گزیده ای از کلام امام در باره معلم
از اول این بود که «آدم» که آمد با تعلیم الهی آمد و معلم بشر بود. انبیا هم معلم بشر بودند. شغل معلمی که شغل عمومی است برای انبیا گرفته، تا اولیا تا فلاسفه و امام، تا علما و تا فرهنگیها، که ماها ان شاء الله باشیم از آنها. پس شغل، شغل بسیار بزرگی است شغل آدم سازی. دیگر شغلها به این درجه نمی رسند؛ برای اینکه آنها مربوط به جهات دیگر است. در عالم هیچ موجودی به پایۀ انسان نمی رسد؛ و هیچ شغلی به پایۀ انسان سازی نمی رسد. پس شغل بسیار بزرگ است، بسیار شریف است.
صحیفه امام؛ ج 6، ص 438
باید خیلی شما توجه کنید به اینکه یک فرد عادی نیستید اگر فرض کنید در یک اداره ای یک نفر آدم یک خلاف کرد، در یک وزارتخانه یک نفر آدم یک خلاف کرد، آن خلافی که در یک وزارتخانه می شود یا یک اداره می شود با این خلافی که در جاهایی که تربیت و تعلیم باید واقع بشود و در آموزش و پرورش می شود، بسیار فرق دارد. آن طور نیست که در یک وزارتخانه اگر یک کسی خلاف کرد، خلافش همچو باشد که یک کشور را به هم بزند؛ مگر نادراً یک همچو اتفاقی بیفتد. اما چنانچه در آموزش و پرورش یک بچه ای فاسد از کار درآمد، یک بچه ای با اخلاق شیطانی تربیت شد، با اخلاق استکباری تربیت شد، این بچه با اخلاق شیطانی، با اخلاق استکباری، امکان این را دارد که یک کشور را تباه کند، و یک انسانهای زیاد را تباه کند. و [در] تمامش، شما که مشغول این شغل عظیم هستید، در تمام آنها، هم در خوبیهایشان و هم در بدیهایشان، شریک هستید. گاهی شریک جُرمید؛ و گاهی شریک یک نورانیتی که شما ایجاد کردید. باید خیلی توجه شما داشته باشید که شماها یک مردم عادی نیستید. شماها معلّم نسلی هستید که در آتیه همۀ مُقدّرات کشور به آن نسل سپرده می شود. شما امانتدار یک همچو نسلی هستید. تربیت شما و تعلیم شما باید همراه هم باشد.فقط این وظیفه نیست برای معلّم علوم دینی. این وظیفه است برای تمام معلمین در هر رشته که هستند و تمام استادی دانشگاه در هر رشته ای هستند.
همانطوری که معلم علوم دینی فقط اگر بخواهد علوم دینی را یاد بدهد و توجه به اخلاق دینی نداشته باشد، توجه به سازندگی این طفل یا این جوان نداشته باشد، ممکن است غائله بار بیاورد و کشور را به تباهی بکشد، معلّم غیر علوم دینی هم همین طور است. در هر رشته ای که تعلیم واقع می شود، چنانچه در آن رشته خدای نخواسته انحراف ایجاد بشود، معلّمینی یا اساتیدی باشند که انحراف ایجاد بکنند، هم خودشان شریک اند در این جرمهایی که از آنها صادر می شود؛ و هم کشورشان به تباهی کشیده می شود به حسب امکان. همچو نیست که وظیفۀ شما آقایان که معلم دینی هستید این باشد که تعلیم کنید. شما باید این عدّه ای که در دست شماست تعلیم کنید، و اهمیت تربیت را از تعلیم بیشتر بدانید.
