سخنرانی [در جمع شرکت کنندگان در کنفرانس بررسی مداخلات امریکا در ایران] 14 خرداد 59
سخنرانی [در جمع دانشجویان دانشگاه تهران (تحول درونی- اتحاد حوزه و دانشگاه)] 14 خرداد 59
سخنرانی [در جمع اقشار مختلف مردم (قیام 15 خرداد- دخالتهای امریکا)] 14 خرداد 59
سخنرانی [در جمع شرکت کنندگان در کنفرانس بررسی مداخلات امریکا در ایران]
زمان: صبح 14 خرداد 1359/ 20 رجب 1400
مکان: تهران، جماران
موضوع: وحشت کارتر از محاکمه افراد مستقر در لانه جاسوسی- نهراسیدن ملت ایران از تهدیدات خارجی
حضار: هیأتهای نمایندگی شرکتکننده در کنفرانس بین المللی بررسی مداخلات امریکا در ایران
بسم اللَّه الرحمن الرحیم
من باید تشکر کنم از آقایانی که زحمت کشیدند و به کشور خراب مظلوم ما آمدند.
ان شاء اللَّه خداوند توفیق بدهد به همه که به راه حق بروند و از مظلومها طرفداری کنند در تمام کشورها. من یک سؤالی دارم و آن اینکه، چرا آقای کارتر از آمدن این هیأتها به ایران این قدر وحشت دارد. و چرا برای کسانی که از مملکت خودشان هستند، و از شخصیتهای بارز هستند، برای آمدن ایران جریمه قرار داده است. و چرا از آمدن شاه به ایران این قدر وحشت دارد. و چرا از محاکمه این اشخاصی که در سفارت اینجا، که به اصطلاح ما لانه جاسوسی است، وحشت دارد. اگر ایشان دخالتی در مقدرات مملکت ما نکرده است، و اگر دولت امریکا با سرنوشت مملکت ما کار نداشته است، و سفارتخانه او مثل سفارتخانههای صحیح هست، او باید پیشقدم بشود به اینکه هیأتهایی بیایند رسیدگی کنند. چرا این قدر وحشت دارد از اینکه رسیدگی بشود. مگر چه کرده است؟ مگر دولت امریکا با مملکت ما چه کرده است که ایشان وحشتناک است؟ اگر آن طوری که ایشان مدعی هستند، و طرفدارهای ایشان مدعی هستند، با کمال خوبی رفتار کرده است، و به قوانین بین المللی احترام گذاشته است، و با ایران به طور ظلم وجور رفتار نکرده است، باید ما که ادعا میکنیم، او بفرستد یک عدهای خودش، تجهیز کند یک جمعیتهایی از همه اطراف دنیا که بیایند اینجا، و ببینند که او چقدر رفتار خوب کرده است. چقدر با مردم ایران به انسانیت رفتارکرده است. و این ایرانیانند که نمک نشناسند! ما اگر دلیل دیگری نداشتیم برای مجرم بودن امریکا جز این جلوگیری کردن از افرادی که از ملت خودش است، و از شخصیتهای بزرگ ملت خودش هستند، و او برای آنها جریمه قرار داده است پنجاه هزار دلار و ده سال حبس. مگر چه شده است؟ مگر چه کرده است در اینجا که برای افرادی که میخواهند بیایند رسیدگی کنند جریمه قرار میدهد؟ ما اگر هیچ دلیلی نداشتیم الّا این، کسانی که اطلاع نداشتند میفهمیدند که یک مسئلهای در کار هست که این وحشت را دارد. کارهایی انجام شده است که این وحشت را دارد.مع الأسف ملتهای ضعیف، کشورهای ضعیف در حال جنگ و در حال صلح، اینها پایمال میشوند. گفته میشود که خروس، هم در عزا و هم در عروسی ذبح میشود، ملتهای ضعیف هم این طورند. من هر دو جنگ بین المللی را یادم هست، و گمان ندارم هیچ کدام از شما جنگ بین المللی اول را یادش باشد. ما در جنگ بین المللی هم مشاهده میکردیم، من کوچک بودم لکن مدرسه میرفتم، و سربازهای شوروی را در همان مرکزی که ما داشتیم؛ در خمین، من آنجا آنها را میدیدم، و مورد تاختوتاز ما واقع شدیم در جنگ بین المللی اول. جنگ بین المللی دوم را بسیاری از شماها یادتان است که ما مورد تاختوتاز این سه قوه واقع شدیم؛ امریکا، انگلستان، شوروی. سربازهای آنها در همه کشور ما تقریباً پخش بودند. شوروی تقریباً از بیرون تهران تا خراسان، انگلستان در قم و آنجاها، و کسان دیگر هم جاهای دیگر. ما مورد تاختوتاز بودیم به عنوان پل پیروزی. ما باید مورد تاختوتاز بشویم تا آقایان پیروز بشوند. بعد هم که پیروز شدند و حال صلح پیش آمد باز ما ذبح شدیم. کشورهای ضعیف این طورند؛ در حال صلح مورد تاختوتازند و ذبح، و در حال جنگ هم همین طور. ما حال صلحمان بدتر از حال جنگمان بود، در حالی که دنیا در صلح به خیال خودشان آرامش و صلح بود. این قوای بزرگ جنگ نداشتند، فرصت داشتند که همه چیز ما را از دست بدهند، بگیرند از ما. ما در طول مدتی که انگلستان و امریکا در اینجا دخالت مستقیم داشتند، هیچ چیز خودمان نداشتیم. نه فرهنگ ما یک فرهنگ سالم بود و فرهنگ خودمان بود، نه تربیت میشد در دانشگاههای ما اشخاصی که برای خود ملت باشند و به درد خود ملت بخورند، و نه قوای نظامی ما از ما بود و برای ما بود، و نه جهات اقتصادی ما مربوط به خودمان بود. تمام طرحهایی که ریخته میشد از آنجا بود. شاه مخلوع در یکی از کتابهایش که بعد جمع کردند، این کلمه بود که بعد از اینکه این قوای ثلاثه آمدند و اجتماع کردند سرانشان در تهران، او نوشته است که اینها صلاح دیدند که من باشم، ما باشیم در ایران. بعد آنهایی که اطرافش بودند، لا بد به او فهماندند که بد غلطی کردی. آن کتاب را با آن جملهاش را دیگر محو کردند و جمع کردند، از قراری که گفتند. این یک سندی است از زبان یک نفری که در اینجا به طور ظلم سلطه داشت، این یک اقراری است از او، به اینکه آنها من را در اینجا قرار دادند. قبل از او برای پدرش هم همین مسأله بود، منتها آن را خود انگلیسها در رادیوی دهلی اقرار کردند، گفتند ما رضا خان را آوردیم در ایران و سلطنت به او دادیم، لکن به ما خیانت کرد و او را بیرون کردیم. این هم اقراری بود که انگلستان کرد. آن هم اقراری بود که همان کسی که دست نشانده خود آنها بود کرد. در یکی از صحبتهایش محمد رضا گفت که لیست وکلا را از سفارتخانه مینوشتند و پیش ما میفرستادند، و ما ملزم بودیم که آنها را وکیل کنیم. ما، هم وکلا را با این کلمه میشناسیم و هم محمد رضا را، و دستگاههای دولتی را با این کلمه میتوانیم بشناسیم و هم امریکا و شوروی و انگلستان را. اینها شواهدی است که هست.
