کد مطلب: 3670 | تاریخ مطلب: 28/07/1401
  • تلگرام
  • Google+
  • Cloob
  • نسخه چاپی

ویژگی های اسلام ناب در اندیشه امام خمینی(س)

ویژگی های اسلام ناب در  اندیشه امام خمینی(س)

برگرفته از کتاب درآمدی بر مبانی آثار و اندیشه های امام خمینی(س)

امام یکی از ویژگیهای اسلام ناب را همه بعدی بودن آن می داند؛ یعنی، معارف اسلامی تنها منحصر به مادیت یا معنویت محض نیست بلکه تمام قلمروهای حیات بشری را دربر می گیرد این اصل را هم می توان از تاکید امام بر ثقلین به دست آورد زیرا که قرآن و اهل بیت(ع) سه قلمرو ولایت فکری، سیاسی و معنوی را شامل می شوند و هم تاکیدهای خاص او بر این ویژگی گواه این مدعاست: «یکی می آید چهارتا از جنگهای اسلام را بررسی می کند، بعد می شود اسلام شناس؛ خوب تو جنگ شناسی، از اسلام بگو من این ورقش را می شناسم. فقیه حق ندارد بگوید که من اسلام شناسم، فقیه باید بگوید من فقه شناسم، آنکه از همه بهتر می  داند همان است که فقه اسلام را می داند. فیلسوف حق ندارد بگوید من اسلام شناسم، این بگوید من یک قسمی از مثلاً معقولات اسلام را ادراک کردم. آن هم که حکومت اسلامی را بررسی کرده و اطلاع پیدا کرده که وضع حکومت چه بوده او حق ندارد بگوید من اسلام  شناسم بگو من حکومت اسلام  شناسم. ادعای اسلام  شناسی جز برای آن که همۀ جهات اسلام را بداند چه جوری است و هم مراتب معنویت اسلام و مادیت اسلام را بداند او می تواند بگوید من اسلام  شناسم. علی بن ابیطالب اسلام شناس بود.»[1] و فلسفۀ همه بعدی بودن اسلام را همان تربیت انسان جامع و کامل می داند: «اسلام می خواهد انسان را یک انسانی بسازد جامع؛ یعنی، رشد به آنطور که هست بدهد، از حظ طبیعت دارد رشد طبیعی به او بدهد، حظ برزخیت دارد، رشد برزخیت به او بدهد، حظ روحانیت دارد، رشد روحانیت به او بدهد، حظ عقلانیت دارد، رشد عقلانیت به او بدهد، حظ الوهیت دارد، رشد الوهیت به او بدهد.» [2]

از نگاه امام یکی دیگر از ویژگیهای اسلام، ایدئولوژیک بودن و آمیختگی با پیکار با بیداد و عدالت محوری است. بشنوید: «و توجه داشته باشند [ملت] رئیس جمهور و وکلای مجلس از طبقه[ای] باشند که محرومیت و مظلومیت مستضعفان و محرومان جامعه را لمس نموده و در فکر رفاه آنان باشند؛ نه از سرمایه  داران و زمین خواران و صدرنشینان مرفه و غرق در لذات و شهوات که تلخی محرومیت و رنج گرسنگان و پابرهنگان را نمی توانند بفهمند»[3] در فراز دیگری: «به مجلس و دولت و دست اندرکاران توصیه می نمایم که قدر این ملت را بدانید و در خدمتگذاری به آنان خصوصاً مستضعفان و محرومان و ستمدیدگان که نور چشمان ما و اولیای نعم همه هستند و جمهوری اسلامی ره  آورد آنان و با فداکاریهای آنان تحقق پیدا کرده و بقای آن نیز مرهون خدمات آنان است، فروگذار نکنید و خود را از مردم و آنان را از خود بدانید و حکومتهای طاغوتی را که چپاولگرانی بی رهنگ و زورگویانی تهی مغز بودند و هستند را همیشه محکوم نمایید.» [4]

امام یکی دیگر از ویژگیهای اسلام ناب را اعتدال و دوری از افراط و تفریط می داند: «یکی از اموری که لازم به توصیه و تذکر است آن است که اسلام نه با سرمایه  داری ظالمانه و بی حساب و محروم کنندۀ توده های تحت ستم و مظلوم موافق است... و نه رژیمی مانند رژیم کمونیستی و مارکسیسم لننیسم است که با مالکیت فردی مخالف و قائل به اشتراک می باشند...، بلکه اسلام یک رژیم معتدل با شناخت مالکیت و احترام به آن به نحو محدود در پیدا شدن مالکیت و مصرف که اگر بحق به آن عمل شود چرخهای اقتصاد سالم به راه می افتد و عدالت اجتماعی که لازمۀ یک رژیم سالم است تحقق می یابد.» [5]

