وقایع و بیانات و رخدادهای حیات پر برکت حضرت امام خمینی (س) 28 اسفند ماه

کد : 3011 | تاریخ : 28 اسفند 1398

نامه [به آقای سید محمد رضا سعیدی (لزوم صبر و استقامت در ناگواریها)]28 اسفند 44

پیام [به اهالی مسلمان کردستان و دفاع از نیروهای مسلح ]28 اسفند 57

بیانات [در جمع ایتام کودک و نوجوان (جدیت در تحصیل)]28 اسفند 57

سخنرانی [در جمع پاسداران (تأکید بر رأی به جمهوری اسلامی)]28 اسفند 57

سخنرانی [در جمع نمایندگان عشایر لرستان (عوامل پیروزی)]28 اسفند 57

پیام [به رئیس جمهوری و دادستان کل انقلاب (عفو عمومی به مناسبت سال نو)]28 اسفند 58

سخنرانی [در جمع نمایندگان مجلس شورای اسلامی (کمال مطلق خواهی انسان)]28 اسفند 59

سخنرانی [در جمع مسئولان وزارت آموزش و پرورش (رابطه تعلیم و تهذیب)]28 اسفند 63

نامه [به آقای خامنه ای در مورد اختلاف شورای نگهبان و وزارت کشور]28 اسفند 66

 

نامه [به آقای سید محمد رضا سعیدی (لزوم صبر و استقامت در ناگواریها)]

زمان: 28 اسفند 1344/ 26 ذی القعدة 1385

مکان: نجف

موضوع: صبر و استقامت در مقابل مشکلات و ناگواریها

مخاطب: سعیدی، سید محمد رضا

بسمه تعالی

به عرض می رساند، مرقوم شریف که حاکی از سلامت مزاج محترم بود، موجب تشکر گردید. شرحی راجع به اوضاع [داده و] اظهار نگرانی نموده بودید. با آنکه حق با شماست، لکن اگر انسان در این اوضاع و احوال قیام به وظیفه کند و موفق به خدمت شود، نگرانی ندارد. نگرانی آنجاست که به خدمت قیام نکند و از وظیفه- خدای نخواسته- شانه خالی کند. امید است ان شاء اللَّه خداوند تعالی به امثال جنابعالی توفیق عنایت فرماید که در مقابل همه ناراحتیها و ناگواریها محکم بایستید و از پیشامدها- هر چه باشد- مأیوس نشوید. خداوند تعالی با شماست، و با عمل به وظیفه تأیید خواهد فرمود. و برفرض شکست صوری، فتح نهایی با اهل تقوا و عامل به وظیفه است. این ارعاد و ابراق  و فتح باب ظلم حاکی از ضعف است: و إِنَّمَا یَحتَاجُ إِلَی الظُّلمِ الضعیفُ. جنابعالی در امور جاریه نگران نباشید و ضعف به خودتان راه ندهید. ان شاء اللَّه این امور موقتی است و امَد آن سر خواهد آمد. اما راجع به مسائلی که مرقوم شده بود راجع به رادیو، در صورتی که به هیچ وجه استفاده محرّم از آن نشود، خرید و فروشش جایز است؛ و اما استفاده های محلله مانع ندارد. راجع به ریش، به همان احتیاط باقی هستم. راجع به دولت، مالک می دانم. و اگر مطالبی از این جانب مسموع شد، بی مراجعه به خود من قبول نفرمایید؛ چون اخیراً گویا افتراهایی بسته می شود، و این آخرین دشمنی است. از جنابعالی رجای دعای خیر دارم. و السلام علیکم.

روح اللَّه الموسوی الخمینی     

  صحیفه امام، ج 2، ص: 70

 

پیام [به اهالی مسلمان کردستان و دفاع از نیروهای مسلح ]

زمان: 28 اسفند 1357/ 20 ربیع الثانی 1399

مکان: قم

موضوع: اغتشاش در کردستان

مخاطب: اهالی مسلمان کردستان

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

به اهالی محترم مسلمان کردستان

شنیده شده که عده ای وضع کردستان عزیز را مغشوش کرده اند و نمی خواهند بگذارند مسلمانان آسایش داشته باشند و بر خلاف اسلام عمل می کنند. این عده به ارتش، که اکنون به سوی ملت مسلمان برگشته و از آن تبعیت می کنند، حمله می برند و آنها را مورد توهین قرار می دهند. این قبیل کارها بر خلاف اسلام و مصالح مردم مسلمان است. مردم کردستان و سایر نقاط باید بدانند که هر گونه حمله به ارتش و ژاندارمری از نظر ما مردود است. و ما با برادران اهل سنت خود هیچ اختلافی نداریم، همه اهل ملت واحد و قرآن واحد هستیم. ارتش و ژاندارمری و پلیس نیز باید بدانند که از این به بعد آنها حافظ مصالح و استقلال مردم مسلمانند، و اگر کسی به آنها حمله کند از مردم مسلمان نیست و از عمال اجانب است. و باید نیروهای مسلح با قدرت از منافع و مصالح ملت مسلمان دفاع کنند و هر گونه حمله ای را به خود و به نوامیس مردم با قدرت دفع نمایند.

روح اللَّه الموسوی الخمینی

 صحیفه امام، ج 6، ص: 384

 

بیانات [در جمع ایتام کودک و نوجوان (جدیت در تحصیل)]

زمان: 28 اسفند 1357/ 20 ربیع الثانی 1399

مکان: قم

موضوع: جدیت در تحصیل و فراگیری معارف الهیه

حضار: جمعی از ایتام کودک و نوجوان

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

من نمی توانم تأثر خودم را از این منظره چه جور بیان کنم. من کم تحت تأثیر واقع می شوم لکن الآن تحت تأثیر این عزیزان واقع شدم. من پدر شما هستم، من ...  و من خدمتگزار شما بچه ها هستم؛ شما بچه های خود من هستید. من از ظلمی که به ملتمان شده است و از ظلمی که به همه یتیمها و همه انسانها شده است متأثرم. من نمی دانم چطور تأثر خودم را از این منظره اظهار کنم.

خداوند پشتیبان شما باشد. شماها ان شاء اللَّه در آتیه برای اسلام و برای کشور خودتان سرباز لایق ان شاء اللَّه باشید. خداوند در تحت تربیت اسلام و تربیت امام زمان- سلام اللَّه علیه- و تربیت قرآن، شما را یک جوانان برومند برای ملت ما قرار بدهد. من به همه شما ارادت دارم، اخلاص دارم، محبت دارم، دوستی دارم؛ شما از خود من هستید و من هم از خود شما. ان شاء اللَّه موفق باشید، مؤید باشید. جدیت کنید در تحصیل، جدیت کنید در یاد گرفتن معارف الهیه، جدیت کنید در اینکه خودتان را خوب بار بیاورید. خدا حفظتان کند، سلامت باشید ان شاء اللَّه

 صحیفه امام، ج 6، ص: 386

 

سخنرانی [در جمع پاسداران (تأکید بر رأی به جمهوری اسلامی)]

