

    الف) حاج آقا رحیم ارباب، شاگرد آخوند کاشی و آخوند کاشی، شاگرد ملا اسماعیل در کوشکی و او شاگرد ملا اسماعیل واحد العین اصفهانی و او شاگرد آخوند ملا علی نوری و نوری شاگرد بیدآبادی .

    ب) حاج آقا رحیم ارباب، شاگرد جهانگیر خان قشقایی و قشقایی شاگرد آقا محمد رضا قمشه  ای و او شاگرد ملا علی نوری و نوری شاگرد بیدآبادی.

    گفتنی است با اینکه مرحوم ارباب در حکمت، استاد علی الاطلاق بود و مدتها در اصفهان به «حکیم» شهرت داشت، با این حال، قواعد فلسفی را وحی منزل نمی  دانست و در مسائلی که پیش می  آمد، می  گفت: فلاسفه چنین گفته  اند. در عین حال، در بعضی موارد از جمله مبحث شّر، اظهار نظر قطعی می  کرد. ایشان با اینکه در ابتدای دوران تدریس، فلسفه را نیز – گویا به طور خصوصی – درس می  گفته، اما در این اواخر از آن امتناع می  ورزیده است: نقل می  کنند که در این باره فرموده است: «اگر محصل از حکمت مطلع نشود و به نتیجه مطلوب نائل نگردد، موجب انحراف می  شود. لذا من می  ترسم درس حکمت راشروع کنم و بعضی از طلاب هم شرکت کنند، ولی چنانچه رسم آنهاست، بعضا در بین درس و پیش از تکمیل، تعلم و تحقیق را رها کنند و در بوته ضلالت گرفتار شوند و من هم به سهم خود مسئول باشم.»

آثار تکوینی و تدوینی

   آیت  الله ارباب عمر یکصد ساله خود را صرف تحصیل، تدریس، مطالعه، عبادت، بیان احکام و ذکر اخبار و آثار ائمه طاهرین -علیهم السلام- و موعظه و ارشاد خلایق، پاسخ دادن به مسائل شرعی و فقهی و عقاید دینی، و رفع حوائج بندگان خدا نمود. همواره به تحقیق در مسائل علمی و تدریس و مطالعه، اشتغال داشت. وی هر چند به ظاهر آثار علمی و قلمی چندانی از خود به جای نگذاشت، اما حوزه تدریس او بیش از نیم قرن، مورد استفاده طلاب علم و منشأ فیوضات برای حوزه  های علمی ایران و عراق بود. حوزه درسی وی از بزرگترین و مهمترین حلقه  های درسی اصفهان به شمار می  رفت و منزلت عظیم او در علم، دقت نظر در تحقیق، و شیوه آسان او در حل مطالب پیچیده، نظر فضلای اصفهان و دیگر شهرهای ایران را به مَدْرَس او جلب نمود.

شاگردان

    مرحوم ارباب در حفظ و احیای حوزه علمی اصفهان تلاش بسیاری کرد و در طول شصت سال تدریس و فعالیت علمی، از هر چیزی حتی مسافرتهای زیارتی و مستحب، جز تدریس و تربیت طلاب چشم پوشید. شاگردان و تربیت یافتگان او در دوره  های مختلف، طی حدود بیش از نیم قرن، در دانشهای گوناگون نقلی و عقلی از او بهره بردند. از این رو، به دست آوردن نام شاگردان ایشان کاری مشکل و ارائه فهرست آنها بیرون از: حوصله گفتار حاضر است. نام بعضی از مشاهیر شاگردان معظم له عبارت است از حضرات آیات: میرزا جلال الدین همایی، میرزا محمد هاشم روضاتی، سید محمد رضا خراسانی، شیخ محمد علی حبیب آبادی، سید فضل الله ضیاء نور، سید محمد حسین قهدریجانی، شیخ محمد رضا جرقویه  ای، شیخ محمد کلباسی، سید مصطفی بهشتی نژاد، میر سید حسن مدرس، شیخ مرتضی شمس اردکانی و شیخ عبدالجواد جبل عاملی.