ما میخواهیم ببینیم که این ملت ما چه میگفتند. از اول که رضا خان سرکار آمد و مشغول به فسادکاری شد، و قیام کردند علمای اسلام، از آذربایجان یک دفعه، از خراسان یک مرتبه، بعدش هم باز یک دفعه دیگر، و از اصفهان یک دفعه، که علمای ایران هم تقریباً از بسیاری جاها به اینها ملحق شدند، اینها میخواستند جنگ بکنند؟ چه میگفتند اینها؟ مردم در 15 خرداد چه میگفتند؟ این 15 خردادی که فردا سالروزش هست، مردم چه میگفتند که مستحق این بودند که آن طور که گفتند پانزده هزار مظلوم را اینها به خاک و خون کشیدند، و از قراری که میگفتند هدایتش هم خود شخص شاه مخلوع میکرده. اینها چه میگفتند که مستحق این مسائل شدند؟ ملت ایران در طول این قریب بیست سال که از اول 15 خرداد تا حالا هست، اینها چه میگفتند؟ چه میگویند؟
مع الأسف تمام رسانههای گروهی خارج و بعضی از داخلیها همه در خدمت ابرقدرتها هستند. ما نمیتوانیم صدای مظلومیت این ملت را به دنیا برسانیم، ما وسیله نداریم. همه روزنامههای خارج به ضد ما چیز مینویسند. همه رادیوها و تلویزیونهای خارج به ضد ما پخش میکنند اکاذیب را. در دنیا ایران را مثل یک جنگلی که تویش یک دسته وحشی جمع شدهاند و ریختهاند به جان مردم، و دارند قتل عام میکنند همه را، و پستانهای زنها را میبرند و چه میکنند و چه میکنند [معرفی میکنند]. ما چطور ندای مظلومیت این ملت را به دنیا برسانیم؟ کی میرساند این ندا را به دنیا؟ همه در خدمت آنها هستند. حالا ببینیم که شما آقایان و خانمها که آمدید و رسیدگی کردید اینجا، میتوانید؟ همچو قدرتی دارید که این مسائل ایران را برسانید؟ ما میخواهیم آنی که حقیقت است، هیچ نمیخواهیم طرفداری از ما بشود، ما میخواهیم طرفداری از حقیقت بشود. آنچه که حقیقت است شما به ممالک خودتان برسانید. آنجا بگویید قضیه 15 خرداد را که چه بوده است. و فردا مشاهده میکنید که این ملت که 15 خرداد را همیشه عزادار خواهد بود، میبینید که این ملت چه میگویند. 15 خرداد با آنها چه کرده است، 17 دی با آنها چه کرده است. ما هر روز در طول این قریب دو سالی که نهضت بالا گرفته بود، ما هر روز یک مسئلهای داشتیم، یک مسئله قتل عامی. آیا هیچ شما اطلاع از این حبسیهای زمان رضا خان و محمد رضا خصوصاً زمان محمد رضا هیچ اطلاعی از اینها پیدا کردید؟ هیچ میتوانید تصور کنید که در این زیرزمینها که در محبسهای اینها موجود است، با این جوانهای ما چه کردند اینها؟ شما به تلویزیون در دیشب، پریشب که دادگاه را نمایش میداد نگاه کرده اید
ببینید که آنهایی که خودشان را نشان میدهند یکی- دو تا مورد است، اینکه چه بوده است قصه؟ شما میدانید که پای بعضی از روحانیین ما را در حبس اره کردند؟ شما میدانید که در تاوه گذاشتند این جوانهای ما را و بو دادند؟ ما چطور مطالبمان را به دنیا برسانیم؟ من گمان میکنم که شما هم نتوانید؛ فردا وقتی که رفتید در محلهای خودتان، شروع کنند آن قلمهای اجیر و آن خیانتکارهای به همه بشریت، شروع کنند بر ضد شما یک چیزهایی را نوشتن که حرفهای شما را خنثی کنند، لکن به اندازه قدرتتان حق را بگویید.
ملت ما الآن قیام کرده است و نهضت کرده است، و من امیدوارم که پیش ببرد و هیچ قدرتی نتواند در ایران دیگر آن کارهایی را که میکرد بکند. آقای کارتر و امثال او الآن تمام همّشان این است که دوباره آن مسائل را برگردانند که در زمان شاه مخلوع بود؛ لکن این یک آرزویی است که این ابرقدرتها باید به گور ببرند. ایران دیگر اجازه نمیدهد که اینها دخالت در آن بکنند. اگر آنها خیال کردهاند که نظامی زیاد دارند و وسایل جنگ و آدمکشی زیاد دارند، ما هم مظلوم زیاد داریم و مشت گره کرده، و یوم مظلوم از یوم ظالم شکنندهتر است. ما را اینها میخواهند در تنگنای اقتصادی قرار بدهند و قرار دادهاند. و مع الأسف این دولتهایی که ادعا میکنند که ما متمدن هستیم، و ادعا میکنند که ما مستقل هستیم، از همین مسأله فهمیده میشود که اینها چکارهاند. کارتر آنجا نشسته و حکمفرمایی میکند، و این ملتها، دولتها یعنی، این دولتهایی که تحمیل شدهاند بر ملتها، اینها هم فرمانبرداری میکنند؛ اینها هم استقلال ندارند. نه اینکه همین دولتهای ضعیف استقلال نداشته باشند، معلوم شد دولتهای قوی هم استقلال ندارند. اینها نمیتوانند، میترسند از امریکا که مخالفت با ما را نکنند، نه اینکه بخواهند مخالفت کنند؛ برای اینکه مخالفتشان برای خودشان هم ضرر دارد، شاید بیشتر هم ضرر داشته باشد. بسیاری از دولتها به ما گفتهاند که ما همان چیزهایی که از دیگران میگیرید ما به شما میدهیم. کسی هم به ما ندهد ما یک مردمی هستیم مظلوم، و استقلال خودمان را حفظ میکنیم. ما اگر امر دایر بشود به اینکه برگردیم به حال سابق بشریت، و با الاغ از این طرف به آن طرف برویم و آزادیمان را حفظ بکنیم، یا خیر، بنده آقای کارتر و امثال او از ابرقدرتها باشیم و زندگانیهای فلان و کذا داشته باشیم، ما آن را ترجیح میدهیم، ملت ما آن را ترجیح دارد میدهد. ملت ما شهادت را دارد ترجیح میدهد، و میگوید که ما میخواهیم شهید بشویم. از اول نهضت تقریباً- من در نجف بودم آن وقت- تا حالا زن، مرد، جوانها میآیند و از من استدعا میکنند که شما دعا کنید ما شهید بشویم، من دعا میکنم ثواب شهید پیدا کنند. یک مجلس عقدی که ما چند وقت پیش از این در همین تهران داشتیم، آن زن و مردی که با هم ازدواج کردند، بعد آن زن یک کاغذی به من داد خواندم. دیدم میگوید که شما دعا کنید من شهید بشوم. زنی که تازه عروسی کرده، شوهر کرده، میگوید شما دعا کنید من شهید بشوم. یک ملتی که شهادت را میطلبند و دعا میخواهند برای شهادت، اینها از دخالت نظامی میترسند؟ اینها از حصر اقتصادی میترسند؟ همه عالم درهای ممالکشان را به ما ببندند همه و ما باشیم، این عدهای که، سی و چند میلیونی که در این ایران زندگی میکنیم، یک دیواری دور ایران بکشند و ما را در همین ایران حبس بکنند، ما این را ترجیح میدهیم به اینکه درها باز باشد و چپاولگرها بریزند به مملکت ما. ما میخواهیم چه بکنیم که به این تمدنی که از توحش بدتر است، این تمدنی که حیوانات بیابان در رفتارشان از آنها بهتر است، ما میخواهیم چه بکنیم به این تمدن برسیم. این دروازه تمدنی که شاه مخلوع میخواست به روی ما باز بکند، یعنی قدرتها را بر ما مسلط کند، و همه دارایی ما را ببرد و چند تا عروسک برای ما بفرستد، نفت ما را ببرند و برای ما پایگاه برای خودشان درست بکنند، ما این تمدن بزرگ را میخواهیم چه بکنیم؟ این تمدن است؟ این پدر و پسر و خصوصاً این پسر کشور ما را به عقب راند و همه چیز ما را به باد داد، به طوری که اگر الآن همه ملت دستشان را به هم بدهند و دستشان را به هم دادهاند بحمد اللَّه، و بخواهند تعمیر کنند آن چیزی که در این قریب پنجاه سال بر ما گذشته است، و آن چیزی که از بیست و چند سال پیش از این به وسیله امریکا بر مملکت ما گذشته است، سالهای طولانی لازم است تا ما ترمیم کنیم اینها را. ما میخواهیم چه کنیم روابط داشته باشیم با آنهایی که میخواهند ما را بچاپند؟ رابطه ما با آنها غیر از این است که رابطه چپاولگر و چپاول بشو است؟ برای چه ما میخواهیم این را؟ درها را همه را ببندند و ما را محاصره اقتصادی بکنند. ما خودمان در اینجا مملکت وسیعی داریم، آب هم داریم، خدا باران هم به ما میدهد، خودمان میکاریم و میخوریم و هیچ احتیاجی به این مسائل نداریم. آنها نترسانند یک ملتی را که میخواهد خودش را به کشتن بدهد تا استقلالش را حفظ بکند. این استقلالی که ما پیدا کردیم و این آزادی که ما پیدا کردیم یک هدیه آسمانی است، یک هدیه الهی است به ما رسیده، و ما مکلفیم این را حفظش کنیم. اگر ما این را حفظش نکنیم به نعمت خدا، قدردانی از نعمت خدا نکردهایم، کفران کردهایم نعمت خدا را، ما باید این را حفظش بکنیم. ما از این تهدیدهایی که میکنند و کشتیهایشان را میآورند در مثلًا خلیج و امثال اینجا، و از این طرف و از آن طرف و اینها، حالا دیگر این حرفها کهنه شده. پیشتر بله، زمان سابق این طور بود که تا یک قراردادی را میخواستند تحمیل کنند، و یکی یک مثلًا نالهای میزد، یک کشتی از انگلستان میآمد در آبهای خلیج، تمام میشد مسأله. حالا همه کشتیهایتان را هم بیاورید اینجا، همه طیارههایتان را هم بفرستید اینجا، مسأله حالا غیر سابق است. ما اتکال به خدا داریم. ما برای این جهان یک مدبّر را میدانیم هست. آنهایی که تا کنون توجه نداشتند خوب توجه پیدا بکنند که یک ملتی که هیچ نداشت جز اللَّه اکبر، و او همه چیز است، چطور همه قوا را کنار زد، و این قوای شیطانی که همه پشتیبانش بودند، نه فقط ابرقدرتها، قدرتهای پایین دست هم دنبال او بودند، و ما را نمیگذاشتند در یک مملکتی زندگی کنیم و فعالیت کنیم، همه موافق با او بودند.