زمان: 28 اسفند 1357/ 20 ربیع الثانی 1399

مکان: قم،

موضوع: رأی به جمهوری اسلامی

حضار: جمعی از پاسداران انقلاب و اقشار مختلف مردم

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

پیروزی ابتدایی

من از شما برادران محترم که برای تفقد ما آمدید تشکر می کنم. از خدای تبارک و تعالی سعادت همه شما را خواستارم. ما تا کنون نصف راه را پیمودیم؛ یعنی دست اجانب را تا حدودی کوتاه کردیم و دست ستمکاران را قطع کردیم لکن برای ساختن مملکت باز خیلی وقت لازم داریم، و برای قیام «1» حکومت اسلامی نیز وقت لازم است و فعالیت ما اگر چنانچه در این موقع حساس سستی بکنیم یا گمان کنیم که پیروز شدیم- که گمان پیروزی باز سستی می آورد- اگر شما گمان کنید که دیگر پیروز شدید و باید بروید سراغ کسب و کارتان و بی اعتنا باشید راجع به مقدراتتان، من خوف این را دارم که شکست بخوریم. ما پیروز نشدیم تا کنون؛ ما پیروز بر سلسله پهلوی شدیم، آنها را خارج کردیم لکن ریشه های آنها باز ممکن است باقی باشد. پیروز شدیم، تا حدودی که دست اجانب را تا یک مقداری قطع کردیم؛ لکن آنها در کمین هستند، آنها ساکت نمی نشینند. آنها به ایران علاقه وافر دارند! آنها مخازن ما را می خواهند؛ ایران نسبت به آنها حیاتی است. ما نباید فرض کنیم که چون این پیروزی ابتدایی را پیدا کردیم دیگر کار گذشته است؛ کار نصفه شده است، شاید بیشتر از نصفش باقی مانده باشد.

ما باید با تمام قوا کوشش کنیم که وحدت خودمان را حفظ کنیم، و قصدهای خودمان  را اسلامی کنیم و در چند روز دیگر که رفراندم می شود، همه ما به حکومت اسلامی- یعنی به جمهوری اسلامی- رأی بدهیم. من خودم رأیم جمهوری اسلامی است و از همه آقایان تقاضا دارم که همین رأی را بدهند. البته همه مختارند هر رأیی را می خواهند بدهند لکن تقاضای من از ملت این است که همین رأی را بدهند.

و من امیدوارم که با وحدت کلمه- شما برادرها- و با اینکه قصدتان را برای اسلام خالص کنید، پیشرفت خواهید کرد؛ چنانچه پیروزی تا کنون هم [از] وحدت کلمه شما [بود]، و اینکه همه برای اسلام و مقصد این بود که حکومت اسلامی باشد.

ان شاء اللَّه اگر- چنانچه- جمهوری اسلامی برپا بشود، البته با تدریج، بسیاری از امور اصلاح می شود. و امیدوارم که همه امور اصلاح بشود؛ و مملکت مال خود شما باشد و خود شما مملکت را اداره بکنید. من امیدوارم که همه اقشار مملکت فعالیت داشته باشند؛ و کشاورزها در کشاورزی جدیت داشته باشند و خصوصاً مواد غذایی را بیشتر تهیه کنند، دامدارها دامداری کنند، و تجار و کَسَبه کسبِ صحیح بکنند، گرانفروشی نکنند. از قراری که گفته می شود اشخاصی خیلی گرانفروشی و بی انصافی می کنند؛ بدانند اینها که ملت ما الآن- بسیاری از آنها- ضعیف هستند، بسیاری از آنها در این قضایا ضرر بردند، بسیاری از آنها از پا درآمدند. اگر بنا باشد که کاسبها باز یک گرانفروشی را راه بیندازند و بی انصافی بکنند ممکن است که اینها صدمه زیاد بخورند. من خواهش می کنم از تمام اقشار ملت که انصاف را نصب عین خودشان قرار بدهند، رضای خدا را نصب عین خودشان قرار بدهند؛ خداوند به آنها برکت خواهد داد. خداوند ان شاء اللَّه شما را سعادتمند و در دنیا و آخرت روسفید کند.

و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته

  صحیفه امام، ج 6، ص: 387-388

 

سخنرانی [در جمع نمایندگان عشایر لرستان (عوامل پیروزی)]

زمان: 28 اسفند 1357/ 20 ربیع الثانی 1399

مکان: قم،

موضوع: عوامل پیروزی

حضار: نمایندگان عشایر لرستان

اعوذ باللَّه من الشیطان الرجیم

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

اجتناب از اختلاف

آقایان از راه دور آمده اید، خوش آمدید! آمده اید برای دلجویی از ما و از اهالی قم؛ آمده اید برای هم پیوستگی به ملت ایران. من امیدوارم که با این هم پیوستگی که بین شما و سایر ملت ایران است، به واسطه این هم پیوستگی، به تمام مقاصد خودمان که آزادی ملت است، استقلال مملکت است و برقراری حکومت عدل اسلامی- جمهوری اسلامی- است، من امیدوارم که نایل شویم. من امیدوارم که شما اهالی محترم لرستان در آن محالّی که هستید، در آنجا اگر چنانچه اختلافاتی هست خودتان رفع کنید. برادران من! امروز روزِ اختلاف نیست؛ امروز روزِ این است که همه با هم پیوسته بشوید، همه با هم برادروار از کشور خودتان دفاع کنید.

شیاطین در کمین نشسته اند می خواهند مسائل را باز به حال اول برگردانند؛ می خواهند ما را باز اسیر کنند، می خواهند آن دیکتاتوریها و قلدریها را برگردانند، می خواهند مخازن ما را ببرند. منتها تا کنون به فرم شاهنشاهی [بود] و ممکن است بعدها به یک فرم دیگر. باید همه شما بیدار باشید، هوشیار باشید. از کشور خودتان، از اسلام عزیز دفاع کنید. اگر بعض اشخاص منحرف آمدند بین شما و مطالبی گفتند که اسباب تفرقه می شود، آنها را به خودتان راه ندهید. اگر بعض از اشخاص منحرف در بین شما پیدا شدند و تبلیغات سوء کردند، بدانید که اینها منحرف هستند، اینها با اسلام مخالف هستند، اینها ایادی اشخاصی هستند که تا کنون ما را به اسارت کشیدند، ممالک [مملکت ] ما را عقب راندند.

شما همه باید با هم همدست [و] هم پیمان باشید؛ همه دوست هم باشید، دوست ملت باشید. برای اسلام خدمت کنید. شما می دانید که این وحدت کلمه ای که بین همه شماها پیدا شد و این اتکالی که به اسلام داشتید شما را پیروز کرد؛ پس دست از این وحدت کلمه برندارید و دست از اسلام برندارید. به واسطه اسلام است که ما می توانیم عدالت را در همه جامعه خودمان پخش کنیم. کارگرها بدانند که اسلام برای آنها بسیار اهمیت قائل است. کارمندها بدانند که اسلام برای همه قشرها- خصوصاً قشر کارگر و دهقان- بسیار اهمیت قائل است؛ ولی باید با تدریج این امور انجام بگیرد. دولت به فکر این معنا هست، ما به فکر این معنا هستیم لکن به قدری آشفته است و به قدری اینها خرابکاری کردند که جز با یک زمان، نسبتاً یک زمانی که باید یک مقدار تحمل کرد نمی شود این کارها را انجام داد. این طور نیست که الآن کسی به فکر شماها نباشد؛ ما به فکر شما هستیم، دولت به فکر شما هست لکن یک قدری باید شکیبایی کنید. شما بودید که پنجاه و چند سال زیر چکمه این اشخاص نالایق، این اشخاص چپاولگر صبر کردید؛ حالا یک قدری صبر کنید تا ... هم منزل برای مستمندان تهیه می شود، و هم کارِ خوب تهیه می شود، و هم تعدیل می شود این کارهایی که باید بشود. شما یک قدری تأمل و صبر کنید، اتکال به خدا بکنید. و امیدوارم که همه شما سعادتمند باشید، هم در دنیا و هم در آخرت.

