کد مطلب: 1602 | تاریخ مطلب: 29/07/1397
  • تلگرام
  • Google+
  • Cloob
  • نسخه چاپی

می خواستم دستش را ببوسم

می خواستم دستش را ببوسم

در یکی از ملاقاتهای خصوصی امام پیرمردی به امام عرض کرد من دو تا از فرزندانم شهید و مفقودالاثر شده اند اجازه بفرمایید خودم هم بروم به جبهه...


در یکی از ملاقاتهای خصوصی امام پیرمردی به امام عرض کرد من دو تا از فرزندانم شهید و مفقودالاثر شده اند اجازه بفرمایید خودم هم بروم به جبهه.امام به یک کسی فرموده بودند که صحبتهای این پیرمرد به قدری مرا تحت تأثیر قرار داده بود که می خواستم دستش را ببوسم.* 


--------------------------------------------------------------------------------
*به نقل از:حجةالاسلام و المسلمین توسلی.

. انتهای پیام /*