صحیفه امام؛ ج14، ص35
نقش معلم در جامعه، نقش انبیاست. انبیا هم معلم بشر هستند. نقش بسیار حساس و مهمی است؛ و مسئولیت بسیار زیاد دارد. نقش مهمی است که همان نقش تربیت است که «إخراج مِنَ الظلمات إلی النور» آنهایی که اللّهُ وَلیُّ الَّذینَ آمَنُواْ یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمٰاتِ إِلَی النُّوُرِ همین سِمَت معلمی است. خدای تبارک و تعالی این سِمَت را به خودش نسبت می دهد که خدای تبارک و تعالی ولیّ مؤمنین است؛ و آنها را از ظلمات اخراج می کند به سوی نور. و معلم اول خدای تبارک و تعالی است که اخراج می کند مردم را از ظلمات به وسیلۀ انبیا و به وسیلۀ وحی مردم را دعوت می کند به عشق، دعوت می کند به محبت؛ دعوت می کند به مراتب کمالی که از برای انسان است. دنبال او انبیا هستند که همان مکتب الهی را نشر می دهند، و آنها هم شغلشان تعلیم است؛ معلمند، معلم بشرند. آنها هم شغلشان این است که مردم را تربیت کنند و انسان را تربیت کنند که از مقام حیوانیت بالا برود و به مقام انسانیت برسند. انسان مقامهایی دارد که مقام اولش همین مقام [است] بعد از اینکه مراتبی را سیر کرد همین مقام حیوانیت است، یک حیوانی است مثل سایر حیوانات، بلکه خطرناکتر. خطر حیوانات به اندازۀ خطر انسان نیست. آنقدری که انسان جنایت وارد می کند به همنوع خودش، هیچ حیوانی سَبُع هم، آنقدر جنایت وارد نمی کند. این چیزی است که انسان است. اول مقامی است که، بعد از اینکه مراحلی را طی کرده، به مرتبۀ حیوانیت رسیده. یک حیوانی است که هیچ افساری ندارد، یک حیوانی است که اگر رها کنند، خونخوارترین موجودات است.
صحیفه امام؛ ج 9، ص291
شما معلمین یک شغل بسیار شریف دارید که همان شغل الله است؛ همان شغل انبیاست. و یک مسئولیت بسیار بزرگ دارید که همان مسئولیت انبیاست. منتها انبیا از مسئولیت بیرون می آیند، برای اینکه عمل می کنند به آنچه فرموده اند، به آنچه مأمور هستند؛ ماها هم باید عمل بکنیم. اگر چنانچه خدای نخواسته بچه هایی از دامنهای شما و از کلاسهای شما بیرون بیایند که بر خلاف تربیتهای انسانی ـ اسلامی باشد، شما مسئول هستید. مسئولیت بزرگ است. یک انسانِ درست، ممکن است یک عالَم را تربیت بکند. یک انسان غیر سالم و یک انسان فاسد، عالَم را به فساد می کشد. فساد و صلاح از دامنهای شما و از تربیتهای شما و از مدارسی که شما در آنجا اشتغال دارید، از آنجا شروع می شود.
صحیفه امام؛ ج 9، ص292
«تزکیه قبل از تعلیم و تعلم است (یزکیهم). پیغمبر آمده است اینها را تزکیه بکند، پرورش بدهد، نفوس را مهیا کند و بعد (یعلمهم الکتاب و الحکمة)، بعد تعلیم کتاب و حکمت بکند که اگر کتاب و حکمت با پرورش توأم نباشد و با تزکیه توأم نباشد موجودی که از آن بیرون می آید همین موجوداتی باشد که در مجلس سنا و در مجلس شورای قبل از انقلاب بود.»
«خدای تبارک تعالی می فرمایند که من منت گذاشتم بر مردم به این که پیغمبر را فرستادم که آیات مرا برای مردم تلاوت کند (و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمة) تزکیه را مقدم ذکر فرموده است از علم، از حکمت. آیات شریفه قرآن در هر ذره از آن نکات هست. بی جهت این طور نیست که مثل یک نویسنده باشد که مقدم و مؤخر بودنش ممکن است که در نظر نباشد. تلاوت آیات شریفه، خوب همان رسالت است یعنی رسول آمده است که آیات قرآن را بر مردم تلاوت کند، تلاوت برای چه؟ تلاوت کند و مردم را تزکیه کند، نفوس مردم را تزکیه کند، تطهیر کند.»
شغل شما، شغل انسان سازی است، معلم انسان درست می کند، همان شغل انبیاست، انبیا آمدند، از اول هر نبی آمده است تا آخر، فقط شغلش این بوده است که انسان درست بکند، تربیت بکند، تربیت کند انسانها را. شغل معلمی همان شغل انبیاست. پیغمبر اکرم معلم همه بشر است و بعد او حضرت امیر سلام الله علیه، باز معلم همه بشر است، آن ها معلم همه بشر هستند، شما هم معلم یک عده هستید، شغل همان شغل است.»