... در این رفراندمی که می شود، من خودم رأی می دهم به «جمهوری اسلامی» و از شما هم تقاضا دارم که برای اسلام رأی بدهید و به جمهوری اسلامی رأی بدهید. آنهایی  که بر خلاف جمهوری اسلامی رأی می دهند، آنها آزادند لکن بدانند که این یک امری است که مخالفت با ملت است، مخالفت با اسلام است؛ و من نصیحت می کنم آنها را که این کار را نکنند و همه با هم به جمهوری اسلامی رأی بدهند.

خداوند همه شما را موفق کند. و من از شما تشکر می کنم که اینجا آمدید و از ما دلجویی کردید.

و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته

                        صحیفه امام، ج 6، ص: 389-391

                                                       

پیام [به رئیس جمهوری و دادستان کل انقلاب (عفو عمومی به مناسبت سال نو)]

زمان: 28 اسفند 1358/ 1 جمادی الاول 1400

مکان: تهران، شمیران، دربند

موضوع: عفو عمومی

مناسبت: آغاز سال نو

مخاطب: رئیس جمهوری و دادستان کل انقلاب اسلامی

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

گرچه ملت شریف ایران خاطره های تلخی دارند از دستگاه سازمان امنیت و گروهی از قوای انتظامی و افرادی از روحانی نماها که به طور قاچاق خودشان را در سِلْک «1» روحانیت و گویندگان اسلامی درآورده بودند. بسیاری از گروههای فوق پس از انقلاب اسلامی به مجازات خود رسیدند؛ لکن با گزارشاتی که از اطراف می رسد، توطئه هایی از گروههای منحرف که به نظر می رسد الهام از خارج می گیرند و می خواهند همان نقشی را که در زمان رضا خان بازی کردند عمل کنند، و با شکست حتمی روحانیت متعهد و آسیب رساندن به قوای انتظامی، کشور عزیز را به دامن چپ و یا راست بکشانند؛ و با ملت آن کنند که در زمان رژیم طاغوتی کردند؛ و این خطر عظیمی است که غفلت از آن و بی تفاوتی در مقابل آن به هدم اسلام و کشور منتهی می شود. من خود شاهد زمان رضا خان از کودتا تا انقراض فضاحت بار رژیم بوده ام؛ و توطئه هایی را که به دست عمال خارجی می شد، یکی پس از دیگری دیده ام. من شاهد بودم که روحانیت را به اسم ارتجاع و اسمهای ننگین دیگر در نظر ملت ساقط نمودند و سنگرهای بزرگ اسلام را یکی پس از دیگری با دست جوانان بی خبر از عمق توطئه ها شکستند، و راه را برای مقاصد شوم استعمارگران باز کردند، و شاعران درباری و نویسندگان مزدور و گویندگان وابسته بر ضد اسلام، و خدمتگزاران به کشور و اسلام، از رجال پاکدامن گرفته تا علمای  بزرگ طراز اول، با قلم و زبان و شعر و مقاله، آنان را از ملت و ملت را از آنان جدا کردند، و سایه شوم استبداد و استعمار را در طول پنجاه سال، آن چنان بر سرتاسر کشور عزیزمان گستردند که احدی را مجال گفتن حق نماند. من به شما ملت شریف ستمدیده اخطار می کنم جای پای آن شیطان بزرگ و شیاطین دیگر را در سراسر کشور می بینم که با نقشه حساب شده همان طرح زمان رضا خان را ریخته و با شیطنت درصدد اجرای آن هستند؛ و آن نقشه تضعیف روحانیت متعهد و تضعیف قوای انتظامی است به اسم ساواکی و وابسته به رژیم طاغوتی.

لهذا من برای احساس خطر و جلوگیری از این نقشه شوم و حفاظت کشور عزیز و اسلام بزرگ، کلیه قشرهایی که دستشان به خون بیگناهی آغشته نشده و امر به قتل نفوس نکرده و شکنجه گر نبوده و امر به شکنجه منتهی به قتل نکرده و از بیت المال و اموال مردم سوء استفاده ننموده، در آستانه سال جدید عفو عمومی نمودم؛ چه نظامی و چه سایر قوای انتظامی و چه ساواکی و چه روحانی نمای وابسته و پیوسته به رژیم سابق. از این تاریخ به بعد احدی حق تعرض به کسی را ندارد، نه مقامات مسئول و نه گروه غیر مسئول.

و جناب آقای رئیس جمهور موظف هستند که از این هرج و مرج موجود اکیداً با قوه قهریه جلوگیری نمایند و متخلفین را از هر قشری هستند به دست قانون بسپارند. و جناب آقای قدوسی دادستان کل انقلاب موظف هستند که اشخاص متخلف را از هر طبقه هستند به دادگاه احضار و به وسیله آقای رئیس جمهور آنان را الزام به حضور، و عدالت را درباره آنان اجرا کنند.

و اما اشخاصی که متهم هستند به یکی از امور فوق که مورد عفو نمی توانند باشند، احدی حق تعرض به آنان را ندارد جز محاکم صالح، و مأمورین از قِبَل آن محاکم برای تحویل به محاکم و تمام محاکم ایران موظفند که پس از اتمام پرونده متهم، پرونده یا رونوشت آن را به تهران نزد آقای قدوسی، دادستان کل انقلاب بفرستند برای رسیدگی نهایی. و آقای قدوسی موظفند هیأت یا هیأتهایی مرکب از قضات شرع تشکیل دهند، و رسیدگی به این قسم پرونده ها بکنند و حکم عدل اسلامی را جاری نمایند. و جناب آقای  رئیس جمهور پس از رسیدگی به جرایم محکومین که در زندان هستند، به گروههایی که لایق تخفیف هستند یک درجه تخفیف دهند، و آنانی را که می شود آزاد کرد، آزاد کنند. و باید تذکر دهم که این عفو و تخفیف، مشروط است به آنکه این اشخاص پس از عفو و آزادی، مرتکب اعمال سابق خود یا مشابه آن نشوند، و الّا علاوه بر مجازات جرم فعلی، مجازات جرم سابق نیز اعاده می شود. و من از عموم برادران ایمانی می خواهم که برای رضای خداوند تعالی از انتقامجویی و بهانه گیری اجتناب کنند، و به پیروی از رسول اکرم- صلی اللَّه علیه و آله- عفو و اغماض را شیوه خود قرار دهند. و من از جوانان عزیز می خواهم که از خود عطوفت نشان دهند و از شیوه احسان که مرضیِّ خداوند است و قرآن کریم بر آن تأکید فرموده، پیروی کنند.

از خداوند تعالی سلامت و سعادت همگان را خواستارم.

