وقایع و بیانات و رخدادهای حیات پر برکت حضرت امام خمینی (س) 7 اسفند ماه

کد : 2986 | تاریخ : 07 اسفند 1398

سخنرانی امام خمینی (س) [در جمع وکلای دادگستری (توطئه  های استعمار علیه اسلام)] 7 اسفند 57

سخنرانی امام خمینی (س) [در جمع روحانیون کردستان (سازندگی ایران)] 7 اسفند 57

سخنرانی امام خمینی (س) [در جمع اعضای جامعه معلولین ایران (معیار انسانیت)]7 اسفند 57

سخنرانی امام خمینی (س) [در جمع روحانیون غرب تهران (سازندگی کشور)]7 اسفند 57

سخنرانی امام خمینی (س) [در جمع مردم (سازندگی کشور و مشکلات آن)] 7 اسفند 57

بیانات امام خمینی (س) [با عبد السلام جلود (سرنوشت امام موسی صدر)] 7 اسفند 57

بیانات امام خمینی (س) [با نمایندگان خلیفه  گری ارامنه (اسلام و حقوق اقلیتها)]  7 اسفند 57

سخنرانی امام خمینی (س) [در جمع کارکنان وزارت دفاع، ارتش و هلال احمر (وحدت اقشار ملت)] 7 اسفند 59

 بیانات امام خمینی (س) [دیدار وزیر امور خارجه شوروی ادوارد شوارد نادزه  (در پاسخ به نامه گورباچف)]7 اسفند 67



سخنرانی [در جمع وکلای دادگستری (توطئه  های استعمار علیه اسلام)]

زمان: 7 اسفند 1357/ 28 ربیع الاول 1399

مکان: تهران، مدرسه علوی

موضوع: نقشه های استعمار برای جداسازی اقشار ملت از اسلام و روحانیت

حضار: اعضای کانون وکلای دادگستری

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

توطئه  های استعماری در سرزمینهای اسلامی

یکی از چیزهایی که در این نهضت عاید ما شد، و شاید عاید شما هم، اینکه تا کنون ما و شما در زیر یک سقف با هم مجتمع نشده بودیم. قبل از این نهضت، ماها از هم دور بودیم. و این دور بودن به واسطه فعالیتهای اجانب بود که همه قشرها را از هم دور می کردند. آنها از وحدت کلمه می ترسند، چنانچه دیدند که چه شد. کارشناسهای آنها، چنانکه می دانید، از چند صد سال قبل مشغول مطالعه هستند. مطالعه از وجب به وجب زمینهای ما، حتی آن بیابانهای دورافتاده! اینها با شتر آن وقتها می رفتند می گردیدند و هر جایی که به یک مخزنی اطلاع پیدا می کردند، نقشه برداری می کردند. و ما خواب بودیم. مطالعات در روحیه این ملت، در گرایشهایی که این ملت دارد، در چیزهایی که اگر آن چیزها واقع بشود بر خلاف مصالح آنهاست، اینها مطالعات دارند. و کارشناسهای آنها گردش کرده همه جا را دیده و با همه طوایف بوده اند. مثلًا در «بختیاری» اینها رفتند و بوده اند در بین آنها مدتها، برای اینکه به دست بیاورند روحیه اینها چه است. در «قشقایی» بودند، در کردستان بودند، همه جا اینها رفتند و مطالعه کردند؛ هم مطالعه زمینها را کرده اند و مخازن زیرزمینی را کشف کردند. من در همدان یک سالی بودم؛ شاید سی سال پیش از این. یکی از دوستان من، که از اهل علم هم بود و بعد مشغول کار دیگر بود، یک صفحه بزرگی آورد پیش من که دیدم این صفحه همین طور نقشه کشی شده، نقطه در آن زیاد است. گفت که این یک نقشه ای است که این اروپاییها- نمی دانم  حالا گفت کدام طایفه شان- آمده اند از همدان برداشتند. و این نقطه ها که می بینید نقطه هایی است که در همدان مخازن هست. اینها کشف کردند و زیر زمین است؛ ما هم حالا اطلاع نداریم. همه جا این طور بوده است.

اینها به آنجا رسیده اند که اگر این ملت تحت لوای اسلام مجتمع بشود، نمی توانند [بر] آنها غلبه بکنند. کوشش کردند که این ملت را اول از اسلام کنار بگذارند، و اسلام را بد نمایش بدهند [گفتند] «اسلام، اصل ادیان، از اول یک مخدِراتی بوده است! اینها را سرمایه دارها ایجاد کرده اند برای اینکه مردم را خواب بکنند! ادیان این طور بوده است که یا حکومتهای وقت یا سلاطین وقت یا قلدرهای وقت اینها را ایجاد کرده اند تا اینکه مردم را اغفال کنند، و آنهایی که باید بچاپند مردم را، بچاپند»! این یک منطقشان بوده است که جدا کرده اند مردم را از اسلام؛ می خواستند جدا بکنند از اسلام. و خیلیها هم شاید باور کردند. در صورتی که اولْ مطالعه ای که انسان از حال انبیا می کند اینها اشخاصی بودند که قیام کرده  اند.

خوب آنهایی که ما اطلاع داریم حضرت ابراهیم بوده است، حضرت موسی بوده است، حضرت پیغمبر ما- صلی اللَّه علیه و آله و سلم- بوده است. باید دید که اینها خودشان چه کاره بوده اند، از چه قشری بوده اند تا ببینیم این منطقی که اینها می گویند که اینها را سرمایه دارها درست کردند صحیح است یا نه. حضرت موسی یک شبانی بوده است که مدتها شبانی می کرده است. حضرت موسی با عصای خودش از همین توده بلند شد و با فرعون معارضه کرد؛ نه فرعون موسی را ایجاد کرد! موسی از این مردم بود. فرعون هم هر چه جدیت کرد- لا بد مثنوی را ملاحظه کرده اید؛ آن طولانی است در اینجا بحث دارد- «1» هر چند که خواست نشود این شد. و حضرت موسی از همین، از همین توده مردم، از همین جمعیت بود و با یک عصا پا شد و اساس فرعون را به هم زد. نه فرعون موسی را درست کرد که مردم را خواب کند! موسی مردم را بیدار کرد که فرعون را از بین ببرد.

تاریخ اسلام واضح است. همه می دانید. شماها، کسانی که اهل مطالعه اند، می دانید که پیغمبر اسلام هم از همین توده بود. از همین توده ای که وقتی که ظهور پیدا کرد و دعوت کرد، همین قریش با او مخالفت کردند؛ که آن وقت گردن کلفتها همینها بودند، قلدرها همینها بودند، سرمایه دارها همینها بودند. و ایشان نمی توانست در آنجا [مکه ] اظهاری بکند. در کوه، در آن غار حرا مدتها همان جا بود و نمی توانست بیرون برود؛ محبوس بود کَأَنّه. بعد هم از آنجا که رفت به مدینه، در مدینه هم همین اشخاصی که طبقه سوم بودند جمع شدند دور ایشان. ایشان وقتی مسجد را درست کرد- آن هم نه یک مسجد مجلل، یک مسجد خیلی محقر درست کرد- روی صُفه آن مسجد، که یک صفه ای بود که هیچی هم نداشت، آنجا بسیاری از اصحاب حضرت، از آنهایی که یاران او بودند آنجا می خوابیدند چون منزل نداشتند. در جنگهایی که می شد، یک خرما را از قراری که در تاریخ هست این می گذاشت دهانش در می آورد می گذاشت دهان او، او دهان او، او دهان او. این طور اینها فاقد بودند. مع ذلک اینها بودند که رفتند و قریش را و سایر گردن کلفتهای ظَلَمه را سر جای خودشان نشاندند. نه آنها این را ایجاد کردند که توده را خواب کند! اینها توده را بیدار کردند که آنها را از بین ببرند. اینها یک راه بود که اینها جدا می خواستند بکنند اسلام را از ملت.

و همین طور روحانیون را از ملت اینها می خواهند جدا کنند: «اینها درباری اند»! از حرفهایی که آنها درست کردند، ایجاد کردند: «اینها درباری اند! اینها مردم را خواب می کنند»! شما ملاحظه کردید که در این جنبشهایی که- در این طول زمانی که ما بودیم در آن یا نزدیک به ما بوده- در این جنبشها کسی که قیام کرده باز از این طبقه بودند. طبقات دیگر هم همراهی کردند لکن اینها ابتدا شروع کردند. در قضیه تنباکو اینها بودند که به هم زدند اوضاع را؛ در قضیه مشروطه اینها بودند که جلو افتادند و مردم هم همراهی کردند با آنها؛ در این قضایای دیگر هم روحانیت با شما هم رفیق بوده است؛ بوده است با همه. این هم یکی از چیزهایی بود که اینها درست می کردند که اینها را جدا کنند از هم، و همه را با هم دشمن کنند. آنها [مردم ] بجنگند با هم، آنها [نفتخواران ] نفتهای ما را ببرند! آنها ذخایر ما را ببرند.