«معلم امانت داری است که غیر از همه امانت هاست، انسان امانت اوست. امانت های دیگر را اگر کسی خیانت به آن بکند، خلاف کرده است لکن یک قالی را که به آن امانت داده بودند از بین برده است، در جامعه یک چیزی درست نمی شود، یک شخصی ضرری کرده است و این هم باید ضرر او را جبران کند. امانت اگر انسان باشد، اگر یک طفل قابل تربیت شد، اگر خدای نخواسته این امانت به آن خیانت شد، یک وقت می بینید خیانت به یک ملت است، خیانت به یک جامعه است و خیانت به اسلام است.»
«خیلی باید چشم ها را باز کنید و شغل مهم خودتان را که انتخاب کرده اید بسیار شغل عالی است، لکن به مسئولیتش هم باید توجه کنید و تربیت کنید. مهم تربیت است، علم تنها فایده ندارد و علم تنها گاهی مضر است.»
«شما خانم ها به طوری که حالا خودتان می گویید معلم هستید، دو شغل شریف دارید. شما خانم ها دو شغل بسیار شریف دارید: یکی شغل تربیت فرزند که این از همه شغل ها بالاتر است. یک فرزند خوب شما اگر به جامعه تحویل بدهید، برای شما بهتر است از همه عالم. اگر یک انسان شما تربیت کنید، برای شما به قدری شرافت دارد که من نمی توانم بیان کنم. پس شما یک شغلتان این است که بچه های خوب تربیت کنید. دامن مادرها، دامنی است که انسان از آن باید درست بشود.»
«ملت عزیز ایران و سایر کشورهای مستضعف جهان اگر بخواهند از دام های شیطنت آمیز قدرت های بزرگ تا آخر نجات پیدا کنند، چاره ای جز اصلاح فرهنگ و استقلال ندارند و این میسر نیست جز با دست اساتید و معلمان متعهدی که در دبستانها تا دانشگاهها راه یافته اند. به یقین بدانند که اسلام مکتبی است که انسانها را به گونه ای می سازد که به جز حق و مبدأ خلق به هیچ مکتبی تسلیم نشوند و تحت تأثیر هیچ قدرتی واقع نگردند و مصالح کشور خود را با هیچ انگیزه ای از دست ندهند و از استقلال و آزادی خویش و سایر بندگان خدا بی هیچ طمع و خوفی دفاع کنند.»
«اگر از دامن مادر این تربیت خوب شروع شد و مادر بچه را خوب تربیت کرد و به دبستان تحویل داد، آنجا هم همینطور تا دانشگاه یا مدارس علمی دیگر، آنها هم خوب تربیت کردند، یک وقت در یک برهه از زمان می بینید که جوانها همه خوب از کار درآمده اند و یک مملکت را به طرف خوبی می کشانند.»
«امروز باید پدران و مادران مواظب رفتار فرزندان خویش باشند که در صورت مشاهده حرکات غیر عادی، آنان را نصیحت نمایند تا گول منافقین و منحرفین را نخورند که در این صورت سعادت دنیوی و اخروی آنان تباه می گردد. مادران و پدران باید توجه داشته باشند که سنین دانش آموزی و دانشگاهی، سالهای شور و هیجان فرزندانشان می باشد و با اندک شعاری جذب گروه ها و منحرفین می شوند و نیز جوانان دبیرستانی با هوشیاری کامل توجه داشته باشند که عمال اجنبی آنان را، حتی با اسم اسلام راستین به دام شرق و غرب نیندازند.»
«مادران و پدران توجه داشته باشند که آنان از همه کس مؤثرتر برای نجات فرزندانشان از گرداب جهل و فساد می باشند و به همین جهت، دلسوزانه و متعهدانه با اساتید فرزندانشان در تماس باشند و آنان را در این مهم یاری دهند و از آنان یاری گیرند. امیدوارم این نونهالان، استقلال فرهنگی، سیاسی و نظامی فردای ما را تأمین کنند و ما را از شر ابرقدرتها نجات دهند و پایه گذاران جهان سوم راستین گردند.»