سه شنبه 28/ 12/ 58

روح اللَّه الموسوی الخمینی

صحیفه امام، ج 12، ص: 193-195

 

سخنرانی [در جمع نمایندگان مجلس شورای اسلامی (کمال مطلق خواهی انسان)]

زمان: صبح 28 اسفند 1359/ 12 جمادی الاول 1401

مکان: تهران، جماران

موضوع: کمال مطلق خواهی انسان و خودکامگیهای وی

حضار: هاشمی رفسنجانی، اکبر (رئیس مجلس شورای اسلامی) و نمایندگان مجلس شورای اسلامی

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

نقش زنان و برکات جنگ

البته در این سالی که به ما گذشت ماجراهای زیاد، گرفتاریهای زیاد برای ملت ما رخ داد. ولی من به نظرم می رسد تا گرفتاریها نباشد، سختیها نباشد، جنگها نباشد و کشتار دادنها و سایر اثرات آن نباشد، انسان از آن خمودی و از آن راحت طلبی- که در ذاتش هست- بیرون نمی آید. البته جنگ و لواحق آن بسیار ناگوار بود برای ملت ما، لکن در ازای او جوانهای ما، آنهایی که در جبهه ها می گذرانند و مردمی که جنگ را لمس می کنند، آن چنان مقاومتی از خودشان به خرج دادند که متوقع نبود. و این از برکات زحمتها و ناگواریهای جنگ و لواحق جنگ بود. اگر در یک رژیمهایی که ملت شرکت نداشتند با دولت در همه امور و حاضر در صحنه نبودند در همه گرفتاریها و زحمتها جنگی واقع می شد، فقط در یک کناری بود، بدون اینکه تحرکی از خود ملت و جوانهایی که احتیاج به تحرک دارند واقع می شد، این جنگ بیفایده بود. و اما امروز تمام ملت ما، نه فقط جوانها و آنهایی که در جبهه ها هستند، بلکه پیرمردها و پیرزنها و دختر و بچه های نابالغ در صحنه گرفتاریها و در صحنه جنگ حاضرند و همه خود را در جبهه می بینند.

من وقتی در تلویزیون می بینم این بانوان محترم را که اشتغال دارند به همراهی کردن و پشتیبانی کردن از لشکر و از قوای مسلّح ارزشی برای آنها در دلم احساس می کنم که برای  کس دیگری نمی توانم این طور ارزش قائل بشوم. کارهایی که آنها می کنند یک کارهایی است که دنبالش توقع اینکه یک مقامی داشته باشند، یا یک پستی را اشغال کنند، یا یک چیزی از مردم خواهش کنند، هیچ این مسائل نیست. بلکه سربازان گمنامی هستند که در جبهه ها باید گفت مشغول به جهاد هستند. و ما اگر فایده ای از این جمهوری اسلامی نداشتیم الّا همین حضور ملت به همه قشرهایش در صحنه و نظارت همه قشرها در امور همه، این یک معجزه ای است که جای دیگر من گمان ندارم تحقق پیدا کرده باشد. و این یک هدیه الهی است که بدون اینکه دستهای بشر در آن دخالت داشته باشند خدای تبارک و تعالی به ما اعطا فرموده است. و ما باید قدر این نعمت را بدانیم؛ و اقتدا کنیم به این زنها و بانوان و بچه های پشت جبهه و آنهایی که در خود شهرهای مخروبه و نیمه مخروبه حاضرند. ماها باید از اینها اخلاق اسلامی و ایمان و توجه به خدا را یاد بگیریم. ماها ممکن است کارهایی که حتی خیلی هم مفید است. برای جامعه بکنیم، لکن برای خودمان مفید نباشد. ممکن است که ماها کارهایی انجام بدهیم که به صلاح جامعه است و جامعه از آن استفاده کند و جامعه را به پیش ببرد، لکن ما را به عقب ببرد؛ و در پیشگاه خدای تبارک و تعالی نه اینکه اجری نبریم، بلکه انحطاط پیدا بکنیم.

ما باید به این قشرهای توده مردم که بی توقع به کشور خدمت می کنند و به همه شما هم دارند خدمت می کنند به آنها اقتدا بکنیم و خودمان را اصلاح بکنیم. اگر ما هم آن روحیه را پیدا می کردیم، آن وقت کارهایمان همه یک وجهه پیدا می کرد. و افراد اگر کارهایشان به وجهه واحد باشد؛ یعنی مقصد خدا باشد و توجه به او. انسان را وادار به کار بکند، هیچ اختلافی متصور نیست. تمام چیزهایی که بشر به آن مبتلا هست از خود آدم است. تمام یعنی کارهایی که به دست بشر انجام می گیرد، بلکه کارهایی هم که از غیب به ما وارد می شود، چه بسا این همه زلزله ها و سیلها و طوفانها برای این باشد که ما خودمان را اصلاح نکردیم. ما اگر چنانچه خودمان را اصلاح کنیم و اینهایی که مؤثرند در بین توده ها، اینهایی که مردم نظر می کنند ببینند اینها چه می کنند، آنها هم تبعیت کنند، اگر آن اشخاصی که مورد توجه مردم اند و مردم اعمال آنها را و اقوال آنها را تحت نظر دارند، اگر چنانچه وجهه واحد باشد، شما که صحبت می کنید برای خدا باشد، آن هم که می شنود برای خدا باشد، او که می نویسد هم همین طور، هیچ اختلافی نخواهد واقع شد.

اگر اختلاف نظر هم باشد، با طرز الهی حل می شود؛ نه با طرز شیطانی. عمده اصلاح همین مرکزِ «خود» است. همه مصیبتهای ما از خود ماست. و باید اصلاح از خود ما شروع بشود. من توقع نداشته باشم که خودم اصلاح نشده بخواهم دیگری را اصلاح کنم. این خیال باطل است. اگر چنانچه خود آن گوینده اصلاح شده باشد، می تواند دیگران را اصلاح بکند.

و این بشر یک خاصیتهایی دارد که در هیچ موجودی نیست. مِنْ جمله این است که در فطرت بشر؛ طلبِ قدرتِ مطلق است، نه قدرت محدود. طلبِ کمال مطلق است، نه کمال محدود. علم مطلق را می خواهد؛ قدرت مطلقه را می خواهد. و چون قدرت مطلق در غیر حق تعالی تحقق ندارد، بشر به فطرت حق را می خواهد، و خودش نمی فهمد.

