کد مطلب: 749 | تاریخ مطلب: 08/07/1399
  • تلگرام
  • Google+
  • Cloob
  • نسخه چاپی

باده عشق

باده عشق

مــــن خراباتی ‏ام؛ از من، سخن یار مخواه
گنگم، از گنگ پریشان شده، گفتار مخواه

من کــه با کوری ومهجوری خود سرگرمم
از چنین کور، تــــــــو بینایی و دیدار مخواه

مــــن خراباتی‏ام؛ از من، سخن یار مخواه   
گنگم، از گنگ پریشان شده، گفتار مخواه

من کــه با کوری ومهجوری خود سرگرمم  
از چنین کور، تــــــــو بینایی و دیدار مخواه

چشم بیمـــــار تو، بیمــار نموده است مرا  
غیر هــــــذیان سخنی از من بیمار مخواه

با قلنـــدر منشین، گر که نشستی هرگز    
حکمت و فلسفـــه و آیـــــه و اخبار مخواه

مستم از باده عشق تو و از مستِ چنین    
پند مردان جهــــان دیده و هشیار، مخواه

. انتهای پیام /*

کلید واژه