«این جانب خود را مسئول اسلام و ملت محترم می دانم تا در این امر حیاتی باز تأکید و پافشاری نمایم. امیدوارم همه دست اندرکاران امور تربیتی و آموزشی، تمامی دولت مردان جمهوری اسلامی، همه روشنفکران متعهد، گویندگان، نویسندگان و بالاخره فرد فرد ملت ایران که نزد خداوند قهار و مسئول هستند، در این امر که در رأس امور است، نه تنها سهل انگاری و مجامله ننمایند که با جدیت و پشتکار برای هر چه غنی تر و بهتر شدن اساس آموزش و پرورش اقدام نمایند.»
سخنرانی امام خمینی (س) در جمع فرهنگیان اصفهان به تشریح مقام معلم و جایگاه آن در اسلام و قرآن
بسم الله الرحمن الرحیم
شریفترین و پر مسئولیت ترین شغلها
آنچه در رژیم سابق شد، که دیدید، گذشت و ننگ برای عمال استعمار باقی ماند، و آنچه که ملت ما در طول این مدت زجر کشید، گذشت و اجر برای ملت ما باقی است، و آنچه که ملت ما به عالم ثابت کرد که می شود با ایمان و با عزم و تصمیم راسخ بر قوای شیطانی غلبه کرد گذشت؛ و آنچه که از حالا به بعد ما مکلف به آن هستیم گذشته ها گذشت؛ لکن ما آینده را باید نگاه کنیم. حالا ما چه تکلیف داریم، در آینده چه تکلیف داریم. فرهنگیها که با فرهنگیان علوم قدیمه در صف واحد هستند. یعنی علمای اسلام، معلمین علوم اسلامی با فرهنگیها که شغلشان شغل واحد است. این شغل شریفترین شغلها و پر مسئولیت ترین شغلهاست. شریفترین شغلهاست، برای اینکه شغل انسان سازی است؛ همان شغلی است که تمام انبیا برای همین معنا آمدند. قرآن یک کتاب انسان سازی است؛ و نازل شده است برای اینکه انسان درست کند. و این شغلی که فرهنگیها دارند- چه فرهنگیهای علوم قدیمه و چه فرهنگیهای سایر علوم- این شغل هم شغل آدم سازی است. اگر آدم ما بسازیم، مملکت ما نجات پیدا می کند. همیشه آدمها هستند که مقدرات کشورها را در دست می گیرند. منتها بعضیها آدمهای به صورت آدم و واقع شیطان، و بعضیها آدم. و همیشه از فرهنگ، این اشخاص بزرگ قیام می کنند. اشخاصی که ملتها را می توانند نجات بدهند و کشور را می توانند آباد کنند و دنیا و آخرت ملت را می توانند تعمیر کنند فرهنگیها هستند. پس فرهنگ یک کارخانه آدم سازی است؛ چنانکه انبیا هم برای همین معنا آمدند آدم درست کنند.
معلمی، شغل پیامبران
«تعلیم» سرمشق همه انبیاست که از طرف خدای تبارک و تعالی به آنها مأموریت داده شده؛ مأموریت خدا به انبیا همین است که بیایند و آدم درست کنند. و آنهایی که به انبیا نزدیکترند آنها به مقام آدمیت نزدیکترند. آن وقت که ملائکه اشکال کردند که آدمی که مفسد در ارض هست چرا خلق فرمودی. جواب این بود که من می دانم چیزهایی که شما نمی دانید. دنبالش هم خداوند تعلیم همه «اسماء» را به آدم کرد. و وقتی که عرضه داشت به ملائکه، آنها دیدند که نمی توانند این طوری که آدم می تواند ادراک کند حقایق را، آنها نمی توانند.
از اول این بود که «آدم» که آمد با تعلیم الهی آمد و معلم بشر بود. انبیا هم معلم بشر بودند. شغل معلمی یک شغل عمومی است برای انبیا گرفته، تا اولیا تا فلاسفه و امام، تا علما و تا فرهنگیها، که ماها ان شاء الله باشیم از آنها. پس شغل، شغل بسیار بزرگی است شغل آدم سازی. دیگر شغلها به این درجه نمی رسند؛ برای اینکه آنها مربوط به جهات دیگر است. در عالم هیچ موجودی به پایه انسان نمی رسد؛ و هیچ شغلی به پایه انسان سازی نمی رسد. پس شغل بسیار بزرگ است، بسیار شریف است.