یکی از ادله محکم اثبات کمال مطلق همین عشق بشر به کمال مطلق است. عشقِ فعلی دارد به کمال مطلق. نه به توهّم کمال مطلق؛ به حقیقت کمال مطلق. عاشقِ فعلی بدون معشوقِ فعلی محال است. در اینجا توهّم و ساختن نفسی تأثیر ندارد، برای اینکه فطرت دنبال واقعیت کمال مطلق است؛ نه دنبال یک توهّم کمال مطلق تا کسی بگوید بازی خورده است. فطرت بازی نمی خورد. در فطرت همه بشر این است که کمال مطلق را می خواهد. و برای خودش هم می خواهد. بشر انحصار طلب است. کمال مطلق را می خواهد که خودش داشته باشد. و این کمال مطلق آنجایی که همه پیدا بکنند یکی می شود. متعدد نیست تا اینکه آنجا دیگر انحصار باشد. همه یک است. اگر یک نفر- فرض کنید- حکومت یک شهری [را داشته ] باشد، در قلبش راضی نیست؛ برای اینکه می بیند که دلش می خواهد حکومت یک استان [را داشته ] باشد. وقتی استاندار شد، باز راضی نیست. دلش می خواهد که تمام یک کشور در دست او باشد. بعد که به دستش  آمد، راضی نیست. می خواهد که کشورهای دیگر هم تحت سلطه او باشد. شما می بینید که الآن این دو قدرتی که در عالم هست، در زمین است، این دو قدرت هیچ کدام راضی به آن ابرقدرتیِ خودشان نیستند. دولت امریکا می خواهد که روسیه شوروی نباشد و خودش باشد. شوروی هم می خواهد که امریکا نباشد و خودش باشد. و توهّم این را می کنند که کافی است برایشان! و حال آنکه اگر تمام زمین را به یکی بدهند، می رود دنبال آنچه ندارد. قانع نمی شود به آنچه دارد. دنبال آن چیزی است که ندارد، برای اینکه عشق به کمالِ مطلق دارد، عشق به قدرت مطلقه دارد. اگر تمام عالم را، تمام این کهکشانها و تمام این سیّارات و ثوابت و هر چه هست در تحت سلطه یک نفر بیاید، باز قانع نمی شود، برای اینکه اینها کمال مطلق نیست. تا نرسد به آنجایی که اتصال به دریای کمال مطلق پیدا بکند و فانی در آنجا بشود، برایش اطمینان حاصل نمی شود. ألا بِذِکرِ اللَّهِ تَطمَئِنُّ القُلُوبُ. نه به ریاست جمهوری و نه به نخست وزیری و نه به قدرت قدرتهای بزرگ و نه به دارا بودن همه مُلک و ملکوت. آنی که اطمینان می آورد و نفس را از آن تزلزل که دارد و خواهش که دارد بیرون می آورد «ذکر اللَّه» است. نه ذکر اللَّه به اینکه با لفظ، ما لا إله إلّا اللَّه بگوییم. ذکر اللَّهی که در قلب واقع می شود، یاد خدا، توجه به او: ألا بذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ. و بعد در آیات دیگر می فرماید که یَا أیَّتُهَا النَّفْسُ المُطْمَئِنَّةُ ارْجِعی  إِلی  رَبِّکِ رَاضِیَةً مَرضِیَّةً فَادْخُلِی فِی عِبَادی وَ ادْخُلِی جَنَّتِی.»

 اگر انسان بخواهد خصوصیات این آیات شریفه را بگوید طولانی است. من یک اشاره به آن بکنم. و آن اینکه آن «نَفْس مطمئنّه»؛ یعنی آن نفسی که دیگر هیچ خواهشی ندارد. این طور نیست که حالا نخست وزیر شده می گوید این کم است، باید رئیس جمهور بشوم؛ رئیس جمهور شده است می گوید این کم است، من باید رئیس جمهور کشورهای اسلامی باشم. به اینجا رسید می گوید این کم است. به هر جا برسد کم  است. تمام عالم را اگر یک لقمه کنند و به دست او بدهند، وقتی فکر می کند می بیند نقیصه دارد؛ خواهشش غیر این است. آن وقت مطمئن می شود که به کمال مطلق برسد. کمال مطلق آن وقتی است که او باشد؛ غیر او نباشد در کار. توجه به ریاست، توجه به سلطنت، توجه به عالم ماده، توجه به عالم  های دیگر به غیب، به شهادت، هیچ نباشد. یاد منحصر شده باشد به یاد خدا. آنجا نفس «مطمئن» می شود. آن وقت است که مورد این خطاب واقع می شود که یا أَیَّتُها النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ای نفسی که به آنجا رسیدی که مطمئن شدی؛ از لغزش بیرون رفتی و توجه نداری به جای دیگر. یا أَیَّتُها النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعی  إلی  رَبِّکِ حالا دیگر هیچ چیز دیگر برای تو نمی شود. تو برگرد به سوی خدای «خودت»: «رَبِّکِ». ربِّ نفس مطمئنّه. فَادْخُلی  فی  عِبادی  نه عباد اللَّه، عباد صالحین نه. «عبادی». با این ریزه کاری. وقتی که واقع شدی در عباد، آن وقت وَ ادْخُلی  جَنَّتی  نه الجنَّه. آن جنت مال دیگران است. آن جنت با همه عرض و طولش مال «عباد صالح» است، «عبادی» نیست. مالِ «عبادی» آنچه دیگر هیچ نیست جز عبادت، آن هم عبادت «هو»

وقتی آنجا رسیدی، «ادخلی جنّتی». جنّتِ لقاء، جنّت ذات؛ نه جنت دیگران. جنّت شما که ان شاء اللَّه همه وارد بشوید در آن جنت، با این جنت فرق دارد. آن جنتِ «عباد صالح»، «عباد اللَّه الصالحین» است. اما این جنتی است که انتساب به هیچ جا ندارد، الّا به «هو». آن وقت «نفس مطمئنّه» وارد شده است در یک منبع نور و در یک کمال مطلق، و رسیده است به آن چیزی که عاشق او بود. به هیچ چیزی عشق ندارد، خیال می کند! قدرتهای بزرگ خیال می کنند که قدرت رسیدن به زمین و هر چه در اینجاست کافیشان است. دلیل اینکه کافی نیست [این است که ] می بینید که در فطرت همه هست که یک قدرتی من داشته باشم که هیچ محدود به حدی نباشد. اگر به آن بگویند که خوب، حالا همه قدرتِ مُلْک و ملکوت را داری، لکن یک قدرت دیگری هم هست، می خواهی یا نمی خواهی، جواب مثبت است! [اگر] بگوید همه قدرتهایی که در عالم هست، عالم مُلْک و ملکوت و جبروت، هر چه که هست، به تو دادم و تو فرمانفرمای عالم مُلْک و ملکوت شدی، لکن یک چیز دیگری هست بالاتر از این، می خواهی یا آن را دیگر نمی خواهی؟ می گوید می خواهم. فطرت  انسانی می گوید می خواهم. هیچ کس از شما نیست که وقتی عرضه به او داشتند، بگوید من نمی خواهم. یک کسی عالِم به همه علوم دنیا و آخرتی هست، تمام علوم در این محفظه اش موجود است، به او بگویند علوم دیگری هم در عالم دیگری هست، او را می خواهی یا همین بس [است ]. هیچ فطرتی نیست که بگوید بس. می گوید ای کاش که بود وای کاش که به ما می رسید! آنجایی که تمام می شود وای کاش ها تمام می شود [و آن در] آنجایی است که انسان به علم مطلق برسد، و فانی بشود این قطره در آن دریا.

