جام چشم

تاراج کرد روی گُلش هستی مرا‏

‏‏افزود چشم می زده اش مستی مرا‏

‏‏افروخت آتشی به روانم ز غمزه اش‏

‏بَر باد داد سرکشی و پستی مرا

کد : 3269 | تاریخ : 16 اسفند 1399

جام چشم

تاراج کرد روی گُلش هستی مرا

افزود چشم می زده اش مستی مرا

افروخت آتشی به روانم ز غمزه اش 

 بَر باد داد سرکشی و پستی مرا

افشاند زلف خم خم و چین چین خویش را 

 خم کرد قامت من و تردستی مرا

آن دم که با صراحی می سوی من دوید 

 برکند هستی من و سرمستی مرا

انتهای پیام /*