در این زمان پنجاه سالی که شاید شما  و من یادمان از اول باشد و بسیاری از آقایان یادشان نیست، از اول که رضا شاه آمد اینجا، این را انگلیسها آوردند، آن وقت امریکا خیلی [قوی ] نبود، انگلیسها آوردند. در رادیو دهلی- که آن وقت تحت فعالیت انگلیسها بود- من خودم شنیدم که رضا خان را ما آوردیم در ایران؛ آوردیم و بعد به ما خیانت کرد بردیم او را! آوردن و بردن را خود آنها گفتند که ما کردیم این کار را! و مسأله این طور بود. این آدم هم که بعد از رضا خان بود، که این بدتر از او کرد به این ملت، این هم در کتاب خودش اقرار کرد که متفقین که آمدند اینجا صلاح دیدند که ما باشیم! متفقین ایشان را گذاشتند اینجا، این مصیبت را برای ما بار آوردند. و این مصیبتهایی که الآن ما می کشیم و کشیدیم برای این بوده است که ما از هم جدا بودیم. ما و شما در یک مجمعی با هم صحبت نکردیم که ببینیم ما چه می گوییم شما چه می گویید. ما با قضات دادگستری از هم جدا بودیم. ما با دانشگاه از هم جدا بودیم. دانشگاهیها را آنها جوری کرده بودند که ما به آنها بدبین بودیم؛ ما را جوری کرده بودند که آنها به ما بدبین بشوند. ما از هم جدا بودیم. در زمان رضا خان آخوند را جوری کرده بودند که مردم سوار اتومبیل نمی کردند! یکی از دوستان من گفت که من در اراک می خواستم سوار اتومبیل بشوم، شوفر گفت که ما دو طایفه را بنا داریم که سوار اتومبیل نکنیم: یکی فواحش را، یکی آخوندها را! اینها با ما این طور کردند. برای اینکه رضا شاه می دید که آخوند است، «مدرس» است که جلو او ایستاده است. او می دید که مدرس جلو او ایستاد و فریاد می زد که «زنده باد خودم، مرده باد رضا خان»! در آن وقتی که قدرت داشت رضا خان. اینها این طور کردند با ما و با شما. همه را از هم جدا کردند. همه به هم بدبین. یک ملت همه به هم بدبین نمی تواند کار بکند. وقتی که نتوانست کار بکند، آنها کارهای خودشان را به آسانی انجام دادند: ذخایر ما را بردند، کشاورزی ما را به هم زدند، اقتصاد ما را فلج کردند، فرهنگ ما را عقب نشانده کردند؛ همه چیز ما را از دست ما گرفتند.

شما ببینید در این بُرْهه از زمان که تقریباً یکی دو سال بعدش نیست؛ البته اولش از خرداد بود، خرداد 42 بود و بعدش یک فترتی حاصل شد، و از یک سال و نیم- دو سال پیش از این شروع شد، این اجتماعی که الآن ملت ما کرده- که من اعتقادم این است که هیچ دستی نمی تواند این طور وحدت کلمه درست کند الّا دست خدا- خدا این کار را کرد، این وحدت کلمه ای که بین همه اقشار پیدا شد. ماها همه که از هم دور بودیم، بدبین بودیم بعضمان آن وقت؛ حالا در تمام جاهای ایران شما هر جا بروید ... من در پاریس که بودم یکی از آشنایان من آمد آنجا گفت که من رفتم در «قلعه حسن فلک»- قلعه حسن فلک را من می دانم کجاست؛ این نزدیک «کمره» است و نزدیک یک کوهی است. یک قلعه ای است شاید ده خانوار در آن باشد؛ این طرف و آن طرفش هم آن وقتها که من دیدم هیچی نبود- من رفتم آنجا. گفت در آنجا آن حرفهایی که در مرکز بود آنجا هم بود! در یک قلعه دورافتاده! و او می گفت که در دهات بختیاری و- عرض می کنم- آنجاها، «کمره» و آن طرفها، در دهات آنجا هر روز صبح که می شود، آخوند ده جلو می افتد، همه مردم دنبالش راهپیمایی می کنند. این معنا را نمی تواند یک نفر آدم درست کند. نمی تواند یک عده آدم درست کند. این معنا را خدا درست کرد. و لهذا من از اول  که دیدم یک همچو وحدتی پیدا شده است، یک همچو چیزی که دست کسی نمی تواند باشد، باید یک غیب در کار باشد، من امیدوار شدم. و لهذا هیچ وقت من هیچ سستی در کارم نبود برای اینکه من امید داشتم که خدا این کار را انجام می دهد. از اول هم می گفتم او باید برود؛ چاره ندارد. رفت! این طور هم شد به راحتی.

الآن که ما هستیم، وارث یک مملکت از هم گسیخته هستیم. می دانید شما همه چیزش به هم خورده است. الآن ما نه یک ارتش قوی ای داریم- ارتش به هم ریخت، الآن باید از سر بسازند، چه بکنند، دارند زحمت می کشند- نه یک اقتصاد صحیح داریم؛ دارند باز زحمت می کشند. همه اینها مشغولند لکن توقع این نیست که یک همچو خرابه ای که در طول پنجاه سال، بلکه باید گفت در طول 2500 سال، خرابی ای که در طول 2500 سال بوده است، بشود با یک روز و ده روز و یک سال و دو سال درستش کرد. و بتواند یک قشر این کار را بکند یعنی دولت بتواند که تسلط پیدا کند بر همه این امور؛ این امکان ندارد. یا شما بتوانید؛ این هم امکان ندارد. یا قشر دیگر بتواند. نه، همه باید بکنند. همان طوری که برای برانداختن این نسل [دودمان پهلوی ] از این زمین همه شرکت کردید و اگر همه نبودید نمی شد، برای ساختن ایران، که الآن کار بسیار مشکلی است، همه باید کمک بکنید. همه باید با هم دست به هم بدهید و با هم کار بکنید. و هیچ این طور نیست که من بگویم که من مقدم، تو مقدم. این حرفها نیست در کار. با هم صف واحد: بُنْیان مَرْصوُص «1». همه با هم باشیم تا بتوانیم کار را به انجام برسانیم. اگر اغراض شخصیه و- نمی دانم- من در پیش باشم شما نباشید، شما در پیش باشید من نباشم، این حرفها در کار بیاید باز برمی گردد کم کم به آن مطالب اول. باز شیاطین که در کمین هستند و آنها باز امیدشان بریده نشده، در کمین هستند که در این انقلاباتی که الآن هست و چه شده است، الآن یک دسته ای را انداختند تو برای تبلیغات و برای این چیزها؛ در کمین  هستند اگر ما سستی بکنیم. و اگر چنانچه با هم تشریک مساعی نکنیم و این وحدت کلمه را حفظ نکنیم و این نهضت را حفظ نکنیم، دوباره ما را برمی گردانند به حال اول و بدتر از آن. چرا بدتر از آن؟ برای اینکه دیدند قدرت ملت ایران چه است، دیدند که اینها با ایمان چه کردند؛ با یک همچو قدرت بزرگی که همه هم پشتیبانش بودند، همه هم اعلام پشتیبانی کردند، منتها بعضیها زیاد پشتیبانی کردند [و علناً] مثل امریکا، و بعضیها هم در خفا کردند. دیدند اینها که همه قدرتها قدرتشان را روی هم گذاشتند، و ملت ایران با دست خالی جلو افتاد و همه چیز را از بین برد. سلطنت 2500 ساله را از بیخ کند و پوساندش، و رفت از بین. آنها هم نتوانستند کاری بکنند، و نکردند کاری. نمی شد هم بکنند؛ برای آنکه همه قدرتها در مقابل هم ایستاده اند، همه هم مواظبند. خدا این را خواسته. بنا بر این الآن ماها، من که طلبه هستم اینجا، شما که از وکلای دادگستری و از علما هستید و قضات دادگستری که همین طور هستند، سایرین- همه- همه باید دست به هم بدهیم و این کشوری که دست ما دادند و همه چیزش فرو ریخته است، این را هر کس در حیطه خودش آباد کند.