تألیفات

    مرحوم ارباب، مانند دو استاد بزرگش: آخوند کاشی و جهانگیرخان، بیش از تألیف و تصنیف، به امر تدریس و تربیت فضلا توجه نشان می  داده است. ایشان اگر چیزی هم تصنیف می  نموده، اعتنایی به حفظ و نگهداری آن نداشته است. با این حال، چند اثر مختصر و رساله کوتاه از ایشان به جای مانده است که نام برخی از آنها عبارت است:

    1- حواشی بر کتب فقهی و حکمی وتفسیری، که از جمله آنها حواشی برتفسیر تبیان شیخ طوسی و تعلیقات ریاضی ایشان بر حواشی کتاب منهاج معان التجنیس  است.

    2- حواشی ناتمام بر رساله توضیح المسائل بروجردی و حاشیه بر عروة الوثقی .

    3- رساله در علم هیئت: این رساله را ایشان در پاسخ به درخواست آیت  الله بروجردی نوشتند. هنگامی که مرحوم بروجردی رساله را دیده بودند، فرموده بودند: این شرح که از خود متن (شیخ بهایی) مشکل تر است.

    4- رساله درباره ارث: مرحوم ارباب در پاسخ به سؤالهای شاگردش، مرحوم همایی درباره ارث، جزواتی بزرگ در خصوص مسائل ارث نوشت. استاد همایی این جزوات را تذهیب و جلد نمود و به کتابخانه دانشکده حقوق دانشگاه تهران اهدا کرد.

    5- رساله  ای در علم اصول

    6- رساله  ای درشرح عبارتی ازصحیفه سجادیه «لک یا الهی وحدانیـﺔ العدد». مرحوم استاد حاج حسین شفیعی- که خود از شاگردان آیت  الله ارباب بود- خواستار شرح عبارت مذکور از استاد شد و مرحوم ارباب، رساله  ای کوتاه در شرح آن نوشت. متن این رساله که به زبان عربی است، همراه با ترجمه فارسی آن به قلم استاد شفیعی در مجله میراث جاویدان به چاپ رسیده است.

    7- رساله در معنای تحیّت: نسخه خطی این رساله در کتابخانه مرحوم آیة الله حاج شیخ محمد کلباسی موجود است.

    8- استفتائات و فتاوای فقهی، که برخی به خط ارباب و برخی به تقریر مرحوم کلباسی موجود است.

    9- رساله در شرح احوال برخی از اساتید مرحوم ارباب و دیگر بزرگان اصفهان، از زبان مرحوم ارباب و به خط مرحوم کلباسی که در مجموعه یادداشتهای  آیت الله کلباسی موجود است.

    10- مکاتیب و مراسلات آیت الله ارباب، که حاوی نکات مفید اخلاقی و عرفانی است که تا کنون مقداری از آنها به دست آمده است.

دیدگاه های سیاسی و فعالیت های اجتماعی آیت  الله ارباب

    مرحوم ارباب هر چند اهل شهرت و ادعا نبود و کمتر در امور اجتماعی و سیاسی دخالت می کرد، امابه هنگام احساس مسؤولیت، سخن را بر سکوت ترجیح  می  داد. وی نسبت به مسائل روز جهان اسلام، حساس بود و در صورت لزوم به صدور فتوا نیز مبادرت می  نمود. برخی از آرای فقهی او نیز بر لزوم جنبه  های سیاسی و اجتماعی اسلام، دلالت داشت.

    وجوب تعیینی نماز جمعه: آیت  الله ارباب، به پیروی از صاحب وسائل و صاحب حدائق و شیخ حسین والد شیخ بهایی و شهید ثانی و بسیاری از علمای امامیه، نماز جمعه را واجب تعیینی - و نه تخییری- می  دانست. معظّم له، این حکم را از بدیهیات می  دانست و در مقام وجوب آن فرموده است: «تکاد ان تکون من الواضحات». همچنین نقل شده است که ایشان بارها فرموده بود: «و من  الاسف متروکیة هذه العبادة العظمیـه الشریفـه و ترکها موجب الطعن العامه علینا فینبغی اهتمامنا بها و اتفاقنا علیها.» حاج آقا رحیم برای اقامه نماز جمعه – که بیش از پنجاه سال در اصفهان بر پا نمود- زحمات زیادی متحمل گردید و به خاطر عواملی، چون مخالفت اهل علم، ناچار به تغییر محل اقامه آن در دفعات مکرر شد. نماز جمعه ایشان در مسجد جامع اصفهان – که به دعوت مرحوم زندکرمانی صورت گرفت- بسیار با شکوه برگزار می  شد و جمعیت شرکت کننده درآن به بیش از پنج هزار نفر رسید.                              