پس شما که در این عالم هستید و خیال می کنید که من اگر فلان را داشتم کافی بود، بدانید که کافی نیست. ممکن است که آن چیزی را که شما حالا تخیل می کنید که می خواهید یک کمی باشد، یک نفر آدم عادی می گوید یک خانه ای داشته باشیم و یک زندگی مثلًا بخور و نمیری، تا نرسیده خیال می کند این را می خواهد. همچو که رسید به او، یک چیز بالاتری را می خواهد، تا نرسیدید به اینکه ریاست جمهوری بهتان برسد، می گویید این [را] می خواهیم. همچو که رسیدید به آنجا می گویید نه، این که او نیست، آن که من می خواستم این نیست. بالاتر را می خواهم. آن هم که رفته به بالاتر. شما می بینید که فرض کنید که رئیس جمهور امریکا نصف قدرت این سیّاره را دارد، و خیال می کند این کم است. آنکه من می خواهم این نیست، خیال می کند که اگر شوروی را هم شکست بدهد و منزوی کند و همه این سیّاره در تحت قدرت او بیاید بَسَش است. این نمی فهمد که این جور نیست. این نمی فهمد که عاشق خداست، نه عاشق دنیا. دلیل این است که وقتی رسید به آنجا، می بیند نه، کافی شد. اگر به او می گفتند در سیّاره مشتری هم یک چیزهایی هست، می خواهی به او برسی هیچ ممکن نیست بگوید نه؛ می گوید آری. هیچ سیر نمی شود انسان. دنبال این نباشید که خیال کنید ما رسیدیم به اینجا، خوب، الحمد للَّه! اختلافاتی که پیدا می شود برای همین است که اشتباهات هست. اشتباه در مقصد است. مقصدِ فطرت نداریم، ما ندیدیم، ما نمی دانیم، ما کتاب فطرت را نخوانده ایم. ما چون آشنا به کتاب فطرت نیستیم، خیال می کنیم که ما می خواهیم برسیم به یک قدرتی و در انحصار ما باشد این قدرت. وقتی رسیدید، می بینید آنکه می خواستم  این نیست. در دل باز آشفتگی هست. و آشفتگی رو به تزاید هم می شود؛ یعنی الآن اگر فرض کنید که [به ] فلان رئیس جمهور امریکا بگویند به اینکه خوب، شما حالا چه می خواهید، عاشق چه هستید، میل دارید چه بکنید. همه همّش این است که شوروی که یک خاری در چشم من است، این نباشد. به آن هم بگویند، می گوید این امریکا یک خاری است در چشم من، او نباشد. نمی فهمند اینها که نه آن قدرتْ آمال است؛ نه آن قدرت یک چیز دیگر است. در تمام فطرتها بلا استثنا، در تمام فطرتها بی استثنا، عشق به کمال مطلق است؛ عشق به خداست. عذاب برای این است که ما نمی فهمیم، ما جاهلیم، عوضی می گیریم مسائل را. اگر روی همین فطرت ما پیش برویم به کمال مطلق می رسیم.

اینکه انسان را معذَّب خواهد کرد این است که کمال را عوضی گرفته است. خیال می کند کمال رئیس شدن است، رئیس اداره شدن است. رئیس اداره که می شود، می بیند اینکه کم است این اداره چه است، رئیس یک کشور شدن است. وقتی رسید، می رود سراغ آن کشور دیگر. آن هم وقتی رسید، می رود سراغ دیگری. همه عالم را به او بدهند باز سیر نمی شود. برای این است که کمال مطلق آرزوی انسان است. فطرت انسان فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا «1». این فطرت توحید است. فطرت کمال مطلق است. تا آنجا نرسید، هِی می خواهید. دنبال یک گمشده ای شما هستید. عوضی می گیرید آن گمشده را. ماها همه عوضی می گیریم. هر کس خیال می کند اینکه آن چیزی که دیگری دارد کاش مال من بود، وقتی پیش دیگری می روی، می گوید آن چیزی که آن دارد کاش پیش من بود. هر دوشان هم برسند به آن مطلب، می بینند نه این آن نبود. دنبال چیزی شما هستید که آن کمال مطلق است؛ یعنی همه در فطرتشان خداست. و این اثبات می کند که یک همچو کمال مطلقی تحقق دارد.

عشقِ فعلی محال است بی عاشق فعلی، بی معشوق فعلی. این از ادله محکم ثبوت کمال مطلق است. پس، این قدر دنبال این ورق و آن ورق و این جبهه و آن جبهه و این  طرف و آن طرف نگردید. زحمت ندهید خودتان را، شما سیر نخواهید شد. دنبال چیزی بروید که شما را شاداب کند؛ مطمئن کند نفس شما را. هر چه زیادتر دستتان بیاید تزلزل زیادتر می شود. انسان فطرتش این طوری است. چون کمال مطلق را می خواهد، عوضی گرفته است. وقتی که اینجا را گرفت، می بینند این نیست؛ یک چیز زیادتری من می خواهم. رئیس جمهور امریکا دیگر قانع نیست به اینکه یک کشور، دو تا کشور، ده کشور، مالِ او باشد. شما قانعید که یک اداره دیگری را دستتان بدهند، چون حالا نمی دانید. اما اگر هر یک از شما را به جای رئیس جمهور امریکا بگذارند، یا شوروی بگذارند، همان آشوبی که زیادتر الآن در دل آنها هست و در دل شما شعله اش کمتر است همان آشوب در قلب شما زیادتر می شود. و اگر همه دنیا را به شما بدهند، آشوب زیادتر خواهد شد؛ تزلزل زیاد می شود. آنکه انسان را از تزلزل بیرون می آورد ذکر خداست. با یاد خداست که تزلزلها ریخته می شوند؛ اطمینان پیدا می شود. وقتی اطمینان پیدا شد و ذکر خدا و یاد خدا شد، وقتی است که مخاطب می شود به این خطاب: یا أیَّتُها النَّفْسُ المُطْمَئِنَّةُ در روایتی است که خطاب به حضرت سید الشهداست.  آن وقت است که به شما می گویند که فادخلی فی عِبادی. نه فی عباد اللَّه؛ نه فی عباد دیگر. «فی عِبادی». یک عنایت خصوصی است مال خودم. این بشر مالِ خودش است. وقتی این طور شد، جنّتش هم فرق دارد با جنّتهای دیگر. شما خیال نکنید که بهشت شماها و ماها مثل بهشت رسول اللَّه است. خیر، آن وضع دیگری است، «جنّتی» است. «الجنّه» مال همه [است ] ان شاء اللَّه؛ لکن وقتی به آنجا رسید، «جنّتی» است دیگر. دیگر دل به جای دیگر نمی رسد. پس دنبال چه می گردید شماها که با قلمتان، با زبانتان، کوشش می کنید که مثلًا یک چیزی دستتان بیاید. شما خیال می کنید که دست می شود. مطلب دستتان که آمد، دیگر مطمئن می شوید، نه! وقتی دستتان آمد، زیادتر متزلزل می شوید، نگرانیها بیشتر می شود. برای آن درویشی که یک گوشه ای نشسته و فرض کنید یک لقمه نانی پیدا می کند، تشویش خاطر کمتر است از رئیس جمهور امریکا. او تشویش خاطرش زیادتر است؛ ناآسوده تر است؛ متزلزلتر است؛ نگرانتر است. کاری بکنید نگرانیها رفع بشود، نه زیاد کنید نگرانیها را. هر چه بروید جلو، نگرانیها زیاد می شود.