البته وکلای دادگستری، حقوقدانها، باید بنشینند راجع به طرز دادگستری ... دادگستری ما یک دادگستری بود که فجیعه بود! دادگستری نبود، فجیعه بود. این را من کراراً گفته ام- شاید آن روز هم که شما بودید- که یکی از وکلای دادگستری- در جوانی من شنیدم که گفته است؛ من آن وکیل را می شناختم- یکی از وکلای دادگستری گفته بود که در این محاکمه ای که هست، من تا زنده هستم، بعد هم پسر من، این را معطلش می کند! نمی گذاریم درست بشود. گاهی [برای ] در جریان انداختن یک محاکمه دو سال باید معطلی بشود تا جریان بیفتد محاکمه! مثلًا دادگاه آیا دایر است برای این یا نه. این می شود دادگاه! همانها که بلدند آنها! بعد هم، بعد از آنکه نیروی انسانی را از بین بردند، مردم  مدتها در دادگستری صبح بیایند تا غروب بایستند آنجا زندگی شان تباه بشود، آخر هم معلوم نبود که به چه برسند؛ بعد هم معلوم نبود که احقاق حق بشود. هر وکیلی که بهتر بلد بود مواد قانونی را، یا هر قاضی که بیشتر به او رشوه می دادند، آن قاضی ... بود. ما یک قاضی داشتیم در خمین که او رشوه را می گرفت، ولی حکم را بر ضد آن می فرستاد! بله، آن بیچاره هر چه فریاد می زد که این حکم بر خلاف داد و رشوه گرفته، خوب مردم قبول نمی کردند حرفش را! این طور مسائل در کار بود. در هر صورت، شماها الآن موظفید، ملی، اسلامی، که بنشینید این دادگستری، دادگستری نیست! اصل این قضیه فرم غربی است منتها خوب عمل نمی توانند بکنند. ما عیب کارمان این است که از مسائل غربی وقتی می آوریم اینجا، در اینجا یک نیمه غربی درست می شود و ناقص، و بعد هم برای مملکت ما مناسب نیست شما بنشینید، حقوقدانها، مطلعین، بنشینند با هم طرز دادگستری را درست کنند. دادگستری ما نمی تواند دادگستری سابق باشد. دادگستری ما باید روی موازین شرع باشد، قضاوت روی موازین شرع باید باشد. آن طور نمی شود. شنیدم که یکی از اینهایی که تازه آمده است،  برای اینکه دلش می خواهد یک چیزی بشود گفته است که نمی شود اسلام را درست کرد! آقا تو از اسلام چه اطلاعی داری که می گویی نمی شود؟ چه می دانی اسلام چه هست و نمی شود. همین حرف است که من می گویم که اسلام را مخفی کردند نگذاشتند به مردم برسد. اسلام همین طور در بسته. خیال کردند همین است که بروند صبح نماز بخوانند! خوب ما ببینیم که رؤسای اسلام ما چه بودند. حضرت امیر نمازش را می خواند، شمشیرش را هم می کشید. شمشیرش دستش بود، نماز هم می خواند؛ هر دو بود. قضاوت هم می کرد. همه کارها را می کرد. البته حالا توسعه پیدا کرده. توسعه پیدا کردن این است که باید مسائلْ مسائلی بشود که یک قدری درست باشد. قضاوتْ قضاوتِ شرعی باید باشد. این طور قضاوتهایی که محکوم می کردند مردم را روی یک همچو روابطی که درست می کردند، یا هر چیزی که  بود، رشوه خواری در کار بود، اینها باید از بین برود. طرز دادگستری را باید شماها بنشینید با هم، قضات و شماها و همه، تفکر کنید و طرز دادگستری را طوری کنید که این مراتب نباشد: امروز حکم بکند فردا برود آنجا، بعد برود آنجا، بعد از سر برگردد اینجا، دوباره برود آنجا! اینها همه تضییع اوقات است و تضییع اموال است. اینها باید اصلاح بشود. البته کار مشکل است و نمی شود یک روز و دو روز بشود؛ لکن نباید مأیوس شد. همان طوری که کار ما مشکل بود و نمی شد که یک همچو بساطی را به هم بزنیم، هیچ [کس ] احتمال این معنی را نمی داد؛ ولی خدا همراه بود. خدا که همراه بود، همه کارها آسان می شود. ما اگر نیتمان صادق باشد و همه مان بخواهیم خدمت بکنیم به این خلق، خدمت بکنیم به اسلام، باید مطمئن باشیم که خدای تبارک و تعالی با ما همراه است. و ان شاء اللَّه خداوند همه شما را توفیق بدهد و سالم نگه دارد.

 صحیفه امام، ج 6، ص: 235-243

 

سخنرانی [در جمع روحانیون کردستان (سازندگی ایران)]

زمان: 7 اسفند 1357/ 28 ربیع الاول 1399

مکان: تهران، مدرسه علوی

موضوع: ساختن ایران ویران

حضار: روحانیون کردستان

 [بسم اللَّه الرحمن الرحیم ]

دوران سازندگی

من از شما آقایان که زحمت کشیدید و برای تفقد از من تشریف آوردید تشکر می کنم. شما می دانید که در ظرف پنجاه و چند سال حکومت این سلسله به همه اقشار ملت چه گذشت؛ چه مصیبتهایی که ملت ما از این سلسله ندید، و چه جنایاتی که اینها نکردند، و چه خیانتهایی که به بیت المال نکردند. تمام خیانتها و جنایتها را به همه اقشار ملت کردند، و ذخایر ما را برداشتند و فرار کردند. ما الآن در یک وضعی واقع هستیم که همه اوضاع ایران، از اقتصاد تا فرهنگ تا ارتش، همه چیزش، در خطر و آشفته است. بر همه ما اقشار ملت، در هر مقامی که هستیم، واجب است، واجب الهی است که با هم پیوسته باشیم و با هم یکدست و یکدل و یک جهت، برای ساختن این ایران خراب. تا کنون ما دزدها را بیرون کردیم؛ قلدریها را ملت ایران شکست درهم، به قدرت ایمان و اسلام. الآن وقت سازندگی است که اهمیتش بیشتر از آن قدم اول است. و امروز است که یک روز حساسی است بر ملت ایران می گذرد و بر کشور ما، که باید همه با هم هم صدا، بدون هیچ اختلاف، و بدون هیچ اغراض شخصیه قیام کنیم و این کشور را از سر و از نو بسازیم.

بر شما مأمورین کردستان و علمای کردستان، به حَسَب وظیفه ملی و شرعی است که اگر چنانچه آنجا نغمه هایی از جُهّال یا از مفسده جوها در این امور بلند شد، بدانید که این  از حلقوم اجانب است. آنها می خواهند این اختلاف را ایجاد کنند تا باز برگردند به حال اول، منتها به فرم دیگر. باید بیدار باشید، باید هوشیار باشید، اسلام را در نظر بگیرید، قرآن را در نظر بگیرید؛ همه با هم- با دست واحد و ید واحده- همه با هم قیام کنید و اسلام را تقویت کنید.

و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته

   صحیفه امام، ج 6، ص: 244-245

 

سخنرانی [در جمع اعضای جامعه معلولین ایران (معیار انسانیت)]

زمان: 7 اسفند 1357/ 28 ربیع الاول 1399

مکان: تهران، مدرسه علوی

موضوع: معیار انسانیّت

حضار: اعضای جامعه معلولین ایران

اعوذ باللَّه من الشیطان الرجیم

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

انسانیت به روح است نه به جسم

من از شما آقایان که نماینده جامعه معلولین هستید تشکر می کنم. خداوند ان شاء اللَّه شماها را سلامت بدارد. خداوند شفای عاجل به شما عنایت فرماید. باید بدانند جامعه معلولین که انسان دارای روحی است و جسمی. آنکه انسان به او انسان است، روح انسان است نه جسم انسان. دعا کنید که آنهایی که روحشان معلول است، آنها شفا پیدا کنند. و دعا کنید که شما جامعه معلولین جسمی، معلولین روحی نباشید. اگر روح شما سالم باشد و روح شما آزاد و قوی باشد، چه باک که دست یا پای انسان معلول باشد. دست و پای انسان مناط انسانیت نیست. این قشر  است؛ لُبِّ انسان روح انسان است، نفس ناطقه انسان است. وقتی نفس ناطقه انسان قوی شد، باکی از این نیست که جسمش علیل باشد. انسان به روح، انسان است. ما در نوابغ عالم داشتیم اشخاصی که نابینا بودند ولی نابغه بودند. اشخاصی که معلول بودند ولی از علما و نوابغ بودند، از فلاسفه بودند. شما هیچ غم نداشته باشید که [از] یک پا یا یک دست یا چشم معلول هستید. شما امیدوارم که در این جامعه به واسطه قوّت روحی که دارید و به واسطه سلامت روح که دارید، در این جامعه سرفراز و سربلند باشید. من ان شاء اللَّه راجع به خواسته های شما به مقامات مسئول  سفارش می کنم.

امیدوارم خداوند شما را حفظ کند. و شما هم که در این نهضت شریک بودید و هستید و برادران ما هستید، خداوند همه شما را شفا بدهد؛ و روح شما که فوق جسم است و انسانیتِتان به روح است، با سلامت و سعادت باشد.

و السلام علیکم

 صحیفه امام، ج 6، ص: 246-247

 

سخنرانی [در جمع روحانیون غرب تهران (سازندگی کشور)]

زمان: 7 اسفند 1357/ 28 ربیع الاول 1399

مکان: تهران، مدرسه علوی

موضوع: ساختن ایران عقب مانده و احیای کشاورزی

حضار: روحانیون غرب تهران

اعوذ باللَّه من الشیطان الرجیم

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

منشأ بیداری مردم، روشنگریهای روحانیت

من از شما آقایان که- در این مدت طولانی اطلاع دارم- زحمات جانفرسا کشیدید و تحمل جنایات رژیم را کردید تشکر می کنم. خداوند تعالی به شما علمای اعلام و شاگردان مکتب امام زمان- سلام اللَّه علیه- عمر و برکت و عزت عنایت فرماید. شما در این راه جدیت کردید و روشنگری کردید و ملت را به قیام وادار کردید. شما هدایت کردید مردم را. روحانیت ایران هدایت کرد مردم را. و بحمد اللَّه روشنگریهای شما اثر خودش را کرد و مردم ایران یکپارچه با هوشیاری قیام کردند و مسائل به اینجا رسید؛ لکن از اینجا به بعد بسیار مشکلتر است.