این چه بود که این ملت ضعیف بدون تجهیز، بدون تدریب نظامی را بر این همه قدرتها غلبه داد؟ این جز این بود که رعبی را که خدا در دلهای این سران انداخت، ما را به رعب، به رعبی که خدا در قلب اینها انداخت پیروز کرد؟ این جز همان است که در صدر اسلام هم یک عده قلیل را بر عدههای کثیر پیروز کرد، و همچو رعبی در قلبها انداخت که نتوانستند مقاومت کنند در مقابل سی هزار جمعیت عرب، که هر چند تایشان یک شمشیر داشت، و هر چند تایشان یک شتر داشت، و آنها هفتصد هزار جمعیت بودند که شصت هزارشان طلیعه بود و غلبه کردند اینها بر آنها، چه بود؟ این جز این بود که یک دست غیبی در کار است؟! نباید بیدار بشوند آنهایی که توجه به معنویات ندارند و به این غیب ایمان نیاوردهاند؟ نباید بیدار بشوند؟ کی این هلیکوپترهای آقای کارتر را که میخواستند به ایران بیایند ساقط کرد؟ ما ساقط کردیم؟ شنها ساقط کردند، شنها مأمور خدا بودند، باد مأمور خداست، قوم عاد را باد از بین برد. این باد مأمور خداست، این شنها همه مأمورند. تجربه بکنند باز.لکن ما نباید مغرور بشویم. من به ملت ایران عرض میکنم که مغرور نشوید. تمام قدرت، قدرت خداست و باید اتکال به او بکنید، و خودتان را فانی بکنید در آن قدرت بزرگ. مادامی که ملت ایران همان قدرت اول را که قدرت معنوی بود و با اللَّه اکبر پیش برد، مادامی که این حفظ بشود شما بیمه هستید؛ بیمه الهی هستید. خدا نکند که دستهایی که الآن در کار هست و میخواهند شما را مأیوس بکنند، اینها در این شیطنتشان پیروز بشوند، و شما را از آن حالی که در اول انقلاب داشتید منحرف کنند، که آن روز، روزی است که خدای تبارک و تعالی عنایتش را خدای نخواسته از شما بر میدارد و شما به همان حالها میافتید. حفظ کنید؛ حفظ کنید آن حالی که در اول نهضت داشتید. شما نهضت برای شکم نکردید، شما نهضت برای اتاق و حیاط نکردید، شما نهضت نکردید برای اینکه یک مقامی پیدا بکنید. شما آرزوی شهادت نمیکنید به اینکه برسید به یک مثلًا فرشی و یک نوایی. این حال را که حالی است الهی حفظ کنید، و مادامی که این حفظ بشود شما پیروز هستید. و من وعده پیروزی به شما میدهم. و خدای تبارک و تعالی، وعده پیروزی داده است به شما: انْ تَنْصُرُوا اللَّه یَنْصُرْکُمْ. اقدامتان را ثابت نگه دارید و مشتهای گره کرده را که مشتهای الهی است حفظ کنید، و از هیچ ابرقدرتی نترسید، و از هیچ تبلیغاتی، داخلی و خارجی، هیچ خوفی نداشته باشید. ما راه خودمان را میرویم و آن راه خداست.
و من امیدوارم که این هیأتهایی که آمدند و رسیدگی کردند، گرچه نمیتوانند رسیدگی کنند، آنها نمیتوانند به همه دردهای ما برسند آنها مصیبتهایی که من در زمان رضا خان شاهدش بودم که بر این ملت گذشت، آنها دیگر مثل اینکه دیگر منسی شده و کهنه شده، و آن اشخاصی که آن را ادراک کردند دیگر در آنها کم است. الآن شما نمیتوانید آنها را اطلاع پیدا کنید، شما نمیتوانید اطلاع پیدا کنید اینکه این پنجاه سال به ما چه گذشته است، به این ملت چه گذشته است، و نمیتوانید تصور این را بکنید که این ملت جوانهایش به چه بلاهایی مبتلا شدند، در این تاریکخانهها و در این زیرزمینهای ساواک، لکن آن مقداری که اطلاع پیدا کردید و اسناد را به شما دادهاند، و اگر رفتید آن محل را هم دیدید، و آن چیزهایی که در آنجا هست، که هیچ شباهتی به سفارتخانه ندارد، آن وقت تصدیق میکنید که مسأله، مسئله گروگان گرفتن یک عده دیپلمات نیست. این چیزی است که قلمهای خارج و مطبوعات خارج به شما تحمیل کرده است که بگویید دیپلماتها، و الّا اگر، اینها را ببینید میفهمید که این محل، محل دیپلمات نیست، و این اشخاص، اشخاص دیپلمات نبودند. من امیدوارم که خدای تبارک و تعالی، به همه ما و به همه مظلومین عالَم و به همه مستضعفان جهان پیروزی عنایت کند، تا همه از زیر بار این ابرقدرتها خارج بشوند، و مسئلهای است که باید بشود. مسأله این طور شده است که دیگر مستضعفین در مقابل مستکبرین قیام کردهاند، بیدار شدهاند. بیداری اولْ قدم است، اول قدم یقظه است. در سیر عرفانی هم یقظه اول قدم است. در این سیر، این هم سیر الهی و عرفانی است، بیداری اول قدم است و کشورهای اسلامی، ملتهای مسْلم، ملتهای مستضعف در سرتاسر جهان، اینها بیدار شدهاند، و سیاههای امریکایی کتک این بیداری را میخورند، و ان شاء اللَّه پیروز خواهند شد.