کاری بکنید که این پرده هایی که بین شما و بین خدای تبارک و تعالی است اینها کنار زده بشود. پرده بزرگ، خودتان هستید. انسان خودش حجاب است. تو خود حجاب خودی. فکر بکنید بخواهید اطمینان قلبی پیدا کنید. بخواهید آسایش داشته باشید؛ نه تزلزل و نگرانی. انسان در همین دنیا هم این نگرانیها در جهنم انسان را نگه می دارد. این نگرانیهایی که برای انسان است یک بابی از جهنم است. کوشش کنید این نگرانیها رفع بشود. رفع شدن نگرانیها به این نیست که یک پُست اگر دارید دو تا داشته باشید. نه، اضافه نگرانی است. کاری بکنید که این وحشتِ نَفْسی که در انسان هست، این نگرانی و این چیزهایی که دنبال این خودخواهیهاست، اینها رفع بشود. خودتان را از بین بردارید.

خودتان حجابید. اگر خودتان را از بین برداشتید، تمام نگرانیها تمام خواهد شد. همه این نگرانیها [که ] آدم خیال می کند من که دارم کوشش می کنم و می خواهم در این پست باشم، برای خدا می خواهم این کار را بکنم. این خیالاتی است که انسان می کند. انسان چون خودش را خیلی دوست دارد، خیال می کند که هر کاری که می کند خوب است، و هر کاری که می کند برای خداست. لکن اگر خودش را عرضه کند به یک کسی که خدا را می شناسد، آن وقت به او می فهماند که نه، کار تو برای خودت بوده. همه کارها برای خودت است. اگر رسیدی به آن جایی که این خود را کنار بگذاری و کار بکنی، آن کار برای خود نیست. قهراً وقتی خود نباشد، دیگر نزاع هم نیست، دعوا هم نیست. انبیا با هم نزاع نداشتند. همه انبیا اگر جمع بشوند در یک جایی با هم هیچ اختلافی ندارند؛ برای اینکه وجهه وجهه واحد است و خودْ کنار رفته است؛ دیگر خودی در کار نیست: جُزنَا وَ هِیَ خامِدَةٌ «1» این روایتی است که می فرماید که ما از این صراط- این صراط را می گویند که در متن جهنم است. یعنی رو نیست مثل اینکه آب از زیرش می رود. وسط است. مثل یک پلی که وسط آب غرق شده باشد. محیط هست جهنم بر صراط. و شما باید از آنجا عبور کنید. نه اینکه آن بالا هست و ما می افتیم تویش. خیر، وسط است. مؤمن وقتی که می خواهد عبور کند، عبور باید بکند، جهنم برای او هم هست، لکن جهنم صدا می کند که نور من را داری از بین می بری، زود رد شو- در روایات ماست که انبیا- که ائمه علیهم السلام فرموده اند این راجع به همه اولیاست- که «ما از صراط گذشتیم در صورتی که خاموش بود جهنم: جُزْنا وَ هِیَ خامِدَةٌ برای اینکه این خمود از خود شروع می شود.

وقتی جهنم در خود آدم خامد است، آن جهنم هم برایش خامد است. آن جهنمی که به ما می رسد اینی است که از خودمان درست کردیم. هیچ چیز ما نمی بینیم اضافه از آنکه خودمان کردیم: ذلِکَ بِما کَسَبَتْ أَیْدیکُمْ «1» ما خودمان درست کردیم جهنم را. در روایت است که پیغمبر اکرم وقتی به معراج رفتند، دیدند که در بهشت یک دسته ای هستند که مشغول کار هستند: گاهی می ایستند، گاهی مشغول می شوند. سؤال کرد از جبرئیل که قصه چه است؟ گفته بود اینها اعمال مردم است؛ وقتی که اینجا می رسد مصالح است، اینها عمل می کنند. وقتی آنها از کار بازمی مانند، اینها هم رها می کنند. هیچ چیز از خارج به شما نمی رسد. هر چه هست از خود شماست. کوشش کردند انبیا و خدای تبارک و تعالی همه انبیا را فرستاده برای اینکه شما را از این ورطه نجات بدهد. از اینکه خودتان دارید درست می کنید. از اینکه خودتان مهیا کردید برای آن عالم. همه انبیا آمده اند که ما را نجات بدهند از این چیزی که خودمان با دست خودمان درست کردیم. و کم موفق شدند. چه هواهای نفسانی ما غلبه کرد بر دعوتهای آنها.

مقصودم از این مزاحمت این بود که گمان نکنند ابَرقدرتها و گمان نکنند دولتمردها و گمان نکنند هیچ کس از افراد که من قانعم به اینکه حالا بشوم فلان رئیس، آشوبی که در قلب شماست بیشتر می شود. حالایی که این حد را دارید، اگر به آن یک قدری توجه کنید و قانع بشوید، آشوب هست، اما کم است. وقتی هر چه زیادتر شد، آشوب زیادتر می شود؛ نگرانیها زیادتر می شود. پس چرا انسان دست و پا بزند برای زیاد کردن آشوب خودش. برای اینکه ناراحتی خودش را زیاد کند، دست و پا بزند؛ مثل عنکبوت، تار دور خودش بتَنَد. تمام کارهایی که ما می کنیم، مثل همین عنکبوتها، در آن عالم ظاهر می شود که ما خودمان داریم با دست خودمان، خودمان را به بند می کشیم. چرا می خواهید این مقام را پیدا کنید که این برای شما یک چیزی است که صورتش مُشوَّه است در آنجا؟ چرا دنبال این هستید که زحمتهای خودتان را زیاد کنید؟ سلمان دارای حکومت مداین بود؛ وقتی سیل آمد، پوستی که زیرش بود برداشت و رفت بالا گفت نَجیَ المُخَفَّفون  من چیزی ندارم تا آب ببرد. یک پوستی هست آن هم برداشتم. حاکم آنجا بود! اما آنهایی که زیاد کردند، روی هم گذاشتند،- چه اموال دنیا را روی هم گذاشتند و چه ریاستها را روی هم گذاشتند- آنهایی هستند که در آن عالم گرفتاریشان زیاد است. و چرا ما این قدر زیاد کنیم گرفتاریها را؟!

ما برای این ملت عمل بکنیم. ما تمام همّمان را صرف کنیم که این کشوری که به این حال در آمده است، و همه هم با ما دشمن هستند، این را نجاتش بدهیم. همه به فکر نجات باشیم؛ نه به فکر اینکه برای خودمان باشد. برای نجات یک بشر، برای نجات یک ملت، برای نجات اسلام از شرّ این قدرتها همه کوشش کنیم، شما اگر یک خانه هم داشته باشید بخواهید تدبیر کنید این خانه را، تا زن و مرد و بچه و کُلْفَت و اینهایی که هستند همفکر نباشند، نمی توانید یک خانه را اداره کنید. یک کشور را وقتی بخواهید اداره بکنید، اگر همفکر نباشید، اگر همت همه اداره این نباشد [کار پیش نمی رود] همه در فکر مردم باشید. اینها عباد خدا هستند؛ بنده های خدا هستند. اینهایی که در مرزها دارند کشته  می شوند و اینهایی که گرفتار اوضاع جنگ هستند و اینهایی که آواره شدند و در این زمینها و در این چادرهای بدون همه چیز دارند زندگی می کنند، اینها بنده های خدا هستند. و از من افضل اند. و محتمل است که از شماها هم افضل باشند. چرا ما به فکر آنها نباشیم؟ فکر نجات امَّت نباشیم؟ چرا یک ذرّه از آن چیزی که در دل انبیا بود در دل ما نباشد: فَلَعَلَّکَ باخِعٌ نَفْسَکَ «1» شاید تو می خواهی خودت را هلاک کنی! غصه می خورد از بس برای این مردم. غصه پیغمبر برای این کفار بود، این کفار! غصه می خورد که اینها نمی فهمند دارند چه می کنند. اینها دارند برای خودشان جهنم می سازند. چرا ما یک ذرّه، یک بارقه کوچکی از این نفسهای مطمئنّه شریف در قلبمان نباشد که برای این امّت کار بکنیم، نه برای خودمان؟ اگر همه کوشش کنید که برای امّت کار بکنید، همه چیز اصلاح می شود. همه ما بنامان بر این باشد که در این سال جدید که ان شاء اللَّه به خیر برایتان باشد، به فکر این باشیم که برای این امّت هر کاری می خواهیم بکنیم؛ این مقام را برای امّت خرج کنیم؛ این پست را برای امّت بگیرم. اگر این مطلب حاصل بشود و لو به یک مرتبه نازلش هم باشد، این سال جدید، سال صلح و سال صفا واقع می شود.