یک مملکت آشفته، یک کشور شکست خورده، یک کشور دزد زده، غارتزده، به جا گذاشتند؛ نیروهای انسانی ما را عقب راندند نگذاشتند ترقی بکنند؛ مخازن ما را بردند و جواهرات ایران را حمل کردند و به خارج بردند؛ و ایران را به طور شکست خورده، فقیر باقی گذاشتند. الآن به هر جهتی از جهاتِ کشور که ملاحظه بکنید می بینید که احتیاج به سالها، سالهای دراز فعالیت دارد تا به صورت قبل از دزدزدگی برگردد. در اقتصاد، بکلی اقتصاد اینجا شکست خورده است؛ فرهنگْ فرهنگ استعماری بوده  است؛ ارتشْ ارتشِ انگلی بوده است، دیگران او را هدایت می کردند؛ و همه چیزها به طور شکست خورده و منهدم باقی مانده است. شما وارث یک مملکت ویرانه هستید که باید به همت شما و سایر اقشار، این ویرانه دوباره از سر، سازندگی پیدا کند.

اول توقع این نیست البته، و نباید توقع این باشد که به طور اعجاز یکشبه همه امور اصلاح بشود. انهدام آسان است: یک سیل می آید یک شهر را خراب می کند؛ یک زلزله می آید یک شهر را ویران می کند؛ لکن ساختن آن شهر بعد مشکل است. البته الآن توقعات خیلی زیاد است؛ هر روز توقعات زیادی هست که روی این معناست که توجه به این نکردند که پنجاه سال، بیشتر از پنجاه سال رنج کشیدند و صبر کردند، حالا می خواهند که همین رنجهای پنجاه ساله با یک شب یا با یک ماه ترمیم بشود! این امری است غیر ممکن. باید ما همه به هم دست بدهیم و شما آقایان محترم مردم را موعظه کنید؛ و مردم همه با هم دست به هم بدهند و این ویرانه را بسازند. دولت تنها نمی تواند این کار را بکند؛ یک طایفه نمی توانند این کار را بکنند برای اینکه خرابی آن طور نیست که یک جا باشد تا یک قوه بتواند. الآن همه اوضاع به هم ریخته است و محتاج به این است که همه با هم از این به بعد- همه با هم- در ساختن این خرابه شرکت بکنید. باید شما آقایان در مساجد، در محافل عمومی مردم را متوجه بکنید که الآن همه شما مکلف بر این هستید که در این ساختمان شرکت بکنید، هر کس به هر مقدار که می تواند.

الآن زراعت ما و کشاورزی ما بکلی منهدم است. و باید آقایان توصیه بکنند در مجالسشان، در مساجدشان توصیه بکنند، اشخاص بفرستند به اطراف که مردم را آگاه کنند که کشت و زرع بکنند که احتیاجمان از خارج برطرف بشود. مملکت ایران که یک ناحیه اش ممکن بود برای تمام ایران کافی باشد، مثلًا آذربایجان اگر چنانچه کشت بشود ممکن بود برای ایران کافی باشد، حالا همه چیزش از خارج می آید. یعنی این  «اصلاحاتی که اینها به خیال خودشان کردند، عالماً عامداً فاسد کردند نه اینکه اشتباه کردند. آن مردک آمد گفت من اشتباه کردم! لکن تعمد کرد در امور؛ این طور نبود که اشتباه باشد. عالمِ عامد بود در خراب کردن این مملکت: کشاورزی را عالمِ عامد بود که به صورت «اصلاحات ارضی» به فساد بکشاند؛ «مأمور» بود برای اینکه مملکت ما را بازار قرار بدهد برای دیگران، و ما باید از دیگران وارد کنیم و ما بازار آنها باشیم. اگر چنانچه این مرد نبود مملکت خودمان برای خودمان کافی بود لکن این مرد- یا نامرد- به واسطه آن نوکری [ای ] که داشت، «مأموریت» ی که برای وطنش داشت- مأمورش کرده بودند بیاید و این وطن را از بین ببرد و برد و رفت منتها همه چیزهای ما را برداشت و رفت- کشاورزی ما به این حال رسیده است. و تبلیغات لازم است؛ یعنی اشخاصی که در رأس واقع هستند، اشخاصی که مردم از آنها اطاعت می کنند و مردم را هدایت می کنند، اینها باید مردم را وادار کنند به اینکه کشاورزی را از سر بگیرند و کشاورزی را به صورت اول ان شاء اللَّه یا بهتر درآورند. لکن نباید توقع داشت که همین امروز که این بساط برچیده شد، همان فردا همه کارها مطابق دلخواه همه مردم [بشود]؛ هیچ امکان ندارد این معنا. و لهذا این مراجعات کثیری که الآن می شود که هر کدام یک توقعاتی دارند، [از] این رو است که هر کس فکر می کند حال خودش را؛ متوجه نیست که مصادف با چه مصیبتی هستند؛ الآن دولت با چه چیز مصادف است؛ الآن دولت در هر جا که دست می گذارد خرابی است و برای آبادی آن محتاج به یک صرف وقتی است، صرف مخارجی است؛ که همه اینها لنگ است.

باید شما مردم را هدایت کنید که آقا شماها پنجاه و چند سال است که زیر زجر بودید و تحمل کردید؛ چند سال است که تحمل شما تمام شد و بحمد اللَّه به قدرت الهی برچیده شد اوضاع؛ حال باید چند سال هم صبر بکنید که بتدریج این کارها درست بشود. یک  ارتشی که باید از سر ساخته بشود، یک کشاورزی که باید از سر ساخته بشود، یک نابسامانیهایی که هر کدامش صرف وقت لازم دارد. الآن هر یک از این [مقامات ] دولت که پیش من می آیند، وزرا می آیند یا رئیس ارتش می آید، قَرَنی می آید، دیگران می آیند، خوب اینها همه شان من می بینم که عاجزند از اینکه بتوانند به این زودی کار را انجام بدهند؛ و اینها هم حق دارند. این طور نیست که مسامحه می کنند، جدیت دارند می کنند، مشغولند همه؛ شب و روز مشغولند اینها؛ لکن وضع طوری است که نمی شود به این زودی انجام داد. باید کمک کنید به اینها.

مثلًا یکی از کمکهایی که از آقایان ساخته است این است که در این پادگانهایی که اینها کسی را می گذارند و در شهربانی، در کلانتریها که کسی می گذارند تأیید کنید. کارشکنی نکنید، این طور نباشد که یک دولتی در مقابل دولت باشد که تضعیف بشود؛ تأیید کنید. یک دولتی است که مال خودتان است حالا، مثل دولتهای سابق نیست، دولتی است که مال خود شما هست، دولتی است که منشأ از اراده خود شما هست. این را باید تأیید کرد نه اینکه هر کاری که آن می کند، مقابلش یک چیزی بکنید؛ یا همین طور اگر کسی را تعیین کردند برای کلانتری یا برای ارتش در پادگانها، از او تأیید کنید، کارشکنی نکنید. مردم [را] وادار کنید که تأیید کنند، مردم را ارشاد کنید که اینها را تأیید کنند تا بتوانند رشته امور را به دست بگیرند و این آشفتگیها به آخر برسد. یک مملکت آشفته است که با همت شما باید درست بشود، با همت علما باید درست بشود، با همت- عرض می کنم- همه طبقات باید درست بشود.

الآن هم یک آشفتگیهای زیادی هست که مفسدین افتادند توی مردم و پخش اکاذیب می کنند؛ و می روند در این کارخانه ها به آنها می گویند که ببینید هیچ چیز نشده! خوب، آن بیچاره ها هم نمی دانند که «هیچ چیز نشد» نبوده. آنی که شد حساب نمی کنند که یک قدرت شیطانی و یک استبداد مُبرمی را به هم زدند؛ این را حساب می کنند که حالا که آنها رفتند پس حالا باز هم هیچ چیز نشد! خیال کردند که حالا باید مثلًا تا آنها رفتند یک دست غیبی بیاید و همه چیز را برای همه ... اینها مفسد هستند؛ اینها می خواهند مردم را اغوا کنند، و شماها باید در مقابل آنها ایستادگی بکنید؛ مردم را هدایت بکنید. هر کس می تواند، برود در این کارخانه ها برای مردم صحبت کند، بفهماند که اینها می خواهند باز اوضاع سابق را، می خواهند باز آن قلدریهای سابق را برگردانند به صورت دیگر. البته دیگر شاه برگشتنی نیست- شاه سابق- لکن می خواهند با وضع دیگر همان بساط را درست بکنند. بیدار کنید مردم را، هوشیار کنید مردم را؛ توی این کارخانه ها اشخاص مطلع، اشخاص با فهم از علما و غیره بروند آنجاها با مردم صحبت کنند؛ بفهمانند که اینها چه اشخاصی هستند. اینها اشخاصی بودند که بزرگانشان در خود دربار خدمت می کردند، حالا آمدند این حرفها را می زنند! حالایی که این ملت پابرهنه این پیروزی را برد، از اطراف دارند هجوم می آورند و می آیند به ایران برای اینکه در این سفره شریک باشند! ... باید به مردم اینها را فهماند. و ما می بینیم بعضی از اشخاص خیلی مبتذل از خارج آمدند و اینجا صحبت می کنند و در رادیو صحبت آنها را می کنند که اسلام نمی شود پیاده بشود. خوب غلط می کند این آدم که این حرف را می زند! باید در مساجد بگویید که حق این مطالب از برای آنها نیست؛ چه می دانید اسلام چه است؟! اینها رفتند در خارج خوابیدند، ملت ما پیش برده، حالا آمدند به این خیالات افتادند که یک چیزی دست آنها بیاید! باید اینها را علمای اعلام در مساجد بگویند.