و السلام علیکم و رحمة اللَّه
صحیفه امام، ج12، ص: 373-382
سخنرانی [در جمع دانشجویان دانشگاه تهران (تحول درونی- اتحاد حوزه و دانشگاه)]
زمان: 14 خرداد 1359/ 20 رجب 1400
مکان: تهران، حسینیه جماران
موضوع: تحول درونی ملت منشأ پیروزی- اتحاد حوزه و دانشگاه- اهمیت نمازهای جمعه و جماعت
حضار: استادان و دانشجویان دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهران
بسم اللَّه الرحمن الرحیم
جمهوری اسلامی، امانتی الهی
اول من دعا میکنم که خدای تبارک و تعالی به شما جوانهای محترم، بانوان و جوانان عزیز، سلامت و سعادت و دید اسلامی عنایت کند. هر قدر که این انقلاب اسلامی جلو میرود، هر قدمی که بر میدارد به جلو، دشمنها که در هر قدمی یک شکست میخورند، بیشتر مجهز میشوند. در قدمهای اول، شاید امید داشتند به اینکه این نهضت، این انقلاب به طور نارس در همان اول از بین برود. با این امید، مخالفان ما و انگلهای جامعه ما بودند تا اینکه شما قدم اول را برداشتید و رأی خودتان را به صندوق انداختید و جمهوری اسلامی را به آن رأی دادید، با همه مخالفتهایی که از این گروههایی که وابسته به رژیم سابق یا به چپ یا به راست [میشد.] حالا که همه قدمها برداشته شده، دیگر از حیث اساس حکومت جمهوری و جمهوری اسلامی ما دیگر کسری نداریم؛ اساس درست شده است. یأس آنها بیشتر شده است و ممکن است فعالیتشان هم؛ برای اینکه [با] یک کارهایی که حالا دیگر در جمهوری اسلامی، که تمام اساسش ریخته شده است، نگذارند در مقام اجرا، پیشروی کند. حالا شما و ما و همه ملت ایران بیشتر تکلیف داریم.حالا این جمهوری اسلامی با همه محتوایی که اساسش دارد و تحقق پیدا کرده است، یک امانتی است الهی به دست ملت ایران و همه ماها، همه شماها بیاستثنا، ملت ایران نگهبان آن باید باشید.
شما دانشجوهای محترم و سایر دانشجوها، که برای اسلام دلتان میتپد و میخواهید فرهنگتان فرهنگ اسلامی باشد تا افرادی که از او بیرون میآیند امثال آن افرادی که در رژیم سابق بودند نباشند، حالا بیشتر دنبال این هستند که نگذارند این طور امور واقع بشود، نگذارند دانشکدهها، دانشگاهها، حتی دبستانها و دبیرستانها، [سالم بماند] که اینها که یک همچو خیالی دارند و تصمیم بر این گرفتند که اساس فرهنگ را اسلامی کنند، تا نتیجه اسلامی از آن بگیرند، اساس فرهنگ را طوری کنند که وقتی که افراد از آن بیرون میآیند افرادی باشند که به درد جامعه بخورند و به درد اسلام و کشور اسلامی. اینها تمامِ کوشششان این است که جلوگیری کنند از یک همچو مقصدی که ملت ما و شما دانشجوهای محترم دارید. الآن بسیار لازم است که با هوشیاری تمام، توجه به دسیسههای آنها بکنید. چه بسا که بیایند و عمّال خارجیها و ساواکیها- که آنها هم همان عمّال خارجی هستند- و گروههای منحرف، که همه در یک صف هستند، بیایند در بین شما دانشجوها در دانشگاهها، در دانشکدهها و آن وسوسههای شیطانی را بکنند که شما را از این مقصدی که دارید، دلسرد کنند.
این را کراراً من عرض کردم که آن چیزی را که دستگاههای جبّار، قدرتهای بزرگ از آن میترسند آن عبارت از اسلام است. از اسلام اینها میترسند، خصوصاً حالا که آسیب دیدهاند از اسلام. پیشتر تصورات بود و اعتقاداتی که داشتند که اگر اسلام در این مملکت و در ممالک اسلامی تحقق پیدا بکند، آن طوری که باید باشد، ممکن است که به آنها صدمه بزند و آن غارتگریهایی که میخواستند بکنند، نتوانند بکنند. اما حالا آسیب را به عیان دیدهاند. اینها دیدند که یک قدرت بزرگ شیطانی، یک قدرتی که همه قدرتها هم همراه او بودند، نتوانستند اینها را نگه دارند؛ این قدرت داخلی را نتوانستند با همه قدرتهای خارجی که پشت سرش بود، نگه دارند. ملت ما این سد بزرگ را شکست.خوب، آنها توجه به این دارند. از ما بهتر هم توجه دارند که ملت ما یک ملتی بود که دستش از اسلحه های مدرن و این [چیز] ها خالی بود. حالا چند تا تفنگی که به دست پاسدارهای ما هست اینها غنایم حربی است که به دست اینها افتاده است. کی همچو چیزهایی بود؟ پیشتر سنگ بود و آجر و بیل و کلنگ مثلًا، بعد هم یک چیزهای مختصری. هی کم کم پیش رفتند و یک چیزهایی درست کردند. این در مقابل آن چیزهایی که دست دشمن ما بود، چیزی نبود. آنها میتوانستند با یک یورش بیایند و تهران را بمباران کنند و این نهضت را جلویش را- مثلًا- بگیرند. آنکه نگذاشت این امور بشود، آنکه منصرف کرد همه را، همه قدرتمندان را از اینکه دخالت حاد بکنند، آن کی بود؟ آن کی بود که مشت را بر مسلسل و تانک پیروز کرد؟ غیر از خدا همچو قدرتی بود؟ من و شما همچو قدرتی داشتیم؟ آن کی بود که [توانست] از مرکز تا سرحدّات، همه اطراف، تمام افراد یک کشور سی و چند میلیونی را به یک طرف بکشد و همه را یکصدا بکند؟ از بچههای کوچک هفت ساله و شش سالهای که تازه یک صحبتی میتوانند بکنند تا آن پیرمردهای هشتاد سالهای که افتادهاند و دیگر نمیتوانند کاری انجام بدهند، همه اینها را یک صدا کرد. آنکه این قلوب را با هم نزدیک کرد و این مشتها را به یک طرف بسیج کرد، آن کی بود؟ کدام قدرت میتوانست یک همچو معجزه ای را بکند؟در آن دهات دورافتاده، از قراری که برای من، در پاریس که بودم، نقل کردند؛ کسی آمده بود و گفت: من دهات دورافتادهای- مثل چاپلق و بوربور که طرفهای ماست اینها و کمره و اینها- رفتم. صبح که میشود مردم دنبال آخوندشان میافتند و راهپیمایی میکنند.آن کی بود که یک همچو قدرتی داشت که سرتا ته کشور را افراد با همه گرفتاریهایی که داشتند، از گرفتاریهای خودشان منصرف کند و بیاورد در میدان مقابل توپ و تانک به مبارزه؟ آن کی بود که جوانهای ما که در مراکز فحشا در عصر تاریک پهلوی کشیده شده بودند، در این شمیران و تمام بقعههایی که در اینجاهاست ،مرکز این طور گرفتاریها برای جوانهای ما بود، آن کی بود که این جوانها را از مراکز فساد به میدان مبارزه کشاند؟ آن کی بود که این تحول را در کشور ما و در افراد کشور ما ایجاد کرد که اشخاصی که از یک پاسبان [میترسیدند به میدان آمدند.] یک بازار از یک پاسبان میترسید، یک بازار! شماها دیده بودید اگر یک پاسبان میآمد در بازار تهران؛ بزرگترین بازار ایران و میگفت که باید بیرق بزنید، کسی به خودش اصلًا همچه اجازهای نمیداد که [بگوید:] نخیر، نباید؛ ابداً همچه چیزی در کار نبود. آن کی بود که این جمعیتی که این طور بودند، متحول کرد به یک جمعیتی که آمدند در میدانها و فریاد زدند مرگ بر رژیم پهلوی؟