امام به اسلام فقاهتی و اجتهادی تاکید خاصی دارد که بیانگر این است که آن را از ویژگیهای اسلام ناب می شمارد: «لازم است علما و مدرسین محترم نگذارند در درسهایی که مربوط به فقاهت و حوزه های فقهی و اصولی از طریقۀ مشایخ معظم که تنها راه برای حفظ فقه اسلامی است منحرف شوند و کوشش نمایند که هر روز بر دقتها و بحث و نظرها و ابتکار و تحقیق ها افزوده شود و فقه سنتی که ارث سلف صالح است و انحراف از آن سست شدن ارکان تحقیق و تدفین است محفوظ بماند.[6]»

امام در فرازهای بسیاری از آثار خویش به آسیب گاه های تفکر دینی و ویژگی های اسلام وارونه اشاره کرده است. او در نامه به گورباچف به اسلام وارونه تصریح می کند: «راستی مذهبی که ایران را در مقابل ابرقدرتها چون کوه استوار کرده است مخدر جامعه است؟ آیا مذهبی که طالب اجرای عدالت در جهان و خواهان آزادی انسان از قیود مادی و معنوی است مخدّر جامعه است؟ آری مذهبی که وسیله شود تا سرمایه های مادی و معنوی کشورهای اسلامی و غیراسلامی در اختیار ابرقدرتها قرار گیرد و بر سر مردم فریاد کشد که دین از سیاست جداست مخدر جامعه است ولی این دیگر مذهب واقعی نیست بلکه مذهبی است که مردم ما آن را مذهب آمریکایی می نامند.» [7]

در عبارتی اسلام را به ظاهری و واقعی تقسیم می کند می فرماید: «و این از تبلیغات شیاطین بود که می خواستند صورت اسلام را نگه دارند و ما را مشغول به همین صورتها بکنند و محتوی در کار نباشد تا کارهایشان را انجام بدهند محتوی اسلام که مهمش قیام و نهضت برای خداست و جلوگیری از ظلم ظالمین و اجرای عدالت بوده است اینها فراموش شده بود برویم هرچه دلمان می خواهد نماز بخواهیم» [8]

امام تحجر در دین شناسی و زمان  زدگی و التقاط را از آسیب گاه های مهم فکر دینی می شمارد:

«از جمله نقشه ها که مع  الاسف تأثیر بزرگی در کشورها و کشور عزیزمان گذاشت و آثار آن باز تا حد زیادی بجا ماند، بیگانه نمودن کشورهای استعمار زده از خویش و غربزده و شرقزده نمودن آنان است بطوریکه خود را و فرهنگ و قدرت خود را به هیچ گرفتند و غرب و شرق دو قطب قدرتمند را نژاد برتر و فرهنگ آنان را والاتر و آن دو قدرت را قبله  گاه عالم دانستند»[9] در پیامی به مناسبت سال نو می فرماید: «همه باید بدانید که التقاطی فکر کردن خیانتی بزرگ به اسلام و مسلمین است و ثمرۀ تلخ این نوع تفکر در سال های آینده روشن می گردد. با کمال تأسف گاهی دیده می شود که به علت عدم درک صحیح و دقیق مسائل اسلامی بعضی از این مسائل را با مسائل مارکسیستی مخلوط کرده  اند و معجونی بوجود آورده  اند که به هیچ وجه با قوانین مترقی اسلام سازگار نیست.»[10] در گفتاری دیگر: «اینها (جناح های التقاط با شرق) با خود قرآن و نهج  البلاغه می خواهند ما را از بین ببرند و قرآن و نهج البلاغه را از بین ببرند همان قضیۀ زمان حضرت امیر و قرآن را سرنیزه کردن که این قرآن حکم است. اسلام همیشه گرفتار یک همچو مردمی بوده است که با اسم اسلام می خواستند اسلام را بکوبند.» [11]