اسلام قابل پیاده شدن است. اگر اسلام قابل پیاده شدن نباشد پس ما بگوییم خدای تبارک و تعالی نقص داشته در احکامش! هان؟! البته اسلام جلوگیری از مفاسد می کند، جلوگیری از ... اگر مقصود از اینکه حالا نمی شود اسلام را در حالا پیاده کرد، مقصود این است که باید سینماهای ما با همان زنهای لخت و با همان کارهای زشت باید بشود، البته  اسلام با اینها مخالف است؛ اما اسلام با همه ترقیات موافق است، با همه پیشرفتها موافق است. اسلام برای پیشرفت آمده، برای ترقی آمده. این حرفهایی که بعضیها حالا آمدند می زنند، اینها را باید آقایان از آن جلوگیری کنند تا تکرار نشود؛ و از فعالیتهایی که بر ضد اسلام الآن دارد می شود، باز باید خود آقایان اشخاص را انتخاب کنند بفرستند در این جاهایی که اینها می روند و با مردم صحبت کنند؛ مردم را بیدار کنند. خداوند. ان شاء اللَّه همه آقایان را حفظ کند. و من عذر می خواهم که آقایان آنجا نشستند و من اینجا نشستم. من و شما هر دو برادر هستیم و اصلًا صف واحد است. قضیه رهبری در کار نیست. صف واحد، با هم همه؛ همه با هم به پیش ان شاء اللَّه.

و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته

  صحیفه امام، ج 6، ص: 248-253

 

سخنرانی [در جمع مردم (سازندگی کشور و مشکلات آن)]

زمان: 7 اسفند 1357/ 28 ربیع الاول 1399

مکان: تهران، مدرسه علوی

موضوع: سازندگی کشور و مشکلات آن

حضار: جمعی از مردم

 [بسم اللَّه الرحمن الرحیم ]

وضع حساس ایران

آقایان می دانند که وضع ایران چه وضع حساسی دارد؛ الآن وضع حساستر از قبل از این است که دزدها را بیرون کردیم؛ برای اینکه آن وقت، وضعْ وضعِ دفع بود، بیرون کردن بود آن بحمد اللَّه با همت همه ملت و با قوّت ایمان گذشت. قوّت ایمانِ ملت ما غلبه کرد بر تانکها، توپها، ابرقدرتها. همه آنها پشتیبانی می کردند از این، و این همه قدرتمند بود لکن قدرت خدا بالای قدرتهاست؛ و بحمد اللَّه در اینجا تا این مرحله پیروز شدید لکن الآن شما وارث یک مملکت خرابید یعنی همه چیزش ریخته به هم. اینها همه ذخایر ما را بردند، همه جواهرات ایران را بردند، و فرار کردند؛ برای خودشان آنجا دستگاهها درست کردند. ان شاء اللَّه از آنها گرفته خواهد شد. و الآن ایران یک وضعی دارد که هم اقتصادش و هم فرهنگش و هم اداراتش و هم ارتشش همه به هم ریخته است.

در اینجا دو نکته است: یک نکته اینکه این خرابی با یک قشر، یک طایفه نخواهد جبران شد. دولت نمی تواند جبران کند؛ ارتش نمی تواند جبران کند؛ تجار نمی توانند. هر یک [تنها] نمی توانند. تمام اقشار این ملت، از کارگر و کارمند و اداری و- عرض می کنم که- سایر اقشار، هر کس در هر مقامی هست، باید شرکت کند تا بتواند این خرابه را بسازند. مملکت شما الآن یک مملکت دزد زده است، یک مملکت زلزله زده است، یک مملکت خراب است. این خرابه الآن به دست شما افتاده است لکن مال خودتان  است. تا کنون مال خودتان نبود. تا کنون همه مربوط بود به خارج و به اجانب، و منافع شما را آنها می بردند، زحمت را شماها می کشیدید. الآن ان شاء اللَّه امیدوارم که ایران مال خودتان شده باشد. لکن این خرابه ای که مال خودتان است باید خودتان با همت خودتان، با اجتماع خودتان، با وحدت کلمه خودتان این معنا را حفظ کنید

نکته دوم این است که توقع این نباید باشد که یک مملکتی که 2500 سال زیر چکمه بوده است و پنجاه و چند سال- که ما خودمان شاهد قضایا بودیم- خرابکاری شده است، یک مملکتی که پنجاه و چند سال خرابکاری در آن شده است، همه قوا روی هم دست به هم دادند و خراب کردند همه چیز این مملکت را، نباید مردم توقع داشته باشند که در ظرف چند روز یا چند ماه اصلاح بشود. مشکلات در کار است؛ الآن دولت گرفتار مشکلات است، ارتش گرفتار مشکلات است، ادارات گرفتار مشکلات هستند. مردم باید تأمل بکنند، یک قدری بردباری بکنند. اینهایی که پنجاه و چند سال زیر شکنجه صبر کردند حالا آزاد شدند، حالا دیگر خوف اینکه یک کسی بیاید بیخود بگیردشان ندارند، خوف اینکه یک نظامی بیاید بزند تو سرشان ندارند. یک نعمت بزرگی است که به شما خداوند تعالی عنایت فرموده است که در منزلتان راحت می خوابید، ترس از سازمان امنیت ندارید، ترس از ارتش ندارید، ترس از حکومت ندارید. و لیکن این معنا باید گفته بشود به آن اشخاصی که عجولند، شما پنجاه و چند سال زیر چکمه این اشخاص و این چپاولچیها تأمل کردید، باید چند سال هم همه با هم دست به هم بدهید و بسازید. خیال نکنید که می شود فوراً این کار را انجام داد. یک خرابه ای را بتوان فوراً [درست کرد] که مثلًا اشکال می کنند که آقای بازرگان چرا [اقدام ] نکرده است؛ مگر کسی دیگر جای او بود می توانست بیشتر از این کار بکند؟ اینها همه مشغول کار هستند، همه مشغول انجام وظیفه هستند و ان شاء اللَّه شما هم که مردمانِ سالمی هستید مشغول کار و جدیت باشید برای ساختن این دستگاه خراب. خداوند همه شما را حفظ کند و موفق باشید.

صحیفه امام، ج 6، ص: 255-256

               

 بیانات [با عبد السلام جلود (سرنوشت امام موسی صدر)]

زمان: 7 اسفند 1357/ 28 ربیع الاول 1399 «1»

مکان: تهران، مدرسه علوی

موضوع: نگرانی از سرنوشت امام موسی صدر

حضار: جلود، عبد السلام (معاون معمر قذافی) و سه عضو دیگر هیأت نمایندگی لیبی

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

ما نگران سرنوشت امام موسی صدر هستیم و می خواهیم به محض بازگشت به لیبی به سرهنگ قذافی بگویید هر چه زودتر در مورد سرنوشت امام موسی صدر رسیدگی کند.

 [در پاسخ تقاضای هیأت لیبیایی که امام اجازه دهند سرهنگ قذافی برای عرض تبریک به ایران بیاید:] من فعلًا به قم می روم و این دیدار را به زمان دیگری موکول کنید.

صحیفه امام، ج 6، ص: 257

 

بیانات [با نمایندگان خلیفه  گری ارامنه (اسلام و حقوق اقلیتها)]

زمان: 7 اسفند 1357/ 28 ربیع الاول 1399

مکان: تهران، مدرسه علوی

موضوع: اسلام و اقلیتهای مذهبی

حضار: نمایندگان خلیفه  گری ارامنه

 [بسم اللَّه الرحمن الرحیم ]

... این نهضت امیدوارم که برای همه مذاهب، اقلیتهای مذهبی که در ایران زندگی می کنند- برای همه- خیر آورده باشد. ما می دانیم که همه اقشار ایران، چه مسلمین و چه غیر مسلمین، در زمان حکومت این شاه و پدرش در زحمت و جور زندگی کردند. و ما می دانیم که اسلام همیشه نسبت به اقلیتهای مذهبی احترام قائل بوده است. حتی حضرت امیر- سلام اللَّه علیه- در یک قضیه ای- که خلخالی از پای یک زن ذِمیه که یهودیه هم بوده است برده بودند- می فرماید که من شنیده ام یک همچو چیزی شده است؛ و اگر انسان بمیرد سزاوار است. ما برای اقلیت مذهبی احترام قائل هستیم. اینها اهل ملت ما هستند، اهل مملکت ما هستند. و من امیدوارم که حکومت عدل اسلامی برای آنها بسیار خوب باشد و آنها در پناه اسلام با زندگی مرفه، آزاد و به طور صحیح اینجا زندگی بکنند.