سعادت و شقاوت ملتها از مدرسه ها
لکن برای فرهنگیها مسئولیت بسیار هست. هر چه شغل عظیم باشد، مسئولیت به همان مقدار بزرگ و عظیم است. مسئول تمام مقدراتی که برای یک کشوری پیش می آید، مسئول تمام انسانهایی که باید انسان بشوند، مسئول تمام جوانهایی که زیردست آنها باید تربیت بشوند. تربیت باید بشود انسان در مکتب فرهنگیان، معلم؛ و مقدرات هر مملکتی به دست همینهاست که از فرهنگ بیرون می آیند؛ و پیشرفت هر کشوری و عقب ماندگی هر کشوری باز به دست معلمین است. معلم است که با ساختن خود، افراد را، کشور را پیش می برد؛ و معلم است که اگر خدای نخواسته در پیش او انحراف حاصل بشود، کشور را خراب می کند. معلم است که انسانها را یا مهذب بار می آورد، متعهد بار می آورد، و یا انگل بار می آورد و وابسته. همه از مدرسه ها بلند می شود. همه سعادتها و همه شقاوتها انگیزه اش از مدرسه هاست، و کلیدش دست معلمین است.
فرهنگ، سایه ای از نبوت
باید معلمین توجه داشته باشند اولًا، به شغل شریف خودشان که شغل انبیاست، و ثانیاً به مسئولیت خودشان که همان مسئولیت انبیاست. انبیا مسئولند؛ لکن درست آنها عمل می کنند؛ از مسئولیت درست بیرون می آیند، از امتحان درست بیرون می آیند. آنها مأمور به تربیت هستند، و تربیت می کنند. و آن قدری که از عهده شان برآمد عمل کردند. شما هم همان مسئولیت را دارید، و همان شرافت را.
کانَّه فرهنگ سایه ای است از نبوت؛ و فرهنگیها سایه ای هستند از نبی. این سایه باید عمل کند به آن طوری که ذی ظل عمل کرد. اینکه می گویم «سایه»، برای این است که سایه از خودش هیچ نباید داشته باشد؛ همان طوری که یک سایه ای وقتی که می افتد روی زمین از یک شخص، حرکت، حرکت شخص است، و سایه به حرکت شخص حرکت می کند. اینکه سلطان را می گویند «ظل الله» این بزرگترین چیزی است که اگر ما تصور کنیم، تمیز می دهیم ما بین حق و باطل. ظل خدا- باید- وقتی «ظل الله» است که حرکتش حرکت خدا باشد؛ از خود هیچ نداشته باشد. پیغمبر اکرم «ظل الله» است؛ برای اینکه ... و مَا رَمَیتَ إذ رَمَیتَ و لَکِنَّ الله رَمَی آنهایی که با تو مبایعه کردند یُبَایعُونَ الله؛ بیعت با پیغمبر بیعت خداست. چرا؟ برای اینکه پیغمبر هر چه دارد از خدا، و هر چه می بیند خدا، و فانی است در او. هر حرکتی پیغمبرها می کنند همانی است که مطابق رضای خداست. به حرکت او، به تحریک او حرکت می کنند. از خودشان حرکت ندارند؛ به تحریک او حرکت می کنند. شما هم، فرهنگیها هم، ظل انبیا باید باشید.