من امیدوارم که خداوند دست ما را بگیرد، و ما را به وظایف خودمان آشنا کند؛ و عیوب نفسانی ما را به ما بفهماند؛ و راه نجات از آن نفسانیات را به ما هدایت کند.

و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.

صحیفه امام، ج 14، ص: 203-214

 

سخنرانی [در جمع مسئولان وزارت آموزش و پرورش (رابطه تعلیم و تهذیب)]

زمان: صبح 28 اسفند 1363/ 26 جمادی الثانی 1405

مکان: تهران، حسینیه جماران

موضوع: رابطه تعلیم و تهذیب

حضار: اکرمی (وزیر آموزش و پرورش)، معاونان این وزارتخانه و مسئول نهضت سوادآموزی

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

مقدم بودن تزکیه بر دانش

این که گفتید دانش آموزان، هم به جبهه می روند و هم مشغول تحصیل هستند، مورد تشکر است. من به همه آنان دعا می کنم. همه باید در جنگ وارد باشیم، ولی مسأله مهم در آموزش و پرورش با هم است، و الّا آموزشِ تنها فایده ای ندارد و گاهی هم مضر است. مقدار صدمه ای که ایران از متفکرین و متجددین فرنگ رفته خورده است، از هیچ کس نخورده است، و این برای آن بود که، آنها آموزش داشتند ولی تهذیب و پرورش نداشتند. اساس که تهذیب بود، درست نشده بود و هم آنان بودند که بچه های ما را از ابتدا تا دانشگاه طوری تربیت می کردند که برای ملت و کشور مضر باشند و برای دیگران نافع.

باید توجه کنید که دوره مدارس مهمتر از دانشگاه است، چرا که رشد عقلی بچه ها در این دوره شکل می گیرد. باید سعی کنیم تا کسانی که فرزندان ما را فاسد بار می آورند، به مدارس و دانشگاهها وارد نشوند و در این امر مسامحه نباید کرد. ممکن است الآن کاری نتوانند بکنند، ولی تا ده سال دیگر کارشان را انجام می دهند. ما با آنان که با اسلام دشمن اند مخالفیم و در مقابلشان می ایستیم، ولی با کسانی که با اسلام دشمنی ندارند و دنبال کار خودشان هستند کاری نداریم. مسأله ما اسلام و کشور اسلامی است. ما برای اسلام این همه جوان داده ایم، لذا باید نگذاریم خون آنان هدر رود. ما دانشمندی که برای بشریت مضر است را می خواهیم چه کنیم؟ امروز دنیا در آتش دانشِ دانشمندانِ

مضر می سوزد. این سلاحهای مخرب و بمب و موشکها را همین دانشمندان ساخته  اند.  لذا دانش باید همراه با تزکیه باشد، اصلًا تزکیه مقدم بر دانش است.

همه معلمین در فکر این باشند که خودشان را تهذیب کنند، باید خود را مهذب کنند تا حرفشان در دیگران اثر کند. معلمین و همه کسانی که در شغل معلمی به سر می برند باید بدانند که شغلشان بسیار مهم است؛ باید توجه کنند که بچه ها را از ابتدا خوب بار بیاورند، که دانشگاه دیر است. معلمین باید احساس کنند که پیش خدا مسئولند، اگر بچه ها بد تربیت شوند اینها هم مسئولند، اگر در این مورد من و شما هم سکوت کنیم مسئولیم.

امیدوارم مردم در ساختن مدارس که برای فرزندان خودشان است سعی لازم را بنمایند. کمک به مدارس، کمک به خودشان و به فرزندانشان و به این کشور و ملت است.

باید کشور را آباد کنیم. امیدوارم آن اندازه که مردم می توانند کمک کنند و فکر نکنند که باید حتماً رقم کمک آنها درشت باشد. در امر ساختن مدارس، با رقمهای ریز هم می شود شرکت کرد، البته رقم درشت هم به جای خود. به همه معلمین و بچه ها سلام مرا برسانید. و همین طور سر کلاسها به آنها بگویید که خودتان را برای آینده، خوب درست کنید.

و السلام علیکم و رحمة اللَّه

  صحیفه امام، ج 19، ص: 189-190

 

نامه [به آقای خامنه ای در مورد اختلاف شورای نگهبان و وزارت کشور]

زمان: 28 اسفند 1366/ 29 رجب 1408

مکان: تهران، جماران

موضوع: اختلاف نظر شورای نگهبان و وزارت کشور در تعیین هیأت اجرایی انتخابات

مناسبت: انتخابات مجلس شورای اسلامی

مخاطب: خامنه  ای، سید علی

 [بسم اللَّه الرحمن الرحیم. محضر مبارک رهبر عظیم الشأن، حضرت امام خمینی- مد ظله

با سلام و تحیت، در یکی از حساسترین مراحل انتخابات یعنی تعیین هیأت اجرایی تهران فیما بین شورای نگهبان و وزارت کشور اختلاف نظر پدید آمده است و هر یک نظرات خود را منطبق بر قانون می داند. (نظر این جانب در این باره در صورت لزوم معروض خواهد شد). ورود خدشه قانونی در انتخابات تهران در این مرحله، زمینه ای خواهد شد برای خدشه در کل انتخابات و احتمالًا زیر سؤال رفتن مجلس آینده و مصوبات آن. لذا این جانب پس از عدم حصول نتیجه از تلاش میانجیگرانه ای که در سه روز اخیر داشته ام، احساس می کنم که نجات انتخابات تهران محتاج به اشاره مؤکد از سوی آن حضرت است. لذا پیشنهاد می شود: طرفین را ملزم و مکلف فرمایید که در اسرع وقت از هر طریق ممکن- و البته قانونی- هیأت اجرایی را انتخاب و به جای هیأت غیر قانونی قبلی اعلام کنند.

26/ 12/ 66- سید علی خامنه ای، رئیس جمهور].

بسمه تعالی

پس از اهدای سلام مطالبی که مرقوم نمودید، احمد کراراً به من گفته و چون بنا ندارم در انتخابات دخالت کنم، احمد کوشش می کند که راه حلی پیدا کند. ان شاء اللَّه تعالی آنچه صلاح است در پیش آید. و السلام.

28/ 12/ 66

روح اللَّه الموسوی الخمینی

 صحیفه امام، ج 20، ص: 503

 

 

انتهای پیام /*