آنهایی که نمیتوانستند یک کلمهای راجع به این رژیم صحبت بکنند، نه راجع به رژیم، راجع به یک نخستوزیری، راجع به یک پاسبانی، آن کی بود که این تحول را یکدفعه ایجاد کرد؟ مدارسی ما داشتیم که در مدارس بیایند تزریقاتی بکنند و از آن حال به حال دیگر [بگردانند؟!] با مدارس، در یک قرن هم نمیشود این کار را کرد. تبلیغات این طور بود؟ تبلیغات، یک قرن تبلیغات هم این کار از آن نمیآید که به این معجزهآسایی، با وقت کم، یک همچو کار بزرگی بکند! این، آن بود که «مقلّب القلوب» است. این دعایی که در تحویل وارد شده است، تحقق پیدا کرد در ملت ما: یا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَ الابْصارِ، یا مُدَبِّرَ اللَّیْلِ وَ النَّهار، یا مُحَوِّلَ الْحَوْلِ وَ الاحْوالِ، حَوِّلْ حالَنا الی احسَنِ الْحالِ.این تحقق پیدا کرد؛ یعنی، متحول شد حال ما از آن خوف به یک قدرت، از آن ضعف به یک قدرت بزرگ، از آن خوفها به یک شجاعت. تمام گرفتاریها را همه از یادشان رفت. تمام خودبینیها، همه از بین رفت. یکدفعه یک ملت سی و چند میلیونی از یک حالی که در طول مدت شاهنشاهی اینها داشتند و در این آخر تقویت شده بود، روح یأس و روح بدبینی و روح ترس و اینها که جرأت نمیکرد یک آدم در داخل منزل خودش راجع به ساواک- فرضاً- راجع به اعلیحضرت همایونی! باشد، تو داخل منزلش، پیش اولادش جرأت نمیکرد یک کلمه بگوید؛ پسر از پدر میترسید؛ پدر از پسر، برادر از برادر. این چی بود؟ این کی بود که ما را این طور شجاع کرد؟ ما بعد از آن همه ترس و خوفی که همهمان داشتیم، چه شد که یکدفعه متحول شدیم به یک روحهای شجاع؟ آن کی بود که بازار و بازاری [را]، که دنبال کسب است و دنبال منافع خودش است، همچو کرد که ایثار کرد و یک ماه بازار را- گاهی در بعضی شهرستانها- میبستند و هیچ فکر این نبودند که به ما ضرر خورده است؟ آن کی بود که این معجزهها را کرد؟ غیر از خدا کس دیگری قدرت دارد؟ آن کیست که ما را- تا انقلابها گاهی وقتها انقلاب به یک مقدار از پیروزی رسید، دیگر رها میکنند- آن کیست که ما را باز نگه داشته است به یک حالی که باز همه فریاد میزنند و جمهوری اسلامی را میخواهند؟
از خدا غافل نباشید. از یک قدرت ما فوق الطبیعه، قدرت بزرگ، غافل نباشید. اتّکا کنید به آن قدرت. پشتوانه شما یک همچو قدرتی است. پشتوانه شما یک همچو قدرتی است که الآن با تمام قدرتی که امریکا دارد و با تمام تجهیزاتی که امریکا دارد و شاید هیچ قدرت دیگری مقابل او نباشد، حتی قدرت شوروی، با تمام قدرت حالا دارد مخالفت با شما میکند؛ با شمایی که اینجا نشستید و هیچ هم ندارید، وقتی هم دست به تفنگ بشوید، یک تفنگ- مثلًا- معمولی سابقی را دارید، با تمام قدرتش دارد همه را تجهیز میکند بر ضد شماها و باز زورش نمیرسد. این چیست؟ ما همچو قدرت بزرگی داریم که امریکا، که دنیا را میتواند بخورد، از ما وحشت بکند؟ ماییم که این کار را کردیم؟همین آقای کارتر، که همیشه از اول نهضت تا حالا هی فریاد میزند و هی مخالفت میکند، هی ارعاب میکند و هی ماها را میترساند، در امریکا اعلام کرد که کسی نباید از امریکا بیرون برود به ایران. و در این هیأتی که آمدند، هیأتهایی که آمدند دخالت کنند، از خود امریکا، وزیر دادگستری سابقشان و اشخاص سرشناسشان، اعتنا نکردند به اینکه ده سال حبس و پنجاه هزار دلار هم جریمه [میشوند]، لکن اعتنا به آن نکردند، پا شدند آمدند و حالا هم در اینجا میگویند که این بیخود دارد میگوید، یاوه میگوید.اینها حالا فهمیدند که یاوه میگوید. ما از اول میدانستیم که ایشان یاوه گوست. ما در پاریس که بودیم، در یکی از نطقهایی که ایشان فرمودند! این بود که شاه به ایرانیها زیاد آزادی داده! در وقتی بود که البته آن اختناق را مردم شکسته بودند. این خیال میکرد که اعلیحضرت اعطا کرده آزادی را به مردم، نمیداند که مردم گرفتند از او، به غنیمت از او گرفتند، نه اینکه او به ما چیزی اعطا کرد. او با همه تشبّثات، هر جور تشبّثی که میتوانست بکند کرد. قتل عامها را کرد، دید فایده نکرده. بعد، تغییر وزیری به وزیر دیگر که او بیاید یک قدری یاوه بگوید و مردم را خیال کند غفلت [زده] میتواند بکند، اغفال بکند، این کار را هم کرد، دید نه، مردم باز همانند. آمد توبه هم کرد همان آدمی که در یک سال، دو- سه سال قبل، چند سال قبل، در یکی از نطقهایش گفت: این روحانیون مثل حیوان نجس میمانند و با آنها نباید [معاشرت] کرد؛ و آمد در محضر همه و گفت: ای علمای اسلام، ای مراجع عظام، من چطور و تأسف [....]
این هم یک حقّهای بود که زد و نشد؛ برای اینکه ملت پنجاه سال یاوه سرایی از اینها دیده است، پنجاه سال فشار دیده، پنجاه سال حبس و تبعید و قتل و غارت دیده. بعد از پنجاه سال، که همه چیز را این مردم دیدند، از بچهای که چشمهایش را باز کرده، فحّاشی اینها را و یاوه گویی اینها را دیده، دیگر اینها باور نمیشود بکنند. ملت ما متحول شد به یک ملتی بیدار، آشنای به همه امور. و شما مطمئن باشید که این بیداری ان شاء اللَّه، با شرط اینکه توجهتان را به خدا مستحکم کنید، این بیداری هست و شما را نجات میدهد.
پیشترها مجلس شورای ملیِ آقایان اگر یک کلمهای از طرف دولت انگلستان میشد که باید فلان کار را انجام بدهید، احتمال اینکه بتوانند مخالفت کنند، نداشتند. همچو عُرضهای نداشتند. بله، گاهی در بین آنها، یک اشخاصی پیدا میشد که [عُرضه] داشت؛ مثل مرحوم مدرّس. مرحوم مدرّس یک کسی بود که در مقابل همه میایستاد و مع الأسف اینها میگویند: روحانیین نقشی نداشتند. یک روحانی تو یک مجلس، رضا خان میخواست که جمهوری درست کند و مدرّس مخالفت میکرد، میدانست که این میخواهد حقّه بزند و مردم را بچاپد. فقط مدرّس ایستاد و جلوی او را گرفت. مع ذلک، روحانیین هیچ نقشی نداشتند؟! در طول مدتی که، از اولی که رضا خان آمد و اول سالوسی خودش را کرد و پایش را محکم کرد و شروع کرد با اسلام مخالفت کردن، این کسی که در مقابل آنها ایستاد و مشتش را گره کرد همین روحانیین بودند، همین علما بودند که از مشهد و از تبریز و از اصفهان و از سایر بلاد مخالفت کردند و این احزاب و این نهضتها و اینها هیچ کدام با آنها مخالفت نکردند؛ آنها نشسته بودند، منتظر اینکه کار را دیگران انجام بدهند و آنها میوهاش را بکِشند.
حالا هم شما این را بدانید که هدفی که برای اینها هدف صحیح است روحانیت است و قشر دانشگاه و دانشجو. اینها الآن وحشت دارند از اینکه دانشجو با روحانی میروند، با هم میخواهند مربوط بشوند و با هم ائتلاف کنند. این یک وحشتی است الآن از برای اینها. ائتلاف این دو قشر یعنی، ائتلاف همه ملت.اینها سالهای طولانی زحمت کشیدند و این دو قشر را از هم جدا کردند، نقشه بود، نه اینکه همین طور مِن باب اتفاق در دانشگاه، به روحانی فحش میدادند و در محیط روحانی، به دانشگاهی. مسأله اتفاقی نبود، مسئلهای بود که در گوشها خواندند. هی تمام رسانهها که به خدمت آنها بود، در مقابل روحانیین ایستاد و هی فحاشی کرد. شُعرایشان آن شعرها را گفتند: تا آخوند در این مملکت هست، این مملکت درست نمیشود- یکی از شعرهای این مرد نانجیب. اینها در گوش همه خواندند و همه رسانهها، همه مطبوعاتشان، همه چیزها. مقصد این بود که این دو تا طایفه از هم جدا بشوند، دانشجو پهلوی آخوند ننشیند. اینها را مقابل هم قرار دادند؛ برای اینکه میدیدند که اگر اینها با هم باشند، کارشان زار است.