مسئولیت سنگین فرهنگیان
و همه کسانی که شغل انبیا را دارند، که فرهنگیها هم همان شغل را دارند. مسئولیت زیاد است برای فرهنگیها، چنانچه برای علمای دین زیاد است. یعنی یک مسئولیت است برای همه. همه یکجور مسئولیت در مقابل خدا دارند. شما مسئولید که آنهایی که در کلاسهای شما هستند و تحت تربیت شما هستند، مسئولید که آنها را انسان کنید، و معلمین علوم قدیمه هم مسئولند که آنهایی که پیش آنها هست، آنها را انسان کنند. اگر درست این شغل را انجام دادند، این هم برای آنها شرافت زیاد هست؛ و هم برای مملکت خود و کشور خودشان یک مایه های شرافتمندی گذاشته اند که با تربیت صحیح ممکن نیست که یک مملکتی تحت نظر استعمار برود؛ و لهذا آنهایی که می خواهند این ممالک تحت نفوذ- ممالکی که حالا باید بگوییم ممالک شرق- آنهایی که می خواستند ممالک شرق را بچاپند، اینها به این دو جناح حمله کردند: به جناح علمای قدیم، و به جناح فرهنگ. منتها گاهی حمله ظاهر بود، و گاهی پشت پرده. حمله ظاهر آن بود که در زمان رضا شاه به علمای اسلام شد؛ که شاید اکثر شما یا همه شما یادتان نباشد که چه کردند با علمای اسلام. طوری کردند که این مدرسه های قم، مدرسه فیضیه، طلبه ها نمی توانستند توی مدرسه روز باشند. روز می رفتند توی باغات، آخر شب برمی گشتند. نمی توانستند یک جلسه درس داشته باشند؛ یک مجلس وعظ داشته باشند؛ و هکذا. و حمله بدتر از آن، حمله پس پرده است که نگذارند یک فرهنگی رشد بکند؛ عقب نگه دارند، نگذارند آن طوری که باید تربیت کند، ... فرهنگ را غیر اسلامی بار بیاورند.
تفاوت انسان مادیگرا و انسان متعهد
این مسأله تصادفی نیست: مسئله اینکه در مدارس ما در زمان اینها ضد اسلامی نمو می کرد تصادفی نبود. مسأله، مسئله حساب شده بود؛ حساب کرده بودند که آن چیزی که بتواند یک کشوری را از دست آنها نجات بدهد انسان اسلامی متعهد است. آنهایی که اسلامی بار نمی آیند و همه توجهشان به همین عالم ماده است- آنها- دنبال اینند که اتومبیل داشته باشند! این اتومبیل از دست شیطان به آنها برسد یا از دست خدا برسد فرقی ندارد در آن که می دهد؛ او اتومبیل می خواهد، او پارک می خواهد، او زندگی مرفه می خواهد؛ این زندگی مرفه را یک نفر دزد به او بدهد یا یک نفر نبی به او بدهد، هیچ فرقی پیش او نیست؛ برای اینکه به آن دهنده اش کاری ندارد. انسانِ متعهد است که اگر چنانچه پارکها را یک آدم منحرف به او بدهد قبول نمی کند؛ و اگر یک چیز مختصر را یک آدم صحیح به او بدهد برایش ارزش قائل است. این انسان است که این طور است. آنکه می تواند منفعت یک مملکت و یک کشوری را حفظ کند آنی است که فرق می گذارد ما بین زندگی ای که از کارتر به او برسد، یا زندگی ای که از یک فرد مسْلم به او برسد. بین این دو تا فرق می گذارد. این نمی رود دنبال اینکه از شاه باشد، خوبتر باشد، بهتر باشد، و لو از یک آدم جنایتکار باشد! او دنبال این است که از کجا پیدا شد، نه چی هست. آنکه مادی است دنبال این است که اینکه دست من آمد چی هست؛ کار به این ندارد که از کجاست. آن کس که متعهد است دنبال این است که از کجا آمد. آیا از طریق حلال آمد؟ آیا از مال مردم دارند به این می دهند؟ مال دزدی است اینکه دارد به او می دهد؟ مال حلال است که دارد به او می دهد؟ این دو طایفه با هم فرق می کنند. آنی که می تواند حفظ منافع یک کشوری را بکند این هست که «از کجا آمد»، نه آنی که «چی هست». آنکه می بیند، خود همین «چی هست» را می خواهد، اتومبیل می خواهد خوب شرکت نفت به او اتومبیل می دهد. شرکت نفتی که آنها مثلًا تأسیس کرده اند به او می دهد، بهتر. خوب، او خوبترش را می دهد، برای او کار می کند؛ سفارتخانه به او می دهد، برای او کار می کند. برای اینکه منفعتش را اینجا می بیند. کار ندارد که کی می دهد به او و از کجا آمده. لکن انسان متعهد اگر چنانچه صدها میلیون سفارتخانه به او بدهد قبول نمی کند؛ برای اینکه می بیند که از جایی آمده است که می خواهد این را منحرف کند. این می دهد که عوض بگیرد؛ مجان نمی دهد. سفارت امریکا اگر به کسی چیز می دهد، یا سفارت انگلستان به کسی، چیزی می دهد، مجان نمی دهد؛ او می دهد که از او کار بکشد.