                        صحیفه امام، ج 6، ص: 258

 

سخنرانی [در جمع کارکنان وزارت دفاع، ارتش و هلال احمر (وحدت اقشار ملت)]

زمان: صبح 7 اسفند 1359/ 20 ربیع الثانی 1401

مکان: تهران، جماران

موضوع: وحدت معنوی اقشار ملت- همدردی با صدمه دیدگان از جنگ تحمیلی

حضار: اعضای انجمنهای اسلامی وزارت دفاع- نمایندگان پرسنل اداره عقیدتی سیاسی نیروی زمینی ارتش- نمایندگان سازمان جوانان جمعیت هلال احمر جمهوری اسلامی ایران

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

مهم بودن وحدت معنوی و روحانی

من امیدوارم که این اجتماعاتِ ابدان منتهی بشود به اجتماع ارواح، و مهم آن است.

تشکیل سمینارها بسیار خوب است، دعوت به وحدت بسیار مهم است، لکن باید این سیمنارها و اجتماعاتِ بدنی در راه یک اجتماع روحانی و یک اجتماع عقلانی و یک اجتماع روحی و یک اجتماعِ مقصد باشد. کافی نیست که ما و شما در یک محفلی جمع بشویم، و در جاهای دیگر هم همین طور، لکن آن مقصدی که مقصد اسلام است و مورد امر خدای تبارک و تعالی است و همه انبیا برای آن مقصد آمده اند از آن مقصد غفلت بشود. باید گفتارها، انسان را برساند به معنویات و برساند به توحید کلمه و کلمه توحید. آسان است که ما سمینار و مجامع درست کنیم و در آن مجمعها همه قشر اشخاص باشند، از روحانی و از نظامی و از انجمنهای اسلامی. این یک امری است که آسان است، لکن این امر برای رسیدن به مقصود کافی نیست. باید این اجتماعاتی که می شود، دنبال او و در خود او کوشش بشود به اینکه آن وحدت حقیقی- که لازمه یک امت مسلمان است و مورد توجه پیغمبران عالم است و مورد امر خدای تبارک و تعالی است- آن امر را دنبال کنیم که حاصل بشود. در طبقات متعارف ملت و ملتها این وحدت آسانتر است تا طبقات بالا- باصطلاح بالا- برای اینکه انسان یک موجودی است که چنانچه مهار نشود و سر خود بار بیاید و یک علف هرزه ای باشد و تحت تربیت واقع نشود، هر چه بزرگتر بشود به  حسب سال و بلندپایه تر بشود به حسب مقام، آن جهات روحی تنزل می کند و آن معنویات تحت سلطه شیطان، شیطان بزرگ- که همان شیطان نفس است- واقع می شود.

جوانها جدید العهد هستند به ملکوت عالم و نفوسشان پاکتر است. هر چه بالاتر بروند، چنانچه مجاهده نکنند و تحت تربیت واقع نشوند، هر قدمی که به بالا بردارند و هر مقداری که از سنّشان بگذرد، بعیدتر می شوند از ملکوت اعلی و اذهانشان کدورتش بیشتر می شود. و لهذا تربیتها باید از اول باشد. از همان کودکی تحت تربیت انسان قرار بگیرد. و بعد هم در هر جا که هست یک مربّیهایی باشند که تربیت کنند انسان را. تا آخر عمر هم انسان محتاج به این است که تربیت بشود. انبیا هم که آمده اند از طرف خدای تبارک و تعالی. برای همین تربیت بشر و برای انسان سازی است. تمام کتب انبیا- خصوصاً کتاب مقدس قرآن کریم- کوشش دارند به اینکه این انسان را تربیت کنند. برای اینکه با تربیت انسان، عالَم اصلاح می شود. آن قدر که انسان غیر تربیت شده مضر است به جوامع، هیچ شیطانی و هیچ حیوانی و هیچ موجودی آن قدر مضر نیست. و آن قدر که انسان تربیت شده مفید است برای جوامع، هیچ ملائکه ای و هیچ موجودی آن قدر مفید نیست. اساس عالم بر تربیت انسان است. انسان عصاره همه موجودات است و فشرده تمام عالم است. و انبیا آمده اند برای اینکه این عصاره بالقوّه را بالفعل کنند؛ و انسان یک موجود الهی بشود. این موجود الهی تمام صفات حق تعالی در اوست و جلوه گاه نور مقدس حق تعالی است.

کوشش کنید که اجتماعاتی که می کنید و سمینارهایی که درست می کنید معنویت در آن باشد. از همه جا و در همه جا توجه به تربیت انبیا داشته باشید. شما در قرآن کریم- در اول سوره قرآن کریم- می خوانید که الحَمْدُ للَّهِ رَبِّ العَالَمین  کلمه «ربوبیت» را و مبدأ تربیت را در اول قرآن طرح می کند. و ما را مکلف فرموده اند که در هر شبانه روز چندین مرتبه  این را در رکعات نماز بخوانیم و توجه داشته باشیم به اینکه مسأله تربیت و ربوبیت- که درجه اعلای آن مخصوص به خدای تبارک و تعالی است و دنبال آن منعکس می شود در انبیای عظام و به وسیله آنها به سایر انسانها- این در آن پایه از اهمیت بوده است که دنبال «للَّه»، «ربّ العالمین»، مربّی عالمین آمده است. و باز در همین سوره می خوانید که غایت تربیت، حرکت در «صراط مستقیم» است. و منتهی  إلیه این صراط مستقیم؛ کمال مطلق است، اللَّه است. دعوت شده است که ما تحت تربیت انبیا برویم و تحت تربیت بزرگان از اولیا واقع بشویم، تا آنها ما را هدایت کنند به راه مستقیم. و هر روز چندین مرتبه از خدای تبارک و تعالی بخواهیم که ما را هدایت کند به صراط مستقیم،  نه راه چپ، و نه راهِ راست: غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَ لَا الضَّالِّینَ  ما باید توجه به این معنا داشته باشیم که موجودی هستیم که اگر خود رو بار بیاییم؛ بدترین موجودات و منحطترین موجودات هستیم. و چنانچه تحت تربیت واقع بشویم و صراط مستقیم را طی بکنیم، می رسیم به آنجا که نمی توانیم فکرش را بکنیم؛ آنجایی که بحر عظمت است، بحر کبریایی است.

این سمینارها باید دنبالش تفکر باشد، دنبالش تدبّر باشد، دنبالش این باشد که توجه بکنیم به وحدت کلمه، و آن وحدت کلمه؛ «للَّه» است. در «اللَّه» مجتمع بشوند. اگر انسانها در کلمه مبارکه «اللَّه» مجتمع شدند و همه بتها را شکستند، به همه مقصدهای عالی می رسند- چه مقاصدی که در این دنیا هست برای بشر و اجتماعات بشر، و چه مقاصدی که مقاصد بالاتر است و در عالم دیگر هست.

ما تجربه کردیم در این دو سه سال که آن وقت که توجه به خدای تبارک و تعالی مجتمعاً نداشته ایم، و لو یکی یکی هم داشتیم، نتوانستیم کاری انجام بدهیم؛ زیر بار ظلمها و ستمها و فشارها بودیم و چپاولگران عالم به ما از هر طرف حمله کرده بودند، و ما در قبضه آنها و کسانی که وابسته به آنها بودند گذراندیم روزگار بزرگی را و با فاجعه ای را. و دیدیم که این قیامی که ملت ایران کرد و نهضتی که ملت ایران کرد و کم کم از تفرقه به وحدت رو آورد و مقصد واحد و ابدان مجتمع و ارواح مجتمع در خیابانها، در همه بلاد کشور- از روستاها گرفته تا مرکز- ابدان مجتمع و ارواح مجتمع، ابدان در خیابان ها ریختند، و خواست آنها اسلام و خدا بود، و دست رد به سینه ظلم و ظالم و ستمکار زدند، همه اشخاصی که می خواستند این کشور را چپاول کنند، و چپاول کردند در سالهای طولانی و داشتند ادامه می دادند به این چپاولگری. خدای تبارک و تعالی عنایت فرمود و ما و شما و همه ملت، هم در ابدان مجتمع شدیم و هم در ارواح، اجتماعاً از زن و مرد و بزرگ و کوچک به خیابانها ریختند ملت ما، مقصد هم یکی بود و فریاد همه «اللَّه اکبر» بود، و فریاد همه این بود که مرگ بر اشخاصی که ستمگرند و اشخاصی که چپاولگرند، ما اسلام را می خواهیم، جمهوری اسلامی را می خواهیم که جمهوری اسلامی در آن هم آزادی هست و هم استقلال. ما باید این اجتماعی را که در ایران حاصل شد و این تحول بزرگی که حاصل شد این را سرمشق خودمان قرار بدهیم و از یاد نبریم.