حالا هم از آن خیال، اینها منصرف نشدند. شما خیال نکنید که حالا عمّال آنها منصرفند. الآن هم مثل همان اوایل زمان رضا خان، شروع شده است به حمله کردن به روحانی، در هر جا هست. در شمال که این چپیها زیادتر هستند زیادتر، و در جاهای دیگر هم ملایمتر، لکن مشغولند. اینها با عمامه دعوا ندارند، اینها اساس را میبینند که اینها درست میکنند. اینها دیدند که این ملت با روحانیاش و دانشگاهیاش و بازاریاش و کارگرش و اینها با هم شدند و در ظرف یک سال و نیم، تمام چیزهایی که یک حکومتی لازم دارد، اینها درست کردند. این چیز بیسابقهای [است] در دنیا؛ یک چیزی که دیگران در پنجاه سال هم نمیتوانند درست کنند و در پنجاه سال هم قانون اساسی نداشته و ندارند، اینها در یک سال و نیم- تقریباً- همه اینها را درست کردند. اینها از یک همچو اجتماعی میترسند. اینها خودشان را شکست خورده میبینند و چون میبینند که این شکست از ناحیه روحانی و دانشگاهی [است] که اینها مردم دیگر را بسیج کردند، هر آخوندی در محلش، در مسجدش بسیج کرد مأمومین خودش را، اینها از این میترسند.
از اول هم هدف، روحانی بود. قضیه برداشتن عمامه روحانی- که نمیتوانست یک آخوند از توی خیابان بیاید، برای اینکه میریختند و عمامهاش را میخواستند بردارند و یا بر میداشتند- این یک چیزی نبود که مِن باب اتفاق شده باشد، یک نقشهای بود که میدیدند که این عمامه خیلی کار از آن میآید؛ مردم عقیده دارند به اینها و اینها وقتی یک چیزی را بگویند، از آنها گوش میکنند. از اول، دنبال این افتادند که اینها را به زمین بزنند تا وقتی که بخواهند همه نفت ما را ببرند و همه چیزهای زیرزمینی ما را ببرند و جوانهای ما را هم به نابودی بکشند، یک کسی نباشد بگوید: چرا.اینها دیدند که «چرا» از دهان روحانی هی در میآمد. توی مجلسش هم که بود، یک روحانی بود پا میشد میگفت: چرا؟ زمان رضا خان هم که همه نَفَسها قطع شده بود، باز روحانی بود که هی قیام میکرد و چرا میگفت. منتها چون این بسیج عمومی نشده بود و اوایل امر بود، هی با شکست مواجه میشد، سرکوبی میکردند اینها را. اما حالا که دیدند یک بسیج عمومی شده است و مردم یک تحولی پیدا کردهاند، دانشگاهی دیگر از آخوند رَم نمیکند و آخوند هم از دانشگاهی؛ هر دو نشستهاند در یک محیط مدرسه فیضیه و با هم دارند نقشه میکشند که دانشگاه را درست کنند و- عرض میکنم که- جهات دیگر را درست کنند. اینها الآن وحشت برشان داشته است؛ اینها میگویند که اگر این دو تا قشر را از هم جدا بکنیم، بعد آخوند را از مردم جدا بکنیم، کار دیگر تمام است،زمزمه ها شروع شده است و هی هر که از هرجا [رد] میشود به آخوند یک حرفی میزند، نقی به آخوند میزند. اینها دیدند که راه این است؛ راه برای اینکه این ملت را زیر بار بکشند و همه ذخایر اینها را ببرند، جز این نیست که این قشر را از نظر مردم بیندازند. همان طوری که زمان رضا خان این کار را کردند و این کار ماسید در آن وقت، الآن [هم] مشغول شده اند.من تکلیفم این است که به ملت ایران اعلام کنم این را. الآن مسجدها را همین هرزهها، مسجدها را خالی کردهاند، این طور که به من اطلاع میدهند؛ همین مسجدها که ستاد اسلام است و اسلام از توی این مسجدها، در صدر اسلام از مسجدها لشکرها بیرون میرفت؛ یعنی، نماز جمعه وقتی که بپا میشد، در نماز جمعه بسیج میکردند طوایف را برای مقابله با دشمنهای اسلام. مسجدها ستاد بود. اینها از مسجد صدمه دیدند و لهذا، میبینی که خوب آقای مسجد میخواهد نماز بخواند، یک عده هم نماز خوانند، یک دستهای که اصل نماز را نمیخواهند و میخواهند بازی درست کنند، یک دستهای جلو میآیند و میآیند آن طرف میایستند. یک مردکِهای که معلوم نیست وضو اصلش دارد، میایستد آنجا در مقابل این آقا که مردم به او اقتدا کردند؛ میایستند یک ده- بیست تا از این رفقایش اینجا میایستند، نماز میخوانند. این نماز است؟ اینها میخواهند نماز بخوانند؟ اگر میخواهند نماز بخوانند، خوب این هم نماز است؟ میخواهند نماز را بشکنند؛ عین همان که قرآن را سرنیزه کردند و امیر المؤمنین را شکستند. هر چه حضرت فرمود که من قرآنم، من قرآن ناطقم، به من گوش کنید، این حیله است، آن احمقها شمشیرها را کشیدند، گفتند: اگر نگویی برگردد، میکُشیمت. برگرداندند لشکر اسلام را و نگذاشتند که پیروز بشوند. الآن همان قضیه است؛ نماز میخوانند و این نماز برای شکستن مسجد است. مسجد را میخواهند بشکنند. مسجدها را من شنیدم خلوت شده است و این تأسف دارد.
شما انقلاب اسلامی کردید که اسلام را ترویج کنید، که اسلام و احکام اسلام را پیاده کنید. در اسلام، از نماز هیچ فریضهای بالاتر نیست. چطور نماز را این قدر سستی میکنید در آن؟ از نماز همه این مسائل پیدا میشود. شما پروندههایی که در دادگستریها، در جاهای دیگر، دادگاهها هست، بروید ببینید. از نمازخوانها ببینید پرونده هست آنجا؟ از بینمازها پرونده هست، هر چه پرونده پیدا کنید پرونده بینمازهاست. نماز پشتوانه ملت است.سید الشهدا در همان ظهر عاشورا که جنگ بود و آن جنگ بزرگ بود، و همه در معرض خطر بودند، وقتی یکی از اصحاب گفت: ظهر شده است، فرمود که یاد من آوردید یاد آوردید نماز را و خدا تو را از نمازگزاران حساب کند، و ایستاد همان جا نماز خواند. نگفت که ما میخواهیم جنگ بکنیم. خیر، جنگ را برای نماز کردند.
امیر المؤمنین وقتی که یک مسئلهای، یک چیزی از او پرسیدند، در همان بحبوحه جنگ، ایستاد و جواب داد. یکی گفت: حالا [...] من شمشیر برای این میزنم. [....] جنگ در اسلام یک چیزی نیست که خودش یک مطلبی باشد و یک چیزی باشد که طرحی باشد، جنگ برای این است که آن زبالههایی که هستند، آنهایی که مانع از پیاده شدن اسلام هستند، آنهایی که مانع از ترقّی مسلمین هستند، آنها را از بین راه بردارند.مقصد این است که اسلام را پیاده کنند و با اسلام، انسان درست کنند. نماز یک کارخانه انسان سازی است.
فحشا و منکر را نماز، نماز خوب، فحشا و منکر را از یک امّتی بیرون میکند. اینهایی که در این مراکز فساد کشیده شدهاند، اینها آن بینمازها هستند. نمازخوانها در مساجدند و مهیّایند برای خدمت. مسجدها را خالی نکنید. تکلیف است امروز. امروز یک روزی است استثنایی. ما در یک مقطع از عصر واقع شدهایم که استثنایی است.
ما با ذکر خدا، با اسم خدا پیش بردیم و نماز بالاترین ذکر خداست. اگر در نماز کوتاهی بشود؛ هر کس بگوید خوب من خودم تنهایی میروم توی خانهام میخوانم، خیر نماز را در جماعت بخوانید. اجتماع باید باشد. مساجد را پر کنید. اینها از مساجد میترسند. اینها بیخ گوش شما میگویند که این آخوند، که از او کاری نمیآید، مسجد میروید چه کنید؟ خودمان میرویم فلان جا نماز میخوانیم. نماز نمیخواهند بخوانند، میخواهند نماز را بشکنند. نماز میخوانند؛ با این نمازهایی که در مسجدها میروند و نمیگذارند که مسلمانها نماز درست خودشان را بخوانند؟ با این نمازها میخواهند نماز را بشکنند.
