کد مطلب: 1710 | تاریخ مطلب: 30/07/1397
  • تلگرام
  • Google+
  • Cloob
  • نسخه چاپی

بیا اینها را ضبط کن

بیا اینها را ضبط کن

در نجف که بودیم خدمتکار منزل امام می گفت یک روز گرم تابستان پس از اینکه ظرف ها را شستم ،به خواب رفتم...

در نجف که بودیم خدمتکار منزل امام می گفت یک روز گرم تابستان پس از اینکه ظرف ها را شستم ،به خواب رفتم.امام هم در سرداب منزل می خوابیدند.یک وقت بیدار شدم که بساط چای را آماده کنم ،دیدم سماور سر جایش نیست.نگران شدم.گفتم لابد خود آقا برده ،دیدم حدسم درست است.ایشان تا مرا دیدند فرمودند:((بیا اینها را ضبط کن ،من چایی خوردم)).ایشان بعضی از مواقع خودشان بدون اینکه به ما بگویند ،سماور را روشن کرده و چای درست می کردند.* 


--------------------------------------------------------------------------------
*به نقل از:حجة الاسلام والمسلمین فرقانی.

. انتهای پیام /*