توجه داشته باشیم که آنچه ما را پیروز کرد، آنکه ما را با دست تهی پیروز کرد، این اجتماع ابدان و اجتماع ارواح و وحدت کلمه و وحدت مقصد بود. و همین مردم در بیست سال پیش از این همینها بودند، مورد تعدی اجانب بودند و مورد تعدی آنهایی که نوکرهای اجانب بودند و کاری نمی توانستند بکنند. همینها بودند که به عنایت خدای تبارک و تعالی متحول شدند به یک موجود آسیب ناپذیر با وحدت همه جانبه در روح و در جسم. همینها بودند که از آن حالت به حالت دیگر متحول شدند و پیروزی را با این حال به دست آوردند. آن هم پیروزی ای که معجزه آسا بود. پیروزی ای که احتمالش داده نمی شد که بتوانند در این مدت کم با این زحمتهایی یکه در مقابل آن چیزی که به دست آورده اند باز شما ناچیز به جا آوردید. آن چیزی که در دنیا اسمش باید معجزه باشد. بنا بر این ما همه باید توجه کنیم [به ] همین تابلو بزرگی که سرتاسر ایران هست و منعکس است در آن «اللَّه اکبر» و «آزادی و استقلال و جمهوری اسلامی»، همان در نظر ما باشد و سرمشق ما باشد؛ و تا آخر و در نسلهای آتیه منتقل بشود همین مطالب از شما به نسلهای آتیه تا ان شاء اللَّه در هیچ وقت از تاریخ نتوانند دیگر بر ما سلطه پیدا بکنند. این مطلب در شما مهم است؛ و در کسانی که دولتمردان هستند بیشتر مهم است، اهمیتش بیشتر است. آنها باید توجه داشته باشند که سند پیروزی ما همین وحدت کلمه و همین توحید کلمه بوده است. آنها باید بدانند که رسیدن هر یک از آنها به هر مقامی برای خاطر همین ملتی [است ] که بپاخاستند و وحدت کلمه را ایجاد کردند و با هم یک کلمه گفتند، و آن «آزادی، استقلال، جمهوری اسلامی». همه همین مقصد را داشتند. در آن وقت اشخاص خودشان مَنسی  بودند. هیچیک به فکر خودشان نبوده اند. همه آنها به فکر مقصد بوده اند. چنانچه در طول روز، ناهار هم گیرشان نمی آمد توجه نداشتند.

اصلًا گرسنگی را نمی توانستند بفهمند و بی لباسی را نمی فهمیدند. شاید بسیاری از آنها کفشهایشان، کلاههایشان و اینها از بین می رفت یا بچه هایشان گم می شد، هیچ توجه به این معنا نداشتند. از خود فانی شدن و در مقصد باقی ماندن؛ همین معناست. همین بود که در ایران شد، شما از خود هجرت کردید، و به خدا پیوستید. خود را فراموش کردید، و این فراموشی از خود مقدمه برای کمال انسان است. باید همه بدانند، و دولتمردان بیشتر بدانند که تا در خود فرو می روند، انسان نیستند، وقتی که خود را فراموش کردند و در مقصد عالی انسانی فرو رفتند، انسان بزرگ اند. همه موجودات این طور هستند؛ و همه انسانها این طور هستند. و این غایت خلقت است؛ و غایت مقصد انبیاهست.

برادران من، عزیزان من! توجه کنید، و همه ملت، سرتاسر کشور توجه کنند که ما امروز در یک موضع حساس واقع هستیم. امروز تمام قدرتهای دنیا به ضد ما قیام کرده اند و توطئه ها از هر طرف متوجه به ما شده است، در داخل و در خارج. و شما چنانچه توجه به این معنا بکنید و همه ملت ما توجه به این معنا بکنند، می دانند که اگر بخواهند آزاد باشند و اگر بخواهند مستقل باشند و اسیر نباشند، باید همه آنها از آن مقاصد شخصی که دارند و لو یک مدت کمی، بگذرند تا اینکه این توطئه ها از بین برود. همه مقصد واحد داشته باشند، آنهایی که در رأس هستند بیشتر مکلّف اند، و ماهایی که در اینجا هستیم هم مکلّف هستیم.

من یک جهتی هم می خواهم تذکر بدهم و آن اینکه شما می دانید که الآن ما جوانهایمان در مرزها آن قدر فداکاری دارند می کنند و ما چه قدر جوان دادیم از دست و چه قدر معلول داریم و چه قدر مبتلا داریم و چه خانواده هایی را از منزلهای خودشان بیرونشان کردند و الآن در اطراف کشور هستند و نمی شود گفت که در یک شهری چندین جوان از آن شهید نشده است یا معلول نشده است، در یک همچو مصیبتی که بر ما وارد شده است و البته مصیبتی است که دنبال آن ان شاء اللَّه همه بزرگیها و همه بزرگواریها برای ملت ما خواهد بود، لکن من می خواهم تقاضا کنم از تمام کسانی که در ایام به اصطلاح خودشان عید نوروز می خواهند تشریفات داشته باشند امسال این تشریفات را کم کنند، یا نکنند. انصاف نیست که خانواده های زیادی مصیبت برایشان وارد شده است، جوانها دادند، و مع ذلک با آن قدرت ایستاده اند، انصاف نیست که آن خانواده ها در مصیبت باشند و دیگران در عشرت. انسانیت اقتضای این را می کند.

اسلامیت اقتضای این را می کند. انصاف اقتضای این را می کند که ما کاری نکنیم که در قلب این مادرها، در قلب این خواهرها، در قلب این پدرهایی که جوانهای خودشان را از دست داده اند، یک آزردگی ایجاد کنیم. کسانی که می خواهند در ایام عید یک تشریفات زیادی و یک کارهای زیادی که مناسب بوده است پیشتر با عید، حالا انجام بدهند یک قدری توجه بکنند ببینند که اگر خود آنها مبتلا بودند به داغ یک جوانی و همسایه آنها در عشرت بود، به آنها چه می گذشت. شما بدانید که برادرهای شما، فرزندان این ملت، برادرهای افراد این ملت، داغدیده هستند، جوان داده هستند و مصیبت کشیده. هر چه هم شجاع باشند، و هستند، مع ذلک مصیبت جوان است. شما توجه کنید که در نزدیکی شما، در شهر شما پنجاه نفر جوان مرده و عائله های زیاد،

مصیبت دیده هستند. و شما در بازار بروید و چیزهایی تهیه کنید و عیش و عشرت را به راه بیندازید، این مناسب با مقام انسانیت شما نیست؛ مناسب با مقام اسلامیت شما و برادری شما نیست. من تقاضا می کنم امسال یک قدری سبک بگیرید این چیزها را. امسال به جای اینکه برای فرزندان خودتان چیزهایی غیر ضروری تهیه کنید، به جای این، برای این معلولینی که در بیمارستانها الآن هستند و برای آوارگانی که در سرتاسر کشور جا و منزل ندارند و محتاج به این هستند که به آنها سرکشی بشود، به آنها سرکشی کنید. برادری خودتان را اثبات کنید، و همِّ مذهبی خود و همِّ دینی خودتان را اثبات کنید. شما فرض کنید چند روزی هم سفر کردید و به عیش و عشرت برگزار کردید، بالاخره این سفر چند روز است و تمام می شود؛ اما آن اثری که این سفرها و این عشرتها و این عیشها و این عید گرفتن ها در قلب خسته این مادرها و خواهرها می گذارد؛ آن اثر باقی است؛ و خدای تبارک و تعالی این قلوب را که در حضور او اثر بر آن واقع شده است، توجه به آن دارد. من از خدای تبارک و تعالی خواهانم که ما را به تکالیف خودمان، به وظایف خودمان آشنا کند.

باز به ارتش و ژاندارمری و سایر قوای مسلّحه، پاسدارها، عشایر- که همه اینها فرزندان اسلام هستند و همه اینها فداکاری دارند می کنند در راه اسلام- سفارش می کنم، تقاضا می کنم که همه با هم یک آهنگ باشند. اگر بنا باشد که هر دسته علی حدّه خودشان بخواهند در جنگ، یک کار مستقل انجام بدهند، بدانند که پیروزی دیر خواهد بود. و اما اگر همه هماهنگ باشند و تحت فرماندهی واحد باشند و همه خودشان را سرباز اسلام بدانند [پیروزی زود حاصل شود] جدایی امروز بین ملت ما و ارتش نیست، و [بین ] ملت ما و پاسدار نیست. و باید هم جدایی بین آنها نباشد. اصلًا طرح اینکه من سپاهی هستم و آن ژاندارمری و آن ارتشی، طرح این مطلب الآن در مملکت ما صحیح نیست. ما باید همه سرباز اسلام باشیم؛ و همه ما با هم هماهنگ. همان طور که می بینید که سرتاسر کشور ما جوانها و زن ها، پیرزنها، پیرمردها، با هم دارند به شما خدمت می کنند و به ارتش و قوای مسلّحه دارند خدمت می کنند و همه با هم هستند. همه مقصدشان این است که این ارتش و این سپاه و سایر قوای مسلّح در آنجا آرامش داشته باشند، از حیث چیزهایی که باید به آنها برسد تا اشتغال داشته باشند به خدمت. همان طوری که در پشت جبهه، این جوانها و پیرها و زنها و مردها با هم مجتمع هستند و با وحدت کلمه دارند کار انجام می دهند و همه هماهنگ هستند در این مسأله، شما هم که در جبهه ها هستید و جانفشانی می کنید و در حضور خدا برای خدا دارید کار می کنید، برای خدا با هم باشید و هماهنگ باشید، و همه، همه را از خود بدانید و جدای از خود ندانید.