از طرف دیگر، تحجر و بی توجهی به زمان شناسی و حوادث واقعۀ عصر را برای تفکر دینی خطرناکتر از آسیب التقاط و زمان زدگی می داند از همین روی به لزوم عنایت به نقش زمان و مکان در اجتهاد تأکیدهای ویژه  ای دارد مانند: «مهم شناخت درست حکومت و جامعه است که بر اساس آن، نظام اسلامی بتواند به نفع مسلمانان برنامه  ریزی کند که وحدت رویه و عمل ضروری است و همین جاست که اجتهاد مصطلح در حوزه ها کافی نمی باشد بلکه یک فرد اعلم در علم معهود حوزه ها هم باشد ولی نتواند مصلحت جامعه را تشخیص دهد و بطور کلی در زمینۀ اجتماعی و سیاسی فاقد بینش صحیح و قدرت تصمیم  گیری باشد این فرد در مسائل اجتماعی و حکومتی مجتهد نیست و نمی تواند زمام جامعه را به دست گیرد.»[12] امام، حکومت امویان و عباسیان را مصداق بارز آفت تفکر دینی می شناسد: «اسلام مع الاسف بعد از صدر اوّل یک مدت کمی دیدید در تاریخ که بنی  امیه با اسلام چه کردند و بنی  العباس و بعد هم که اسلام توسعه پیدا کرد و افتاد به دست ایرانی ها و سلاطین با اسلام چه کردند؟ اصلاً مسخ کردند یک چیز دیگرش کردند بنی  امیه اسلام را می رفت تا اینکه بکلی متبدل کنند مقصد اسلام را که یک مقصد الهی – معنوی داشت متبدلش کنند به یک حکومت آن هم حکومت عربی که اصلاً مقصدش عربیت باشد در مقابل سایر ملل»[13] در خطبه  ای دیگر: «سیدالشهداء – سلام  الله علیه – با چند نفر از خویشان و مخدراتشان قیام کردند چون قیام  لله بود اساس سلطنت آن خبیث را در هم شکست، ظاهراً ایشان کشته شدند لکن اساس سلطنتی را که می خواست اسلام را به صورت طاغوتی درآورد بر هم زد، خطری که معاویه و یزید برای اسلام داشتند این نبود که غصب خلافت کردند بلکه خطری که اینها داشتند این که می خواستند اسلام را به صورت سلطنت دربیاورند و می خواستند معنویت را به صورت طاغوت در بیاورند، به اسم اینکه ما خلیفۀ رسول  الله هستیم اسلام را منقلب کنند به یک رژیم طاغوتی این مهم بود آن قدرتی که این دو نفر؛ یعنی، معاویه و یزید به اسلام می خواستند ضرر بزنند و یا زدند جلوترها کسی نزد اینها اصلاً اساس اسلام را وارونه می کردند سلطنت بود. مشروبات و قمار در مجالسشان بود خلیفۀ رسول الله در مجلس مشروب  خوری و در مجلس قمار حاضر می شد و پس از مشروب خوری نماز هم می رفت و امام جماعت هم می شد. این خطر برای اسلام خطر بزرگی است این خطر را سیدالشهدا(ع) دفع کردند.» [14]

حاصل سخن

اسلام به لحاظ نقش اندیشه و نگرش اسلام شناسان یا عاملان به آن به اسلام ناب و وارونه تقسیم می شود. این مطلب در قرآن و تاریخ اهل بیت پیامبر(ص) نیز نمود بارزی داشته است. به عبارت دیگر، تاریخ تفکر اسلامی صحنۀ تلاقی این دو نگرش در حوزۀ اسلام شناسی است به همین سبب برای اندیشۀ دینی نیز می توان آفت ها و آسیب هایی شناخت و ویژگیهای اسلام ناب و وارونه را شناسایی کرد. امام خمینی(س) بعنوان بزرگ احیاگر تفکر دینی بعد از اهل عصمت، به این اصل عنایت خاصی داشته است و اصولاً می توان آرمان نهایی نهضت فکری و اجتماعی آن بزرگ را احیای اسلام ناب در قلمرو نظر و عمل دانست.

منبع: درآمدی بر مبانی آثار و اندیشه های امام خمینی، موسسه تنظیم و نشر آثار امام، ص 168-186


 [1] . ابواب معرفت، ص 118 [2] . همان، 115 [3] . نگرشی موضوعی بر وصیت‏‏نامۀ امام خمینی – ره - ، ص 110 [4] . همان، ص 98 [5] . همان، 108 - 109 [6] . همان، 126 [7] . آوای توحید، ص 13. [8] . نقش روحانیت در اسلام، ص 58 - 59، دارالفکر [9] . نگرشی موضوعی بر وصیت ‏‏نامۀ امام خمینی، ص 129 [10] . در جستجوی راه از کلام امام، گروه های سیاسی، دفتر 13، ص 255 - 256 [11] . همان، ص 259 [12] . صحیفۀ امام، ج 21 - ص 177 و 178 [13] . ابواب معرفت، ص 111 [14] . نقش روحانیت در اسلام، ص 56، دارالفکر.  

. انتهای پیام /*