اینها از مسجد میترسند. من تکلیفم را باید ادا کنم، به شما بگویم. شما دانشگاهیها، شما دانشجوها، همهتان مساجد را بروید پر کنید. سنگر است اینجا. سنگرها را باید پر کرد. «محراب» به آن میگویند؛ یعنی، آنجایی که حرب از آن شروع میشود؛ محل حرب. امروز از همه روزها برای ما- یعنی، «امروز» مقصود این وقت است، این عصر است- از همه وقت برای ما حسّاستر است؛ برای اینکه همه چیز درست شده است و شیطانها از اطراف میخواهند حالا که همه چیز درست شده و مأیوس شدند، نگذارند اجرا بشود کارها؛ باز تهیه ببینند، و لو ده سال دیگر، و لو برای ده سال دیگر تهیه ببینند؛ برای اینکه، مسجدها را هی کم کم هی خالی کنند و آخوند [ها] مسجد را کنار بگذارند و یک کسی [را] که وضو ندارد و به هیچ چیز هم معلوم نیست اعتقاد داشته باشد، بیاورند آنجا پهلوی آخوند و نگذارند این نمازش را بخواند و خالی کنند این سنگرها را و بعد از خالی کردن این سنگرها، حمله کنند. این دژهای محکم را محکم نگاه دارید. نگویید که ما انقلاب کردیم، حالا باید هی فریاد بزنیم! خیر، نماز بخوانید از همه فریادها بالاتراست..
اجتماع کنید. نمازهای جمعه را با شکوه به جا بیاورید و نمازهای غیر جمعه را هم، که شیطانها از نماز میترسند، از مسجد میترسند. و این دانشجوها و دانشگاهیها و معمّمین و علما و روحانیون و همه این قشرهایی که مغز متفکر هستند، با هم ائتلافشان را زیاد کنند و متوجه باشند به اینکه میخواهند این ائتلاف را بشکنند. اگر آمدند تو دانشگاه و گفتند ما با دانشگاهیها کار نداریم، اما آخوند بازیاش درست نکنید و رفتند توی مدرسهها گفتند ما با علما که کار نداریم، لکن این دانشگاهیها را راه ندهید با خودتان، بدانید که این حیلهای است برای اینکه شما را از هم جدا کنند و راه را برای خودشان باز کنند. بیدار باشید. متوجه باشید. امروز همه چشمها به شما دوخته شده است. اینهایی که، هیأتهایی که از خارج آمدند، بعضیشان گفتند: ملتها اطلاع ندارند از اوضاع ایران؛ برای اینکه همه رسانههای گروهی دست دشمن ماست و مع الأسف، در داخل ما هم این قدر مجله است، این قدر روزنامه است، و نه اینکه یک روزنامهای که برای خودش یک تیراژی دارد، نخیر هیچ تیراژی هم ندارد، اما درست میکنند و میروند و میآیند؛ چنانچه کتابهایی که با کامیون از شوروی حمل میشود، دَم دانشگاهها میریزند. بیدار باشید که شما را اغفال نکنند اینها. از شما صدمه دیدند اینها. آسیب دیدهاند از شما، میخواهند تلافی کنند.نگذارید دست اینها باز بشود. نگذارید اینها رشد بکنند.اجتماعاتتان را حفظ بکنید. مساجدتان را محکم نگاه دارید. دانشگاه را باید تغییر و تبدیل بدهید. متحول بشود به یک دانشگاهی که برای خودمان باشد. اگر ما دانشگاهمان برای خودمان بود، از اول این دانشگاه، دانشگاه برای خودمان بود. اسمش را «دانشگاه ملّی» گذاشتند، اما ابداً از ملت اسلام هیچ حرفی توی آن نیست. اگر ما یک دانشگاه اسلامی داشتیم، اگر یک دانشگاهی که به درد بخورد داشتیم، ما دیگر این قدر خونریزی نمیکردیم. در ایران این قدر خون جوانهای ما ریخته نمیشد. این برای این بود که ما دانشگاه نداشتیم. از دانشگاه هر که بیرون آمده بود، یک پستی میگرفت و به مردم زور میگفت، هر که بیرون میآمد برای دیگران خدمتگزار بود.وقتی که آن رأس باطل شد و غلط شد تا آخر غلط میشود. وقتی آن نوکر اول حسابش را با بالاییها درست کرد، دیگر [ان] همه را میچاپند. کدخدا را میبینند و ده را میچاپند. بیخود بود که آن سلطنت عثمانی را با آنکه آنها هم خراب بودند، لکن مع ذلک، یک قدرت بزرگی بود، بعد از جنگ عمومی آن را تکه تکه کردند، هر جایش را دادند به یکی از نوکرهای خودشان. الآن هم عراق دست یک نوکر است و مصر هم دست یک نوکر است و نمیدانم کجا هم هی نوکرهای خودشان را گذاشتهاند، و یک دیکتاتور گذاشتهاند بالای سر ملت و ملت را خفه کردند.بترسید از آن روزی که باز یک دیکتاتور را بیاورند و بالای سر شما بگذارند و من امیدوارم که نشود یک همچو روزی. باید ما غفلت نکنیم. هیچ این طور نباشد که ما هی غرور پیدا بکنیم که نه دیگر کسی به ما کاری نمیتواند بکند. البته محاصره اقتصادی را خیلی ازش نترسید و دخالت نظامی هم ازش، اینها را نترسید. یک غلطی کرد و حالا شاید پشیمان هم باشد. اما از این وسوسهها بترسید. از این شیاطینی که توی جمعیتها میآیند و بیخ گوشها وسوسه میکنند، از اینها بترسید. از اینها که میآیند بیخ گوش شما میگویند که جمهوری اسلامی هم مثل زمان رژیم سابق، از اینها بترسید. رژیم سابق، شما میتوانستید اینجا بنشینید؟ میتوانستید این اجتماع را بکنید؟ از اینها که میگویند هیچ نشده، بترسید. از اینهایی که خرمنها را آتش میزنند و میگویند ما برای خلق خدمتگزاریم، بترسید. از اینها بترسید. اینها افتادهاند توی جمعیت و میخواهند وسوسه کنند و شما را منحرف کنند از راه راست. خداوند شما را به همین صراط مستقیم راهبر باشد و هدایت کند و ما همه را هدایت کند به راه مستقیم و از چپ و راست منحرف کند.
و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته
صحیفه امام، ج12، ص: 383-395
سخنرانی [در جمع اقشار مختلف مردم (قیام 15 خرداد- دخالتهای امریکا)]
زمان: ساعت 10 صبح 14 خرداد 1359/ 20 رجب 1400
مکان: تهران، حسینیه جماران
موضوع: 15 خرداد نقطه عطفی در تاریخ کشور- دخالتهای امریکا در امور ایران
مناسبت: در آستانه سالگرد قیام 15 خرداد 42
حضار: اقشار مختلف مردم
بسم اللَّه الرحمن الرحیم
15خرداد، نقطه عطفی در تاریخ کشور
15خرداد نزدیک است و این روزی است که ملت ما نباید از یاد ببرد و نمیبرد.