استقلال کشور در گرو انسانهای متعهد
فرهنگ می تواند حل عقده ها را بکند. اگر فرهنگ، یک فرهنگی شد که انسان بارآورد، متعهد بارآورد، معتقد به یک ما ورا بارآورد، معتقد به اینکه اگر این از دیگری باشد این مسئولیت دارد، اگر این دزدی باشد مسئولیت دارد، آنکه اعتقاد به این معنا دارد و ایمان دارد به یک پرده ماورای این عالم، آن است که می تواند مملکت حفظ بکند؛ آن است که اگر در مقابل اینکه یک خیانت بکند همه چیزها را بهش بدهند زیر بار نمی رود. او مثل حضرت امیر- سلام الله علیه- قسم می خورد- به حسب روایتی که هست توی نهج البلاغه- که اگر چنانچه همه اقالیم دنیا را به من بدهند که بخواهم یک ظلمی بکنم، این قدر که یک چیزی را از دهن یک مورچه من بگیرم، ظلم است من نمی کنم. البته کسی او نمی شود؛ لکن مقدرات یک کشوری دست شماست. اینها که به فرهنگ حمله کردند، به مدارس قدیمه حمله کردند، به دانشگاهها حمله کردند- حمله باطنی یا ظاهری- اینها می خواهند نگذارند از دانشگاه آدم بیرون بیاید، از مدارس قدیمه انسان پیدا بشود. و لهذا جلوی فرهنگ ما را محکم گرفتند که پیش نرویم. برای اینکه اگر چنانچه از فرهنگ کسانی که بعد مقدرات مملکت دست آنهاست، از فرهنگ یک اشخاص متعهد و صحیح، بیرون بیایند، کلاه آنها پس معرکه است. و اگر یک اشخاصی بیرون بیایند که مبالات به هیچی ندارند، جز طعمه چیزی نمی فهمند، آنها، آنهایی است که آنها صیدش می کنند. طعمه ها را آنها بهتر از کسان دیگر می دهند. منصبها را آنها بهتر می دهند، مالها را آنها بهتر می دهند، و اینها را تحت استعمار و استثمار قرار می دهند.
کلید سعادت و شقاوت یک ملت
پس شغل ماها همه مان، شغل من و شغل شما، هر دو شغلی است که از انبیا به ما رسیده است. اگر ما به این شغل که داریم خیانت کنیم به انبیا خیانت کرده ایم، به خدای تبارک و تعالی خیانت کرده ایم؛ و خیانتمان این است که جوانهایی که پیش ما باید تربیت بشوند یک تربیت منحرفی بشوند. جوانها را مستقیم بار بیاورید؛ آدم بار بیاورید. اگر علاقه دارید به اینکه کشور شما، دین شما محفوظ بماند، این محفوظیت کلیدش دست شماست. کلید سعادت و شقاوت یک ملت دست فرهنگی است. فرهنگی اگر خوب باشد، مملکت خوب می شود؛ معلم اگر خوب باشد، مملکت خوب می شود؛ معلم اگر منحرف باشد، مملکت خراب می شود. پس شمایید که می توانید یک مملکتی را به پیش برانید؛ هم معنویاتش را و هم مادیاتش را. و شمایید که می توانید یک مملکتی را خدای نخواسته به عقب برانید؛ هم معنویتش را و هم مادیتش را. پس شغلْ شریف، مسئولیتْ زیاد. این شغل شریفی که الآن به عهده شما آمده است، و ما هم با شما هستیم- تبع شما ان شاء الله- این شغل شریف را، این امانتی است که خدا به شما داده. به این امانت خیانت نکنید، و نکنیم ان شاء الله.
(صحیفه امام؛ ج 7، ص 427 - 433)