تأکید بر حفظ وحدت مسلمین و پرهیز از طرح مسائل تفرقه انگیز: ایشان با طرح مسائل اختلافی میان شیعه و سنی و به ویژه مسأله لعن، مخالف بود و معتقد بود از هر کاری که وحدت مسلمین را خدشه  دار سازد شدیداً باید اجتناب ورزید. در سیره اهل بیت -علیهم السلام- طرح مسائل اختلافی و به ویژه لعن به طور علنی به شدت محکوم و مذمّت شده است و انگیزه مرحوم ارباب نیز گویا حفظ یکپارچگی مسلمین در برابر دشمنان مشترک آنها بوده است. گفته شده است که مرحوم ارباب، این حساسیت را پس از مسافرتی که به حج داشته و با قاضی القضاة آن جا دیدار و گفتگو داشته، پیدا کرده است، اما برخی از اهل علم اصفهان، با طرح این مسأله که آیا لعن افضل است یا صلوات، این موضوع را به یک بحث جنجالی و جدلی کشاندند، به طوری که بعضی به برتری صلوات بر لعن و بعضی دیگر به عکس آن معتقد شدند.

    گفتنی است که مرحوم ارباب نسبت به اهل بیت-علیهم  السلام- ارادت تام داشت و خصوصا اسم مبارک حضرت علی (ع) را خیلی با عظمت می  آورد. ایشان، اهل بیت را مظاهر تمام و کمال خدا می  دانست که بدون هیچ کمبودی، متخلق به اخلاق و متصف به صفات هستند. اعتقاد و علاقه او به امیر مؤمنان علی(ع) با گوشت و خونش آمیخته بود و معمولاً در خطبه  های نماز جمعه به بیان مناقب و فضایل حضرت علی(ع) می  پرداخت و بر این کار اصرار داشت و می  فرمود تبلیغات امویان این بود که با انکار فضایل خاندان عترت و لعن و سبّ امیرالمؤمنین(ع) ظلم و ستم را توجیه کنند و به انحرافات دامن بزنند و ما برای یاری دادن ارزشها و فضیلتها خلاف آن روش انحرافی، باید از فضایل و کمالات آن حضرت سخن بگوییم. از آنجا که برخی اهالی اصفهان می  گفتند آقای ارباب، لعن غاصبان حقوق اهل بیت(ع) را روا نمی  داند، مرحوم حاج آقا مصطفی بهشتی نژاد، از شاگردان برجسته و مبرّز مرحوم ارباب، در این باره از استاد خود جویا می  شود. مرحوم ارباب درپاسخ می  فرماید: به آنها بگویید بنده مرتب زیارت عاشورا را با صد لعن و صد سلام  اش می  خوانم.

    حساسیت نسبت به مشکلات و مسائل روز جهان اسلام: آیت  الله ارباب از جمله فقیهانی بود که پیامبرگونه، غم امّت بر جان داشت و داغ دستگیری درماندگان و سیر کردن گرسنگان بر تن. مشکل مسلمین در هر نقطه  ای از جهان را مشکل خود می  دانست و از هیچ کمکی در رفع آن دریغ نمی  ورزید. به هنگام قحط و غلا در اصفهان، کتابهای خود را فروخته و صرف قحطی زدگان کرده بود. پناهگاهی مطمئن برای مردم بود و  رنجها را بر جان می  خرید تا آسایش خلق فراهم آید. روزی از او پرسیدند: پولی که بابت رد مظالم است می  توان با آن مسجد ساخت؟ از شنیدن این سخن ناراحت شد و فرمود: من جایز نمی  دانم، زیرا رد مظالم، صدقه است و صدقه مال فقیران. در بعد جهانی نیز، هنگام استقلال الجزایر در سال 1342ش، فتوایی جهت کمک مسلمین به ملت الجزایر و علیه دولت فرانسه، صادر نمود که متن کامل آن چاپ شده است.

 

 

انتهای پیام /*