خرداد یک نقطه عطفی است در تاریخ کشور ما که از همان وقت شروع به فعالیت سیاسی شد و روحانیون از همان وقت خودشان را مجهز کردند. روز 15 خرداد آن طوری که من بعد از اینکه از حبس بیرون آمدم برای من نقل کردند، عمال شاه در بسیاری از شهرستانها که قیام کرده بودند دست به کشتار زدند، و آن طوری که به من گفتند حدود پانزده هزار شهید داشتیم در 15 خرداد، و ما این قلم را آن وقت خیلی بزرگ میشمردیم و بزرگ هم بود، لکن بعدها جنایاتی که از طرف شاه؛ شاه مخلوع به کشور ما وارد شد بیشتر از این معانی بود. ما نمیتوانیم تصور کنیم این جنایاتی که از 15 خرداد تا رفتن بختیار از این مملکت به دست عمال شاه، و به دست عمال امریکا در این کشور واقع شد، قدرت اینکه احصا کنیم آنها را نداریم. ما اجمالی از این جنایات را میتوانیم بگوییم یا تصور کنیم. تفصیل این جنایات اصلًا قابل احصا نیست. ما چطور میتوانیم 15 خرداد، معلولینش را بفهمیم چقدر بود، معدومینش و شهدا میگویند پانزده هزار بوده است. لکن مصدومین و معلولین، کسانی که اعضای خودشان را در آن گیرودار از دست دادند ما چطور میتوانیم بیان کنیم یا تصور کنیم. لکن در عین حالی که 15 خرداد یک مصیبتی بود برای ملت ما، لکن مبدأ جنبش بود. از همان وقت و جلوتر از آن وقت روحانیون قیام کردند و به دست روحانیون نهضت شروع شد، از قم شروع شد و 15 خرداد یک انعکاسی بود از همان قیام. روحانیت را گرفتند قریب تمام علمای تهران را گرفتند و حبس کردند، و شاید مدتی هم علمای تهران و وعاظ تهران در حبس بودند و بعد بتدریج رها شدند، و از آنجا شروع شد به نهضت و مخالفت. در عین حالی که 15 خرداد مصیبت برای ما بود لکن این موهبت هم خدای تبارک و تعالی، به ما عطا کرد که مردم بیدار شدند و لبیک گفتند به صدای روحانیون. و در همه جا، در همه مملکت این نهضت شروع کرد و مبدأش از همان 15 خرداد بود، و بعد کم کم تدریجاً ریشه گرفت. و بعد که در این آخری دیگر زیادتر شد و بیشتر شد نهضت مردم، پیشتر رفت نهضت مردم و قیام همگانی شد.
بحمد اللَّه ریشه اجانب از این مملکت کنده شد و شاه سابق از ایران رفت؛ گرچه امریکا او را پناه داد و الآن هم در پناه امریکاست، منتها در مصر یا در حوالی مصر به سر میبرد که آنها هم در قبضه امریکاست. بنا بر این 15 خرداد در عین حالی که مصیبت بود، لکن مبارک بود برای ملت که منتهی شد به یک امر بزرگی و آن استقلال کشور و آزادی برای همه مملکت.آزادی را ما و ملت ما با قیمت گران به دست آورد، و لیکن ارزشش بیشتر از این معانی بود. الآن هم اشخاصی که طرفدار امریکا یا رژیم سابق هستند، الآن هم دنبال این هستند که باز آن مسائل سابق را به کشور ما برگردانند، لکن این دیگر یک خیال باطلی است.
امریکا اخیراً هم گفته است که کارتر گفته است که اگر هیچ کس هم از دولتها با من همراهی نکنند من خودم دخالت میکنم، و برای این اشخاصی که در ایران هستند و محبوسند من دخالت میکنم، و این یک امری است که برای رئیس جمهور یک کشوری که ادعای این را دارند که ما حقوق بشر را میشناسیم، این یک جرمی است. یک نفر قلدر بگوید من دخالت میکنم در یک کشور دیگری و دخالت هم کرده است، این یک جرمی است که باید محاکمه بشود. کارتر باید در دادگاههای عمومی دنیا محاکمه بشود. و اینهایی که ادعای این میکنند که ما استقلال همه ممالک را، همه کشورها را به رسمیت میشناسیم، اینها کجا هستند که جلوی کارتر بایستند و بگویند که تو میگویی من خودم تنها دخالت در کشور ایران میکنم، دخالت در یک مملکت مستقلی میکنم. نظامی پیاده کرده است و میخواهد باز پیاده بکند. اینها کجا هستند که یک همچو مجرمی را طرفداری از او میکنند. ما به کجا باید شکایت کنیم از این کشورهایی که دنبال امریکا و دست نشانده امریکا هستند و دنبال او هستند در جرایمی که امریکا دارد مرتکب میشود. ما به چه دستگاهی، به چه دادگاهی شکایت ببریم از این قلدرها، و از اینها که زمام امور کشورهای بیچاره مظلوم را به دست گرفتند؛ و مع الأسف آن کشورهایی هم که ادعای استقلال میکنند دنبال او هستند؛ دنبال یک همچو جریمهای. باید از این دولتها پرسید که محاصره اقتصادی که شما میکنید و یک ملت مظلوم را میخواهید در تنگنای محاصره قرار بدهید، این با چه اصلی از اصول دنیا، از قوانین دنیا منطبق است. مجرد اینکه امریکا قدرت دارد و به شما امر میکند، همین عذر است برای شما که محاصره اقتصادی بکنید؟! و شما گمان میکنید که با محاصره اقتصادی ملت ما شکست میخورد و ملت ما قانع خواهد شد و خاضع خواهد شد؟!
شما باید بدانید که دخالت نظامی امریکا و همه شماها، دخالت نظام شوروی و همه وابستگان به او، دخالت شماها همه در کشور ما و حصر اقتصادی شماها، در آن اراده ملت ما، آن تصمیم و اراده ملت ما اثری نخواهد کرد و ما مهیای مرگ هستیم. شما ما را از چه میترسانید؟ ما که مهیای شهادت هستیم، شما ما را از اقتصاد میترسانید، از دخالت نظامی میترسانید؟! شما کسانی را که از مرگ میترسند باید بترسانید، نه مملکتی که حاضر شده برای شهادت و شهادت را یک فوز برای خودش میداند. بنا بر این هیچ ما از این مسائل خوفی نداریم. و امریکا چه با همه کشورها دست به هم بدهند و بخواهند دخالت کنند، یا خودش به تنهایی- به قول کارتر- دخالت بکند، دخالت بکند تا بفهمد قضیه چی هست دخالت نظامی بکند تا بفهمد که مطلب چی هست، خوب است که از افغانستان آقای کارتر عبرت بگیرد. افغانستان که دولتش با او، با شوروی موافق است، حزبهای کمونیستی و چپگرا با او موافق است، یک عده ملت که نداشتند و ندارند اسلحه مدرن، آنها اسلحههای خود شوروی را گرفتند و سربازها و صاحبمنصبهای خود شوروی را با اسلحههای خودشان کشتند، و الآن هم آنها مشغول هستند و شوروی هر روز میفرستد و سلاحهای مدرن را میفرستد، سرباز میفرستد، لکن نتوانسته تا حالا ملت افغانستان را، ملت شجاع افغانستان را خاضع کند. آن افغانستان است که احزابش، احزاب کمونیستی و چپگرا با شوروی دست به هم دادند، با دولت دست به هم دادند، لکن ملت را نتوانستند خاضع کنند.ایران بحمد اللَّه دولتش با ملتش موافق است، و چپگرایان اینجا که تابع امریکا هم هستند عددی نیستند که قابل ذکر باشند. ما با آنها مسامحه میکنیم، و الّا یک روز تمام آنها از بین خواهند رفت. امریکا خیال نکند که با دخالت نظامی میتواند کاری بکند یا با حصر اقتصادی میتواند کاری بکند. ملتی که روزه میگیرد، ملتی که شهادت را قبول کرده، از این چیزها دیگر نمیترسد. بنا بر این، این روز مبارک 15 خرداد را که در عین حال که شهیدهای زیاد ما داشتیم، لکن مبارک برای ملت ما بود، من به همه ملت تبریک میگویم. و امیدوارم که همان طوری که تا کنون از 15 خرداد تا کنون ملت ما ادامه داده است به نهضت خودش، از این به بعد هم ادامه بدهد و همه قدرتمندان را مأیوس کند از دخالت در کشور ما. خداوند ان شاء اللَّه همه را توفیق بدهد و همه را سلامت و اسلام را قوّت بدهد. و امیدواریم که این نهضت به سایر بلاد اسلامی هم صدور پیدا بکند. و این مکتب، مکتب همه مسلمین است بلکه همه مستضعفین. خداوند مستضعفین را از چنگال مستکبرین بیرون ببرد. و بحمد اللَّه طلیعه اینکه مستکبرین به جای خودشان بنشینند، طلیعه این در دنیا پیدا شده است، فقط ایران نیست، همه دنیا تقریباً مستضعفین بیدار شدهاند و جمعیت، اکثریت قاطع با آنهاست. و من امیدوارم که بزودی بساط ظلم برچیده بشود.
خداوند همه را توفیق عنایت کند.
و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته
صحیفه امام، ج12، ص: 396-399