رازگشایی
بس کُن این یاوه سرایی بس کُن
تا به کی خویش ستایی؟ بس کُن
مخلصٰان لب به سُخن وا نکنند برکَن این ثوْبِ ریایی، بس کُن
تو خطٰاکاری و حق آگاه است حیله گر! زُهدنمایی بس کُن
حق غنیّ است، برو پیش غنی نزد مخلوق، گدایی بس کُن
هر پرستش که تو کردی شرک است بی خُدا! چند خُدایی بس کُن
شرک دَر جان تو منزل دارد دعوی شِرک زدایی بس کُن
تویِ شیطان زده و عشقِ خُدا؟ نبری راه به جٰایی، بس کُن
سیّئات تو، به است از حَسَنات جان من! شرک فزایی بس کُن
خلیل شیطان نبود اهل الله
ای قلم! رازگُشایی بس کُن