از خداوند تعالی سلامت و سعادت همه ملت را، همه ملتهای اسلامی را و همه کسانی که برای اسلام مشغول خدمت هستند خواهانم. و ان شاء اللَّه همه شما در این جنگی که همه هستید پیروز باشید خدای تبارک و تعالی پشتیبان همه باشد.

و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته

 صحیفه امام، ج 14، ص: 153-159

 

بیانات [خطاب به وزیر امور خارجه شوروی (در پاسخ به نامه گورباچف)]
زمان: صبح 7 اسفند 1367/ 19 رجب 1409
مکان: تهران، جماران
موضوع: دریچه  ای به دنیای بزرگ و جاوید
حضار: ادوارد شوارد نادزه (وزیر امور خارجه شوروی)- ولایتی، علی اکبر (وزیر امور خارجه)- لاریجانی، محمد جواد- نوبری، علی رضا (سفیر جمهوری اسلامی ایران در شوروی)
 [در این دیدار وزیر امور خارجه شوروی ضمن تسلیم پیام کتبی میخائیل گورباچف به امام امت محتوای این پیام را به استحضار امام خمینی رساند.
در این دیدار ابتدا شوارد نادزه گفت:
از حضرت امام بسیار متشکرم از این فرصتی که برای ملاقات با شما به دست آوردم. مأموریت دارم پیام جوابیه میخائیل سرگئی گورباچف را تسلیم حضرت امام کنم. سعی خواهم کرد به طور خیلی مختصر محتوای این پیام را برای شما عنوان نمایم. ابتدا می خواستم عرض کنم که خود واقعیات تبادل پیامها بین رهبران کشور ما یک پدیده منحصر به فرد در روابط فیما بین است. اعتقاد ما بر این است که شرایط پیش آمده است تا روابط فیما بین دو کشور ما وارد یک مرحله کیفی جدیدی شود. که برای همکاریها در تمامی زمینه ها.
آقای گورباچف در پیام خود اشاره می کنند که پیام جنابعالی خطاب به دبیر کل کمیته مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی از مفاهیم فراوان سرشار است.
تمامی اعضای هیأت رهبری شوروی متن پیام جنابعالی را مطالعه کردند. شکی نیست که ما در موارد عمده ای اتفاق نظر داریم اما مواردی هم است که ما اختلاف نظر داریم. اما این مهم نیست.
در پیام شما ملاحظات عمیق راجع به سرنوشت بشریت دارد. آقای گورباچف عقیده دارند که ما در مهمترین مورد اتفاق نظر داریم یعنی انسانها باید یاور یکدیگر باشند تا بشریت فنا ناپذیری به خود بگیرد. چنانچه انسانها متحد نشوند خطر فاجعه برای بشریت وجود دارد، چون امکانات بالقوه برای به وجود آوردن چنین فاجعه توسط خود انسانها ایجاد شده است.
آقای گورباچف معتقد است که مبارزه در راه نیل به یک دنیای عاری از سلاح هسته ای و آزاد از زور وظیفه تمامی ملتهاست.
و اما راجع به سیاست خارجی اتحاد شوروی، هدف ما تعمیم رجحان ارزشهای مشترک برای تمامی ملتها و برتری این ارزشها بر تمامی منافع دیگر چه طبقه ای و چه ملی است.
آقای گورباچف به شما می نویسد که حرفهای امام راجع به حسن نیت رهبری ایران جهت داشتن روابط حسنه و حسن همجواری با اتحاد شوروی با واکنش خوب از طرف رهبران شوروی مواجه شده است. ما دارای یک مرز بسیار طولانی هستیم همچون دارای سنن دیرینه مناسبات و روابط فرهنگی بین دو ملت هستیم.
ما اساس خوبی داریم برای استمرار مناسبات ما بر پایه جدید. یعنی بر پایه اصول احترام متقابل، تساوی حقوق و عدم مداخله در امور داخلی یکدیگر.
آقای گورباچف می نویسد که در سیاست بین المللی، ما پیرو یک اصل اساسی هستیم یعنی اصل احترام به آزادی انتخاب برای هر انسان و هر ملت. نتیجتاً کشور ما و تمامی ملت ما از انقلاب بزرگ شما حُسن استقبال کرده است. استبداد شاهنشاهی در ایران مردم خود را استثمار کرده و از روشهای واقعاً بربریت استفاده می کرده و شرافت و آبروی ملت خود را پایمال کرده برای جلب رضایت نیروهای خارجی. انقلاب شما انتخاب ملت شما بوده است و ما از این انتخاب همیشه پشتیبانی کرده و می کنیم.
آقای گورباچف در پیام خود می نویسند که ملت ما نیز انتخاب خود را به عمل آورده و این در سال 1917 بود. در رهگذر ما هم مشکلات بزرگی بود و هم موفقیتهای چشمگیری بوده هم اشتباهات وخیمی بوده است و نقض حقوق بشر هم بوده که ما این اشتباهات خود را اصلاح می کنیم و آن را محکوم می کنیم. علی رغم تمامی مشکلات ما از دستاوردهای خود توانستیم دفاع کنیم چون انتخاب مردم راست بوده است.
می خواستم به استحضارتان برسانم که مسئله آزادی انتخاب در دستور روز زندگی بین المللی کنونی نیز هست. ما برای خود سؤالی داریم چرا که راه برای ادامه رهگذر پیدا کنیم: آیا این راه ما راه کهنه و دگماتیک باشد یا راه جدید و انقلابی. انتخاب ما به نفع راه دوم است، ما در کشورمان انقلاب داریم، اما یک انقلاب مسالمت آمیز بدون سنگرها و بدون توسل به زور، ما می خواستیم که حضرت  امام بدانند که در کشور ما روند تجدید و بازسازی ادامه دارد. بازسازی اقتصادی و سیاسی، تجدید ارزیابیهای ما و طرز تفکر ما و تجدید نظریاتی که ما قبلًا داشتیم.
آقای گورباچف اشاره می کند که تحولات عظیمی در جهان اخیراً پدید آمده فکر می کنیم می شود گفت که ما در آستانه یک نظام جدید اقتصادی و سیاسی قرار داریم.
توافقهای بسیار مهم به امضا رسیده است یک کلاس از سلاحهای هسته ای از بین می رود.
دورنمای خوبی برای از بین بردن سلاح شیمیایی باز شده است و همین طور دورنمای خوبی برای جلوگیری از تقابل نظامی دولتها، اما این یک هدیه امپریالیستها نیست، این اراده ملتهاست و اراده زمان است.
چاره دیگری وجود ندارد، مسابقه تسلیحاتی و آوردن آن به فضا منجر به فاجعه بشریت خواهد بود. در مناطق مختلف دنیا مناقشات خونین دارند به پایان می رسند.
ما از خاتمه جنگ ایران و عراق با صراحت حُسن استقبال می کنیم، برای همکاری با شما جهت استحکام صلح در خاورمیانه و نزدیک و تمامی جهان آمادگی داریم.
حضور وسیع نظامی در خلیج فارس مورد نگرانی ما است. منظورم حضور نظامی کشورهای خارج از منطقه است. این پدیده بسیار خطرناک است و باید آن را به اتمام رساند.
ما می خواهیم با موفقیت در امر حل و فصل عادلانه مناقشه افغانستان نیز با شما همکاری خوبی داشته باشیم، بگذاریم که مردم افغانستان سرنوشت خود را خودشان بدون دخالت از خارج تعیین نمایند.
شوارد نادزه افزود: یک نکته دیگر از پیام آقای گورباچف ایشان اظهار آمادگی می کنند برای گسترش همکاریهای اقتصادی و همکاریهای ما در زمینه هایی که ما قبلًا همکاریهای خوبی داشته بودیم.
ما برای برقراری و ادامه تماسها بین انسانها، نمایندگان محافل اجتماعی و روحانیون نیز آمادگی داریم.
دعوت جنابعالی برای انجام سفر به قم به آگاهی علمای اسلام کشور ما رسید، تردیدی نداریم که آنها از این دعوت جنابعالی استفاده خواهند کرد.
در پایان، فرستاده ویژه رهبر شوروی گفت: این بود محتوای اصلی پیام آقای گورباچف.
ایشان بهترین آرزوها و سلام خود را به جنابعالی می رسانند.
ایشان خواهان طول عمر جنابعالی به نفع و سعادت ملت ایران هستند.].
ان شاء اللَّه سلامت باشند، ولی به ایشان بگویید که من می خواستم جلوی شما یک فضای بزرگتر باز کنم.
 [در خاتمه حضرت امام فرمودند:] من می خواستم دریچه ای به دنیای بزرگ، یعنی دنیای بعد از مرگ که دنیای جاوید است را برای آقای گورباچف باز نمایم و محور اصلی پیام من آن بود. «1» امیدوارم بار دیگر ایشان در این زمینه تلاش نمایند.
 [حضرت امام از خروج نیروهای شوروی از افغانستان استقبال کردند، و بر حُسن همجواری و توسعه مناسبات قوی در ابعاد مختلف در مقابله با شیطنتهای غرب و خروج نیروهای بیگانه از خلیج فارس تأکید و آرزو کردند تا مردم شوروی و ایران همیشه در صلح و آرامش زندگی کنند.]

 صحیفه امام، ج 21، ص: 298-301

 

انتهای پیام /*